به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 52
  1. #21
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    الناز عزیز،

    تاپیک قبلیتون که سه سال پیش زدی و گفتی 5 ساله با این آقای شماره 1 هستی و .... حتی به مادرشون می گفتی "مادرشوهرم"

    توی اون تاپیک دوستان راهنمایی کردند که تکلیف رابطه تون را مشخص کنید و کمی جدی تر به زندگی و ازدواج و ... نگاه کنید،
    متاسفانه شما تحت تاثیر احساساتتون، فقط حرفهای خودتون را تکرار می کردید و تا حدودی هم از ایشون دفاع می کردید
    (با این که اون زمان موضوع خیانت ایشون بود ور ابطه شون با فرد دیگری، سعی در توجیه داشتی)

    این بار شما وارد رابطه دیگر و خیانت شدید، جهت صحبتها و توجیهاتتون تغییر کرده.

    در مورد آقای شماره 2
    اونهایی که از اولش قول بودن و موندن و ازدواج و ... می دن، می زنن زیرش، این آقا که از اولش هم گفته برای فان هستید!!
    اونوقت شما امیدوارید که حالا شاید دلش را ببرم و باهام ازدواج کنه
    این حرفها چیه می زنی؟
    دختر 26 ساله و هشت سال رابطه و ... تازه امیدواری کسی که برای هوسرانی و خوشگذرونی اومده سراغت، عاشقت بشه و باهات ازدواج کنه؟

    حرفهای قشنگ می زنه و بهم گفته خوشگلی و ... مگه دختر 14 ساله ای که خام این حرفها بشی؟

    نفر دوم را بدون ذره ای تردید و درنگ بذار کنار.



    در مورد نفر اول هم باید قاطع تر باشی و تکلیفت را مشخص کنی.
    با ترس و دروغ و پنهانکاری و خیانت و ... به جایی نمی رسی.
    هر کدام از خانمهای متاهل اینجا، اگر بخوان از بدیهای شوهرشون بگن می تونن طوری بگن که شما بگی فردا دیره، شبانه برای طلاق اقدام کن.
    و همون فرد می تونه با گفتن خوبیهای شوهرش، مردی را به تصویر بکشه که شما غبطه بخوری به خوشبختیش.

    آقای شماره 1 شما هم همینطور.
    چون می خوای بری سراغ شماره 2، راحت می تونی ازش دیو بسازی، هم برای خودت و هم برای ما.

    اگر می خواستی باهاش بمونی، طوری توجیه می کردی که صد تا مشاور هم حریفت نمی شد که بگه مناسب هم نیستید.

    اگر تصمیم گرفتی دومی را بذاری کنار و به طور قطع و یقین این کار را کردی،
    یه تاپیک بزن در مورد رابطه اول راهنمایی بگیر.
    به هر حال هشت سال رابطه که تقریبا همسری و زناشویی بوده، نمی شه سریع رهاش کرد.
    اگر بخوای رابطه ات را با این آقا به هم بزنی، باید به خواستگار بعدیت این موضوع را بگی.
    هشت ساله رابطه نزدیک چیزی نیست که از همسر آینده ات مخفی کنی.
    پیدا شدن مردی که بتونه این موضوع را از شما بپذیره، تقریبا سخت هست.
    بهتره بررسی کنی ببینی آیا می شه این رابطه را به مسیر درست آورد؟

    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 08 اردیبهشت 93 در ساعت 04:40

  2. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    alireza35 (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  3. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی واقعا هیچ راهی نیست که من بتونم رابطه اولم رو درست کنم و خودم بشم و از رابطم لذت ببرم؟؟آخه اون موقع بچه بودن از اول راه رو اشتباه رفتم
    من ایراد اخلاقی خیلی زیاد دارم
    اعتماد به نفسم پایینه . شدیدا لجباز و تلافی کن هستم
    :(
    ممنون از راهنماییتون[/quote]



    هراتفاقی بین تو واون آقا توی۸سال افتاده،اون شخص رسما قانونا،شرعاو عرفا هیچی تو نمیشه

    ،حق تهدید کردن،بدوبیراه گفتن،یا انتظار دیگه ازتو رو نداره.

    تمام روابطت باهاش رو قطع کن،نقطه سرخط.

