به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 99
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام
    تا میام بهش اعتماد کنم باز یه چیزی میشه که همه چیزو تو هم می کنه. در حال حاضر حس می کنم ازش بیزارم. ته ذهنم همش اینو دارم که یه روز ازش جدا میشم. حس می کنم با جدایی از قفس رها میشم.
    من ساده و احمقم که فکر می کردم همسرم توی این یکسالی که باهم رابطه نداریم رابطه جنسی ای نداشته.
    اگر بیماره و ناتوانی داره چرا به فکرش نیست؟ بازم بهم ریختم. دلم باهاش صاف نمیشه. نمیتونم خوب باشم. نمیتونم نقش بازی کنم.
    چرا یه فردی که ادعای مذهبش می شه و کارمند یه ارگان خیلی مهمه باید به زنی که همه محل و شهر میشناسنش آدرس خونه مادرشو بده و بگه هرچی لازم داشتی برو اونجا بیار؟؟ وقتی شنیدم یخ کردم ولی جلوی طرف آبروداری کردم. ولی تا کی؟؟ اگر داد میزنه سکوت، ایراد میگیره، سکوت شبها تا ساعت 3 نمیاد، سکوت.
    خودم هم نمیدونم از خدا چی میخوام؟؟ چرا الکی خوشبینم؟؟

  2. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    دلسا ، شرایط طلاق از همسرت رو داری؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 06 خرداد 93)

  4. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    بالهای صداقت عزیز
    نه شرایطشو ندارم. از لحاظ مالی مستقل نیستم. پای دخترم هم درمیونه. بدون دخترم نمیتونم. اگر مطمئن باشم به من میدنش خوب بود ولی مطمئنم که نمیدن. مادر همسرم هم بیماره. دلم واسه اون هم می سوزه.
    از لحاظ روحی بهترم دیگه مثل قبل بهش وابسته نیستم. اونقدرها هم مثل قبل دوستش ندارم.
    به ظاهر که روابط خوبه. ولی همش نقش بازی، همش فیلم...

  5. #24
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    دلسا اگر اینگونه بخواهی پیش بروی ، آسیب هایت از این هم بیشتر می شود
    بالاخره یا رومی رومی یا زنگی زنگی

    اگر می خواهی طلاق بگیری ، سعی کن شرایطش را بدست بیاوری
    اگر هم نه ، سعی کن در این زندگی ، شما همین شرایط رو بپذیری ولی بیشترین بهره رو عاید خودت و دخترت بکنی

    شما با تجزیه و تحلیل همسرت و رفتارهایش ، کمر به از بین بردن روح و روان خودت بسته ای

  6. 7 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    del (شنبه 03 خرداد 93), kamran2007 (شنبه 03 خرداد 93), khaleghezey (سه شنبه 06 خرداد 93), افتابگردون (سه شنبه 06 خرداد 93), بابک 1369 (سه شنبه 06 خرداد 93), شایسته89 (شنبه 03 خرداد 93), صبا_2009 (شنبه 03 خرداد 93)

  7. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دیشب مراسم ازدواج خواهرم بود. نیومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! جواب هزارجور آدم رو باید بدی. همش باید واسه نیومدنش دروغ سره کنم. متنفرم ازش. نمی تونم بی اهمیت از کنارش رد بشم. دلیلشو خودش که نمیگه. حوصلشو هم ندارم که بخوام ازش بپرسم. اگر بپرسم هم قشنگ با دروغاش منو محکوم می کنه. الان بیرونه. میخوام توی یه کاغذ واسش بنویسم جدا بشیم.

  8. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلسای عزیز سلام .نمیخوام بگم جدا شو یا نه.فقط الان جون حالت رو کاملا میفهمهم میدونم عصبی هستی.فعلا هیچ اقدامی نکن

  9. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرد ها تشنه ی احترام زنشون در جمع هستن. نیازشون باید برطرف بشه.تو جمعبالا ببرش.
    وقتی میاد خونه اسباب راحتی و ارامشش رو فراهم کن.که کم کم کمتر بره خونه ی دیگران.
    وقتی بهت بی احترامی میکنه در خاموشی فقط صلوات بفرست وبه خدا بگو خدایا من میسازم توهم بساز.
    اما وقتی پاشو از گلیمش زیادی بیرون گذاشت اون موقع وقت سکوت نیست.اعتراض کن.از هر چند باری که چیزی نمیگی وصبر میکنی 1بارش برخورد کن.خیلی جسورانه وبا اعتماد به خودت.اما بهش بی احترامی وبد دهنی نکن.فقط با1صدای معترضانه حرفت رو بزن ودلیل بخواه.وروی دلیل خواستنت کمی پا فشاری کن.وناراحتیت رو نشون بده.
    به مردا بایداحترام گذاشت.واز خون سردی و بی تفاوتی زنشون بد ناراحت میشن.مثلا اگه از کسی ناراحت بود ازش حمایت کن.تو جمع مثلا دختر عموهاش ازش تعریف کن.حتی وقتی اون نیست در کنار نزدیکاش ازش تعریف کن ونذار کسی غیبتش رو بکنه.

    چه صفت هایی نداری که شوهرت اونو دوست داره از لحاظ جنسی؟ اصلا میدونی؟من میگم پیداشون کن و بهشون نزدیک شو.از لحاظ های دیگه هم بهتر بشی بهتره.مثلا خیاطی دوست داری .فرش ابریشم چی؟یا اشپزی .موفق میشی اگه گریه رو کنار بذاری وورزش کنی در جامعه حظور به هم بزنی.این طوره که اعتماد به نفست برمیگرده. نه فضای مجازی.

  10. کاربر روبرو از پست مفید barania تشکرکرده است .

