به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 فروردین 97 [ 18:57]
    تاریخ عضویت
    1393-2-23
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    2,978
    سطح
    33
    Points: 2,978, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا دیگه دچار استیصال شدم .. تصمیم گرفتم ازش جدا شوم .. یعنی باهاش اتمام حجت کردم و همه ی حرف هام را بهش زدم که اگه منو می خوای باید پام بایستی و پشتم باشی .. دلگرمم کنی .. من هم قول میدهم تمام بار این رابطه روی دوش خودم باشد و از هیچ تلاشی دریغ نکنم .. حتی پیشنهاد دادم ماه دیگر شرایط را فراهم کنم که دوباره همدیگر را ببینیم . ولی او فقط می گفت نمی دونم میترسم اگر فلان شود چطور اگر اگر اگر ... می گفت که از مسئولیت قبول کردن میترسد و آدم ضعیفی هست ..
    بدتر از ان پریروز عکسش را در همان گروه دوستی که گفتم قرار داد که من ازش گرفته بودم و به نوعی با حرف هایش غیر مستقیم جلوی همه ی دوست های صمیمی مان که از رابطه مان بی خبر بودند به من ابراز علاقه کرد ! من امیدوارم شدم گفتم حتما واقعا قصد ماندن دارد اما دیروز دوباره رفتار دیگری از خودش نشان میداد که سرشار از ترس و تردید بود .. می گفت میترسم بهت قول بدهم یکی ته دلم میگوید که ما بهم نمی رسیم و میترسم نشود و در آینده یقه ی من را بچسبی که زندگیم را تباه کردی ! ازش پرسیدم تو اگر اینطور بودی چرا به همه علنا اعلام کردی ما با هم هستیم و اینقدر علاقه ات را جار زدی ! گفت که حس کردم می خواهی بروی خواستم ثبتت کنم دلم می خواست همه بدانند دوستت دارم !
    با این رفتار ها و حرف ها و تناقض هایی که داشت من دیروز تصمیم گرفتم ازش جدا شوم . او هم گفت اگر دیوونه بازی در بیاری من هم یکاری می کنم که مجبور بشی بیای شهرمون !
    باز تا نصفه شب اس میداد و تماس می گرفت که بیا با من حرف بزن تا آرام شوی و بیا اصلا با من دعوا کن ! من نگرانت هستم .. من نمیتوانم جدا شوم.
    هر چند من همه ی تماس هاش را ریجکت کردم و اصلا باهاش صحبتی نکردم . امروز هم تا به الان خبرش ازش نشده.
    واقعا از این همه تناقضش دچار ترس شده ام .. از طرفی حال خودم خراب هست و از طرفی چنین رفتاری که ازش می بینم حالم بدتر می شود.
    واقعا نمی دانم باید چه کرد ............
    ویرایش توسط sadman : پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 در ساعت 13:59

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    29
    Array
    فقط همینو بهت میگم که اگه بعد 2 سال یدفعه باهاش قطع کنی هر شکست عشقی که تو بخوری به اون چندین برابر بیشترش تحمیل خواهد شد. راه عاقلانه در درجه اول آگاه سازی تدریجی خانواده ها هست در مورد اینکه به فلان نفر علاقه داری و آشنایی زیرنظر خانواده ها، اونوقت باید تصمیم گیری کرد.رابطه جنسی هم داشتید؟ تا چه حدی؟
    ویرایش توسط Aminn : پنجشنبه 25 اردیبهشت 93 در ساعت 15:15

  3. کاربر روبرو از پست مفید Aminn تشکرکرده است .

    sadman (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-29
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    2,472
    سطح
    30
    Points: 2,472, Level: 30
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    91

