به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پسر شما 18 سالش هست. نقش اصلی شما برای تربیت ایشون گذشته.
    از این جا به بعد بیشتر می تونید نقش حمایتی، راهنمایی و ... داشته باشید.
    پس اگر کنارتون نباشند هم می تونید این نقش را ادامه بدین، اگر چه نه به طور کامل.
    مخصوصا این که این سالها هم کنار شما نبودند و با مادر شما زندگی می کردند.

    به خاطر مشکلات زندگی قبلی و طلاق و ... ممکنه هنوز ناراحتی هایی داشته باشند و بودن شما و محبت شما بتونه آرامش بیشتری بهش بده.
    اما از طرف دیگه بستگی داره پیش پدر بزرگ و مادربزرگش در چه شرایطی بزرگ شده.
    شاید اونها تونسته باشن محبت کافی را به ایشون داشته باشند.
    شاید خودش نخواد که از اونها جدا بشه.
    آیا پسرتون الان ایران هست؟ به شهر شما نزدیکه؟
    رابطه قبلی شما چقدر نزدیک بوده با پسرتون؟
    چقدر می دیدنش؟


    فکر نمی کنید زندگی کردن یک پسر جوان با همسر مادرش + جدا شدن ایشون از پدربزرگ مادربزرگش + مسائل ابتدای مهاجرت
    بتونه برای بچه تون سخت باشه؟

    با توجه به سنش و این که سالها با مادر شما زندگی کرده، بهتر هست که شما برید و زندگیتون را پایه گذاری کنید،
    پسرت را هم یکی دوسال بعد ببرید.
    اونجا می ره دانشگاه و مستقل زندگی می کنه در عین نظارت وحمایت شما را هم داره.

    شما زمانی که جای انتخاب بوده و بچه واقعا بهتون نیاز داشته
    بنا به شرایط و مصالح زندگیتون تشخیص دادید که ازدواج کنید و بچه را به مادرتون بدید

    اگر بیشتر از شرایط پسرتون و رابطه اش با خودتون بگید راهنمایی بهتری می گیرید.
    اگر سالها با مادربزرگش بوده، از شما دور بوده، رابطه ای نبوده و .... شاید این مهاجرت می تونه یه بار دیگه دلش را بشکنه.
    شاید! نگفتم حتما. چون از پسرت چیزی نگفتی ممکنه اشتباه می کنم.
    مادرم چون همسرش باهاش نیامد و چون اختلاف داشتند و چون از تنهایی می ترسید، من را می خواد ببره.
    زمانی که بهش نیاز داشتم من را گذاشت و رفت.



    فکر می کنم جدا شدن از همسرتون سود چندانی برای رابطه مادر فرزندی شما نداره.
    پسرتون نهایتا 4-3 سال دیگه با شما زندگی کنه. اون هم شاید.
    با شرایط اون کشورها و شرایط پسرتون (سالها با شما نبوده، زندگی با همسر شما براش آسون نیست)
    ممکنه خیلی زودتر جدا بشه و بره.

    بعد از این جدایی و مهاجرت، شما احتمالا ازدواج می کنید.
    پذیرش این موضوع هم برای پسرتون سخت می شه
    که از پدرش جدا شدید
    از همسر دومتون بخاطر مهاجرت جدا شدید
    برای ازدواج دوم ایشون را به والدینتون دادید و ...
    ازدواج بعدی می تونه حسی که پسرتون نسبت به رفتارهای شما داره تخریب کنه.

    اگر با همسرت اختلاف خاصی نداری، به خاطر پسرت ازش جدا نشو.

