سلام
خوب من عزیز.نوشته هات روخوندم شما هم تاحدودی حق داری.من فکرمیکنم مادرشوهرت احساس تنهایی میکنه واسه همین هم این طوررفتار میکنه.طبیعی هم هست.اون تازه شوهرش روازدست داده
ببین دختر خوب اول ازهمه مهم رفتار توباشوهرت هست بعد مادرشوهرت.شما اونطورکه من ودوستان گفتن باشوهرت رفتارکن.گریه نکن...غرنزن...کنترلش نکن...بهش نگو کجابودی باکی بودی چکارکردی؟؟؟باعشق ومحبت رفتارکن بزار علاقه توروببینه.واسش خواستنی شو.مدام پاپی اون نشو که ازت خسته شه.خانوم باش.منظورم رومتوجه میشی که؟یعنی هم خواستنی باش هم دست نیافتنی.یه مدت اینطوباش تا اون بیاد طرف توودلش واسه تو پربکشه!!
عزیزم با مادرشوهرت باسیاست رفتارکن.شاید جلوش نشون دادی ازاین صمیمیتش باپسرش ناراحتی یا خودش متوجه شده واسه همین هم اینطور رفتارمیکنه.میخواد بگه منم هستم.مثه اون قضیه اس ام اس که گفتی.فکرمیکنم هردوتون دارید بهم حسادت میکنید.یه مدت اصلا به روش نیار تازه نشون بده خوشحالی ازاین رفتارهاش وحسابی تحویلش بگیرتا بفهمه که تو نمیخوای پسرش روازش بگیری.متاسفانه بعضی ازمادرها اینطورفکرمیکنن.توباید طوری رفتار کنی که این احساس بهش دست نده.
توی همین سایت مطالب خوبی هست واسه چگونگی برخوردباآدمایی که حسادت میکنن.حتما مطالعه کن
عزیزم توفقط میتونی بامطالعه وتلاش مشکلت روحل کنی وگرنه مدام باید باشوهرت بحث کنی.پس ازهمین الان شروع کن وخواهشا جا نزن!!!چون راه طولانی ای هستش اما من مطمئنم ازپسش برمیای چون خیلی خانم فهمیده ای هستی
منتظر نتیجه کارهات هستیم.
عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر...
علاقه مندی ها (Bookmarks)