    تشکرشده 234 در 76 پست

    Rep Power
    22
    Array
    بهش بگو که تا چند وقت دیگه مثلا یه ماه دیگه با خانوادت صحبت میکنی و اقدام جدی میکنی و فکر میکنی این بهترین راه رای مشخص شدن تکلیفه...ببین چی میگه، میخواد یا نه، بازم شک داره و بازم تردید... اگه اره، بدون یه جای کار میلنگه و یه چیزی اونو ناراضی نگه داشته... خب اون الان بشدت به شما وابسته هست و حس کنه مسخوای بری یه واکنش نشون میده که این اتفق نیفته واسه همین عکس میذاره و .... نمبدونم.. ولی گاهی ادم یه نفرو از ته دل دوست داره ولی واقعا حس میکنه باهاش به جایی نمیرسه و دلایل خودشو داره، دلایلی که فکر میکنه به زبون بیاره طرف مقابلش ناراحت یا نمیدونم هر فکر دیگه... اما هرگز بی دلیل و بدون توضیح درست قطع رابطه نکنید چون مانع تصمیم درست اون میشید... هر توضیحی میدید هرگز حس عذاب وجدان بهش ندید و احتمال هرچیزیو بدید که شوکه نشید... دیگه اینارو خودتون میدونید و تکراریه اگه بگم که قطع منطقی یه رابطه قبل ازدواج خیلی بهتره و ضرر کمتری میزنه تا اینکه ازدواجی باشه و تاثیرات این تردیدهای حل نشده توش پیدا بشه و این مسائل دیگه... ولی اگه با تمام این کارها دیدید که میشه کاری کردو امیدی هست واقعا جدی و زیر نظز خانواده و مشاور پیش برید که نتیجه درستی بگیرید.

    - - - Updated - - -

  5. 2 کاربر از پست مفید setare sorbi تشکرکرده اند .

    sadman (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93), پرناز (سه شنبه 16 دی 93)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 فروردین 97 [ 18:57]
    تاریخ عضویت
    1393-2-23
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    2,978
    سطح
    33
    Points: 2,978, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aminn نمایش پست ها
    فقط همینو بهت میگم که اگه بعد 2 سال یدفعه باهاش قطع کنی هر شکست عشقی که تو بخوری به اون چندین برابر بیشترش تحمیل خواهد شد. راه عاقلانه در درجه اول آگاه سازی تدریجی خانواده ها هست در مورد اینکه به فلان نفر علاقه داری و آشنایی زیرنظر خانواده ها، اونوقت باید تصمیم گیری کرد.رابطه جنسی هم داشتید؟ تا چه حدی؟
    خب من که نمی تونم تدریجی ازش جدا بشم .. جدا شدن تدریجی به هیچ جا نمیرسه و فقط وابستگی را بیشتر می کنه .. هر چند برای خودم هم جدا شدن یکباره خیلی سنگینه اما مجبورم .. تصمیم دارم هر نشونه ای ازش توی زندگیم هست پاک کنم .. کاری که نابودم می کنه اما مجبورم .. هرچند خودش گفته که اگه گم و گور شوم و هیچ نشونه ای ازم نبینه زندگیش تباه می شود و از این قبیل حرف ها .. فوق العاده دختر حساسی هست و از این جهت هم یکم نگرانم.
    راستش وقتی خودش این رفتار رو داره من دیگه انگیزه ای برام نمونده که خانواده در جریان باشند دوباره باز امروز اس داد که تو میخوای چکار کنی آخر ؟! که م نباز جواب ندادم
    واقعا نمی فهممش ...
    ببینید ما دو سال عین یک زن و شوهر دورادور رابطه ی فوق العاده نزدیک و احساسی با هم داشتیم .. روز دیدارمون هم تا اون حد پیش نرفتیم در حد معمول روابط احساسی..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aminn نمایش پست ها
    فقط همینو بهت میگم که اگه بعد 2 سال یدفعه باهاش قطع کنی هر شکست عشقی که تو بخوری به اون چندین برابر بیشترش تحمیل خواهد شد. راه عاقلانه در درجه اول آگاه سازی تدریجی خانواده ها هست در مورد اینکه به فلان نفر علاقه داری و آشنایی زیرنظر خانواده ها، اونوقت باید تصمیم گیری کرد.رابطه جنسی هم داشتید؟ تا چه حدی؟
    خب من که نمی تونم تدریجی ازش جدا بشم .. جدا شدن تدریجی به هیچ جا نمیرسه و فقط وابستگی را بیشتر می کنه .. هر چند برای خودم هم جدا شدن یکباره خیلی سنگینه اما مجبورم .. تصمیم دارم هر نشونه ای ازش توی زندگیم هست پاک کنم .. کاری که نابودم می کنه اما مجبورم .. هرچند خودش گفته که اگه گم و گور شوم و هیچ نشونه ای ازم نبینه زندگیش تباه می شود و از این قبیل حرف ها .. فوق العاده دختر حساسی هست و از این جهت هم یکم نگرانم.
    راستش وقتی خودش این رفتار رو داره من دیگه انگیزه ای برام نمونده که خانواده در جریان باشند دوباره باز امروز اس داد که تو میخوای چکار کنی آخر ؟! که م نباز جواب ندادم
    واقعا نمی فهممش ...
    ببینید ما دو سال عین یک زن و شوهر دورادور رابطه ی فوق العاده نزدیک و احساسی با هم داشتیم .. روز دیدارمون هم تا اون حد پیش نرفتیم در حد معمول روابط احساسی..

