به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 65
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام
    احترام ايشون به پدرومادرشون خيلي خوبه .....کساني که درخانواده هاشون به پدرومادرويا بزرگتراحترام ميذارن مشخصه که خوب تربيت شدن .... فقراقتصادي چندان مهم نيست وچه بسا کساني که داراي فقرروحي وشخصيتي هستن ولي ثروتمندهستن ... پس اگه شخصيتا مناسب هستن بسيارهم خوب است .... اختلاف سني شما خيلي هم نيست تقريبا به قاعده هست الان به نظربسياري از روان شناسان وجامعه شناسان وبا توجه بخه بلوغ فکري وعقلي زودترخانم ها نسبت به آقايان ميبايست اين تناسب سني وعقلي به نوعي همخواني داشته باشه ... لذا براساس چنين فرمولي بهترين گزينه را از لحاظ سني معرفي ميکنن : سن مرد =n ,سن خانم m فرمول n/2+7=m با اين فرمول سن شما 28تقسيم بر2وبعلاوه 7 ميشه 21 واين متناسب ترين تفوات سني است البته ممکنه استثناهاتي هم داشته باشه ولي اين فرمول بين همه جامعه شناسان پذيرفته شده است .
    براي پيش قدم شدن هم بهتره از خاله ويا عمع ويا زن دايي و.... چنين اشخاصي بهره ببريد ........... موفق باشيد

  2. 3 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    hanie_66 (یکشنبه 04 خرداد 93), parvizb (دوشنبه 05 خرداد 93), کاغذ بی خط (جمعه 23 خرداد 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 26 تیر 94 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1392-12-06
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    1,405
    سطح
    21
    Points: 1,405, Level: 21
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    383

    تشکرشده 109 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ardeshirk نمایش پست ها
    سلام
    احترام ايشون به پدرومادرشون خيلي خوبه .....کساني که درخانواده هاشون به پدرومادرويا بزرگتراحترام ميذارن مشخصه که خوب تربيت شدن .... فقراقتصادي چندان مهم نيست وچه بسا کساني که داراي فقرروحي وشخصيتي هستن ولي ثروتمندهستن ... پس اگه شخصيتا مناسب هستن بسيارهم خوب است .... اختلاف سني شما خيلي هم نيست تقريبا به قاعده هست الان به نظربسياري از روان شناسان وجامعه شناسان وبا توجه بخه بلوغ فکري وعقلي زودترخانم ها نسبت به آقايان ميبايست اين تناسب سني وعقلي به نوعي همخواني داشته باشه ... لذا براساس چنين فرمولي بهترين گزينه را از لحاظ سني معرفي ميکنن : سن مرد =n ,سن خانم m فرمول n/2+7=m با اين فرمول سن شما 28تقسيم بر2وبعلاوه 7 ميشه 21 واين متناسب ترين تفوات سني است البته ممکنه استثناهاتي هم داشته باشه ولي اين فرمول بين همه جامعه شناسان پذيرفته شده است .
    براي پيش قدم شدن هم بهتره از خاله ويا عمع ويا زن دايي و.... چنين اشخاصي بهره ببريد ........... موفق باشيد
    سلام

    این فرمول که شما ارائه دادین واقعا درسته؟
    ممکنه منابعی رو برای مطالعه بیشتر معرفی کنین؟

    من در سخنرانی های آقای فرهنگ شنیدم که ایشون به هیچ وجه این فرمول رو
    قبول نداشت.
    تازه با بالا رفتن سن فاصله سنی رو کمتر هم می کنه.
    البته من قبلا جایی خونده بودم که در سن بالا اختلاف سن اثر کمتری نسبت
    به سن پایین داره.
    ولی الان کمی سردرگم شدم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید Amir_23 تشکرکرده است .

