به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1393-2-03
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شهراز نمایش پست ها
    با سلامی دوباره

    اینطور که نوشتی فرد نرمالی هستی پس زیاد روی این مورد مانور نده خوبه داری حلش میکنی اما طوری نشه که روی اعتماد به نفست اثر منفی بزاره و از یه طرف دیگه دچار مشکل بشی از این جهت گفتم که تو سایت کاربر داشتیم چون دوست دخترش گفته بود قدت کوتاه زیادی روی این ویژگی حساس شده بود با اینکه کاربر جزو افراد قد بلند محسوب میشد یا کاربر دیگری چون آرایشگرش گفته بود اندازه سرت کمی بزرگه اعتماد بنفسش کم شده بود (امیدوارم مشکل هردو کاربر حل شده باشه) و...
    هر کس طرف مقابلش رو از نظر خودش ارزیابی میکنه و اگر با فاکتوراش نخوند لزوما فرد مشکل دار نیست، این احتمال هم وجود داره اون خانوم بهونه اورده باشه (خدا عالمه) شاید بعضی ملاکهاشو نداشتی و برای رد کردن این مورد رو عنوان کردن اما این به معنی مشکلدار بودن شما نیست یا اینکه رفتارت عیب داره.
    با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما
    سلام اقا شهراز
    نه من زیاد با خودم مشکلی ندارم.تا حالا هم کسی از لحاظ ظاهری بهم ایرادی نگرفته .بودن کسای ک چه دختر چه پسر از قیافم خوششون بیاد و...فقط اون خواستگاری های ک ما رفتیم یه تفاوت به چشمم خورده .!!!1اونم سطح نمیدونم چی بزارم اسمشو شاید کلاس بگم نزدیک باشه.این ک کلاس مامانو بابای من اونجوری نبوده ک مال اونای ک رفتیم بوده راستش نمیدونم بیسوادی مامانو بابام هم باعث این موضوع باشه ک دختر بگه تو ذهنش ک به ما نمیخوره...راستش از هیکلو قیافم اونقد راضی بودم ک فک میکردم هر دختری رو بخوام میدن بهم با توجه به شرایط مالی نسبتا خوب.ولی حالا ک وارد معرکه شدیم میبینم همه چی خودم نیستم کم کم ناخوداگاه به اعتماد نفسم میبینم کم میشه.و این ک دختر شاید یه مورد دیگه بوده نگفه(احتمالا)چرا میتونه بگه خشکه ولی راستشو نمیگه ک بدونم اگه تو خودم موردی باشه سعی در اصلاحش در بیام یا اگه خونوادم مورد پسندش نباشه خوب اونم دیگه ناراحت نمیشم ک چون ک دست من نبوده انتخاب پدرو مادر .حداقل میدونم برا چی .
    اینم بگم ک 3تا فرزندیم دوتا خواهر دارم یکیم خودمم .اونا تحصیل کرده هستن و ازدواج کردن هر دوشون ارشد خوندن.خودم کارشناسی مکانیک

    در اخر از این ک وقت میزارین میخونینو راهنمای میکنین خیلی خیلی مچکرم داداش

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام
    به نظر من شخصیت واقعیتون رو نشون بدید اگر واقعا شوخ طبعید چند تا شوخی هم داشته باشید اگه جدی هستید و مطمئنید تو آینده تغییری نمی کنید همین طوری پیش برید . قرار نیست شما جوری رفتار کنید که بله بگیرید
    صحبت یک عمر زندگی هست اگر ایشون دوست داره که همسری داشته باشه که مدام ابراز احساسات کنه و شوخی و ... و شما هم اونطور نیستید پس بهتره دقت بیشترتون رو این قضیه باشه
    مثلا همسر من قبل از ازدواج طی آشنایی که با هم داشتیم خیلی زیاد ابراز احساسات میکرد و مدام منو سوپرایز میکرد
    واقعا موقعیتی بود که هر دختری آرزو داشت . اما بعد از عقد رفته رفته کمتر شد تا الان که 6 سال از ازدواجمون میگذره میتونم بگم حتی 2درصد هم ابراز احساسات نمیکنه . اوایل که اعتراض میکردم میگفت چون میخواستم تو رو به دست بیارم که آوردم حالا دیگه وقت کار و ... هست .
    پس سعی کنید شخصیت واقعی تون رو نشون بدید
    سلام خانوم زندگی مووفق
    خودم دوس دارم شوخ طبع باشم عاشقه همسرم باشم ولی اخه نمیتونم همون جلسه اول خودمو بروز بدم طول میکشه.انسان هر لحظه باید اماده تغییر باشه منم از اون ادمای نیستم ک بگم همینه ک هستم و عوض نمیشم.نظر من اینه ک واسه پیشرفت باید تغییر کنی و منعطف باشی.ولی چطوری بگم حالا بعد یک جلسه ایشون به من اینجوری میگن منم ذهنم هزار تا جا میره ک شاید اینو بحونه میکنه.بعدش میگم به خودم اگه از یه مورد دیگه دوس نداشته باشه میگه دیگه!!!!!گیج شدم کم کم احساس ناراختی بهم دس میده.اگه من بدونم مشکلش وقعا اینه .خودو میشناسم به قوله شما خودمو ک نمیخوام گول بزنم .من ادمه گرم مزاجیم سر موقش ابراز علاقه میکنم ک خودشم باور نکنه.
    انگار من بر عکس همسر شما هستم اولش سختمه ابراز علاقه ولی وقتی بفهمم واقعا منو میخواد همه جوره ابراز علاقه میکنم بهش.یعنی الان شما از زندگیتون ناراضی هستی اونم فقط به خاطر ابراز علاقه کم همسرتون!!درسته این مهمه ولی اگه به اول بر میگشتین این همسرتونو نمیخواستین؟تو دوستی قبل از ازدواج میشه ابراز علاقه کرد چون زمان بیشتره ولی تو مورد من باید یه 3 -4جلسه بگذره بعد دیگه!
    من 31 سال دارم دخترم 28 سال همه امکاناتم دارم تا حدودی خونه ماشین خودمم مهندسم تو شرکتی اخلاقمم بد نیس .از اینکه تجربه های با ارزش زندگیتونو برای کمک به یه بنده خدا میذارین بینهایت ممنونم ازتون خانومه زندگی موفق.
    ببخشید اینترنتم قطع بود نمیتونسم ج بدم