    خیلی پراکنده نوشتم.
    چون محدودیت ارسال پست هست و خواستم تمام مواردی که به ذهنم می رسه بگم.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 15 اردیبهشت 93 در ساعت 12:36

  2. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 21 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شیدای عزیز ایشون جدا نشدن همسر اولشون به رحمت خدا رفتن .
    و پسرشون فکر کنم از صحبتهاشون مشخصه که بعد از ازدواج دوم ایشون نزد مادریزرگ هستند .
    والبته ما هم تشویق به جدایی نمی کنیم و نظرمون اینه که پسرشون هم ضربه نخورن و ایشون از خودشون و پسرشون فداکاری نکنند .
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : دوشنبه 15 اردیبهشت 93 در ساعت 12:43

  4. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 15 اردیبهشت 93), افتابگردون (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صحبت های بانو شیدا هم درسته.
    ولی اینجا یک مسئله وجود داره و اون اینه که آیا پسر ایشون توانایی حفاظت از خودش را داره؟
    با پسرتان صحبت کردید در این مورد نظرش را پرسیدی؟
    فکر کنم اگرم بخواین بیان پیش شما خدمت سربازی فعلا نرفتن و خود این موضوع باعث یه وقفه تقریبا دوساله میشه توی این دوران پسرها خودساخته بار میان و بقول معروف مسولیت پذیرتر میشن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (دوشنبه 15 اردیبهشت 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,861
    سطح
    25
    Points: 1,861, Level: 25
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیروز من دیگهنتونستم پست بزارم چون قوانین جدید رو نمیدونستم که تعداد پستها محدوده
    مخارج زندگیمون رو تا حالا همسرم داده و من تو اجاره خونه کمک کردم و مخارجخودمو دادم ولی قرار شده از این به بعد هرجای دنیا زندگی کنیم مخارج نصف شه میگهاز پسش برنمیام و ضمنا میگه اگه من هزینه های تورو بدم انوقت تو پولهاتو جمع میکنیمیدی به پسرت این یعنی از چیب من بره واسه پسرت به من چه ربطی داره
    ضمنا اعتقاد همسرم اینه که زنهای متجدد امروزی که تحصیلکرده هستند و شاغل هستندباید تو هزینه به همسرشون کمک کنند اون دوره که زنها تو خرج خونه و هزینه ها کمکنمیکردند زنهایی بودند که تو خونه بودند و کتک میخوردند

    پسرم معاف از خدمت هست
    و ازلحظه ای که بدنیا اومد با مادرم بزرگ شد چون من تک فرزند بودم و پدرم به رحمت خدارفته و وابستگی شدید به مادرم داره دلیل اینکه من تونستم راحت ازدواج دوم بکنمدرواقع همین بود که پسرم به من وابسته نبود من بعد از فوت همسرم رفتم دانشگاه ادامه تحصیلدادم و از پسرم دور بودم و بعدش ازدواج کردم پسرم و من الان هردو ایرانیم ولی تویه شهر نیستیم و تقریبا هر 2-3 ماه یبارهمو میبینیم ولی روزی چند بار باهاش تلفنی صحبت میکنم و از دور نظارت میکنم کاراشو
    پسرم خودش در شرایطی نیست از نظر عقلی احساسی و سنی که بتونه تصمیم درست برایزندگیش بگیره ولی چیزی که مهمه اینه که من بعنوان مادرش تشخیص میدم کجا و چی بهصلاحشه و در ایندش ماثر خواهد شد