    افتابگردون (چهارشنبه 07 خرداد 93)

  11. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    بازم سلام
    ایندفعه دیگه نیومدم ناله کنم. نمیدونم تا کی میتونم روی بعضی چیزا و کارهای قبلی همسرم سرپوش بذارم. خودم هم از خوم تعجب می کنم که چجوری تحمل می کنم. شاید هنوز باورم نشده...
    هنوز روابط خوبه. کمی بیشتر از قبل باهام حرف میزنه، بعضی وقتا خودش شروع کننده صحبته. بلد نیست حرفای احساسی و قشنگ بزنه. اگر منم چیزی بگم سکوت می کنه. اگر توی پیامی که واسش می فرستم کلمه عزیزم، عشقم و اینا رو بنویسم اونم متقابلا کلمه عزیزم رو می نویسه. برم سمتش منو پس نمیزنه. حس میکنم خوشش میاد از محبت کلامی و قربون صدقه رفتنش ولی من زیاد اهلش نبودم و نیستم ولی سعی می کنم باشم.
    واسه مراسم ازدواج خواهرم اصلا نیومد. بعد از یک روز که باهاش سرسنگین بودم عصبی بود می گفت خودم دلم نخواست بیام مراسم خواهرت. مگه من دخترم که بیام.!!!! ولی واسه پاگشا و پاتختی خواهرم خودش اومد بدون اینکه ازش بخوام. خیلی هم خونه پدرم موند جوری که واسه همه مایه تعجب شد.
    بازم میل جنسیم داره میره بالا ولی سرکوبش می کنم . ما بدون داشتن رابطه با هم مهربونتریم. میدونم با شروع روابط بازم این منم که شکسته میشم.
    علت تغییر رفتارش رو میدونم چیه! به احتمال خیلی زیاد دفترچه منو خونده... البه فقط یه صفحشو یادم رفته بود جدا کنم. خودم که فکر می کنم همونو خونده .
    این دختر شیطون من هم رفته سر وسایل من و رسید ویزیت مشاوری که قبلا می رفتم رو انداخته بود توی خونه. الان میدونه که من قبلا مشاور می رفتم. هرچند دوست نداشتم بدونه.
    بارانیای عزیز.
    ممنونم از توجهت سعی می کنم که حداقل توی جمع بهش احترام بذارم. من این نکته رو زیاد رعایت نکرده بودم. وقتایی که ازش ناراحت میشدم جلوی بقیه میرفتم توی لاک خودم و اصلا به اطرافم توجه نداشتم الان دیگه میدونم که نباید اینکار رو بکنم.

  12. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا میل جنسیت رو سرکوب کنی؟
    درسته برات سخته ببخشیش و به همین دلایل میخوای تنبیهش کنی وابراز احساسات نمیکنی.اما عزیزم تو میتونی فشار میل جنسیت رو تحمل کنی اما اون مرد هست مرد.مردا حیای ما خانم ها رو ندارن که به خودشون فشار بیارن ودم نزنن.میدونی این که تو جسمت رو از شوهرت دریغ کنی چه قدر گناه داره؟حد اقل اگه نا امید هم هستی اون دنیات رو از دست نده.اگه بره سراغ زنا بخشی از گناهش پای تو نوشته میشه.خودت باعپ این چرخه ی معیوب میشی.

    بعضی مردها ابراز احساسات نمیکنن.نه این که قصد وغرضی داشته باشند.بلد نیستن.واین خانم خونه هست که باید کمکم تو راه بیاردش.خودت میگی مینویسم عزیزم اون هم همین طور جواب میده.پس توانایی یاد گرفتنش رو داره.
    به اینده ات فکر کن.دوست داری ادامه بدی و شرایطت خوب بشه یا طلاق بگیری و بری رو سر بابات؟
    هر کدوم از این ها رو انتخواب کردی اون یکی رو فراموش کن.فراموش.
    تو میگی میخوای رابطه ات خوب بشه.اما در کنارش دلت نمیخواد بهش ابراز علاقه کنی.یا باهاش س ک س داشته باشی.معنی نداره حرف هات.مگه میشه 1مرد در این شرایط به زندگی زنا شویی ادامه بده؟؟؟؟
    مرد یعنی شکم وزیر شکم.فقط کافیه غذای خوب جلوش بذاری واز لحاظ جنسی وعاطفی حمایت بشه.

  13. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    ممنونم بارانیای عزیز
    من اگر سرکوب می کنم چون مجبورم. اون به من تمایلی نداره. اتفاقا فکر می کنم اونی که گناه می کنه شوهرمه نه من!!! نمیدونم چجوری دیگه باید بهش نشون بدم بهش احتیاج دارم. دلم نمیخواد مستقیما باهاش حرف بزنم چون زود جبهه می گیره. اون اصلا با من تحریک هم نمیشه. چون توی این مواقع منم که سرشکسته می شم پس باید سرکوب کنم تا حداقل گناه خودارضایی رو مرتکب نشم.


 
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از فردی که برای ازدواج در ارتباطیم دوروزه بيخبرم و دلواپس چه باید بکنم ؟
    توسط Goldennight در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 فروردین 94, 01:08
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اردیبهشت 93, 09:49
  3. تغییر نظر خواستگاران پس از اطلاع از مشکلم
    توسط saba24 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: شنبه 20 اسفند 90, 18:10
  4. آیا تنها راه نجات زندگی ام تغییر خودم است؟ این تغییر یعنی چی؟
    توسط خاموش در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 فروردین 90, 12:55
  5. معرفی ودانلودكتب روانشناسی کاربردی درحوزه تغییرات فردی،خودشناسی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 دی 89, 14:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.