    خانومه زندگی موفق چرا ج نمیدین
    ویرایش توسط sina jam : شنبه 13 اردیبهشت 93 در ساعت 19:46

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 03:38]
    تاریخ عضویت
    1392-8-02
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,121
    سطح
    18
    Points: 1,121, Level: 18
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsSocial1 year registered
    تشکرها
    441

    تشکرشده 556 در 137 پست

    Rep Power
    25
    Array
    درود
    اول اینکه من خانوم هستم

    ببین قرار نیست اولین (یا هر)جایی که میری خواستگاری جواب مثبت بگیری چون هرکس حق انتخاب داره، به همین سادگی! (مورد میشناسم 40 بار رفت خواستگاری تا فرد مورد نظرش رو پیدا کرد)
    بازم میگم جواب رد گرفتن به معنی مشکلدار بودن نیست،حس میکنم بخاطر جواب منفی داری خودتو وارسی میکنی و گاها عیب میزاری!! به این علت که قبل از اقدام به خواستگاری و وارد معرکه شدن تصور دیگه ای داشتی،اگر قرار باشه بعد هر خواستگاری این کارو کنی هیچی از اعتماد به نفست نمیمونه.
    فکر کنم باید خودتو به بیخیالی بزنی!!

    اما در مورد بیسوادی یا کم سوادی والدینت بستگی به خودت داره که با کدوم عینک بهش نگاه کنی مثلا پدر مادرت تلاششون رو کردن تا تو ادامه تحصیل بدی و چیز رو که خودشون ندارن تو داشته باشی که تحصیل زمینه موفقیتهای دیگرت بوده، اگر خودت حس خوبی (یا منفی) به این قضیه داشته باشی دیگران این حسو از تو میگیرن.
    البته منکر نمیشم برای بعضی خانوم ها مهمه (مثلا دختری که پدر یا مادرش فرهنگی یا استاد باشن) برای بعضی هم مهم نیست.
    امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم.






    با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما
    قَالَ وَ مَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّآلُّونَ﴿حجر۵۶
    کیست که مأیوس شود از رحمت پروردگار به جز گمراهان

  3. کاربر روبرو از پست مفید شهراز تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 14 اردیبهشت 93)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sina jam نمایش پست ها
    صحبتای ما راجع به معیارامون بود . ایشون پرسیدن میگفتن سوال تو ذهنم داشتم ولی استرس همشو از یادم برد بعد کم کم از شغلم پرسیدن منم جواب دادم.وقبلا والدم گفته بودن ک ایشون تاکید کردن ک اگه قیافه پسر به دلش ننشس با پسر حرف نمیزنه.بعد پرسیدن ک چرا سنتی میخوای ازدواج کنی منم گفتم اینطوری بهتره و مشکلی پیش نمیاد.دختره هم گف ک از طریق دوستی میشه شناخت بیشتری پیدا کرد.منم گفتم پس دوس دارین با یکی دوس بودین بعد باهاش ازدواج میکردی
    گفت ک خونوادم احازه نمیدن با یکی اشنا شم.بعد منم از کار خانوم پرسیدم ک شاغلند و کار میکنند
    از مشکلات کار گفتن ک حقوق کم میدن به خانوما.واینکه گفتش با دوستاش اینا زیادی رابطه دارن
    از منم پرسید ک چطور .رابطت با دوستات منم گفتم ک منم اگه فرصت داشته باشم باهاشون بیرون میرم ولی صبح میرم شرکت عصر میام .
    دوست خوبم،

    دوست دارم توجه شما رو به چند نکته زیر جلب کنم:


    ۱- ازدواج سنتی تضمین کننده یک ازدواج موفق نیست. اگر شناخت درستی‌ از طرف مقابل پیدا نکنید، زندگی‌ شما به شکست می‌رسد، حال چه آشنائی از طریق دوستی‌ صورت گرفته باشد چه از طریق سنتی. تنها مزیت ازدواج سنتی در این هست که چون با نظارت خانواده‌ها هست، آشنائی هدفمند تر و بطور معقولی‌ به دور از احساسات صورت می‌پذیرد. بنابرین، احتمال شناخت بهتر طرفین از یکدیگر، و به همین ترتیب انتخاب درست بالا میرود.


    ۲- معمولاً روابط دوستی‌ به ازدواج هم نمیرسد، چه برسد به ازدواج موفق. صرف نظر از اینکه در روابط دوستی‌ نیت معمولاً ازدواج نیست (حتی اگر در ظاهر اینطور به نظر برسد)، این روابط از آنجا که بدون نظارت هستند، وارد مراحل احساسی‌ میشوند و احساس جلوی شناخت و تفکر منطقی‌ را می‌گیرد.


