سلام زمستونی عزیز
به همدردی خوش امدی
عزیزم تا دیر نشده این ماجرا را برای همیشه فراموش کن و دیگه بهش فکر نکن و فقط به عنوان یک درس در ذهنت حفظش کن که از این پس اگه با فرد دیگری هم اشنا شدی اصلا چنین اتفاقی نیوفته.
و تا می تونی به خودت و شوهرت رسیدگی کن و سعی کن که چیزهایی که دوست داشتی با شوهرتون تجربه کنی ولی تا حالا نکردی را از این به بعد محقق کنی.
تا می تونی ازشون دوری کن. و یک مدت خودت را با فعالیتهایی که ازشون لذت می بری سرگرم کن. برو کلاسهایی که دوست داشتی قبلا بری و وقتش را نداشتی و یا هر تفریح و فعالیت جالب دیگه.
و عزیزم اینو بدون که ادم کمال طلب و حتی اگه فرضا با ایشون هم ازدواج می کردی ممکن بود بعدا با انسان بهتری اشنا میشدی و باز هم همین احساس را پیدا می کردی. و اگه این کمال طلبی ات را کنترل نکنی و به سمت درست هدایتش نکنی انوقت کار دستت میده.
عزیزم ببین ما هر چه قدر پیش می رویم و بیشتر رشد می کنیم و بزرگ میشیم با انسانهای بزرگتری هم اشنا میشیم. ولی باید یاد بگیریم که چگونه با این موضوع هم رو به رو بشیم و سریع شیفته طرف مقابل نشیم.عزیزم به جای اینکه روی این تمرکز کنی که چگونه به ان اقا برسی، به این فکر کن که چگونه موجبات رشد خودت و همسرت را مهیا کنی. اگر در حال حاضر از همسرت انقدر که دلت می خواد راضی نیستی ببین چیکار کنی باعث میشه ایشون رشد کنند و پیشرفت کنند و یا بهتر است بگویم کنید تا از زندگی تان لذت ببرید.احساس میکنم تو ازدواجم عجله کردم احساس می کنم قسمت من می تونست اون باشه.
عزیزم یک لحظه فکر کن برای چی زندگی می کنی و هدفت در زندگی چی بود؟ بچه بودی دوست داشتی چیکاره بشی؟ ارمانهات چی بود؟ برو دنبال انها و از فرصت زندگیت که فقط یک بار در اختیارت گذاشته شده به درستی کمال استفاده را ببر.
و روی تقویت باورهای دینی ات هم بیشتر کار کن. یه مدت بیشتر در زمینه مذهب مطالعه کن و در مراسم مذهبی شرکت کن و یک روز روزه بگیر یکم قران و نماز بخون کلی تاثیر داره.......
عزیزم اینکار را نکن و با اتش بازی نکن. هر چه قدر پیش ایشون باشی بیشتر زجر می کشی و رفته رفته رابطه صمیمی تری پیدا می کنی و این اصلا منطقی و درست نیست. تاپیک زیر را بخون.ولی میخوام با اون هم خوب باشم در حد یک همکار صمیمی
http://www.hamdardi.net/thread-19072.html#post327017
ببین اول یک رابطه سطح اجتماعی داره ولی اگه کنترل نشه انوقت خدای نکرده وارد سطح های بعدی میشه.
و هر چه قدر هم سعی کنی که نشه یا زجر می کشی و یا خدای نکرده شکست می خوری.
عزیزم یک سر هم حتما به تاپیک زیر بزن
http://www.hamdardi.net/thread-30486.html
مشکل ایشون بر عکس شما است. اگه پست اخر ایشون را بخونی متوجه میشی که فراموش کردن اینکار خیلی سخت نیست و بعد از مدتی خودت هم باورت نمیشه که اصلا چنین اتفاقی برات افتاده بوده و خدا را شکر می کنی که تموم شده.
برات 2 جمله از ان تاپیک را نقل قول می کنم:
راستی چی شد تونستید دل بکنید از اون خانم جهت تجربه می خواستم بدونم؟؟؟؟؟عزیزم خودت هم میدونی که اینکار درست نیست وگرنه اینجا نبودی. برای همین تا دیر نشده این ماجرا را تمام کن و زندگی ات را خراب نکن. یک لحظه تصور کن اگه خدای نکرده یک درصد شوهرتون متوجه بشوند چه قدر ناراحت می شوند . چه عواقبی داره و چه قدر جلب اعتماد از دست رفته شان سخته....خیلی راحت! با عمل به توصیه های دوستان همدردی!
اینجوری دیگه این مشکل را حل می کنی و با خیال راحت به خودت و شوهرت و زندگیت میرسی.
بهترینها را برای شما و خانواده تان ارزومندم
با امید به عاقبت به خیری شما
خدا یار و نگهدارتان
علاقه مندی ها (Bookmarks)