    منتظرنباش بعدازقطع کردن بیاد التماست روکنه،دوباره۰ مثل دوتانامحرم رفتارکن،فکرنکن فلج شدی فکرنکن نمیتونی اینا افکارمسموم وباطله .کسایی سرطان خون گرفتن باخودباوری براون غلبه کردن، شماکه سالم هستی،اگه خودت برای خودت ارزش قائل نشوی انتظارازدیگران نداشته باش،جنس زن یه قدرت عجیب وخدادادی داره اگه بخاد به این روابط وابسته نشود وحرمت وشأن خودشو حفظ کند.همون حرمت وشأن هست که درنگاه اول برای هرخواستگار عاقلی مهمه.

    اگرتو واون شخص ازدواج کرده بودید راهنمایی ما ۱۸۰درجه فرق میکرد ولی الان ذات این رابطه اشتباست.

    مخصوصا وقتی دختر قبل از ازدواج دراین روابط دوستی برقرارکند.ببخشیدولی عملاشدی پیشخدمت عاطفی نفراول.فکرمیکنی این شخص به خودش زحمت میده کاری کنه بهش بدنمیگذره چرابایدبرای ازدواج اقدامی کنه وقتی مفت وبدون تعهدداره عاطفه دریافت میکنه؟؟

    هرچقدرهم اسم ازدواج روپیشش بیاری فقط خواسته ی مشروعی که درغیر جای خودش باعث این بردگی شده رو بهش یادآوری کردی .فرد دوم که اصلا روش حساب نکن.هیچکدوم ازاین دوفردمقصرنیستند خودت مقصری که راه رواشتباهی انتخاب کردی .

    نمیدونم چرا این دوره زمونه بعضی دخترافکرمیکنن باید بایه پسر دوست بشن تابیاد خواستگاری !

    اینجوری نیست فقط خودتونوسبک میکنید.پسربایدمردانه پیش پدریاوالدین وقیمین دخترظاهربشه واونجاصورتش سرخ بشه وخجالتش بریزه روش بازبشه نه در روابط دوستی.

    "هرکس خواست باهات ازدواج کنه بهت اطلاع میده که بیادازطریق خانوادت اقدام کنه".برای اعتماد بنفست میتونی بری مشاورمطمئنا موثرخواهد بود...معیارهات رو خودت مشخص کن هر کی اومد خواستگاریت طی چند جلسه ژا با مشاور بسنج شون ....جواب سوال بالات زیراین سطورپنهان بود..تصمیم باخودته
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  4. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    alireza35 (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), khaleghezey (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), mohammad6599 (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    در مورد نفر اول به نظر میرسه شما یه طرفه این رابطه رو نگه داشتید و یکی از نشونه هاش هم اینه که به اندازه ی کافی از جانبش محبت دریافت نکردید برای همین وارد رابطه ی دوم شدید .تلاش یک طرفه مثل اینه که شما میخواید با خودتون ازدواج کنید!
    در مورد دوم اینکه گفته فعلا شرایط ازدواج نداره و در عین حال شما رو خیلی دوست داره ، فکر نمیکنم ادعاش درست باشه.به نظر میرسه با نیاز شدید عاطفی شما ، میخواد کمی باهاتون وقت بگذرونه. ممکنه این دومی هم در نهایت مثل همون بشه.فراموش نکنید اگه هشت سال پیش هم ابراز علاقه ای نبود شما وارد اون رابطه نمیشدید.
    بهتره از هر دوشون دور شید ،نهایتا اگه هر کدومشون تو ادعاش صادق باشه قطعا با قصد ازدواج به سمتتون بر میگرده.
    از این که از دستشون بدید(به خصوص دومی رو) نترسید؛ کمترین حسنش اینه که از تو این سراب بیرون میاید.
    قدر خودتون رو بدونید.
    موفق باشید و خداحافظ
    اتفاقا با نظرتون مخالفم
    چون اون منو نگه داشته و میگه باید حتما با هم باشیم وگرنه من تا حالا بارها پیش اومده که قید رابطه رو زدم و باز به اصرار ایشون این رابطه جوش خورده.
    کیس دوم خب منو خیلی وقت نیست می شناسه و کلا آدم ریسکی نیست که با شناخت چند ماهه پا پیش بزاره اونم برای ازدواج و مهم تر از همه اینکه اصلا شرایط ازدواج رو نداره
    مورد اول می خاد بیاد خواستگاری ولی من گفتم فعلا نمی خام اونم خیلی اصرار نکرده فعلا و حرفمو قبول کرد که یه کم دیگه صبر کنیم حداقل تا تابستون فکرامونو بکنیم(اما اون بی خیالم نمیشه مطمئنم)
    نمی تونم دومی رو فراموش کنم :(
    خیلی تو فکرمه
    بهم حس خوب می ده
    :(((
    مرسی از راهنماییتون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mehrdad_m نمایش پست ها
    نو که اومد به بازار....