    ۳- به طور روشن شما و این خانوم تفاوت نگاه دارید. متعاقباً، انتظار این خانوم از شما اشتباه هست. احساس و علاقه واقعی‌ باید از روی شناخت ایجاد شود، عشق و علاقه‌ای که بی‌ شناخت ایجاد شود، هوس هست. در یک جلسه و بدون شناخت، نمی‌توان انتظار ابراز علاقه داشت.


    ۴- در مورد اینکه در ابراز احساسات طبیعی هستی‌ یا نه، نگاهی‌ به رابطه خودت با خانواده و اطرافیان بنداز. روابطت با خواهرهایت، با مادر و پدرت چگونه هست؟ در ابراز محبت به آنها چگونه هستی‌؟ صمیمیتت با آنها چگونه هست؟ اگر به مشکلی‌ برخورد کنند، گوش شنوایی هستی‌ که پایه حرفهایشان بشینی‌ و پشتیبانیشان کنی‌؟ اگر بله، مشکل از تو نیست، مشکل از این خانوم هست که شما به خواستگاری او رفته اید، و شاید این موضوع حتی یک بهانه بوده باشد و به عنوان پوششی برای دلیل دیگری استفاده شده باشد.


    ۵- نکته آخر اینکه، همانطور که از صحبت‌های این خانم پیداست، در خیلی‌ از موارد با خانواده ممکن هست هم نظر نباشد، و بنابرین، خیلی‌ از مواردی که در ظاهر ایشان می‌بینید، ممکن هست در باطن ایشان وجود خارجی‌ نداشته باشند. اگر به هر ترتیبی، فرصت برای صحبت دوباره با ایشان پیدا کردید، دقت بیشتری داشته باشید.


    موفق باشید،



    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  5. 4 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (یکشنبه 14 اردیبهشت 93), فرشته مهربان (یکشنبه 14 اردیبهشت 93), شیدا. (یکشنبه 14 اردیبهشت 93), شهراز (شنبه 13 اردیبهشت 93)

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    به نظرم شما خیلی خوب و منطقی رفتار کردین .
    در کل آدمی که لبخند به لب داشته باشه یا میون صحبتها یکی دو تا شوخی کنه محبوب خیلی از افراد هست .
    اما خود شوخی هم حد و مرزی داره و باید تو جای درستش باشه .
    من کلاملا موافقم با نظر شما که می فرمایید عشق و علاقه بعد از شناخت باشه .
    سوال سختی پرسیدید این که اگر برمیگشتم باز همین انتخاب رو میکردم یا خیر . چون خود من اشتباهات زیادی داشتم که اگر انجام نمیدادم شاید زندگیم خیلی بهتر بود .
    در مورد کم سوادی والدینتون به هیچ عنوان نباید اعتماد به نفستون رو از دست بدید . چون اونا شرایط رو مهیا کردن که شما ادامه تحصیل بدین و به موقعیت فعلی دست پیدا کنید .
    در کل با اعتماد به نفس باشید . اما مراقب باشید از اون طرف پشت بوم نیفتید ....

  7. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 14 اردیبهشت 93)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام
    امیدوارم که حالتون خوب باشه
    طوری که من (در مورد بعد احساسی که فرموده بودین) از نوشته هاتون استنتاج کردم شما رفتار کاملا موقر و منطقی توی جلسه داشتین.معمولا جلسات خواستگاری استرس خاص خودشو داره.برای خود من بارها و بارها این اتفاق افتاده.اما وقتی کار به صحبت های دو نفره میرسه این استرس کمتر میشه و خود واقعی هر فرد نمایش داده میشه.اگه شما خود واقعیتون بودید،به صورت معمول شوخ طبعی داشتین و صرفا خشک نبودین پس این مورد بی احساسی که میگین فقط بهانه ای بوده از جانب این خانوم برای رد کردن شما.گفتین که ایشون تمایل به روابط دوستی داشتن.جالبه که یه خانوم این علاقه رو به خواستگار سنتی شون توی جلسه ی اول انتقال بدن!!!!شاید موردی توی زندگیشون بوده و هزار شاید دیگه.
    در مورد محیط کار هم بهتون حق میدم که تاثیر میزاره.اما اگه همه ی مهندسا پیرو این قانون می شدن که همه شون باید به آدمای خشک و بی احساسی تبدیل می شدن.بهترین راه حلش اینه که در کنار کارتون تفریحاتم فراموش نکنین.از خودتون غافل نشین و همیشه غرق در کار کردن نباشین
    در مورد مادر و پدر تون و سطح تحصیلات و این افکار هم احساس می کنم دارید دنبال عیب و ایراد برای نشدن خواستگاری توی وجود خودتون می گردین.اما واقعا خیلی از نشدن های این خواستگاری ها به شما هیچ ارتباطی نداره.تجزیه و تحلیل وسواس گونه واقعا اعصابتونو خرد میکنه
    خواستگاری معمولا توی یکی دو جلسه رفتن جواب نمیده.پروسه ی بسیار زمان بریه.حالا جلوتر که برین متوجه میشین که به این آسونی ها هم نیست
    شاد باشید و خوشبخت

  9. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    پونیو (یکشنبه 14 اردیبهشت 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1393-2-03
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شهراز نمایش پست ها
    درود
    اول اینکه من خانوم هستم

    ببین قرار نیست اولین (یا هر)جایی که میری خواستگاری جواب مثبت بگیری چون هرکس حق انتخاب داره، به همین سادگی! (مورد میشناسم 40 بار رفت خواستگاری تا فرد مورد نظرش رو پیدا کرد)
    بازم میگم جواب رد گرفتن به معنی مشکلدار بودن نیست،حس میکنم بخاطر جواب منفی داری خودتو وارسی میکنی و گاها عیب میزاری!! به این علت که قبل از اقدام به خواستگاری و وارد معرکه شدن تصور دیگه ای داشتی،اگر قرار باشه بعد هر خواستگاری این کارو کنی هیچی از اعتماد به نفست نمیمونه.
    فکر کنم باید خودتو به بیخیالی بزنی!!