    من نمیتونم به همین راحتی امتیاز اوردن پسرمرا از دست بدم شاید خدای نکرده اتفاقی برای مادرم بیفته و دیگه نباشه اونوقت تکلیفاین بچه چی میشه یا شاید مدتی بعد از اینکه من رفتم بخواد بیاد پیشم من که نمیتونمبگم به همسرم قول دادم تو رو نبرم این واسه من از مرگم بدتره
    و اما... دیشب دیگه چون موقع فروش وسایلمنزلمون بود خیلی جدی آخرین حرفهامو زدم به همسرم که تصمیمشو بگیره و اگه با بچهمن مشکل داره الکی وسایلشو نفروشه بعدش پشیمون شه و بگه تقصیر تو بود
    خیلی از حرفهای شما دوستان عزیزم استفادهکردم بویژه از حرفهای خانم شین که همینجا میخوام ازشون تشکر کنم جمله هاشون انگیزهمنو برای جدی بودن سر مسئله پسرم بیشتر کرد و خلاصه بهش گفتم من با وکیل صحبت کردمو راهنمایی گرفتم که از کوتاهترین و بهترین راه استفاده کنم برای بردن پسرم و بهمحض اینکه برسم اونجا میخوام براش اقدام کنم و توام اگه دوست داری دخترتو بیارنمیخوام مانع احساس پدری تو بشم
    اونهم گفت کار خوبی میکنی بهترین و با ارزشترین کاری که میتونی در حق پسرت بکنی همینه که ببریش با خودت دیگه نمیدونم اینارو از ته دلش گفت یا از روی لج و تصمیمش چی باشه چون اون با سیاست تر از اینحرفهاس جایی که منطق وجود داره اعتراض نمیکنه ممکنه بعدا بگه من بخاطر شرایط شخصیخودم و بچم نمیام دیگه نمیدونم ولی من انچه که لازم بود و خدا میپسنده رو انجام دادم باقیشم توکل بهخدای مهربونم میکنم من همینطور که کارای همسرمو انجام دادم و براش ویزا گرفتم وبهش این شانسو دادم اگه میخواد تو یه سرزمین دیگه با فرصتهای جدید شانسشو امتحانکنه میخوام همین کارو برای پسرم هم انجام بدم و در حق هیچ کدوم کوتاهی نکنم
    از همه شما دوستای خوبم میخوام برام دعا کنیدتو این راه موفق شم و پسرمو به زودی بتونم با خودم ببرم و از همتون بخاطرراهنماییها و توجهتون به تاپیک من تشکر میکنم

  8. کاربر روبرو از پست مفید yasamaan تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما فکر کنم یکم داری لجبازی میکنی بهتره با شوهر خودتان از طریقه احساسی وارد بشید بهتر به نتیجه میرسید.

    ((پسرم خودش در شرایطی نیست از نظر عقلی احساسی و سنی که بتونه تصمیم درست برایزندگیش بگیره ولی چیزی که مهمه اینه که من بعنوان مادرش تشخیص میدم کجا و چی بهصلاحشه و در ایندش ماثر خواهد شد))

    فکر کنم شما خییلی روی موضوع پسرتان دارید حساسیت نشان میدید.یه پسر 18 ساله خودش بلده خوب و بدش زندگی خودش را تشخیص بده و شما حق ندارید به تنهایی براش تصمیم بگیرید مادرش هستید درست بزرگش کردید درست بدنیاش اوردید و براش زحمت کشیدید همه اینا درود ولی اون چی حق نداره زندگی کنه حق نداره تصمیم بگیره حق نداره کاری کنه شما جوری داری حرف میزنی انگار یه پسر 18 ساله که الان توی جامعه ما مرد حساب میشه برای خودش نمیتواند تصمیم بگیره و تجزیه تحلیل کنه؟!!!حس قوی مادر یکه دارید درست ولی فکر کنمب هتره بخودش اجازه بدید تصمیم بگیره چون توی این سن خیلی خوب میفهمه که داره چیکار میکنه شما میتوانید راهنماییش کنید و کمکش کنید تا تصمیم مناسب بگیره نه اینکه بزور براش تصمیم بگیرید و بنویسید عقلش نمیکشه؟!!!!