    واحد (شنبه 24 خرداد 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام خدمت شما دوست گرامی
    بحث قد رو که اصلا مهم نمی دونم چون ملاکش برا انتخاب کمی ضعیفه
    در مورد فقیرتر بودن ایشون دو مورد هست امیدوارم دیدت رو نسبت به این که دلم می خواد یه آدمی که در شرایط فقر بزرگ شده رو اغنا کنم...دوست من این یه حس دلسوزی هست که وقتی با این دید وارد زندگی بشی مثل یه زنجیر می پیچه به پات و نمی ذاره افکارت و زندگیت پیش برن....پس تکلیف این حست رو روشن کن اگه فقیرند شاید از صد تا غنی گوهر درونی دارند و بی نیازند...و این اون چیزیه که مهمه بش برسی
    در مورد اختلاف سنی کمی دقیق شو ببین مرد توی سن 28 سالگی و به بعد وارد شرایط کاری و جدی زندگی میشه و به خصوص وقتی ازدواج می کنه به آرامش می رسه و شروع می کنه برای ساختن یک آشیانه در حالیکه یه دختر 21 ساله توی اکنونش زندگی می کنه...گاهی مفهومه بایدها رو نمی فهمه...می خواد شاد باشه تفریح که می خواد ازمون و خطا کنه و برای این کارا نیاز به همراه داره نه یه چدر و نه یه معلم که دایم خزاهاش رو یاد اور شه...ببین تو چه ادمی هستی از لحاط روحی نشاز یه فرد 20 ساله رو داری یا می خوای دایم فرمون زندگیت بدون خطا به سمت جلو بره...
    من اطرافم پرند دخترایی که در 20 سالگی با مرد 28 ساله ازدواج کردن و بعد 10 سال افسردن و اعتماد به نفس ندارند...ولی خوب استثنا هست که با مشاوره رفتن افراد دیدگاهاشون و دنیاهاشون به هم نزدیک میشه......
    خواهش می کنم برا ازدواج با ایشون به عنوان کسی قدم بذارید که در همه کار می خواید دوشادوش شما باشد نه این که مطیع اوامر یه ادم بزرگتر....
    امیدوارم جوری نوشته باشم که به شما بر نخورد

    - - - Updated - - -

    چدر=پدر
    خزاهاش=خطاهاش
    نشاز=نشاط

  6. 3 کاربر از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده اند .

    parvizb (جمعه 23 خرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 23 خرداد 93), واحد (شنبه 24 خرداد 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاغذ بی خط عزیز بسیار ممنون. عالی توضیح دادی


    قبل از هر چیز بگم که کار و بارم و دوباره راه انداختم و دوباره مشغول بکار شدم و ایندفعه خیلی بهتر از قبل. واقعا فکرشو نمیکردم تا این حد بتونم بهتر از قبل عمل کنم و قویتر پیش برم.
    خدا رو هزار مرتبه شکر که هیچوقت تنهام نذاشت و همیشه یار و یاورم بوده.


    ی کم بیشتر در مورد خونوادش پرس و جو کردم. مثل اینکه من اشتباه کردم و اونقدرا هم فقیر نیستن. تقریبا یکسانیم(شاید ی کم پایین تر از ما).
    خواهراش هم به هر خونه ای رفتن(ازدواج کردن) تعریفشونو میکنن و خوب از آب در اومدن.
    من خودم آدم آرومی هستم و سختگیر نیستم. هیچوقت کاری نمیکنم کسی ازم ناراحت بشه. اگر هم خدای ناکرده کسی رو رنجوندم خیلی سریع توی عذرخواهی پیش قدم میشم چون با اینکار خودم آروم میشم و بیشتر لذت میبرم.
    اگه قسمت شد سعی میکنم شادی های زندگی رو تا حد توانم بهش بدم.


    منتها ی ترسی توی دلمه که دلسردم میکنه:
    ی بار یکی رو انتخاب کردم که افتضاح دراومد. بدجور نسبت به همه بدبینم کرد. نمیخوام اشتباهمو تکرار کنم. با مامانم حرف زدم و به گرمی قبول کرد. بهش گفتم بیش پرس و جو کنه و اگه دید گزینه مناسبیه بهم بگه و پیش قدم بشه.