    اما در مورد بیسوادی یا کم سوادی والدینت بستگی به خودت داره که با کدوم عینک بهش نگاه کنی مثلا پدر مادرت تلاششون رو کردن تا تو ادامه تحصیل بدی و چیز رو که خودشون ندارن تو داشته باشی که تحصیل زمینه موفقیتهای دیگرت بوده، اگر خودت حس خوبی (یا منفی) به این قضیه داشته باشی دیگران این حسو از تو میگیرن.
    البته منکر نمیشم برای بعضی خانوم ها مهمه (مثلا دختری که پدر یا مادرش فرهنگی یا استاد باشن) برای بعضی هم مهم نیست.
    امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم.






    با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما


    سلام خانوم شهراز خیلی خیلی ببخشید.

    اول بابت جواب دادن به موضوع من تشکر میکنم و از خداوند مهربان براتون ارزوی شاد کامی تو زندگیتون میکنم.من اونروز رفته بودم دکتر .دکتر مسنی بود رفتم ک داخل مطبش شدم سلام دادم و بعد دکتر گفت ک به به جوونه خوشتیپ بعد ک معاینم میکرد گفتم اقای دکتر کدوم خوشتیپی رفتم خواستگاری دختر بهم گفته خشکه.دکتر گفت ک مگه قرار بود تارو گیتار ببری بزنی جلسه اول زیادی نباید بخندی.نه واسه خودم ایراد نمیگرم زیاد.اره قبلا حس میکردم ک راحت ازدواج میکنم با هر کی بخوام.الانم میگم تا وقتی ک شخص مورد نظرمو پیدا نکنم ازدواج نمیکنم .ولی فک نمیکردم اینقد سخت باشه واقعا سخته.کسی رو ک (نمیگم من نمیخوام .دلم نمیخواد)منو میخواد .موردای بودن ک بعد از دیدار اولیه مادردختره زنگ زده شمارمو از خواهرم گرفته بعد دختر زنک زده بهم ک ازشش خوشم اومده ومیخواد باهم باشیم ولی من طوری گفتم ک نارحتش نکنم دو سه مورد اینجوری بوده.
    حالا بیا و از اونی ک من خوشم اومده اونم منو بخواد .یه مورد پارسال بود ک 2ماهی حرف زدیم دیدم نمیشه باهاش راه اومد.نمیگم من خوب بودم اون بد ولی طوری رفتار کرد ک ترسیدم ادامه بدم .
    بی خیالی زدم ولی اطرافیانم هی میگن دیر شد پس کی ازدواج میکنی.
    راستی شما چن سال دارین شهراز خانوم.
    درسته حرف شما من سعی میکنم حس خوبی داشته باشم ولی ناخوداگاه خودم احساس میکنم ک ...درباره این حس کردن یه جا یه مطلبی میخوندم ک پسر کوچولوی از باباش میخواس ک مثل زورو بازی کنه با هاش .پدر میگه تو فک کن زوزوی .پسر کوجولو کمیگه بابا اخه چه جوری فک کنم ک زورو هستم در حالی ک نه کلاهی نه نقابی نه شمشیری نه لباسی...اینجوری هیج وفت نمیشه حس زورو بودنو داشته باشم.در اخر باباش قبول میکنه حرفشو میکه ک راس میگی پسدم.
    ببخشید از این ک طولانی شد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamran2007 نمایش پست ها
    دوست خوبم،

    دوست دارم توجه شما رو به چند نکته زیر جلب کنم:


    ۱- ازدواج سنتی تضمین کننده یک ازدواج موفق نیست. اگر شناخت درستی‌ از طرف مقابل پیدا نکنید، زندگی‌ شما به شکست می‌رسد، حال چه آشنائی از طریق دوستی‌ صورت گرفته باشد چه از طریق سنتی. تنها مزیت ازدواج سنتی در این هست که چون با نظارت خانواده‌ها هست، آشنائی هدفمند تر و بطور معقولی‌ به دور از احساسات صورت می‌پذیرد. بنابرین، احتمال شناخت بهتر طرفین از یکدیگر، و به همین ترتیب انتخاب درست بالا میرود.


    ۲- معمولاً روابط دوستی‌ به ازدواج هم نمیرسد، چه برسد به ازدواج موفق. صرف نظر از اینکه در روابط دوستی‌ نیت معمولاً ازدواج نیست (حتی اگر در ظاهر اینطور به نظر برسد)، این روابط از آنجا که بدون نظارت هستند، وارد مراحل احساسی‌ میشوند و احساس جلوی شناخت و تفکر منطقی‌ را می‌گیرد.


    ۳- به طور روشن شما و این خانوم تفاوت نگاه دارید. متعاقباً، انتظار این خانوم از شما اشتباه هست. احساس و علاقه واقعی‌ باید از روی شناخت ایجاد شود، عشق و علاقه‌ای که بی‌ شناخت ایجاد شود، هوس هست. در یک جلسه و بدون شناخت، نمی‌توان انتظار ابراز علاقه داشت.


