به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 اسفند 95 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    نوشته ها
    84
    امتیاز
    3,335
    سطح
    35
    Points: 3,335, Level: 35
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 162 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برادر عزیز شاید همسر من هم ده سال پیش وقتی که بیست و یک ساله بوده با نیت شما یه خانوم ده سال بزرگتر رو صیغه می کنه ولی وقتی تصمیم می گیره مثل بقیه زن و زندگی داشته باشه و ازدواج کنه باعث یه ظلم بزرگ به یه انسان دیگه می شه چون به قول شما مردها عادت کرده بوده....

  2. 3 کاربر از پست مفید امیدوار92 تشکرکرده اند .

    pasta (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), sanjab (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)

  3. #22
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    تو می خوای بدون تعهد ازدواج،منافع ازدواجو داشته باشی؟مطمئن باش کسی اینجا

    تو رو در این مورد راهنمایی نخواهد کرد.
    دوست عزیز مثل اینکه شما همچنان متوجه منظور و عرایض بنده نشدین و هنوز نتونستین به درک و شناخت درستی از مشکل و خواسته ی من برسین.
    دوستانی هم که گفته ی ایشونو لایک کردن هم لطف کنن پست قبلی منو بخونن تا بفهمن چرا نمی تونم ازدواج کنم.

    به جای گفتن اینکه کسی اینجا در این راه کمکت نخواهد کرد ،زمان بذارین راه حلی که از نظر شما درسته رو ارائه و تحلیل کنین.
    طرح یک سوال بدون پیشنهاد جایگزین کمکی به بحث نخواهد کرد.



    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    نمی دونم خودتون هم متوجه تناقض خواسته هاتون شدید یا نه
    از طرفی می خواهید با کسی رابطه میان مدت داشته باشید
    از طرفی می خواهید این شخص رو دوست هم داشته باشید و ایشون هم شما رو دوست داشته باشه اما فقط در یک زمان میان مدت
    از طرفی اعتقاد دارید ادم که ربات نیست
    از طرفی از عدم امادگی برای ازدواج به علت وابستگی به خانواده حرف می زنید
    از طرفی دلایلتون برای ازدواج نکردن احتمال عدم رضایت از زندگی مشترکه و فکر می کنید تنها در صورت پیدا کردن فردی با شرایط خاص خوشبخت می شید اما شرایط خاصی که برای فرد مورد نظرتون نام بردید ربطی به تمکن مالی و زمان نداشت (یعنی برای پیدا کردن اون فرد فرق نمی کنه الان دنبالش بگردید یا 5 سال دیگه )

    خلاصه همانطور که خودتون گفتید نمی تونید کسیو پیدا کنید که قابل دوست داشتن از طرف شما باشد و به او بگویید فقط من رو 5 سال دوست داشته باش (چون ربات که نیست) اما تمام نیازهای من رو برطرف کن و هیچ وابستگی هم نسبت به من پیدا نکن که بخواهی بعدش اسیب ببینی، چون من بعدش که به ثبات رسیدم دنبال یک دختر و خانواده خاص هستم برای ازدواج

