عزیزم، میدونم تحت فشار هستی و این افکار استرس زا و مشکوک داره لحظه به لحظه درونت و در زندگیت و رفتارهات زیاد و زیادتر میشه!
اما به عنوان یه دوست دارم که از بیرون داره زندگیت رو می بینه و دیده گذشته ای رو که خودت تعریف کردی، ازت خواهش میکنم یه نهیب به خودت بزن و دست بردار از این لج بازیهای بچگانه و زندگیت رو به سرعت باد، توی دست باد نسپار!
واسه کمک به خودت توی انجمن آزاد هم، میتونی پست هات رو در همین تاپیکت واسه مشاورین عزیز قرار بدی تا هر چه زودتر کمکت کنن.
گل آرا، ازت خواهش میکنم راه اشتباه رو نرو!
بلند شو، هر چه زودتر پا روی غرورت بذار و وسایلت رو جمع کن از خونه ی دوستت و برگرد سر زندگیت تا همسرت خدایی ناکرده از سر عصبانیت کارها و تصمیماتی نگیره که بعدا هر دو پشیمون بشید.
برو خونه ات، یه دوش بگیر، یه شام خوب درست کن، به خودت برس! و بشین یه نامه با رعایت " نکات ارتباطیه آقای sci" برای همسرت بنویس و خودت رو تخلیه کن و اگر دوست داشتی بذار جایی که بخونه؛ وگرنه بعدا خط خطیش کن و بسوزونش!
در ضمن عزیزم؛ حتما حتما ازت میخوام که در طول روز اگر برات مقدوره، یه ورزشی رو انتخاب کنی و خودت رو توی این روزهای بلند تابستونی مشغول کنی. هم شاداب تر میشی، هم اعتماد به نفست رو دوباره به دست می یاری. هم انرژیت تخلیه میشه و هم تسلطتت روی خودت بیشتر میشه و
میتونی با آرامش به راهنمایی های مشاورین عزیز فکر کنی و به کار ببندی!
------------------
ازت خواهش میکنم، هر چه زودتر زودتر راه خونت رو پیدا کن و برگرد سر زندگیت!
آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
من
برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
و امروز
من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
منه انسان
چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)