    رک و راست میگم. فقط یه راه داری. قطع ارتباط به صورت کامل با هر دو نفر.

    میخوای مشکلاتت توی زندگی زود حل بشه و به آرامش برسی باید یاد بگیری که قاطعانه رفتار کنی!

    یه خورده درد داره ولی حداقل بعد از مدتی خوب میشی. (به هر حال بهای 8 سال ندونمکاری یه خورده درد داره)

    حالا هرچی میخوای بشین آنالیز کن و فکر کن و صغری کبری بچین که این خوبه اون بد، هیچ فایده ای به حالت نداره...
    من از تنهایی می ترسم 8 سال هر روز با یکی بودم
    از حرف مردم می ترسم :(
    خانوادم از ناراحتی دق می کنن اما چیزی نمی گن :(

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    الناز عزیز،

    تاپیک قبلیتون که سه سال پیش زدی و گفتی 5 ساله با این آقای شماره 1 هستی و .... حتی به مادرشون می گفتی "مادرشوهرم"

    توی اون تاپیک دوستان راهنمایی کردند که تکلیف رابطه تون را مشخص کنید و کمی جدی تر به زندگی و ازدواج و ... نگاه کنید،
    متاسفانه شما تحت تاثیر احساساتتون، فقط حرفهای خودتون را تکرار می کردید و تا حدودی هم از ایشون دفاع می کردید
    (با این که اون زمان موضوع خیانت ایشون بود ور ابطه شون با فرد دیگری، سعی در توجیه داشتی)

    این بار شما وارد رابطه دیگر و خیانت شدید، جهت صحبتها و توجیهاتتون تغییر کرده.

    در مورد آقای شماره 2
    اونهایی که از اولش قول بودن و موندن و ازدواج و ... می دن، می زنن زیرش، این آقا که از اولش هم گفته برای فان هستید!!
    اونوقت شما امیدوارید که حالا شاید دلش را ببرم و باهام ازدواج کنه
    این حرفها چیه می زنی؟
    دختر 26 ساله و هشت سال رابطه و ... تازه امیدواری کسی که برای هوسرانی و خوشگذرونی اومده سراغت، عاشقت بشه و باهات ازدواج کنه؟

    حرفهای قشنگ می زنه و بهم گفته خوشگلی و ... مگه دختر 14 ساله ای که خام این حرفها بشی؟

    نفر دوم را بدون ذره ای تردید و درنگ بذار کنار.



    در مورد نفر اول هم باید قاطع تر باشی و تکلیفت را مشخص کنی.
    با ترس و دروغ و پنهانکاری و خیانت و ... به جایی نمی رسی.
    هر کدام از خانمهای متاهل اینجا، اگر بخوان از بدیهای شوهرشون بگن می تونن طوری بگن که شما بگی فردا دیره، شبانه برای طلاق اقدام کن.
    و همون فرد می تونه با گفتن خوبیهای شوهرش، مردی را به تصویر بکشه که شما غبطه بخوری به خوشبختیش.

    آقای شماره 1 شما هم همینطور.
    چون می خوای بری سراغ شماره 2، راحت می تونی ازش دیو بسازی، هم برای خودت و هم برای ما.

    اگر می خواستی باهاش بمونی، طوری توجیه می کردی که صد تا مشاور هم حریفت نمی شد که بگه مناسب هم نیستید.