    پیشنهاد من اینه که اون وقت و هزینه ای (روحی و جسمی) که می خواهید بگذارید برای پیدا کردن کسی که این شرایط میان مدت و همراه با علاقه و ترک بعد از چند سال و بدون آسیب و .. رو بپذیره و احتمال آسیب دیدنش یا شکستش 100%، بگذارید برای پیدا کردن یک رابطه عمری و بلند مدت و با برنامه ریزی درست که احتمال شکستش به قول خودتون 5/6. البته این آمارها به قول خودتون یک آمار کلی هست و شما می تونید از استثناها باشید و احتمال موفقیتتون در صورت برنامه ریزی درست 90% باشه.
    تناقض کدومه ؟ نیاز های من مشخص هستن.هدف هم رفع این نیاز ها با کمترین آسیب به طرفین هستش.حالا این که راه حل هایی که راجع بهش بحث می کنیم مشکل گشا هستن یا اینکه می تونن مارو به حداکثر هدف برسونن یا نه یه بحث دیگه است.این تناقض نیست.در ضمن تو این سن، ازدواج برای من موجب آسیب های به مراتب بزرگ تری میشه تا یه ارتباط مناسب خارج از چهارچوب ازدواج.
    بگذارین بهتر موضوع رو روشن کنم که تصورتون راجع به تناقض حرفام تصحیح شه.
    من گفتم دلیل اولم برای عدم پذیرش ازدواج تو این سن همون بحث خانوادمه.اما موضوعی که در مرحله ی دوم (در صورت گذشت از سد خانواده در این سن) مطرح میشه عقاید طرف و خانواده ی ایشون هست که بتونن با مسائل مالی کنار بیان یا خیر..
    اما اگه 5 سال دیگه بنده شرایط مالی خوبی داشته باشم باز هم دنبال خانواده های انعطاف پذیر خواهم گشت.
    پس وضعیت مالی من چیزی از دیدگاه من و معیارهام کم نمی کنه و فقط در 5 سال آینده وضع بهتر مالی، می تونه به ازدواج سرعت ببخشه.همین.
    در حقیقت من عقایدمو نسبت به خانواده ی طرف مقابلم به طور کلی گفتم.چه تو این سن ازدواج کنم چه نکنم،چه وضع مالیم خوب باشه چه نباشه ، من خانواده های دهن بینو و غیر منطقی و پول پرست رو نخواهم پذیرفت. اگه 10 روز پیش هم از من معیارامو می پرسیدین همین جوابارو می شنیدین.
    در ضمن.
    اگه بنده گفتم تمایل دارم شخصیو انتخاب کنم که همو دوست داشته باشیم منظورم کسی بود که مثل من قبلا تجربه ی احساسی قوی داشته باشه و از اون مرحله گذر کرده باشه و به مرحله ای رسیده باشه که بتونه گلیم خودشو از نظر احساسی از آب بیرون بکشه و یه علاقه و ارتباط ایشونو کور نکنه.
    از این افراد کم نیستن تو جامعه.چنین ارتباطی با چنین فردی هرچی باشه خیلی بهتر از اینه که من بدون کنترل روی خودم با یه دختر ساده دل ارتباط برقرار کنمو اونو بدبخت کنم. غیر از اینه ؟در ضمن اگه اونطوری در مورد آسیب صحبت کنین که در اونصورت اگه سگ و حیون خونگی فرد هم بمیره، آدم آسیب روحی می خوره.
    وقتی گفتم من ربات نمی خوام منظورم این بود که نمی خوام ارتباط فقط جنبه ی جسمی داشته باشه چون نیاز من فقط جسمی نیست و روحی هم هست.و طرفمم فقط هدفش ارتباط جسمی نباشه و سعی در لذت بردن از لحظات کنار هم داشته باشیم و کمک کنیم به هم.
    اما این به این معنی نیست که بمیریم واسه هم مثل عاشق معشوق.یعنی شما می گین تو ارتباطات هیچ تعادلی نمی شه برقرار کرد ؟یا افراط یا تفریط ؟هر نیاز عاطفی و احساسی که به معنی عشق دائمی نیست هست ؟نیاز عاطفی می تونه این باشه که من کسیو داشته باشم تا تو بخشایی از زندگی همراهیم کنه و همراهیش کنم و از همین لذت ببریمو هم دیگه رو تامین کنیم.کما اینکه ممکنه عاشقش نباشم.

    ببینین دوست عزیز اگه من می تونستم ازدواج کنم و شرایطش از همه نظر محیا بود(یا می تونستم به زودی محیاش کنم) که دست به دامن چنین ایده های خاص و غیر قابل اطمینان و احتمالا آسیب زایی نمی شدم.
    شما به جای سعی در تناقض گیری در حرفای من در جهت اثبات غلط بودن راهی که گفتم، به عملکرد درست من تا به اینجا نگاه کن و ببین که مرد و مردونه به دنبال حل مشکلمم.اگه می بینین حرفم اشتباهه عیب نداره حرف درست و ایده ی درست رو شما بده.من نیومدم اینجا به اعضای سایت خبر بدم که آهای من دارم میرم این کارو کنم.اومدم صحبت کنمو نظر بشنومو نقد بشم.من رسیدم ته خط و آخرین امیدم به اینجاست.
    از این دید ببینین که آیا در زمینه ی شناخت آسیب هایی که خانواده ها می تونن به ازدواج بزنن درست عمل کردم یا خیر ؟با وجود دلایل منطقی اون پست و با وجود اینکه خیلی از پسرا باهاش درگیر هستند و خواهند بود، هیچکی ابراز هم عقیدگی نکرد که لاقل بگه اگه با فلان بخش حرفات مشکل دارم لاقل با فلان بخش دیگه اش موافقمو حق داری.هیچکی. شاید پسرا جدیدا فمنیست شدن یا نگران مسئله ی خاصی تو سایت هستن که حاضر پذیرش حقیقت های گفته شده از سوی من نشدن.

    اگه ایده ی شما ازدواج بنده است روش مانور بده و تحلیلش کن. من هم که دلایل خودم رو آوردم و حاضرم با شما یا هر عزیز دیگه در مورد عقایدم راجع به ازدواج بحث کنمو جواب های همو نقد و بررسی کنیم.
    لطفا به جای پیچوندن بحث سعی کنیم به سمتی هدایتش کنیم که دیر یا زود به جواب درست برسیم.اگه همش به هم شلیک کنیم و بدون تحلیل راه حل درست با هم صحبت کنیم که دیگه باید بیخیال فروم و صحبت شد.