    ۴- در مورد اینکه در ابراز احساسات طبیعی هستی‌ یا نه، نگاهی‌ به رابطه خودت با خانواده و اطرافیان بنداز. روابطت با خواهرهایت، با مادر و پدرت چگونه هست؟ در ابراز محبت به آنها چگونه هستی‌؟ صمیمیتت با آنها چگونه هست؟ اگر به مشکلی‌ برخورد کنند، گوش شنوایی هستی‌ که پایه حرفهایشان بشینی‌ و پشتیبانیشان کنی‌؟ اگر بله، مشکل از تو نیست، مشکل از این خانوم هست که شما به خواستگاری او رفته اید، و شاید این موضوع حتی یک بهانه بوده باشد و به عنوان پوششی برای دلیل دیگری استفاده شده باشد.


    ۵- نکته آخر اینکه، همانطور که از صحبت‌های این خانم پیداست، در خیلی‌ از موارد با خانواده ممکن هست هم نظر نباشد، و بنابرین، خیلی‌ از مواردی که در ظاهر ایشان می‌بینید، ممکن هست در باطن ایشان وجود خارجی‌ نداشته باشند. اگر به هر ترتیبی، فرصت برای صحبت دوباره با ایشان پیدا کردید، دقت بیشتری داشته باشید.


    موفق باشید،



    کامران


    سلام اقا کامران مزسی از راهنماییات
    راستش مامانه ایشون گفتن ک پسرتون گفته ک کارشو بیشتر دوس داره.خوب یادم نمیاد گفته باشم اگرم گفته باشم دلیل بر دوس نداشتن همسرم نیس ک.بعدش هم گفته زیادی خشکه.مامانشون گفتن ک دو 3 روز فرصت بدین بهمون تا جواب بدیم .درسته حرفای شما اینجور ک خودشو نشون میده و حرف میزنه شاید خودش نباشه یا ظاهرا اونجوری میخواد یا تو خیالش .ولی مامانشون ازم خیلی خوشش اومده .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamran2007 نمایش پست ها
    دوست خوبم،

    دوست دارم توجه شما رو به چند نکته زیر جلب کنم:


    ۱- ازدواج سنتی تضمین کننده یک ازدواج موفق نیست. اگر شناخت درستی‌ از طرف مقابل پیدا نکنید، زندگی‌ شما به شکست می‌رسد، حال چه آشنائی از طریق دوستی‌ صورت گرفته باشد چه از طریق سنتی. تنها مزیت ازدواج سنتی در این هست که چون با نظارت خانواده‌ها هست، آشنائی هدفمند تر و بطور معقولی‌ به دور از احساسات صورت می‌پذیرد. بنابرین، احتمال شناخت بهتر طرفین از یکدیگر، و به همین ترتیب انتخاب درست بالا میرود.


    ۲- معمولاً روابط دوستی‌ به ازدواج هم نمیرسد، چه برسد به ازدواج موفق. صرف نظر از اینکه در روابط دوستی‌ نیت معمولاً ازدواج نیست (حتی اگر در ظاهر اینطور به نظر برسد)، این روابط از آنجا که بدون نظارت هستند، وارد مراحل احساسی‌ میشوند و احساس جلوی شناخت و تفکر منطقی‌ را می‌گیرد.


    ۳- به طور روشن شما و این خانوم تفاوت نگاه دارید. متعاقباً، انتظار این خانوم از شما اشتباه هست. احساس و علاقه واقعی‌ باید از روی شناخت ایجاد شود، عشق و علاقه‌ای که بی‌ شناخت ایجاد شود، هوس هست. در یک جلسه و بدون شناخت، نمی‌توان انتظار ابراز علاقه داشت.


    ۴- در مورد اینکه در ابراز احساسات طبیعی هستی‌ یا نه، نگاهی‌ به رابطه خودت با خانواده و اطرافیان بنداز. روابطت با خواهرهایت، با مادر و پدرت چگونه هست؟ در ابراز محبت به آنها چگونه هستی‌؟ صمیمیتت با آنها چگونه هست؟ اگر به مشکلی‌ برخورد کنند، گوش شنوایی هستی‌ که پایه حرفهایشان بشینی‌ و پشتیبانیشان کنی‌؟ اگر بله، مشکل از تو نیست، مشکل از این خانوم هست که شما به خواستگاری او رفته اید، و شاید این موضوع حتی یک بهانه بوده باشد و به عنوان پوششی برای دلیل دیگری استفاده شده باشد.


    ۵- نکته آخر اینکه، همانطور که از صحبت‌های این خانم پیداست، در خیلی‌ از موارد با خانواده ممکن هست هم نظر نباشد، و بنابرین، خیلی‌ از مواردی که در ظاهر ایشان می‌بینید، ممکن هست در باطن ایشان وجود خارجی‌ نداشته باشند. اگر به هر ترتیبی، فرصت برای صحبت دوباره با ایشان پیدا کردید، دقت بیشتری داشته باشید.


    موفق باشید،



    کامران


    سلام اقا کامران مزسی از راهنماییات
    راستش مامانه ایشون گفتن ک پسرتون گفته ک کارشو بیشتر دوس داره.خوب یادم نمیاد گفته باشم اگرم گفته باشم دلیل بر دوس نداشتن همسرم نیس ک.بعدش هم گفته زیادی خشکه.مامانشون گفتن ک دو 3 روز فرصت بدین بهمون تا جواب بدیم .درسته حرفای شما اینجور ک خودشو نشون میده و حرف میزنه شاید خودش نباشه یا ظاهرا اونجوری میخواد یا تو خیالش .ولی مامانشون ازم خیلی خوشش اومده .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام
    به نظرم شما خیلی خوب و منطقی رفتار کردین .
    در کل آدمی که لبخند به لب داشته باشه یا میون صحبتها یکی دو تا شوخی کنه محبوب خیلی از افراد هست .
    اما خود شوخی هم حد و مرزی داره و باید تو جای درستش باشه .
    من کلاملا موافقم با نظر شما که می فرمایید عشق و علاقه بعد از شناخت باشه .
    سوال سختی پرسیدید این که اگر برمیگشتم باز همین انتخاب رو میکردم یا خیر . چون خود من اشتباهات زیادی داشتم که اگر انجام نمیدادم شاید زندگیم خیلی بهتر بود .
    در مورد کم سوادی والدینتون به هیچ عنوان نباید اعتماد به نفستون رو از دست بدید . چون اونا شرایط رو مهیا کردن که شما ادامه تحصیل بدین و به موقعیت فعلی دست پیدا کنید .
    در کل با اعتماد به نفس باشید . اما مراقب باشید از اون طرف پشت بوم نیفتید ....