    اگر تصمیم گرفتی دومی را بذاری کنار و به طور قطع و یقین این کار را کردی،
    یه تاپیک بزن در مورد رابطه اول راهنمایی بگیر.
    به هر حال هشت سال رابطه که تقریبا همسری و زناشویی بوده، نمی شه سریع رهاش کرد.
    اگر بخوای رابطه ات را با این آقا به هم بزنی، باید به خواستگار بعدیت این موضوع را بگی.
    هشت ساله رابطه نزدیک چیزی نیست که از همسر آینده ات مخفی کنی.
    پیدا شدن مردی که بتونه این موضوع را از شما بپذیره، تقریبا سخت هست.
    بهتره بررسی کنی ببینی آیا می شه این رابطه را به مسیر درست آورد؟

    عزیزم سه سال پیش قضیه خیلی فرق داشت اون موقع خانوادش پا در میونی کردن
    و گفتن یه اشتباه بچگانه بود و از روی سادگی دلیل هم اورد چون تا حالا با هیچ دختری نبودم خواستم ببینم بقیه چه جورین و حتی برای این بوده که رابطمون بهتر شه
    صد افسوس که این قضیه رو با کسی مظرح نکردم که راه درست رو بهم نشون بده و بخشیدمش (گرچه بعد از این ماجرا هنوزم یه کارایی می کرد که بازم فهمیدم و انقدر سرد بودم که بخشیدمش دیگه کشش بحث کردن نداشتم)

    در مورد شماره 2 هنوز منو نشناخته منم همینطور خب الان در مرحله شناخت هستیم اینکه در عرض یه ماه بیاد بگه تو کیس ازدواجی به نظرم یه جورایی باد هواس و قبل از اینکه تو زندگی من بیاد تصمیم به مهاجرت داشت حالا تصمیم گیری براش سخته که رو تصمیم به این مهمیش پا بزاره و منو انتخاب کنه. بهش حق می دم یه ذره دو دل باشه و اگر می گفت من تورو برای ازدواج می خام شک می کردم بهش ، الان فقط ابراز علاقه می کنه و میگه به آینده نگاه نمی کنم می زارم خودش پیش بیاد

    در مورد حرفای آخرت باهات موافقم
    الان چون یکی اومده بدیهای شماره یک رو برام پر رنگ تر کرده در صورتی که تا قبل از این مشکل داشتیم اما انقدر رو اعصابه من نبودن
    آخه مقایسه یه حسیه که همش میاد سراغم دست خودم نیست

    مرسی از راهنماییت عزیزم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    یعنی واقعا هیچ راهی نیست که من بتونم رابطه اولم رو درست کنم و خودم بشم و از رابطم لذت ببرم؟؟آخه اون موقع بچه بودن از اول راه رو اشتباه رفتم
    من ایراد اخلاقی خیلی زیاد دارم
    اعتماد به نفسم پایینه . شدیدا لجباز و تلافی کن هستم
    :(
    ممنون از راهنماییتون


    هراتفاقی بین تو واون آقا توی۸سال افتاده،اون شخص رسما قانونا،شرعاو عرفا هیچی تو نمیشه

    ،حق تهدید کردن،بدوبیراه گفتن،یا انتظار دیگه ازتو رو نداره.

    تمام روابطت باهاش رو قطع کن،نقطه سرخط.

    منتظرنباش بعدازقطع کردن بیاد التماست روکنه،دوباره۰ مثل دوتانامحرم رفتارکن،فکرنکن فلج شدی فکرنکن نمیتونی اینا افکارمسموم وباطله .کسایی سرطان خون گرفتن باخودباوری براون غلبه کردن، شماکه سالم هستی،اگه خودت برای خودت ارزش قائل نشوی انتظارازدیگران نداشته باش،جنس زن یه قدرت عجیب وخدادادی داره اگه بخاد به این روابط وابسته نشود وحرمت وشأن خودشو حفظ کند.همون حرمت وشأن هست که درنگاه اول برای هرخواستگار عاقلی مهمه.

    اگرتو واون شخص ازدواج کرده بودید راهنمایی ما ۱۸۰درجه فرق میکرد ولی الان ذات این رابطه اشتباست.

    مخصوصا وقتی دختر قبل از ازدواج دراین روابط دوستی برقرارکند.ببخشیدولی عملاشدی پیشخدمت عاطفی نفراول.فکرمیکنی این شخص به خودش زحمت میده کاری کنه بهش بدنمیگذره چرابایدبرای ازدواج اقدامی کنه وقتی مفت وبدون تعهدداره عاطفه دریافت میکنه؟؟

    هرچقدرهم اسم ازدواج روپیشش بیاری فقط خواسته ی مشروعی که درغیر جای خودش باعث این بردگی شده رو بهش یادآوری کردی .فرد دوم که اصلا روش حساب نکن.هیچکدوم ازاین دوفردمقصرنیستند خودت مقصری که راه رواشتباهی انتخاب کردی .