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط setare sorbi نمایش پست ها
    بهش بگو که تا چند وقت دیگه مثلا یه ماه دیگه با خانوادت صحبت میکنی و اقدام جدی میکنی و فکر میکنی این بهترین راه رای مشخص شدن تکلیفه...ببین چی میگه، میخواد یا نه، بازم شک داره و بازم تردید... اگه اره، بدون یه جای کار میلنگه و یه چیزی اونو ناراضی نگه داشته... خب اون الان بشدت به شما وابسته هست و حس کنه مسخوای بری یه واکنش نشون میده که این اتفق نیفته واسه همین عکس میذاره و .... نمبدونم.. ولی گاهی ادم یه نفرو از ته دل دوست داره ولی واقعا حس میکنه باهاش به جایی نمیرسه و دلایل خودشو داره، دلایلی که فکر میکنه به زبون بیاره طرف مقابلش ناراحت یا نمیدونم هر فکر دیگه... اما هرگز بی دلیل و بدون توضیح درست قطع رابطه نکنید چون مانع تصمیم درست اون میشید... هر توضیحی میدید هرگز حس عذاب وجدان بهش ندید و احتمال هرچیزیو بدید که شوکه نشید... دیگه اینارو خودتون میدونید و تکراریه اگه بگم که قطع منطقی یه رابطه قبل ازدواج خیلی بهتره و ضرر کمتری میزنه تا اینکه ازدواجی باشه و تاثیرات این تردیدهای حل نشده توش پیدا بشه و این مسائل دیگه... ولی اگه با تمام این کارها دیدید که میشه کاری کردو امیدی هست واقعا جدی و زیر نظز خانواده و مشاور پیش برید که نتیجه درستی بگیرید.

    - - - Updated - - -
    من وقتی از خودش مطمئن نیستم واقعا هیچ گونه انگیزه ای برای ادامه ی این راه ندارم .. اصلا نمی توانم با یک آدم متزلزل که هر دفعه حرفش یک چیز است اطمنینان کنم.هد چند کلی باهاش حرف زدم که از طرف من مطمئن باش به محض اینکه کار مناسبی برایم پیدا شود اقدام خواهم کرد.
    من پریروز حرف های قبلی شما را برایش فرستادم که گفتید داستان شما هم شبیه داستان ما بوده گفت خیلی از حرف های شما درسته و مشابه خودش هست.
    او فقط ترس دارد .. گفت که چون توی اولین دیدار ارتباطی که باید را قرار نکرده زیر پایش خالی شده ! هر چند من متعجبم که آن روز چونه من را می بوسید وبا من حرف از آینده می زد و در کنار من آرامش داشت !
    از طرفی می گوید من بیش از اینکه از خراب شدن زندگی خودم بترسم از تو می ترسم .. از سوال جواب های تو می ترسم .. از این میترم که میگویی من دو سال زندگیم را گذاشته ام و منت میگذاری و در آینده در صورت بروز هر مشکلی من را مقصر بدانی و یقه ی من را بگیری ! در صورتی که من فقط گفتم دو سال زندگیم را گذاشته ام تو هم گذاشته ای منطقی نیست به خاطر یک ترس و شک زندگیمان خراب شود حالا که شروع کرده ایم تا آخر برویم که اگر خانواده ها مخالفت سفت و سختی کردند لا اقل به خاطر آنها و با یک دلیل منطقی جدا شویم !
    همین تناقض هاش من را بهم ریخته ..