    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    همونطور که دلجوی عزیز گفتند سخنان شما سراسر تناقضه . از طرفی میگید برای ارضای نیاز عاطفی میخوام کسی رو پیدا کنم از طرف دیگه میگید مدت محدودی مثلا 5 سال میخوام با این شخص باشم . برادر عزیزم نیاز عاطفی یعنی دوست داشتن . برای دوست داشتن که نمیشه زمان تعیین کرد هیچ کس نمیتونه تضمین کنه شما را فقط به مدت 5 سال دوست خواهد داشت و بعد از اون بدون اینکه اسیب ببینه ازتون جدا خواهد شد . این غیر ممکنه . حتی اگه دختری قبول کنه مدت محدودی باهاتون دوست باشه یا خانمی قبول کنه مدت محدودی صیغه بشه . به این امید هست که شما به ایشون علاقمند بشید وتا اخر عمر باهاش بمونید. والا هیچ کس برای مدت کوتاهی به قول شما خوش بودن و لذت بردن آبرو و اینده اش رو تباه نمی کنه . مگر برای پول که شما ندارید .نیاز ی که ازش یاد میکنید نیاز عاطفی نیست بلکه لذت مقطعی ست و شک نکنید که هر کسی رو انتخاب کنید چه بصورت صیغه ای و چه بصورت دوستی اسیب شدیدی وارد خواهید کرد. البته خودتان هم اسیب خواهید خورد و طبعات ان بعدها که فرد موفقی شدید و ازدواج موفقی هم داشتید دامنگیرتان خواهد شد. همسر خوشبخت شما در اینده به راحتی نمیتونه اینو بپذیره که شما در مقطعی از زندگیتون ارتباط عاطفی و جنسی با فرد دیگری داشته اید . و براحتی کنار گذاشتید . اگر شما به جای ایشون بودید ایشون رو درک میکردید ؟ و به ایشون حق میدادید ؟

    دوست عزیز جناب واحد.در مورد تناقض توضیح دادم و امیدوارم برطرف شده باشه.به هر حال اگه سوالی بود باز بپرسین.
    واقعا یه چیز تو این سایت منو ناراحت می کنه و اون محدودیت 3 پست در روزه.نمی شد 5 تا باشه یعنی ؟من دیشب جواب دلجوی عزیز رو نوشتم اما به خاطر محدودیت نتونستم اونو در سایت قرار بدم و همین باعث شد شما حرفهایی رو مطرح کنید که اگه جواب بنده رو دیشب دیده بودید مطرح نمی کردید.

    اگه می گم می خوام رابطه احساسی هم باشه به این خاطر می گم که اعضا نگن برو با یه ماشین بگیر تو خیابون دور بزن هرکی که می تونیو سوار کنو ارتباط برقرار کن.من خودم علاوه بر منطق و واقع گرایی، آدمیم که به احساس فوق العاده اهمیت می دم.به همین خاطر منظورم این بود که نمی خوام یه رابطه از جنس روابطی که بقیه دارن تجربه کنم. دنبال یه جنس خاص ترم.یه نوع از ارتباط که شاید تو ایران مرسوم و معمول نباشه اما بشه تو شرایط استثنا اونو ایجادش کرد.
    اینو می گم که هی منو به توپ نبندین.من آدم بی وجدانی نیستم.تا الان هوای تمام افراد دور وبرمو داشتمو خواهم داشت و تا حد توانم به هر شخص که بتونم کمک می کنم.چه دختر چه پسر.چه دور چه نزدیک.اتفاقا دخترایی که نزدیکم هستن به من می گن به توچه که فلانی مشکلش اینطوریه و اونطوریه تو مگه مسئول زندگی اونهایی ؟ اما نمی تونم ساده از کنار افرادی که به کمکم احتیاج دارن بگذرم.
    چنین آدمی که وجدان داره قاعدتا ایده آلش این نیست که بره با یک یا چند نفر ارتباط برقرار کنه و انتظار داشته باشه خانمش بپذیره.
    اما حرف من اینه.اگه من این کار رو نکنم پس چاره چیه ؟ شما یک جواب به من بدین و یک راه درست به من نشون بدین.
    تا الان تا تونستین ایده ی ناقص منو نقد کردین.باشه آفرین.می دونم اشتباهه.اگه فکر می کردم درسته که بدون مشورت عملیش می کردم.اما ایده ی درست خودتون کو ؟
    یعنی چی ؟ یعنی من باید به خاطر این درد خودمو از این پنجره اینجا پرت کنم پایین به این خاطر که هیچ راهی ندارم و هیچکی منو نمی فهمه ؟
    من می گم دارم عذاب می کشم دوست من.جوانمردی شما کجا رفته ؟ من تا همینجاش با زجر خودمو حفظ کردم.تمام تلاشمو کردم.
    من بارها و بارها می تونستم با دختری که تو خونمون اومده بود تا منو ببینه رابطه ی جسمی داشته باشم اما این کارو نکردم.
    تمام تلاشم حفظ خودم بود.طوری که طرف می گفت من بهت افتخار می کنم که اینقدر رو خودت کنترل داری و من که چیزی ازت ندیدم.
    من که اینقدر آدم قوی بودم، الان دیگه اومدم اینجا راه حل می خوام چون ظرفیتم پر شده و صبرم لبریز.

    لطفا به جای به توپ بستن منو نظرم کمکم کن عزیز.انتقاد های بدون پیشنهاد شما دردی رو از من دوا نمی کنه.چون هر چیزی که شما می گیو بقیه می گن رو من خودم از خیلی وقت پیش می دونمو قبول دارم اما الان به دنبال راه حللم.

  4. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    ایده درست اینه که شرایط ازدواجو فراهم کنی و ازدواج کنی.تا صد بار می گم،تو راهی

    که پیش گرفتی دوستی،اینجا هم راهکار دوستی نمی دیم.

