موضوع: اجازه خواستگاری به کسی که قبلا شما را رها کرده؟؟احساس یا غرور؟؟

سلام دوست من
من دقیقا توی شرایط مشابه شما بودم.دقیقا کلی قول و قرار با آقایی گذاشتم و ایشون بدون مقدمه گذاشتن و رفتن
من چند وقت بعدش متوجه شدم که ایشون با خانومی که سابقا درگیری عاطفی داشتن روبه رو شده و این موضوع ازدواج با منو براشون توی شک انداخته.
هر چند که بعدها شنیدم با اون خانوم هم رابطه شون منجر به ازدواج نشده
و این آقا بعد از حدود 7 ماه دوباره به سراغم اومدن.از طریق یه معرف.حتی حاضر نشدم که باهاشون یک کلمه حرف بزنم.زمان که گذشت برام ثابت شد که ایشون مرد زندگی من نیستن.ایشون قابلیت مدیریت ندارن و به بلوغ لازم جهت ازدواج نرسیدن
کمترین شکی که یه خانوم توی این موارد میتونه داشته باشه اینه که این آقا حس مسئولیت ندارن و از تشکیل زندگی می ترسن
اینم لینک تاپیک من.شاید راهنمایی های دوستان کمکتون کنه
http://www.hamdardi.net/thread-27808.html

هانیه جان :
تاپیکتون را خوندم من کلا تاپیک های زیادی را تو تالار خوندم ولی فکر کنم تو هیچ کدوم مثل من جدایی عجیب و ناگهانی نبود.
والا من ترجیح میدادم طرفم بگه با هم تفاهم نداریم یا به درد هم نمیخوریم یا حتی کسی دیگه را دوست دارم.ولی دریغ از یه کلمه حرف!دریغ از یه اشاره!من خودم باید نتیجه گیری کنم که اونم به جایی نمیرسم.من اگه یه کلمه حرف هم قبلش بهم زده بود که نمی اومدم اینجا و وقت بقیه را بگیرم میگفتم خب راست یا دروغ علتش همینه که میگه دیگه حرفی توش نیست.

meinoush عزیز:شما درست میگید من باید بیشتر توضیح میدادم ولی بعضی چیزا اینقدر در ذهن خود آدم واضحه که دیگه فراموش میکنه برای بقیه هم بازش کنه ولی خب دیگه انتظار نداشتم کسی بگه استنباط خودت بوده که این آقا تمایل به ازدواج داشته!!والا دیگه فکر نکنم دختری پیدا بشه که خیلی آویزون پسرا بشه چون اگه اهل دوستی باشه که سریع میره جایگزین پیدا میکنه و نیازی به رویا و خیال بافی نیست.اگرم اهل دوستی نباشه که عمرا با پسری که تمایل نداره ادامه بده .
بله به هرحال زندگی پر از چیزای قشنگه و واقعا باید نیمه پر لیوان را نگاه کرد و از زندگی لذت برد.اینقدر زندگی کوتاهه که دیگه گذشت زمانی که آدما مینشستند غصه چند سال بعدشون را را میخوردند الان باید تا میشه در زمان حال زندگی کرد هرچند لازمه از گذشته هم درس بگیریم و بنای اینده را هم بسازیم.

نوشته اصلی توسط toojih

چیزی که من از نوشته های شما متوجه شدم یک رابطه دوستی دختر و پسر بوده که مثل اکثر موارد اینچنینی از سمت دختر خانم جدی گرفته شده. معمولا توی همچین مواردی دختر خانم فکر خودش، علاقه خودش و توجه و عشق خودش را به آقا پسر هم تعمیم میده و حرفها و حرکات اونرو بر اساس همین تمایلاتش تفسیر میکنه. یعنی از جملاتی مثل به همدیگه خیلی علاقه داشتیم، از نظر فکری همدیگه رو قبول داشتیم، به فکر ازدواج با هم بودیم، .... و یه همچین جملاتی با فعل جمع استفاده میکنه چون هر رفتار اون آقا پسر رو سعی کرده یه جوری به همین افکار خودش که دوست داره ربط بده و بالاخره توی این مسیر تلاش برای ربط دادنش موفق هم میشه و آخرش یه چیزی از توش پیدا میکنه که بتونه خودش رو متقاعد کنه که نگه من خیلی دوستش داشتم، بگه همدیگه رو خیلی دوست داشتیم.

اگه چنین رفتاری درپسرمشاهده بشه چی؟بنظرتون چطورآدمی میتونه باشه اون پسر؟(بخصوص قسمتی که پررنگ شده)

هنوز به خودم مستقیم نگفتند ولی با معرف دوباره مطرح کردند.
پس من به این جمع بندی رسیدم که همون طور که اکثر دوستان گفتند فرصت خواستگاری و شنیدن علت رفتارهای اخیر را بهش بدم(اگه رسما از خودم و خانوادم درخواست کردند).هرچند میخوام زمان نامحدودی را برای جواب دادن تعیین کنم و بگم تو این فرصت هر تصمیمی که مایل باشی برای زندگیت بگیر میتونی صبر کنی جواب من را بشنوی یا که مسیرت را دوباره جدا کنی چون من هر تصمیمی ممکنه بگیرم و هیچکدوم تو این مدت تعهدی نسبت به هم نداریم .