    اونیکه قبلن انتخاب کرده بودم ظاهر و قیافه خوشکلی داشت اما از نظر اخلاقی خوب نبود. عاشق قیافه اش شده بودم.
    اما این یکی شاید خیلی خوشکل نباشه اما حجب و حیا و ادب و احترامی داره که احساس میکنم دختر خوبی باشه. دوس دارم باهاش حرف بزنم تا بیشتر بشناسمش تا بدونم چجوریاس. اصلا شاید به هم نخوردیم و قسمت نشد.


    مشکلم اصلیم اینجاست که رسم و رسوم منطقه ما جوری نیست که جلسه خواستگاری دو یا سه جلسه باشه تا بتونی راحت حرفاتو باهاش بزنی.
    اینجا میگن وقتی رفتی خواستگاری کسی، یعنی انتخابتو کردی و همچی تمومه.


    موندم چیکار کنم. اگه به طریقی مخفیانه بتونم باهاش حرف بزنم خیلی خوب میشه. اما میترسم بهشون بر بخوره.
    لطفا شما بگین چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  8. 2 کاربر از پست مفید parvizb تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (یکشنبه 25 خرداد 93), واحد (شنبه 24 خرداد 93)

  9. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    گفتید که با پدر مادرتون راحتید،
    شاید بشه باهاشون در مورد این که برای شناخت کمی بهتون فرصت بدن، صحبت کنید.

    روند شش هفت ماهه خواستگاری قبلا توی همه شهرها و خانواده ها باب نبوده، اما کم کم متوجه شدند این شناخت در کنار خانواده ها مفیده.
    شما هم می تونی جزو کسانی باشی که توی شهرتون این شیوه خواستگاری را شروع می کنه.

    شاید اگر با خانواده دختر صحبت کنید و چند جلسه ای بیشتر بهتون فرصت آشنایی بدن بد نباشه.
    البته انتظار نداشته باشید که اجازه بدن با هم برین گردش و شش هفت ماه با هم باشید،
    باید بتونی با چند جلسه مشاوره و چند جلسه دیدن ایشون توی جلسات رسمی خانوادگی تصمیم بگیری.

    تا جایی که می تونی ازشون برای طولانی تر شدن شناخت فرصت بگیر و براشون روشن کن که منظورت چیه.

    فکر می کنم مخفیانه حرف زدن اصلا درست نیست.
    مخصوصا که به شما اعتماد کردند و شما به خونه شون رفت و آمد داشتین.
    مادرت می دونه شرایط و جو محیط اطرافتون چطوره. از ایشون بپرس ببین می شه چند جلسه ای حضوری و تلفنی با اطلاع والدین، بیشتر آشنا بشین.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 23 خرداد 93 در ساعت 16:37

  10. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    parvizb (جمعه 23 خرداد 93), فرهنگ 27 (جمعه 23 خرداد 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 خرداد 93), واحد (شنبه 24 خرداد 93)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    مادرت می دونه شرایط و جو محیط اطرافتون چطوره. از ایشون بپرس ببین می شه چند جلسه ای حضوری و تلفنی با اطلاع والدین، بیشتر آشنا بشین.
    گل گفتی شیدا عزیز. اصلا به فکر خودمم نرسیده بود. با مامانم حرف میزنم که راضیشون کنه تا چند جلسه تلفنی باهم حرف بزنیم.
    به امید خدا اگه قبول کنن عالی میشه. این بهترین راه حله.
    از اینکه چاره ای پیدا شد خوشحالم. به نظرم باید سعی کنم توی اون چند جلسه خیلی رسمی برخورد کنم تا اگه بعدا با هم جفت و جور نبودیم راحت و بدون هیچ کدورتی از هم جدا بشیم.
    ویرایش توسط parvizb : جمعه 23 خرداد 93 در ساعت 18:33

  12. 3 کاربر از پست مفید parvizb تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (یکشنبه 25 خرداد 93), واحد (شنبه 24 خرداد 93), شیدا. (شنبه 24 خرداد 93)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 تیر 93 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    فکر نکنم با شرایط شهریون که توضیح دادی پیشنهادتو قبول کنن.
    ازدواج منم شبیه تو بود .
    پیشنهادم اینه که وقتی خونوادت میخان برا خواستگاری هماهنگ کنن اسم خواستگاریو نیارن و بگن که میخایم جلسه آشنایی بزاریم تا دختر و پسر با هم آشنا بشن و با هم صحبت کنن.
    اینطوری میشه جلسه هاشو بیشتر کرد.