    اینکه نمی تونی ازدواج کنی دلیل نمی شه،از راه دوستی به نیازت پاسخ بدی،یا حتمن

    همین الآن پاسخ بدی.مثل این می مونه غذا داره می پزه سر ظهره،بگی چون ظهره من

    باید ناهار بخورم حالا چون غذا حاضر نیست از بیرون می گیرم یا حاضری می خورم.

    یکم تحمل کن تلاشتو بیشتر کن تا شرایط ازدواجو به دست بیاری.


  5. #24
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    ایده درست اینه که شرایط ازدواجو فراهم کنی و ازدواج کنی.تا صد بار می گم،تو راهی

    که پیش گرفتی دوستی،اینجا هم راهکار دوستی نمی دیم.

    اینکه نمی تونی ازدواج کنی دلیل نمی شه،از راه دوستی به نیازت پاسخ بدی،یا حتمن

    همین الآن پاسخ بدی.مثل این می مونه غذا داره می پزه سر ظهره،بگی چون ظهره من

    باید ناهار بخورم حالا چون غذا حاضر نیست از بیرون می گیرم یا حاضری می خورم.

    یکم تحمل کن تلاشتو بیشتر کن تا شرایط ازدواجو به دست بیاری.
    ممنون از پاسختون.اما تا به حال نشده شما برای رفع گشنگیتون یه ساعت 10ی چیزی بخورین تا موقتا شمارو نگه داره و به غذای اصلی برسونه ؟
    خیلیا هستن که می بینن یه ساعت مونده غذا حاضر شه میرن یه سیب می خورن یا یه لقمه ای چیزی تا غذا حاضر شه.یعنی تا به حال هیچوقت واسه شما پیش نیومده ؟
    اینو در مقابل مثال شما گفتم.
    از طرفی من قبلا گفتم باز هم می گم.این به هیچ عنوان درست نیست که بگین ما به هیچ عنوان رای به دوستی نمی دیم.مثال هم زدم حتی یک پزشک در شرایط خاصی واسه بیمارش نوعی از مواد مخدر رو تجویز می کنه.
    یا این درست نیست که در حالت عادی ما پای انسانیو قطع کنیم اما می بینیم یکی مرض قند می گیره یا عفونت می کنه و دکتر تصمیم می گیره پای فرد رو قطع کنه.
    این یه دندگی شما و این تصمیماتی که بر اساس شرایط عمومی می گیرین درست نیستن.باید بر اساس شرایط بنده نظر بدین.نه عموم.من کاری به اینکه واسه بقیه چه راهی می دین یا نمی دین ندارم.اونها شرایط خودشونو دارنو راه حل خودشونو می طلبن.من هم شرایط خودمو دارمو راه حل خودمو می طلبم.
    خواهش می کنم نگذارین دوباره همین مطالب رو تکرار کنم.
    من نظرم حتما به دوستی نیست اما می گم اگه قراره شما هم نظرتون به دوستی نباشه پس دلیل بیارین.اگه قراره نظرتون به ازدواج باشه پس دلیلی بیارین.
    من می گم نمی تونم با خانواده ام دست به یقه بشم.این خودش سرتاسر آسیبه. حتی مطمئن نیستم که 5 سال دیگه ایران باشم یا نه.و همینطور فردی رو که مطابق با معیار هام واسه ازدواج باشه هم نمی شناسم.
    علاوه بر اون حتی از نظر روحی و اقتصادی آمادگی پذیرش مسئولیت یک زندگی و نصف کردن زمان خودم برای یک زندگی مشترک رو ندارم.
    اگه بخوام عجله کنم و ازدواج کنم کل زندگی ام بر باد رفته است.خیلیا قبل از ازدواج روابطی برقرار می کنن و به شکست می خورنو جمعش می کننو ازدواج می کنن.اما اونهایی که بدون در نظر گرفتن شرایط ازدواج می کنن و توی ازدواج شکست می خورن، دیگه نمی تونن زندگی شونو درست جمع کنن.
    من اگه وارد یک رابطه بشم می تونم بعدا ازدواج موفقی داشته باشم اما اگه بخوام تو ازدواج عجله کنم، هم انرژی بسیار زیادیو از دست میدم هم اعصاب خودمو خانوادمو خورد می کنم و هم اینکه احتمال شکست در ازدواجم بسیار بسیار افزایش پیدا می کنه.
    در صورتی که من می تونم یک رابطه ی امن رو تجربه کنمو چند سال خودمو با یه آسایش نسبی حفظ کنمو به موقع پیشرفت کنمو به موقع ازدواج کنم.
    هیچ دلیلی نمی بینم که بخوام بعد ازدواجم به خانمم از جزئیات روابط گذشته ی خودم چیزی بگم.اینو می تونین از اساتید و همینطور مدیریت محترم سایت هم بپرسین و ایشون هم مطمئنا تایید خواهند کرد که به هیچ عنوان نباید جزئیات روابط قبل از ازدواج رو در اختیار همسر قرار داد.
    با اینکه آدم بی وجدانی نیستم اما ازونجایی که شرایط خودمو به نوعی استثنا می بینم و از اونجایی که فکر می کنم اگه نیازم رفع نشه هم به خودم آسیب می زنم هم به اشخاص دیگه، پس وجدانم راحت خواهد بود که بین بد و بدتر من بد رو انتخاب کردمو چاره ی دیگه ای نداشتم.
    شما میگین صبر کن صبر کن.گفتین اگه سر ظهر غذا حاضر نیست صبر کن.باور کنین در قیاس با این مسئله من حاضر واسه اون غذا تا شبش هم صبر کنمو حتی ناهار نخورم.کما اینکه الان هم دارم صبر می کنم.
    اما رفع شدن این نیاز به این سرعت نیست.که بخوام یک یا دو سال صبر کنم.می دونین چند بار به فکرم زد که ای کاش عقیم بودم یا می تونستم خودمو عقیم کنم که اینقدر عذاب نکشم ؟
    که در کنار آسایش فکری بتونم لاقل درس بخونم یا کارامو برسم یا بتونم متمرکز شم رو زندگیم.بتونم بدون دقدقه برم تو اجتماع.
    واقعا شما می تونین درک کنین مشکل من چقدر عمیقه ؟
    ویرایش توسط pasta : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 17:28