سلام دنیای وارونه عزیز
من یه دوستی داشتم دقیقا با پسری دوست بود و قول و قرار ازدواج هم داشتن رابطشون هم مثل شما همه چی ok .
بعد از چند ماه هم پسره یهو گذاشت رفت .بعد از یه مدتی برگشت و برای دوستم توضیح داد که قبلا در شرف طلاق بوده ( یعنی اقا زن داشته) و نگفته و از روی عذاب وجدان برگشته
نمیگم مشکل شما اینه فقط خواستم بگم حواستون رو خیلی جمع کنید . و به نظر من هیچ توجیه منطقی واسه این کار وجود نداره.
ولی نظر من هم مثل بقیه دوستان اینه که اگر ایشون مایل بودن بذارید حرفشون رو بزنند اونوقت تصمیم بگیرید اما حتما دلیل (هرچند بیمنطق) کارشون رو متوجه شید.

نوشته اصلی توسط دنیای وارونه

فرصت خواستگاری و شنیدن علت رفتارهای اخیر را بهش بدم. هرچند میخوام زمان نامحدودی را برای جواب دادن تعیین کنم و بگم تو این فرصت هر تصمیمی که مایل باشی برای زندگیت بگیر میتونی صبر کنی جواب من را بشنوی یا که مسیرت را دوباره جدا کنی چون من هر تصمیمی ممکنه بگیرم و هیچکدوم تو این مدت تعهدی نسبت به هم نداریم .

سلام، این چند نوشته آخرتون رو که خوندم احساس کردم دختر عاقلی هستین. اگر فکر میکنین که همسر مناسبی براتون هست، به نظرم فرصت صحبت کردن رو با موقعیتی که خودش باید جور کنه نه شما، بهش بدین. یعنی اگر از طریق معرف خواست قرار ملاقات بزاره به نظر من بهتره قبول نکنید و اگه خودش سعی و تلاش کرد و تونست شما رو جایی ببینه و باهاتون صحبت کنه اونوقت به حرفهاش گوش بدین. باز هم به نظر من لزومی نداره که براش توضیح بدین که فرصت داری مسیرت رو جدا کنی و تعهدی به هم نداریم و از این حرفها.... او دیگه توی موقعیتی نیست که بتونه در این مورد تصمیم گیری کنه یا همچین صحبتهایی واسش بکنین. به نظرم الان باید احساس کنه که جدی گرفته نمیشه. شما به حرفهاش گوش میدین و اگر منطقی دیدین(هرچند من که به ذهنم هیچ دلیل منطقی نمیرسه)، بهرحال اگه به نظرتون منطقی اومد بهش میگین که در موردش فکر خواهید کرد و بعد بهش اطلاع بدین. بدون اینکه زمان تعیین کنین یا در مورد اینجور چیزها صحبت کنین. توی این شرایط شما توی موقعیت برتر باید قرار داشته باشین.

نوشته اصلی توسط یاس بنفش

اگه چنین رفتاری درپسرمشاهده بشه چی؟بنظرتون چطورآدمی میتونه باشه اون پسر؟(بخصوص قسمتی که پررنگ شده)

چطور آدمی بودن رو که به صورت کلی نمیشه در موردش نظر داد ولی به اندازه کافی آدم منطقی نیست اگر مطمئنین که اینطوریه! یعنی شما نمیخواین و اون فکر میکنه میخواین. البته یک چیزی هم هست که وقتی آدم کسی رو دوست داشته باشه ناخواسته اینطوری رفتار میکنه و به نظرم فرقی نمیکنه که دختر باشه یا پسر.

شیدا جان منظورم این بود که زمان مشخص نمیکنم و میگم باشه فکر میکنم در موردش .
همون طور که دوستمون toojih گفتند تو موقعیت برتر باشم و درسته اون حرف های اضافه را باید حذف کنم دیگه گفتن نداره اونا.
کسی که بدون مقدمه چینی به هر دلیلی رفته که قرار نیست تو زمان مشخص تکلیفش با جواب مثبت یا منفی معلوم بشه .
اتفاقا اگه قبول کرد مشخص میشه که این بار جدی هستش .
اگه پذیرفتن این شرط نشونه مشکل شخصیتی هست که من دیگه کلا باید بیشخصیت باشم که حتی یه کلمه باهاش حرف بزنم.
یعنی من ادم نبودم و زندگی نداشتم چند ماه؟؟تازه اوایل که چقدر نگران بودم اتفاقی واسش افتاده ولی تازه بعد از اینکه فهمیدم هدفش قطع ارتباط بوده آروم تر شدم به نسبت قبل.