    لطفا به شخصیت مستقل پسرتان احترام بزارید


    پ.ن: دختر من 10 ماهشه ما هرووقت میریم فروشگاه یا مغازه جنسی بخریم براش اجازه میدیم خودش تصمیم بگیره چنتا رنگ را جلوی چشمم میگیریم خودش هرکدام را دوست داشت انتخاب میکنه جالبیش اینه پدرصلواتی چندبار دوتا رنگ را نگاه میکنه بعد انتخاب میکنه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), شیدا. (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,861
    سطح
    25
    Points: 1,861, Level: 25
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه وقتهایی بچه ها تو اون سن احساسی تصمیم میگیرند و بزرگتر وظیفشه راهنمایی کنه منم نخواستم به زور برای پسرم تصمیم بگیرم کجا و با کی زندگی کنه من میخوام وقتی رفتم کارای پسرمو انجام بدم انچه که وظیفمه دیگه پسرم خودش تصمیم میگیره کجا زندگی کنه دوست داشت بیاد دوست نداشت نیاد ولی مشکل من الان با همسرم اینه که میگه کلا هیچ وقت حق نداری برای پسرت اقدام کنی اقامت بگیری اون حق نداره بیاد تو اون کشور
    اصلا هم مسئله لج بازی نیست پسر من تو هر سنی باشه من بهش یه مسئولیتها و تعهداتی دارم مخصوصا که پدرش هم نیست

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    من نمی دونم سیستم تصمیم گیری شما بر چه اساسی هست

    اما از یک طرف مردی وجود داره که
    1-دختری رو در ایران داره و با اومدن با شما از اون دور میشه
    2- در خودش این توانایی رو نمی بینه که بتونه هزینه های زندگی رو در خارج از ایران فراهم کنه
    3- داره با منت اینکه همسرش کارهاشو برای رفتن کرده با همسرش همراه میشه
    4- هنوز هیچ جایگاه علمی و یا کاری مشخصی برای ایندش در یک کشور غریب نداره

    از طرف دیگه پسری وجود داره که
    1- سالهاست با مادر بزرگش بزرگ شده و تکیه گاه اصلیش و همدم اصلیش مادر بزرگشه
    2- در سنی قرار داره که جهش از یک فرهنگ به یک فرهنگ دیگه می تونه براش شوک هایی رو ایجاد کنه که مخرب باشه
    3- سالهاست از مادرش دور بوده
    4- مادرش ازدواج کرده و خیلی قبل تر از اون هم برای پیشرفتش دور ار فرزندش زندگی کرده
    5- اگر قرار باشه با مادرش و همسر مادرش همراه بشه احتمالا تنش هایی هم با همسر مادرش در یک کشور غریب خواهد داشت که این باعث میشه در غربت خیلی بیشتر از مادرش خودش رو دور کنه

    از طرفی هم مادر و همسری وجود داره که داره همه اینها رو نادیده می گیره و می خواد خودش و عزیزانش رو در سختی بیاندازه که تنها به هدفش برسه و از طرفی انتظار داره این مرد و این پسردر رسیدن به هدفش باهاش همراه باشند

    درسته که شما فکر می کنید دارید با بردن پسر و همسرتون براشون فرصت های بالقوه رو ایجاد می کنید اما اینو هم در نظر داشته باشید که دارید فرصتهای بالفعل زیادی رو از اونها می گیرید.

    شاید اگر جور دیگری تصمیم می گرفتید و اولویت بندیهای زندگیتون رو یک بازنگری می کردید اونوقت همه اعضای خانواده شما رضایت بیشتری از زندگی احساس می کردند و از یک طرف مردی وجود نداشت که مرد بودش قراره زیر سوال بره و پسری وجود نداشت که آیندش نا معلوم خواهد بود و قراره از نظر عاطفی و فرهنگی در شوک قرار بگیره.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : پنجشنبه 18 اردیبهشت 93 در ساعت 20:29