  6. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    من گفتم سر ظهر ینی وقت ناهار.مشکل شما و بیمار قابل مقایسه نیست،مخدر زمانیکه

    یکی رو به مرگه ازش قطع امید شده برای اینکه درد کمتری بکشه براش مخدر تجویز می شه

    درضمن تو این مورد یک نفر درگیره ولی توی دوستی دونفر درگیر می شن،تو اگر بتونی خودتو

    حفظ کنی هیچ وقت نمی تونی مانع ضربه خوردن طرف مقابل بشی.


    خواهر داری؟دم بخته؟آیا حاضری این راهی که خودت در فکر داری،بهش پیشنهاد بدی؟یا اگر

    خواست بره جلوشو نگیری؟اینا رو پیش خودت جواب بده.

    ویرایش توسط فرهنگ 27 : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 17:42

  7. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    pasta (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), sanjab (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)

  8. #26
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    من گفتم سر ظهر ینی وقت ناهار.مشکل شما و بیمار قابل مقایسه نیست،مخدر زمانیکه

    یکی رو به مرگه ازش قطع امید شده برای اینکه درد کمتری بکشه براش مخدر تجویز می شه

    درضمن تو این مورد یک نفر درگیره ولی توی دوستی دونفر درگیر می شن،تو اگر بتونی خودتو

    حفظ کنی هیچ وقت نمی تونی مانع ضربه خوردن طرف مقابل بشی.


    خواهر داری؟دم بخته؟آیا حاضری این راهی که خودت در فکر داری،بهش پیشنهاد بدی؟یا اگر

    خواست بره جلوشو نگیری؟اینا رو پیش خودت جواب بده.
    خب الان هم تو زندگی من سر ظهر نیست بلکه ساعت 10 هستش.
    سر ظهر یعنی 27 سالم باشه و پول هم داشته باشمو در حال انجام مقدمات عروسی واسه چند ماه آینده باشمو تو این چند ماه برم با یکی دیگه.
    درون صورت حرف شما درست بودو بنده صبر می کردم ناهار برسه.صبر می کردم چند ماه بعد به طرفم برسم.
    اما الان که فاصله ی زیادی تا ظهر زندگی بنده مونده نمیشه از این تز ها داد.
    از طرفی الان فکر می کنین این مشکلو عدم تمرکزی که روی لحظاتم سایه انداخته اسمش زندگیه ؟ نه دوست عزیز.اسم این دوران زیسته.من دارم زیست می کنم.نه زندگی.
    حتی زیست هم نیست.یه حیوون زیست می کنه به موقع به نیازاش می رسه اما من در برطرف کردن نیاز های واجب جنس خودم درمانده ام.
    این مرگ تدریجیه.این عدم پیشرفتو عدم آرامشه.نه زندگی.....

    در مورد خواهر...بنده خواهر ندارم اما 10 بار گفتم باز هم میگم.اگه قرار بود به دختر ها آسیب بزنم که تا الان می زدم.به دنبال راه حلی هستم که توش آسیب برای طرفین مخصوصا در ابعاد بزرگ خودش نباشه.
    و اگه بدونم با وارد شدن به یک رابطه در پایان زندگی طرفو به نابودی می کشمو تمرکزشو ازش می گیرم هیچوقت این کارو نمی کنم.
    نظر من پیدا کردن فردیه که مانعی برای چنین رابطه ای تو زندگی اش نداشته باشه.
    ویرایش توسط pasta : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 18:25

  9. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    لطفا سری به این تایپک بزنید . وراه حلی برای این برادرمون پیشنهاد کنید (دوراهی ترک یا ادامه رابطه دوساله ؟؟)

  10. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    pasta (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), شیدا. (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)

