به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 98
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    زندگی موفق
    من گقتم اینجا خونمه و تو خونه خودم راحت ترم
    *****************
    بهار عزیز
    ممنون از راهنماییت

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    چند روز پیش برای همسرم یه نامه نوشتم و ازش برای خوبیهاش تشکر کردم و برای اشتباهات خودم هم عذرخواهی کردم و در آخر هم باز بهش گفتم که به زندگیم و همسرم علاقه دارم و تمام تلاشمو برای داشتنش انجام میدم
    دیروز زنگ زدم که بهش بگم برای مراسم یکی از اقوام دعوتیم که گفت من بیام اونجا چی کار؟؟!! من نمای خودت تنها برو ... که منم گفتم تنها نمیرم و باز شروع کرد که باید بری خونه پدرت بسه هرچی خونه موندی و... که آخر سر که گریه منو دید تغییر موضع داد که همینجوری گفتم برای من فرقی نمیکنه و .. که منم گفتم اگه نگران تنهایی من هستی بیا خونه که تنها نباشم که اونم باز گفت من هیچ وقت دیگه نمیام تو اون خونه
    و باز هم گفت چرا باز هر روز بهم زنگ میزنی...
    حالا تصمیم گرفتم فعلا دیگه بهش زنگ نزنم
    اما برای روز مرد نمیدونم چی کار کنم. زنگ بزنم یا اس بدم یا گل بفرستم؟ یا اینکه هیچ کاری نکنم

  3. کاربر روبرو از پست مفید sama_t تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام من باز هم میگم حتما عضو انجمن آزاد شو از مدیران سایت کمک بگیر
    لحظات حساس و سرنوشت سازی داری
    امیدوارم بهترین راه رو بری و موفق باشی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام من باز هم میگم حتما عضو انجمن آزاد شو از مدیران سایت کمک بگیر
    لحظات حساس و سرنوشت سازی داری
    امیدوارم بهترین راه رو بری و موفق باشی
    متاسفانه در حال حاضر امکانش برام نیست که عضو انجمن بشم

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    خیلس دلم گرفته از همه از این دنیا از زن بودنم این چجور عدالتیه که یه روز بیاد تو زندگیت بگه عاشقته و همیشه باهات میمونه و وقتی که سیر شد ازت بگه برو دیگه حسی بهت ندارم مگه چی کار کردم باهاش ؟؟؟؟؟؟ می دونم اشتباه داشتم ولی تاوان اشتباه من طلاق نیست تو همین تالار میبینیم که خیلیا کارای خیلی بدتر میکنن مثله خیانت اما همسرشون سعی میکنه زندگی رو بسازه , پس چطور این آدم انقدر راحت می خواد یه زندگی شش سالرو تموم کنه وقتیم بهش میگم دلیل میگه دیگه حسی بهت ندارمیعنی من آدم نیستم فقط حس اون مهمه؟ احساس من پس چی, آیندم سرنوشتم ؟ آبروی خانوادم ؟ دلم واسه پدرو مادرم بیشتر از خودم میسوزه خیلی مشکل دارن نمیخوام غصه منم بخورن دیگهدوسال که شبا دیر میاد خونه منم تنها همیشه منتظرش می موندم وقتی میومد خونه خسته بود مجبوری باهام حرف میزدو بعدشم خواب, خیلی از نیازامو سرکوب میکردم رابطه جنسی ماهی یک بارم نبود دیگه اونم به خواست من بود نه روز تعطیل داشت نه هیچی ولی کافی بود یه برنامه پیش بیاد با خانواده یا دوستاش یا هر کس دیگه از خدا خواسته بود به من که میرسید میگفت کار دارم, باید الان که جوونم کار کنم تا آیندمونو بسازم اما کدوم آینده؟ با کیدلم تنگ شده براش می دونن که زنگ نمیزنه می دونم که پشیمون نیست اگه اقدامی نمیکنه برای اینه که میخواد منم راضی باشم تا بی دردسر ازم جداشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید sama_t تشکرکرده است .

    نیکا 55 (یکشنبه 04 آبان 93)