    نمیدونم چرا این دوره زمونه بعضی دخترافکرمیکنن باید بایه پسر دوست بشن تابیاد خواستگاری !

    اینجوری نیست فقط خودتونوسبک میکنید.پسربایدمردانه پیش پدریاوالدین وقیمین دخترظاهربشه واونجاصورتش سرخ بشه وخجالتش بریزه روش بازبشه نه در روابط دوستی.

    "هرکس خواست باهات ازدواج کنه بهت اطلاع میده که بیادازطریق خانوادت اقدام کنه".برای اعتماد بنفست میتونی بری مشاورمطمئنا موثرخواهد بود...معیارهات رو خودت مشخص کن هر کی اومد خواستگاریت طی چند جلسه ژا با مشاور بسنج شون ....جواب سوال بالات زیراین سطورپنهان بود..تصمیم باخودته
    [/QUOTE]

    درست اون هیچی من نمی شه اما خودش فکر می کنه همه چیز منه حتی از پدرم بیشتر حق داره برام تصمیم بگیره و خودشو شوهر من می دونه
    تهدید می کنه و اگر هم بخواد انجامش میده چند بار گفته پدرتو در میارم نهایتا دیتو می دم
    روابطمو خیلی وقت پیش می خاستم قطع کنم اما نشد و دو دل بودم :
    - یکی اینکه قضیه 8 ساله یه جورایی عادت و محبت بینمون بوده
    - من خواهرم جدا شده و طلاق گرفته فکر می کنم خانوادم دیگه کشش یه جدایی دیگه رو ندارن شاید دم نزنن بگن حمایتت می کنیم اما تو خودشون می ریزن مادرم خیلی زن حساسیه هر وقت بهش گفتم با هم بحثمون شده حالش خیلی بد شده :(
    من از ازدواج سنتی بدم میاد دوست دارم قبل از ازدواجم محبت رو دریافت کنم دوست ندارم با خودم بگم که میرم زیر یه سقف محبت به وجود میاد
    من واقعا ادم ضعیفی هستم و اصلا نمی تونم احساسات بدم رو مدیریت کنم

    چه جوری تموم کنم؟؟
    نمی خام برام شر بشه
    می خام مسالمت آمیز ختم به خیر شه

    - - - Updated - - -

    بزارین کامل براتون شرایطم رو بگم که عادلانه قضاوت بشه
    مورد دو رو از پارسال تابستون می شناسم اما خب با هم شاید ماهی چند بار صحبت می کردیم اونم مثل دو تا دوست معمولی تو اون فاصله شش ماهه من به خاطر شرایطم اکثر اوقات در دسترس نبودم و رابطمون هم از این بیشتر نشد تا اینکه توی اذر ماه همدیگرو دیدیم
    خب من خیلی خوشم اومد یه پسر اجتماعی و پر شر و شور بود (دقیقا بر عکس کیس یک که همیشه ساکت و آرومه)
    بعد از 5 روز ایشون تو یه تماس که خیلی هم لحنش هم سرد بود گفت بهتره رابطه رو هر چه زودتر تموم کنیم بهتره بیشتر کشش ندیدم
    با این پیام کلی علامت سوال اومد تو ذهنم که فلانی از من خوشش اومد چرا یه دفعه اینجوری کرد
    هر روز از خودم این سوالو می پرسیدم و به یادش بودم
    تا اینکه عید بهم مسیج داد و عید رو تبریک گفت
    گفت امیدوارم حلالم کنی رفتم که اذیت نشیم
    چون داشتم بهت وابسته می شدم همینطور نمی خاستم با زندگیه تو بازی کنم
    دارم کارامو برای رفتن انجام میدم واسه همینم مجبور بودم باهات اون برخورد رو بکنم و تمومش کنم
    من بهش گفتم که ازش خوشم میاد و تو اون 3 ماه همش تو فکرش بودم و گفت اصلا فکرشم نمی کردم تو از من خوشت اومده باشه فکر می کردم یه طرفست این قضیه
    بعد از اون شب رابطمون کم کم زیاد شده و الان هر شب با هم حرف می زنیم
    باهام خیلی خوبه بهم محبت می کنه اما بهم گفته تصمیمش برای رفتن جدیه
    چند باری بهم گفته که ازدواج نکن نمی دونم چرا اینو بهم گفته
    می خام بهش حقیقت رو بگم اما تو دهنم نمی چرخه
    خودشم فهمیده یه چیزایی هست و شک کرده بهم