  11. #28
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    جناب واحد عزیز واقعا بعد از دیدن تاپیک دو احساس بهم دست داد.اول متاسف شدم برای این دو نفر و شرایشون.دوم خیلی خوشحال شدم که شما چنین جواب در خور و مستند و واقعی رو به بنده ارائه کردید.بی نهایت ممنونم و باعث افتخارمه که با عزیزانی مثل شما هم صحبت شدم.
    قبل از هرچیز بگم که این برادر الان 31 سالشه.ایشون باید خیلی زودتر از این حرفا می جنبید واسه ازدواج.اگه من 29 ساله باشم و حتی شرایط مالی خوبی هم نداشته باشم، خانوادم مطمئنا به کمک بنده خواهند امد اما در این سن نه.حمایت هیچکس رو ندارم.و توجیحی هم واسه ازدواج ندارم.همه به یه پسر 22 23 ساله می گن زوده و قلاده می اندازی دور گردنتو این حرفا.اما مثلا یک پسر 27 ساله از حمایت اطرافیان برخورداره و تا حرف ازدواج میشه می گن بریم آستین بالا بزنیمو زندگی تو سر و سامون بدیم.قبول دارین همین شرایط چقدر موثره تو اقدام یک پسر برای ازدواج ؟
    به همین حاطر حرکت ایشون تو سنی که شرایط ازدواج بهتری نسبت به من 22 23 ساله داشتنو دارن توجیح عقلانی کمتری داره.کما اینکه به طور کل آسیب زدن به یک دختر یا انسان تو هر سنی غیر قابل توجیه هستش.اما منظورم اینه که ایشون خیلی بهتر از بنده می تونستن عمل کنن.می تونستن تو اون سن ازدواج کنن و تمام.اما شما که این انتظار رو از بنده ندارین دارین ؟
    از طرفی.قبول ندارین دختر های این مملکت خودخواهن ؟ قبول ندارین با این حجاب و با این عدم مسئولیت پذیریشون در زمینه ی ایجاد تصویر ذهنی دارن بدون توجه به احساس من پسر عمل می کنن ؟ با اینکه هیچوقت تمایلی به آسیب زدن به دختر نداشتم اما می بینم اونها دارن به من می زنن.و به خیلیا.خیلی از پسرها متوجه نیستن اما بسیاری از رفتار هایی که می کنن به خاطر همین تصویر هایی است که تو جامعه می بینن.و به قول دکتر انوشه که می گه همون 4 انگشتی که شلوار دختر میاد بالا پدر مردارو در میاره.
    قبول ندارین اینو ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید pasta تشکرکرده است .

    واحد (جمعه 12 اردیبهشت 93)

  13. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای پاستا

    راستش من نتونستم تمام پست ها را بخونم.فقط پست اول را دقیق خوندم و یکی درمیون بعضی پستهای شما را.منو ببخشید اگر در صحبت های آینده ام حرف تکراری می زنم.


    خب شما در عنوانتون مشکلتون را به خوبی ارزیابی کردید.یعنی نیاز جنسی و عاطفی به ازدواج دارید.از طرفی هم الان شرایط ازدواج را ندارید.
    من چند راهکار به ذهنم می رسه:

    1)کنترل این نیازها و دور کردن فکرتون از ازدواج
    شاید این لینک برای اینکه دیدگاهی راجع به کنترل میل جنسی داشته باشید کمکتون کنه من قسمتی از متن را که در پاسخ به سوال جوانی بود را براتون می ذارم:
    چرا یه پسر نباید ازدواج آسان داشته باشه؟
    o نویسنده: محسن نجفی


    پاسخ :
    سلام
    یک توصیه ی کلیدی برای شما و امثال شما دارم ؛
    سعی کنید مسائل جنسی رو از اولویت های زندگی روزمره تون خارج کنید .
    قبول دارم که تحمل فشار جنسی برای امثال شما ! خیلی سخته ولی راه خلاصی از اون فشار ، چیزی که مد نظر شماست نیست .
    چرا گفتم برای امثال شما ؟!
    حدس می زنم ( شما تهمت تلقی نکنید ) که اگه نگم بیشترین وقت افرادی مثل شما ، ولی بخش قابل توجهی از اوقات بیکاری چنین افرادی احتمالا با پرداختن به مسائل جنسی سپری میشه ! مثلا فکر و خیال جنسی یا کنترل نکردن چشم و ...
    شرایط کنونی این افراد مثل اینه که روزه باشن و برن تو آشپزخونه ! فکرش رو بکنید از یه طرف روزه است و گرسنگی و تشنگی بهش فشار میاره و از طرف دیگه خوردنی های خوشمزه بهش چشمک میزنن ! بیچاره چه زجری که نمی کشه ؟!
    خب این آقا یا خانم ، چکار باید بکنه که هم روزه اش رو خراب نکنه و هم از شر چشمک های ! اون خوراکی های خوشمزه نجات پیدا کنه ؟
    بهترین راه این نیست که از آشپزخونه بیاد بیرون ؟!
    بعضی ها شاید بگن مثال خوبی نبود . چون اون شخص می تونه به امید این که چند ساعت دیگه می تونه از اون خوراکی ها استفاده کنه خودش رو آروم کنه ولی دختر و پسر مجردی که نمی دونه کی وقت افطارش ! فرا می رسه چکار کنه ؟
    یکی از دوستان حرف قشنگی زد که با توضیحات اضافه خدمت شما عرض می کنم؛
    ما دو نوع غریزه داریم:. غریزه ی نانجیب و غریزه ی نجیب
    گرسنگی و تشنگی یه غریزه ی نانجیب به حساب میاد چون بدون دعوت میاد سراغ ما و تا اون رو رفع نکردیم دست از سرمون بر نمیداره . اگه محلش نذاریم ما رو می فرسته اون دنیا ! بنابراین هیچ راهی برای فرار از اون وجود نداره الا این که به حرفش گوش کنیم !
    ولی میل جنسی یه غریزه ی نجیب و مودبه !
    در اکثریت مواقع ، تاکید می کنم در اغلب اوقات تا نریم سراغش اونم سراغ ما نمیاد ! اوقاتی هم که سراغ ما میاد اگه تحویلش نگیریم مثل بچه ی آدم راهش رو میگیره و میره ! حتی اگه این کم محلی 1000 بار هم اتفاق بیافته باعث مرگ نمیشه ! . فقدانش موجب مختل شدن سلامتی هم نمیشه .