  13. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 21 اردیبهشت 93), khaleghezey (یکشنبه 21 اردیبهشت 93), واحد (جمعه 19 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 93 [ 14:27]
    تاریخ عضویت
    1390-8-21
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,861
    سطح
    25
    Points: 1,861, Level: 25
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در زندگی شخصی هر کسی یه مسائلی هست که دیگران ازش بی خبرند و خود اون شخص بهتر میدونه چی به صلاحشه و چه تصمیمی برای زندگیش بگیره اینکه شما دارید صورت مسئله رو پاک میکنید که مشاوره اسمش نیست بلکه با جملات اینقدر بازی میکنید و زندگی طرف مقابل و شخصیت مراجعه کننده را از زوایای مختلف زیر سوال میبرید که ادم پشیمون میشه از مشاوره کردن
    شما در جایگاه من نیستید و با چند خط گفتن من نمیتونید منو متهم کنید که دارم فرصت بالقوه ایجاد میکنم یا فرصت بافعل رو از خانوادم میگیرم و ...
    من راهمو انچه که به صلاح زندگی و ایندم هست انتخاب کرده و برای اطرافیانم این فرصت رو ایجاد کردم اگه دوست دارند اونها منو همراهی کنند یا از شرایط استفاده بهینه بکنند دیگه تصمیم با خودشونه و از این بابت منتی هم سرشون نمیزارم
    از مدیر همدردی خواهش میکنم این تاپبگ رو ببندند و به پایان رسیده اعلام کنند. متشکرم

  15. #19
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    موفق باشید بانو

    سپاس از همگی دوستان که وقت باارزششان را در اختیار ایشون قرار دادن و راهنماییشون کردن
    وظیفه و شایدم بشه گفت لطف ما کاربران همدردی این بود ایشان را راهنمایی کنیم و ما هم هرچه که بلد لودیم ارائه دادیم بدون چشمداشت.

    اطلاع میدم بیان و تایپیک را قفل کنند.بنابر درخواست خود کاربر
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  16. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    یاسمن جان مشاور یا دوست یا کسی که ازش مشاوره میخواهید وظیفه داره موضوع رو از زوایای مختلف که شاید به دید شما نمیاد بررسی کنه تا شاید دید شما وسیعتر بشه و بهتر بتونید تصمیم بگیرید . چون شما در داخل دایره اید و ما در خارج آن . لذا مطالبی که عنوان میشه فقط در حد پیشنهاده و شما مجبور نیستید اونا رو قبول کنید یا حتی به کار بگیرید . در نهایت تصمیم گیرنده خود شما هستید . به تصور خودم و انچه از نوشته های شما برداشت کردم برای شما کار و تحصیل در خارج از کشور مهمتر از پسرتون یا همسرتون هستند . و در این بین سعی دارید اونا رو با خودتون همراه کنید و اینجوری دیگه عذاب وجدان ندارید و فکر میکنید فرصت مهمی در اختیارشون قرار دادید و برای این کار باید از شما ممنون هم باشند . خلاصه حرف شما اینه من راه خودم رو انتخاب کردم شمام خواستید با من بیایید و اینده تون رو بسازید ولی اینده مگر تنها در خارج از کشور ساخته میشه ؟ شما یه مادرید و فرزندی رو به دنیا اوردید ودر قبال اون مسئولید و این مسئولیت رو به مادرتون واگذار کردید . همین طور شما یه همسرید و مسئولیتهای همسری رو باید قبول کنید . پس از این دو مسئولیت مهم میتونیدبه تحصیل فکر کنید . هدف از تحصیل و کار یه مادر چیه ؟ شما بزرگترین و سرشناس ترین خانم دکتر دنیا بشید مگه چی به دست میارید اگه این به قیمت از دست دادن عشق و عاطفه فرزندتون و همسرتون باشه؟

  17. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 21 اردیبهشت 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حسرت فرصتهای از دست رفته را میخورم.. عقده شده برام...
    توسط nazghol در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 اسفند 95, 14:31
  2. +میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
    توسط setare_tk در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 فروردین 87, 22:22
  3. * میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
    توسط setare_tk در انجمن تردید در ارتباط دختر و پسری
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 فروردین 87, 22:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.