    سلامی دوباره خانومه زندگی مووفق مرسی از اینکه پیگیر هستین
    راستش من یکم خود کنترلیم زیاده بیشتر از یکم ولی اول برخوردا اونجوریم رفته رفته گرم میگیرم .به نظر من ک عشفو عاشقی کم پیدا میشه تو این دوره زمونه .من خودم از یکی خوشم اومدخ بود پارسال باهاش 2ماه اینا حرفیدیم ولی بعدش دیدم به درده هم نمیخوریم .درسته اولین معیار به دل نشستن طرفه ولی نه اینکه هر اخلافی داش چون تو ازش خوشت اومده نادیده بگیری.فرداش پدر ادمو در میاره.اگخ نادیده بگیری.
    زندگیتون بهتر بود!!!!!!!!1یعنی اگه اشتباه نکرده بودی این همسرتو نمیخواستی یا....شما گفتین همسرم با زبونش منو به طرفه خودش کشید.خوب مگه شما فقط به خاطر زبونه همسرتون باهاشون ازدواج کردین .یا فقط به خاطر ظاهرشون بوده.به خاظره چی بوده ک الان نیس خانومه زندگی مووفق.
    نه دیگه هر چی باشن اینا دیگه پدرو مادر من هستن چه بخوام چه نخوام.با خودم کنار میام ولی اینجور مواقع با این ک 30 سال دارم گریم میگره ک چر........
    مرسی واقعا از توصیه ها و حرفاتون استفاده میکنم واسم دل گرمی میدن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط hanie_66 نمایش پست ها
    سلام
    امیدوارم که حالتون خوب باشه
    طوری که من (در مورد بعد احساسی که فرموده بودین) از نوشته هاتون استنتاج کردم شما رفتار کاملا موقر و منطقی توی جلسه داشتین.معمولا جلسات خواستگاری استرس خاص خودشو داره.برای خود من بارها و بارها این اتفاق افتاده.اما وقتی کار به صحبت های دو نفره میرسه این استرس کمتر میشه و خود واقعی هر فرد نمایش داده میشه.اگه شما خود واقعیتون بودید،به صورت معمول شوخ طبعی داشتین و صرفا خشک نبودین پس این مورد بی احساسی که میگین فقط بهانه ای بوده از جانب این خانوم برای رد کردن شما.گفتین که ایشون تمایل به روابط دوستی داشتن.جالبه که یه خانوم این علاقه رو به خواستگار سنتی شون توی جلسه ی اول انتقال بدن!!!!شاید موردی توی زندگیشون بوده و هزار شاید دیگه.
    در مورد محیط کار هم بهتون حق میدم که تاثیر میزاره.اما اگه همه ی مهندسا پیرو این قانون می شدن که همه شون باید به آدمای خشک و بی احساسی تبدیل می شدن.بهترین راه حلش اینه که در کنار کارتون تفریحاتم فراموش نکنین.از خودتون غافل نشین و همیشه غرق در کار کردن نباشین
    در مورد مادر و پدر تون و سطح تحصیلات و این افکار هم احساس می کنم دارید دنبال عیب و ایراد برای نشدن خواستگاری توی وجود خودتون می گردین.اما واقعا خیلی از نشدن های این خواستگاری ها به شما هیچ ارتباطی نداره.تجزیه و تحلیل وسواس گونه واقعا اعصابتونو خرد میکنه
    خواستگاری معمولا توی یکی دو جلسه رفتن جواب نمیده.پروسه ی بسیار زمان بریه.حالا جلوتر که برین متوجه میشین که به این آسونی ها هم نیست
    شاد باشید و خوشبخت




    سلام خانومه هانیه مرسی ایشالا جال و اجوال شما هم خوب باشه

    اره اول حرفاش گف ک چرا سنتی خواستین ازدواج کنین منم گفتم اینجوری بهتره با دوست شدن ادما احساساتشون نمیزاره خوب تصمیم بگیره و تمام دوستی ها هم به ازدواج ختم نمیشه .دخترو من تو دوران دانشجویم دیده بودم تو دانشگاه حتی یه بار موقع اومدن از دانشگاه ک بارونه شدیدی میومد من این دخترو و دوستشو تو راه برداشتم تا یه مسیری رسوندم
    نمیدونم این ک یادش مونده یا منو اصلا نمیشناسه .......
    خوب رشته من مکانیک بود تمام با اهنو دستگاه سرو کار داریم از صبح تا شب تو یه محیط سر بسته .خوب بیشتر تو محیط ازادن نه بسته مثل من .
    من صبح میرم شرکت عصر میام فرصت کنم میرم استخر و فوتبال یه مثالهای زدم راجع به تصور کردن تو تاپیک خانومه شهراز و خانومه زندگی مووفق اگه فزصت کردین بخونین مرسی ازتون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط پونیو نمایش پست ها
    سلام . شما که این خانم رو واسه ی بار اول ملاقات کردین بعد ایشون شما رو بی احساس دونستن ؟ نمیشه بار اول که کسی رو ملاقات میکنی اینجوری قضاوت کنی . میشه یکم بیشتر توضیح بدین از صحبتتون با اون خانم ؟