    پس عزیزان یادتون باشه ، وقتی اون غریزه ی نجیب اومد سراغتون ، درب رو به روی اون باز نکنید ، از همون پشت در با کمال ادب و احترام عذرش رو بخواید و بگید فعلا وقتش نیست . انشاء بعدا که شرایطش فراهم شد خدمت شما خواهیم بود !
    موفق باشید



    2)فراهم کردن شرایط ازدواجتون.که می تونید تاپیک دیگری در این خصوص باز کنید.
    اما اجمالا این که با خانوادتون صحبت کنید تا براتون دنبال دختر مناسب باشن.

    می دونم ممکنه در مدت کوتاهی این کار به نتیجه نرسه و خیلی از دخترا حاضر به پذیرش شرایط شما نیستند.اما همه این طور نیستند.پس احتمالش وجود داره.
    اگه احتمال اینکه بتونید یک دختر خوب که رابطه سالم باهاش داشته باشین اما ازدواج نکنید و او هم ضربه نخوره با احتمال این که یک دختر خوب پیدا کنید که حاضر به ازدواج با شما بشه اما دوران نامزدی بیشتری با شما داشته باشه و شما هم تلاشتون را بکنید تا زودتر کار پیدا کنید،براتون پیدا بشه؛مقایسه کنید،.به نظرتون احتمال کدوم مورد بیشتره؟ و احتمال امن تر بودن کدوم بیشتره؟ و احتمال تجربه نکردن شکست عشقی و....


    و یک سوال دیگه اگه شما دختری را پیدا کنید که بدون قصد ازدواج فقط با شما رابطه داشته باشه و شما و او همدیگرو دوست داشته باشین؛به نظرتون چه جور دختری و با چه نیتی ممکنه این پیشنهاد را قبول کنه.


    دو احتمال وجود داره:
    1)دختری که براش حیا و... مهم نیست.و با هزار تا پسر بوده و...اون وقت چه جوری می تونید احساس آرامش کنارش داشته باشید؟چقدر می تونید مطمئن باشید که وقتی با شماست دنبال کس دیگری نره.

    2)دختری که ساده است و خب شرایط ازدواج براش پیش نمیاد.مثلا ممکنه خانواده خوبی نداشته باشه.یا سطح فرهنگی و اقتصادی پایینی داشته باشه و به این امید که شاید در آینده شما باهاش ازدواج کنید با هاتون ارتباط برقرار می کنه.یا شاید اصلا هم فقط به خاطر اینکه خواستگار نداره همچین کاری بکنه.

    که دوحالت داره:
    الف)شما بعد از مدتی این قضیه را کات می کنید.که دختر حتما صدمه می بینه و شما هم عذاب وجدان و حتما با شکستن دل یک دختر بعدا ازدواج مناسبی نخواهید داشت.و یک عمر...

    ب)شما هم می خواهید ازدواج کنید ولی بعد از اینکه به خانوادتون بگید حتما با این توصیف شما و سخت گیریشون حاضر نمی شن شما با فردی مثل او ازدواج کنید و کلی کش مکش خواهید داشت!!!

    خب چه کاریه.همین پیشنهاد و قصد ازدواج را الان حساب شده پیش ببرید.یعنی از طریق خانواده در جستجوی دختری باشید که با شرایط شما کنار بیاد.این تازه احتمالش خیلی بیشتره و امن تره.شاید دختر این چنینی کم باشه.من به شما حق می دم.اما هست.و شما هم می خواهید فقط یک بار ازدواج کنید! نه بیشتر مگه نه؟!:دی

    شما قبلا طعم یک شکست عشقی را چشیدین؛تجربه را تجربه کردن خطاست!!!
    بذارید احساساتتون خرج کسی بشه که باهاش تعهد رسمی و شرعی دارید و مطمئنید که کامل برای شماست! دیگه ریسک نکنید!!!

    این که شما تجربه کردین و دوباره احساستون در مورد یک دختر عمیق بشه و دوباره کات بشه؛دستی دستی شانس یک ازدواج با عشق را از خودتون و همسر آیندتون خواهید گرفت!!!
    و ممکنه بعد از ازدواج همین روابط قبل ازدواج باعث پایین آمدن کیفیت و سردی زندگیتون بشه.