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    62
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sama_t نمایش پست ها
    خیلس دلم گرفته از همه از این دنیا از زن بودنم این چجور عدالتیه که یه روز بیاد تو زندگیت بگه عاشقته و همیشه باهات میمونه و وقتی که سیر شد ازت بگه برو دیگه حسی بهت ندارم مگه چی کار کردم باهاش ؟؟؟؟؟؟ می دونم اشتباه داشتم ولی تاوان اشتباه من طلاق نیست تو همین تالار میبینیم که خیلیا کارای خیلی بدتر میکنن مثله خیانت اما همسرشون سعی میکنه زندگی رو بسازه , پس چطور این آدم انقدر راحت می خواد یه زندگی شش سالرو تموم کنه وقتیم بهش میگم دلیل میگه دیگه حسی بهت ندارمیعنی من آدم نیستم فقط حس اون مهمه؟ احساس من پس چی, آیندم سرنوشتم ؟ آبروی خانوادم ؟ دلم واسه پدرو مادرم بیشتر از خودم میسوزه خیلی مشکل دارن نمیخوام غصه منم بخورن دیگهدوسال که شبا دیر میاد خونه منم تنها همیشه منتظرش می موندم وقتی میومد خونه خسته بود مجبوری باهام حرف میزدو بعدشم خواب, خیلی از نیازامو سرکوب میکردم رابطه جنسی ماهی یک بارم نبود دیگه اونم به خواست من بود نه روز تعطیل داشت نه هیچی ولی کافی بود یه برنامه پیش بیاد با خانواده یا دوستاش یا هر کس دیگه از خدا خواسته بود به من که میرسید میگفت کار دارم, باید الان که جوونم کار کنم تا آیندمونو بسازم اما کدوم آینده؟ با کیدلم تنگ شده براش می دونن که زنگ نمیزنه می دونم که پشیمون نیست اگه اقدامی نمیکنه برای اینه که میخواد منم راضی باشم تا بی دردسر ازم جداشه
    خیلی خوب درکت میکنم خوب میفهمم چی میگی یکی رو عاشقانه دوست داشته باشی ولی بهت بگه هیچ حسی ندارم
    بازم خوبه نگفته متنفرم
    حواهش میکنم قدر موقعیتی که داری بدون هنوز دادخواستی داده نشده هنوز دادگاه نرفتید هنوز جای امیدی هست ارزش شو داره عضو انجمن آزاد شو 100%نتیجه میگیری
    تمام سختی دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد خدایا میدانم که میبینی!

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    چند هفته ست که ندیدمش , امروز برای یه کاری بهش زنگ زدم بهم گفت برو حساب باز کن تا برات پول بریزم منم تشکر کردم و گفتم فعلا نیازی نیست که اونم خیلی اصرار کرد نهایتا بهش گفتم هر وقت دیدمت ازت میگرم که بهم گفت دیگه قرار نیست منو ببینی , با اینکه انتظار دیگه ای نداشتم ولی هر بار که اینجوری حرف میزنه قلبم می ایسته همش میخوام به خودم امید بدم اما اون بهم میفهمونه که 1% هم نمیخواد باهام باشهاز عصر تاحالا همینطور دارم اشک میریزم دیگه نفسم بالا نمیاد , چرا انقدر سنگدل شده میدونم اشتباه داشتم امع به خداحق من طلاق نیست . خیلی میترسم خیلی نگرانم اصلا فکر نمیکردم که بخواد این کارو با من کنه یعنی حس خودش و خوشحالیش انقدر مهمه؟ هیچ فکر کرده بعد 6 سال زندگی باید چی کار کنم بعد از طلاقهیچ کاری ازم بر نمیاد فقط گریه فقط دعا خدا رو چه دیدی تو شاید بمونیشاید غصه هامو تو چشمام بخونیخدا رو چه دیدی شاید دل سپردیشاید عشقمونو تو از یاد نبردی

  11. کاربر روبرو از پست مفید sama_t تشکرکرده است .

    نیکا 55 (یکشنبه 04 آبان 93)

  12. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 مهر 93 [ 16:40]
    تاریخ عضویت
    1392-12-23
    نوشته ها
    82
    امتیاز
    687
    سطح
    13
    Points: 687, Level: 13
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 205 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلان. ببین تاپیک خانوم چکامه رو که دوستان برات گذاشتن حتما! بخون. مطمئنم خیلی می تونه کمکت کنه. امیدوار باش دختر در ضمن وقتی میخواد در قبالت مسئولیتی نشون بده ازش صلب مسئولیت نکنو مثلا میذاشتی پول بریزه به حسابت....

  13. کاربر روبرو از پست مفید خانوم شین تشکرکرده است .

    نیکا 55 (یکشنبه 04 آبان 93)

  14. #29
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    می دونم در شرایط سختی هستی . می دانم خودت را در بن بست احساس می کنی ، مضطربی ، نگرانی و .....

    اما بهتر هست که بر خودت مسلط باشی و مهمتر از هرچیزی برای شما حفظ آرامش هست و البته می دانم که سخت هست اما باید تلاش کنی .

    شما فعلاً یک طرفه محبت کن . ، پیامکهای عاشقانه و حاوی دلتنگی بفرست ، پیامکهایی که بیانگر اینکه آرزو می کنی فرصتی دیگر داشته باشی که بتوانی مهر و محبت و عشقت را به پای همسرت بریزی .

    شما فقط پیامک بده و تماس نگیر . هروقت تماس گرفت اگر حرف اینکه برو منزل پدرت را زد کمی سکوت کن و بگو از خونه ای که بوی تو را می دهد هیچ جا نمیروم . حدااقل اگر خودت نیستی اینجا که بوی ترا می دهد ، خاطراتت هست ، وسایلت هست . من همینجا با دلتنگی هام برای تو سرکردن را ترجیح می دهم به هرجای دیگری .