  14. 3 کاربر از پست مفید hassan1364 تشکرکرده اند .

    keyvan (شنبه 24 خرداد 93), parvizb (یکشنبه 25 خرداد 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 خرداد 93)

  15. #18
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    دو مسئله رو مهم می دونم، یکی مسئله سن و دوم شناخت

    اگر بخوایم اختلاف سنی رو حساب کنیم، 8 سال کم نیست! اما اینجا یه موضوع مهم هست، اینکه میزان درک و نگرش شما چقدر نسبت به هم تفاوت داره، مثلا" ایشون هنوز فکر و ذهنش درگیر جوانی باشد و شما ذهنت گرم کار و زندگی و مسائل مهمتر. یعنی این خانم هم باید آماده این باشد که همسر بشه و هم بتونه نیازهای شما رو تأمین کنه و شما رو بفهمه.

    در مسیر شناخت ببین و بشنو، چیزی که خودت از خانواده دختر و خود دختر می بینی و چیزی که از زبان خودشون می شونی و همچنین مواردی که از تحقیقات شنیدی رو کنار هم بذار ببین اونی هست که می خوای؟ در شناخت شما فقط باید ببینید و گوش بدید و بعد آنالیز کنید.

    هیچ وقت بدون شناخت چیزی رو قبول نکن، اگر مخالف شناخت هستند، به هیچ عنوان قبول نکن، همه آدم ها در حالت عادی زندگی، خوب هستند، ولی این شرایط هست که وجود و بخش نهفته اون ها رو مشخص می کنه، این دختر حتی اگر فرشته هم بود از دید اطرافیان، تا زمانی که به یقین نرسیدی که می تونه همسر مناسب تو باشه به ازدواج فکر نکن.
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  16. 5 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    parvizb (یکشنبه 25 خرداد 93), sanjab (یکشنبه 25 خرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 خرداد 93), برسرک (یکشنبه 25 خرداد 93)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 تیر 93 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا چیکار کردی آخرش؟
    به خانواده گفتی؟

    - - - Updated - - -

    آقا چیکار کردی آخرش؟
    به خانواده گفتی؟

    - - - Updated - - -

    آقا چیکار کردی آخرش؟
    به خانواده گفتی؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید hassan1364 تشکرکرده است .

    parvizb (چهارشنبه 28 خرداد 93)

  19. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 خرداد 02 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-7-14
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    9,149
    سطح
    64
    Points: 9,149, Level: 64
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 201
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 59 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hassan1364 نمایش پست ها
    آقا چیکار کردی آخرش؟
    به خانواده گفتی؟
    اولش خواستم از طریق یکی از آشناها به والدینم بگم چون خودم روم نمیشد.
    اما هر چی فکر کردم دیدم اگه خودم بگم و از زبون خودم بشنون بهتره.
    دست به کار شدم و به مامانم گفتم. خیلی هم استقبال کرد.
    مامانم میخواد در موردشون تحقیق کنه. منم قبول کردم.
    نمیخوام کارم با عجله باشه. منتظر جواب مادرم میشم.
    نتیجه رو - چه خوب چه بد - همینجا اعلام میکنم.
    به امیــــــــــــــــــــــ ـــد خــــــــــــــــــــــــ ـــــدا


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. افسردگی، عدم اعتماد به نفس،مشکل در هدف گذاری، ترس و افکار منفی
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 20:47
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. عدم انتقاد و تلافی، فقط سکوت وگرنه دعوا
    توسط آفتاب همدرد در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: جمعه 16 اردیبهشت 90, 18:57
  5. مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اردیبهشت 90, 13:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.