    ببینید من یک دخترم.دختری که عاقل باشه و سالم و پاک هم باشه نمیاد 5 سال یا حتی کمتر بدون هیچ منفعتی فقط رابطه خالی داشته باشه!!!اگه واقعا عاقل باشه و دختر خوبی باشه حتما خواستگار راه می ده! دختر 23 ساله ازدواج و خواستگارانش را که ول نمی کنه بیاد توی رابطه بدون قصد ازدواج!!!
    شما هم که مطمئنا نمی خواهید به دروغ به کسی بگویید من می خوام ازدواج کنم؟ می خواهید دروغ بگید؟
    اگه یک دختر این طوری به خاطر قصد ازدواج حاضر به برقراری رابطه بشه خب شما از راه اصولی و زیر نظر خانواده ها یک دوران آشنایی و سپس نامزدی داشته باشید.


    موفق باشید


    - - - Updated - - -


    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 19:19

  14. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (جمعه 12 اردیبهشت 93), Esssssi (جمعه 12 اردیبهشت 93), pasta (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93), شیدا. (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)

  15. #30
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    هر دفعه که می بینم دوستان و اعضای سایت این چنین مسائل رو تحلیل می کنن بی نهایت احساس رضایت می کنم از اینجا بودنم.واقعا ممنون بابت وقتی که گذاشتینو حوصله ای که به خرج دادین.
    به نکات بسیار خوبی اشاره کردین.همینطور حرفهای شما راجع به آسیب ها درست بود.اما در مورد مسائل جنسی.هفته هایی که من تو پادگان آموزشی بودم واقعا هیچ مشکلی با مسائل جسمی خودم نداشتم.اما روزی که مرخصی می گرفتم و با اولین دختر هایی که با حجاب ناجور تو خیابون می دیدم انگار کوله باری از مشکلات و نیاز ها روی سرم خالی شدن.
    من که نمی تونم چشم بسته تو خیابون راه برم.من که نمی تونم وقتی میرم مثلا داروخانه قرص بگیرم چشمو ببندم.می تونم ؟
    پس قبول کنین دخترای جامعه ی ما با این موهای رنگ کرده و ساپورت های چسبانشون دارن به منه پسر ظلم می کنن.و اگه اسلام می گه حجاب حجاب راست میگه.
    اونها ظلم نکنن تا منم بتونم خودمو حفظ کنم.
    فکر کنین من تشنه باشمو برم تو خیابونو هزاران مغازه ببینم که دارن آب معدنی خنک می فروشنو آب معدنی ها از کنارم رد می شن.
    یه روز، دو روز،سه روز ،یه ماه ، یه سال ، 3 سال ، آخه تا کی ؟؟؟؟؟؟؟؟

    مسئله ی بعدی در مورد ازدواج، خانواده ی منه که گفتم نمی تونم این مسئله رو ازشون بخوام.ببینین من تا الان خیلی کارهارو از خانوادم خواستم که شاید بعضیهاشو که کاملا منطقی و به جا بود راضی به انجام نبودن.اما مادرم به قدری منطقی هست که با من پیش مشاورم (که انصافا یکی از بهترین دکتر های حال حاضر ایران هست ) میومد و وقتی می دید دکتر با دلایل منطقی رای رو به من می ده با اون مسئله موافقت می کرد.اما تو این زمینه حتی من حمایت دکتر رو ندارم.دکتر بنده به من می گفت ککه خودش خیلی تمایل داشت که می تونست تو 21 سالگی زن بگیره و بعدا متوجه شد که دوست های دختر نمی تونن براشون همسر مناسبی باشنو صبر کرد و در حین تحصیلات phd خودشون با یک فرد مناسب آشنا و ازدواج کردن.
    و وقتی ایشون به من می گه که نباید زندگی خودم رو تو این سن ببندم واقعا راست میگه.خودمم به زندگی خودم اشراف دارمو می دونم چقدر یک رابطه ی آشکار و ازدواجی می تونه روند زندگی من رو کند کنه و منو از پیشرفتی که ظرفیتشو دارم دور کنه.من هم به هیچ عنوان حاضر نیستم جلوی پیشرفت خودم رو بگیرم.
    من که معلوم نیست ایران بمونم یا نه، یه ارتباط جدی می تونه خیلی راحت آینده ی منو 10 برابر کوچکتر از چیزی کنه که ظرفیت رسیدن بهش رو دارم.
    اینها هم باعث میشن که بخوام فقط به دنبال درمان موقتی برای مشکلم باشم.

    - - - Updated - - -

    راستی دوستان خیلی ها سینا صدام می کنن.شما هم سینا صدام کنین.
    ویرایش توسط pasta : پنجشنبه 11 اردیبهشت 93 در ساعت 19:44

  16. کاربر روبرو از پست مفید pasta تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 11 اردیبهشت 93)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه جوری این کابوسو تمومش کنم که کسی نشکنه؟؟!!
    توسط elham.e در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 آبان 93, 19:45
  2. آیا کسی در مورد این کار اطلاعاتی داره؟؟
    توسط nosh nosh در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 خرداد 92, 09:24
  3. ارتباط جنسی به خاطر دوست داشتن قبل ازدواج؟؟
    توسط ramin00 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 مهر 90, 19:53
  4. * آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟ ؟؟ *
    توسط m.mouod در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 شهریور 90, 14:57
  5. الان چه حسی داری.....؟؟
    توسط حسین پور در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 04 آبان 87, 19:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.