    پونیو خانوم چرا دیگه راهنمای نمیکنین

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مهر 94 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    2,764
    سطح
    32
    Points: 2,764, Level: 32
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    839

    تشکرشده 437 در 171 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا سینا امیدوارم حالتون خوب باشه. دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند منم که سنی ندارم اونقدر آدم با تجربه ای نیستم؛ ولی میدونم که ازدواج کردن به این راحتیا نیست. پیدا کردن نیمه ی گمشده که میگن به این سادگیا نیست ! تا خدا نخواد پیدا نمیشه که نمیشه ! یکی تو سن کم خیلی زود و راحت ازدواج میکنه یکی ام هر چی جست وجو میکنه نمیتونه اون شخص ایده آلی که تو ذهنشه پیدا کنه میگند حکمت خداست دیگه چه میشه کرد!

    کلا سن ازدواج رفته بالا شما اگه دختر بودی چیکار میکردی؟!

    مگه نگفتن تا ظاهرشما به دلش نشینه صحبت نمیکنه باهاتون ؟ احتمالا ایشون از روی ظاهر یا طرز حرف زدن شما زود یه قضاوتی کردن که شما خیلی خشکی ... زود قضاوت کردن هم که درست نیست همه که توی برخورد اول صمیمی نمیشند دلیل مخالفتشون عجیب غریبه ! گفتین فکر میکنن با دوست شدن بهتر میشه شناخت پیدا کرد شاید خودشون با کسی دوست شدن شاید هنوز به کسی علاقه مندن من نمیدنم اینا همه حدس و گمانه ؛ حالا این خانم ممکنه به هر دلیلی مخالف باشه که مهم نیست دیگه بهش فکر نکنید !

    یه سوال شما که ایشونو دانشگاتون هم دیدین بهشون علاقه ای دارید ؟ انقدر خودتون رو الکی آزار ندید دنبال عیب و ایراد تو خودتون نباشید به خانواده هم ربط ندید . حتما قسمت نبوده امیدوارم کسی که میخواین رو پیدا کنید و خوشبخت بشید

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 13:55]
    تاریخ عضویت
    1393-2-03
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    100
    سطح
    1
    Points: 100, Level: 1
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پونیو نمایش پست ها
    سلام آقا سینا امیدوارم حالتون خوب باشه. دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند منم که سنی ندارم اونقدر آدم با تجربه ای نیستم؛ ولی میدونم که ازدواج کردن به این راحتیا نیست. پیدا کردن نیمه ی گمشده که میگن به این سادگیا نیست ! تا خدا نخواد پیدا نمیشه که نمیشه ! یکی تو سن کم خیلی زود و راحت ازدواج میکنه یکی ام هر چی جست وجو میکنه نمیتونه اون شخص ایده آلی که تو ذهنشه پیدا کنه میگند حکمت خداست دیگه چه میشه کرد!

    کلا سن ازدواج رفته بالا شما اگه دختر بودی چیکار میکردی؟!

    مگه نگفتن تا ظاهرشما به دلش نشینه صحبت نمیکنه باهاتون ؟ احتمالا ایشون از روی ظاهر یا طرز حرف زدن شما زود یه قضاوتی کردن که شما خیلی خشکی ... زود قضاوت کردن هم که درست نیست همه که توی برخورد اول صمیمی نمیشند دلیل مخالفتشون عجیب غریبه ! گفتین فکر میکنن با دوست شدن بهتر میشه شناخت پیدا کرد شاید خودشون با کسی دوست شدن شاید هنوز به کسی علاقه مندن من نمیدنم اینا همه حدس و گمانه ؛ حالا این خانم ممکنه به هر دلیلی مخالف باشه که مهم نیست دیگه بهش فکر نکنید !

    یه سوال شما که ایشونو دانشگاتون هم دیدین بهشون علاقه ای دارید ؟ انقدر خودتون رو الکی آزار ندید دنبال عیب و ایراد تو خودتون نباشید به خانواده هم ربط ندید . حتما قسمت نبوده امیدوارم کسی که میخواین رو پیدا کنید و خوشبخت بشید
    سلام خانومه پونیو ایشالا حال شمام خوب باشه

    خواهش میکنم .اره بعضی ها راحت ازدواج میکنن بعضی هام ک....
    درسته همه چی دست خداست ولی ادم نا امید میشه از زندگی .5سال پیش ک قضد از نداشتم فک میکردم راحت ازدواج میکنم ولی گوی اینجور نیست خوب اول عکس منو دیده بود ک گفته بود بعدش بریم .نمیدونم ک دوستی دارن یا نه .خودش گف ک خودم میخوام ولی خونوادم راضی نمیشدن .کم کم دارم راضیشون میکنم...علافه ک دارم ولی دوس ندارم یکی ک منو نخواد من زور بزنم .
    مرسی پونیو خانوم دستون درد نکنه ار دلداریتون خدا ایشالا مطلب دلتونو بده
    موفق ئ شاداب باشید

    - - - Updated - - -

    سلام به همه دوستان سلام خانومه شهراز .خانومه زندگی شیرین.خانومه هانیه.واقای کامران
    من شرمنده ام چون صبحا میرم شرکت و عصر 7 میام ار این ک دیر جواب دادم .
    پس شما چرا پیگیر نیستین دیگه یعنی مشکل منو حل شده دیدین