    مورد یک رو هم می خام مسالمت آمیز بهش بفهمونم که رابطمون ایراد داره یا اصلاح کنیم یا تموم
    متاسفانه اصلا منطق نداره
    و موقع عصبانیت هم حتما برخورد فیزیکی میکنه و شاید آسیبی برسونه
    بخدا نمی تونم باهاش دو کلمه منطقی صحبت کنم
    چون تو این 8 سال صحبت منطقی نکردم عادت نداره :(
    راه حل شفاف ارائه بدین

  6. #24
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نترسید کسی نمیتونه به شما آسیبی بزند.

    مهمترین مسأله عشق تو به خودت هست. ازصفرشروع کردن تارسیدن به مرحله اعتمادبنفس دراین مسأله بصورت تدریجی وآرام شکل میگیرد.

    از روابط غیرضروری کاری با او بکاهید..

    نترس که مادرت حساسیت داشته باشه ورنج بکشه.وقتی بتونی منطقا وقلبا خودتو قانع کنی که چه رویه ای درپیش بگیری،پس میتونی مادرت رو هم قانع کنی.

    نگرشت به ازدواج سنتی کلیشه ای وبروز نشده است.الان راههای بهتروموثرتری برای کاهش عدم شناخت و نا آگاهی احتمالی درازدواج سنتی هست.ضمن اینکه مشاوره ی سنجش معیارهاوفردموردنظرهم هست..

    بارویه ای که ۸سال پیش درپیش گرفتی به نتیجه ۸سال گذشته میرسی ..

    الان مهم اینه خودتوازاین وابستگی دربیاری.بامنطق نرم باخودت شروع کن وبه اونم بگو که رابطه بی سرانجام دیگه برات امکانپذیرنیست..

    رابطه کج دارو مریز و بینابین هم به تو آسیب میزنه هم به اون..ماموافق دوستی قبل ازازدواج نیستیم اطلاعات وشناخت دراین دوستی ها بدلیل درگیرشدن احساسات کاذب و نمایشی است ودربلندمدت هم که وابستگی پیش میاد ودل کندن سخت هرچندممکنه طرف مقابل روخوب یابد دیگه شناخته باشیم.

    اول تصمیمت روبگیرسنگهاتو باخودت واکن اگه قصد ترک ارتباط روداری،تایپیک جدا بازکن تا مرحله به مرحله کمک دریافت کنی..مهم توانایی و نوع تصمیمیه که تو میخای بگیری،راهنمایی هابراساس اون خواهدبود.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  7. 5 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    alireza35 (دوشنبه 08 اردیبهشت 93), asemaneabi222 (سه شنبه 10 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 10 تیر 93), mohammad6599 (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 09 اردیبهشت 93)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم ,

    مساله زمان و عمر خیلی موضوع مهمی هست که شما ظاهرا زیاد به این موضوع اهمیت نمیدید.

    شما. الان 26 سالتون هست از 18 سالگی درگیر یک رابطه شدید - که نباید میشدید-
    که 8 سال از بهترین قسمت زندگی تون را مصرف این رابطه کردید. در اون 8 سال شما احتمالا فرصت های گوناگونی که برای پیشرفت یا اشنایی با افراد دیگه میتونستید داشته باشید رو تقریبا از دست دادید .

    اما الان شما 26 سالتون هست یک رابطه قدیمی نیمه بچه گانه و نیمه بزرگ سال دارید. و یک رابطه جدید مبهم .
    البته اون بخش از رابطه دوم که دوست داشتن و دوست داشته شدن هست , ارزشمند اما ایا شما وقت و انرژی برای فقط این موضوع دارید ?? یعنی ایا ارزش مصرف کردن عمر خودتون رو برای این رابطه مبهم داره? عمر ی که بازگشت اصلا نداره .

    وقتی شما برای عمر. یا زمان خودتون ارزش قایل بشید بنابر این کار های بیهوده و غیر قابل دفاع انجام نمیدید پس رفتاری که برای برخورد با دیگران از جمله مورد 1 و 2. در پیش میگیرید حافظ شخصیت و ارزش شما خواهد شد.