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام جناب sadman، این رفتار ایشون و دلسردی و شک و ترس بعد از اون روز که همدیگه رو دیدین بوجود اومده؟ توی این دو سال از این حرفها خبری نبود؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    sadman (پنجشنبه 25 اردیبهشت 93)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 04 فروردین 97 [ 18:57]
    تاریخ عضویت
    1393-2-23
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    2,978
    سطح
    33
    Points: 2,978, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام جناب sadman، این رفتار ایشون و دلسردی و شک و ترس بعد از اون روز که همدیگه رو دیدین بوجود اومده؟ توی این دو سال از این حرفها خبری نبود؟
    سلام دوست عزیز
    نه توی این دو سال هم ترس و شک این قبیل موارد رو داشت گاهی بروز می داد .. بعد از دیدارمون دیگه خیلی بیشتر شد

  10. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز،

    ایشون دو سال از شما بزرگتره،
    از نظر روحیات و اخلاق و .. هم که کاملا در جهت مخالفید

    فوق العاده آدم سخت گیر و متعهد و با برنامه ای هستم و به کوچکترین مسائل اهمیت می دهم و کوچکترین حرف ها و حرکات طرف مقابلم را تجزیه تحلیل می کنم به طوری که بارها بهش گفتم توی رفتار و حرف هایی که با من میزنی دقت داشته باش و ببین که چه چیز هایی برای من مهم هستند و از این جهت باعث رنجش من نشو.باید بگم که من روی چیزهای مهم زندگیم از جمله عشقم تعصب زیادی دارم و به نوعی برایم مقدس هستند و حاضرم همه کاری در این راه انجام بدهم و حتی از جانم هم بگذرم ! آدم آنچنان مذهبی نیستم اما به قواعد اولیه ی دین اسلام پایبندم نماز می خوانم روزه میگیرم و ... . من چنین آدمی هستم و او دقیقا نقطه ی مقابل من هست ! فوق العاده آدم راحتی هست و دوست دارد که حتی چیزهایی که برای من مهم هستند را به چالش بکشد که چرا این ها برایت مهم هستند! به من میگوید تعصب نداشته باش دیدت را باز کن و سخت گیر نباش. او بر خلاف من اصلا اهل برنامه ریزی و این چور حرفا نیست و کلا آدمی هست که چارچوب خاصی از جمله دین برای زندگیش ندارد و آزاد زندگی می کند و دوست دارد من هم اینطور باشم و به نوعی از قید و بندهایی که من برای زندگی در نظر می گیرم بدش می آید و می گوید دوست دارد خودش باشد نه آنگونه که من می خواهم و هر گونه حرفی را راحت به من بزند و هیچ گونه ترسی هم از ناراحت شدن من نداشته باشد.
    با این توصیفاتی که فرمودین، اصلا لازم نبود هم را ببینید،
    بهتره جدا بشین.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), sadman (جمعه 26 اردیبهشت 93), toojih (جمعه 26 اردیبهشت 93)

  12. #18
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سپاس از بانو شیدا گرامی بخاطر جواب زیبا و کاملی که دادن.



    لطفا عنوان را بر اساس مشکلي که داريد تغيير بديد.

    دوستان تا وقتي عنوان گوياي مشکل کاربر نيست از گذاشتن نظرات خود داري کنيد

    کاربر گرامي لطف کنيد از طريق تماس با ما (بالاي سايت) يا پايين کادر روي مثلث مشکي(کنار کلمه تشکر) کليک کرده و عنوان مناسب را به مديريت سايت اطلاع دهيد با سپاس

    اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
    دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
    و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    sadman (جمعه 26 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (شنبه 27 اردیبهشت 93), مدیرهمدردی (جمعه 26 اردیبهشت 93), شیدا. (جمعه 26 اردیبهشت 93)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.