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    آقای سینا من معمولا دیدم که خانوما بعد از به هم خوردن خواستگاری حساس میشن و دنبال دلیل میگردن
    شما جزو اولین مواردی میشم که آقا دچار حساسیت شده و دلایل مختلف رو زیر سوال می بره
    اما در مورد رفتار شما یا نوع برخورد شما به نظرم کاملا معقول و سنجیده رفتار کردید من چون خودم آدم منطقی و جدی در مسائل مهم زندگی هستم ترجیح میدم که با جدیت با این مسائل برخورد بشه ضمن اینکه شما فرمودین لبخند به لب داشتید پس دلیلی بر خشک یا مغرور بودن شما نیست
    درسته که شما موقعیت و شرایط خوبی دارید ولی متاسفانه شرایط ازدواج خیلی سخت شده و انتخاب هم مشکل تر خواهد شد
    دلیلی نداره به خاطر همچین موردی خودتون رو زیر سوال ببرید یا سعی کنید خودتون رو تغییر بدین شخصی که در مراسم خواستگاری ظاهر شده شخصیت واقعی شما بوده و این شخصیت در 30 سال عمر شما شکل گرفته پس دلیلی نداره به خاطر یه دلیل که شایدم بهانه باشه خودتون رو زیر سوال ببرید
    در مورد خانواده و پدر و مادرتون اصلا حساس نباشید توی این وضعیت نابسامان جامعه و مشکلات ازدواج یافتن پسر مناسب برای زندگی واقعا هنره پس مطمئن باشید هیچ وقت والدین شما نقشی در این انتخاب ندارن ضمنا پدر و مادرتون آدمایی هستن از دهه های گذشته با عقاید و اعتقادات متفاوت ! پس دلیلی نداره اونها رو زیر سوال ببرید
    هر چند که من معتقدم آدما باید خود واقعی شون رو در مراسم نشون بدن و از آدمای خاکی و متواضع خیلی بیشتر خوشم میاد
    البته با تفاسیری که از خانواده تون داشتید خانواده خوب و مناسبی به نظر می رسید پس نباید حسرت بخورید!
    ضمنا فرآیند انتخاب همسر پروسه بسیار پیچیده ای هست که فعلا برای نا امید شدن خیلی زوده بهتره به جای حساسیت نابجا، از خدا بخواهید همسر خوب و مناسبی متناسب با ملاک های شما نصیبتون کنه
    در مورد جواب منفی خانم هم ممکنه این دلیل بهانه باشه معمولا خانوما از این بهانه ها زیاد میارن نمونه اش خود من!
    البته اینطور که از صحبتهای اون دختر خانم مشخصه فکر میکنم با ازدواج سنتی خیلی موافق نباشن یا شاید هم مورد دیگه ای مد نظرشون باشه که خانواده شون مطلع نباشن! هر احتمالی وجود داره

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام آقا سینا
    شما دارید در مورد این موضوع رفع شده خودتونو اذیت می کنین.
    من حدود 2 سال و خرده ای هست که به صورت جدی به ازدواج فکر می کنم.اوایل به خاطر تموم موقعیت های خوبی که داشتم واقعا واقعا بلند پروازانه به این قضیه نگاه می کردم.با خودم میگفتم که آدم شایسته ی من باید فلان جور باشه یا بهمان جور رفتار کنه.اما یکی دو بار خیلی بد تو ذوقم خورد.خیلی خیلی اذیت شدم.اما فایده ش این بود که حواسم باشه دنیا همیشه به کام من نیست و همه همیشه محاسنم رو نمیبینن.بعضیا اصلا منو نمیشناسن.بعضی ها با حرفای بقیه قضاوتم می کنن.بعضی وقتا جایی که نباید تو زندگی یه سری افراد میام و هزاران هزار احتمال دیگه.
    شما به خودتون ایمان داشته باشید و به همه ی چیزای خوبی که دارید هم در حد معقول افتخار کنید.باید پذیرفت که قسمت عمده ای از بحث ازدواج سرنوشته که آدما رو کنار هم میزاره.به سرنوشت ساز یگانه بسپارین که خودش بهترینو نصیب می کنه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sina jam نمایش پست ها
    خوب رشته من مکانیک بود تمام با اهنو دستگاه سرو کار داریم از صبح تا شب تو یه محیط سر بسته .خوب بیشتر تو محیط ازادن نه بسته مثل من .
    من صبح میرم شرکت عصر میام فرصت کنم میرم استخر و فوتبال یه مثالهای زدم راجع به تصور کردن تو تاپیک خانومه شهراز و خانومه زندگی مووفق اگه فزصت کردین بخونین مرسی ازتون

    -
    آقای سینا منم برق خوندم و حدود 3 سالی هست توی یه محیط کاملا فنی با هزار و یک سیستم و دستگاه و بدون روح کار می کنم.محیط کاریم به خودی خود گرفته هست چه برسه به اینکه شیفت فنی هم هستم.گاهی صبح تا عصر و گاهی هم شب تا صبح.اما واقعا دیگه پذیرفتم که کار کاره،زندگی هم زندگی.این تفکرات ذره ذره می تونن توی وجودتون اثر کنن.بیخیالش باشین.به کارتون و زندگی آرومتون عشق بورزید و روزای قشنگ زندگیتونو خراب نکنین


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 00:43
  2. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43
  3. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 87, 09:08
  4. +کسی که دوسش دارید؟یا کسی که دوستون داره؟
    توسط محمدرضا در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 بهمن 86, 15:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.