  9. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 10 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (سه شنبه 09 اردیبهشت 93)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    یادتونه جریان منو؟

    - - - Updated - - -

    کسی دوم بهم پیشنهاد ازدواج داده از بابت این موضوع خیلی خوشحالم
    رو ابرام
    اما کیس اول ولم نمی کنه
    شده مثه یه بچه
    میگه من تورو نمی زارم برم
    فقط مرگم تورو از من می گیره :(((
    هیچ منطقی در این رابطه نداره
    ترو خدا بگید من چی کار کنم؟؟
    8سال باهاش بودم دلم نمیاد ناراحتیش و اشکاشو ببینم :(((
    نمی تونم تصمیم بگیرم
    جلو خانوادم گریه کرده گفته من اینو می خام
    من کیس دوم رو دوست دارم و اونم بهم علاقه مند شده می دونم همونیه که من میخام :(

  11. کاربر روبرو از پست مفید elnaz67 تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 10 تیر 93)

  12. #27
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لطفا عاقلانه تصمیم بگیرید و از گرفتن هرگونه تصمیم احساسی جدا خودداری کنید مسئله یک عمر زندگیه شوخی نگیرید بانو

    با سپاس از جناب ammin که مثل همیشه راهنمایی های خیلی مفیدی به کاربرهای سایت همدردی میده.
    فکر کنم بهتره یه تایپیک جدید باز کنید و یه توضیح مختصرم بدید اینجوری دوستان بیشتری نظرات خودشان را ارائه میدهند و ان شاء الله به نتیجه خواهید رسید.

    اولویت اول را خودت قرار بده خوشبختی خودت به اینکه عذاب وجدان بگیری هم فکر نکن شوهر با دوست پسر خیلی فرق داره بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  13. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    paiize (سه شنبه 10 تیر 93)

  14. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام حکایت نو که اومد که اومد به بازار اینه

    دختر خوب 8 سال رابطه عملایعنی شما باهم زندگی کردید ازش جدا بشید خیلی تفاوت با آدم طلاق گرفته نداری.

    خیلی اشتباه کردی همزمان با دو نفر رابطه برقرار کردی این آسیب به مرور روی خودت تاثیر بدش رو نشون میده دیدم که میگم.
    شما اول تکلیفت رو با نفر اول مشخص میکردی بعد به موردهای بعدیت فکر میکردی ،منظور من این نست که حق انتخاب نداری ولی باید درست انتخاب میکردی.زودتر اون رابطه ی طولانی مدت رو به نتیجه میرسوندی و بعد دنبال زندگیت میرفتی،الان هیجان جدید داری ممکنه با این آقای شماره 2ازدواج کنی و یاد 8 سال رابطه ی گذشته ات بیوفتی یا مورد مقایسه قرارشون بدی.به نظرم شما ترس ازتنها شدن داری که اولی رو نگه داشتی و با دومی وارد رابطه شدی که اگه با دومی به نتیجه نرسیدی اولی سرجاش به قوت خودش باقی بمونه،چون اگه واقعا میدونستی برات مناسب نیست با جرات تمومش میکردی .انتخاب نفر دوم با همچین فضایی به نظر من اشتباه محضه .
    طولانی بودن یه رابطه اون هم به شکل نادرست نتیجه ای جز اینکه یه مدت دلت رو بزنه و بذاریش کنار ولی دوباره سمتش بری رو نداره.

    موفق باشی

  15. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 10 تیر 93), veis (سه شنبه 10 تیر 93)

  16. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شما الان به نفر دوم علاقمندی چون تازه تره و جذابیت بیشتری داره یه کم فکر کن یه همچین حسی 8 سال پیش به شخص اول داشتی که الان برات تکراری شده
    خیلی دقت کن کاملا داری احساسی تصمیم می گیری و فقط از علاقه صحبت می کنی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  17. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 10 تیر 93), reihane_b (چهارشنبه 11 تیر 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 10 تیر 93), veis (سه شنبه 10 تیر 93)

  18. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بیاین اینجا دوستان:
    http://www.hamdardi.net/thread-34089.html

  19. 2 کاربر از پست مفید elnaz67 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 10 تیر 93), paiize (سه شنبه 10 تیر 93)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.