    اگر گفت که من دیگه برنمیگردم به اون خونه ، بگو می دونم ، می فهمم ، حق داری ، من خیلی اذیتت کردم ، تو خیلی بزرگوار و با گذشت بودی ، می دونم کنار من اذیت می شوی . من نمیخوام جایی که تو را اذیت می کند محبورت کنم باشی ، اما در عین حال همه آرزو و دعایم این است که یک بار دیگر فرصت در کنار تو بودن را پیدا کنم چون حالا بهتر می فهمم که چی بودی و من متوجه نبودم و دلم میخواد اونجوری که دلم میخواد عاشقانه برایت باشم . از خدا می خواهم یک بار دیگر این فرصت را بیابم اما نمیخواهم به تو تحمیل بشوم

    اگر باز حرف جدایی را زد ، بگو من تو را دوست دارم ،زندگی با تو را دوست دارم و از من انتظار نداشته باش قدمی به سمت جدایی بردارم ، اما خودم را هم به تو تحمیل نمی کنم چون دوستت دارم و نمی خواهم با بودن در کنار من اذیت بشوی ، فقط ازت خواهش می کنم یک فرصت دیگر به هردومون بدهی و کمکم کنی که زندگی خوبی بسازیم . اما اگر تو اصرار داری به جدایی خودت اقدام کن ، از من انتظار نداشته باش .

    وقتی میگه نگرانت شدم زنگ زدم حالتو بپرسم ، با تعجب بگو واقعاً ؟ ترو خدا راست میگی ؟ الهی قربون او نگرانیت برم ، فدای احوالپرسیت بشم .... نمی دونی چقدر لذت بهم دادی با این حرفت .... بگو من چقدر نابینا بودم که نمی فهمیدم محبت و توجه تو را ... و ابراز علاقه کن

    از هر دری وارد شد شما باهاش هم حسی کن یعنی بگو می فهمم ،حق داری ، در ادامه علاقه ات را نشان بده و بگو که متأسفی بخاطر رفتارهایی که ایشون را به انیجا رسونده و امیدواری که فرصت جبران بهت بده ....

    موفق باشی





  15. 11 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 31 اردیبهشت 93), khaleghezey (شنبه 27 اردیبهشت 93), mohammad6599 (دوشنبه 29 اردیبهشت 93), pasta (شنبه 27 اردیبهشت 93), SHahr-Zad (چهارشنبه 15 مرداد 93), نیکا 55 (یکشنبه 04 آبان 93), مهربونی... (شنبه 27 اردیبهشت 93), بالهای صداقت (شنبه 27 اردیبهشت 93), سرگشته دوست (یکشنبه 09 شهریور 93), شهراز (شنبه 27 اردیبهشت 93), عشق آفرین (جمعه 28 شهریور 93)

  16. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 15 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. چیزایی که میگم صرفا نظر شخصیمه.
    من با نظر Kamran2007 تا حد زیادی موافقم. یعنی این سردی چیزی نیست که یکباره بوجود اومده باشه. دلیل اینکه شما نمیخوای جدا بشی هم بیشتر ترس از تنهاییه نه اینکه همسرتو دوست داری. یه پیشنهاد دارم (چیزی که میتونست خودمو از طلاق نجات بده ولی شانس انجامشو نداشتیم): یک زنگ تفریح چند ماهه به رابطتون بدید. به این معنی که بذار فکر کنه جدا شده. بهش زنگ نزن. اس ام اس هم نده. کلا کاری باهاش نداشته باش. با خودت کنار بیا. اینجوری مطمعنی که طلاق نگرفتید پس با خیال راحت تر شروع به خود سازی کن. یه چیزی که جالبه اینه که ترس از طلاق از خوت طلاق سخت تره. با ترست کنار بیا. بهش اینجوری نشون بده که داری رو پای خودت وایمیسی. ولی هیچوقت حس حسادتشو بر انگیخته نکن. بزار یه مدت حس کنه تو زندگیش نیستی.
    بعضی آدما هستن که فرار از مشکلاتو بهترین راه حل برای حلش میدونن. بزار وقتی فهمید جدایی واسش مشکل بزرگتریه برگرده. هیچ آدمی نیست که بعد از طلاق حس پشیمونی نداشته باشه. شما با هر روز زنگ زدنت نمیذاری حس جدایی رو تجربه کنه.
    خودتو سرگرم کن و سعی کن قویی باشی.

  17. 5 کاربر از پست مفید Hamid_r تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 21 مرداد 93), SHahr-Zad (چهارشنبه 15 مرداد 93), فرشته مهربان (یکشنبه 28 اردیبهشت 93), نیکا 55 (یکشنبه 04 آبان 93), شایسته89 (یکشنبه 28 اردیبهشت 93)


 
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.