الناز عزیز،
تاپیک قبلیتون که سه سال پیش زدی و گفتی 5 ساله با این آقای شماره 1 هستی و .... حتی به مادرشون می گفتی "مادرشوهرم"
توی اون تاپیک دوستان راهنمایی کردند که تکلیف رابطه تون را مشخص کنید و کمی جدی تر به زندگی و ازدواج و ... نگاه کنید،
متاسفانه شما تحت تاثیر احساساتتون، فقط حرفهای خودتون را تکرار می کردید و تا حدودی هم از ایشون دفاع می کردید
(با این که اون زمان موضوع خیانت ایشون بود ور ابطه شون با فرد دیگری، سعی در توجیه داشتی)
این بار شما وارد رابطه دیگر و خیانت شدید، جهت صحبتها و توجیهاتتون تغییر کرده.
در مورد آقای شماره 2
اونهایی که از اولش قول بودن و موندن و ازدواج و ... می دن، می زنن زیرش، این آقا که از اولش هم گفته برای فان هستید!!
اونوقت شما امیدوارید که حالا شاید دلش را ببرم و باهام ازدواج کنه
این حرفها چیه می زنی؟
دختر 26 ساله و هشت سال رابطه و ... تازه امیدواری کسی که برای هوسرانی و خوشگذرونی اومده سراغت، عاشقت بشه و باهات ازدواج کنه؟
حرفهای قشنگ می زنه و بهم گفته خوشگلی و ... مگه دختر 14 ساله ای که خام این حرفها بشی؟
نفر دوم را بدون ذره ای تردید و درنگ بذار کنار.
در مورد نفر اول هم باید قاطع تر باشی و تکلیفت را مشخص کنی.
با ترس و دروغ و پنهانکاری و خیانت و ... به جایی نمی رسی.
هر کدام از خانمهای متاهل اینجا، اگر بخوان از بدیهای شوهرشون بگن می تونن طوری بگن که شما بگی فردا دیره، شبانه برای طلاق اقدام کن.
و همون فرد می تونه با گفتن خوبیهای شوهرش، مردی را به تصویر بکشه که شما غبطه بخوری به خوشبختیش.
آقای شماره 1 شما هم همینطور.
چون می خوای بری سراغ شماره 2، راحت می تونی ازش دیو بسازی، هم برای خودت و هم برای ما.
اگر می خواستی باهاش بمونی، طوری توجیه می کردی که صد تا مشاور هم حریفت نمی شد که بگه مناسب هم نیستید.
اگر تصمیم گرفتی دومی را بذاری کنار و به طور قطع و یقین این کار را کردی،
یه تاپیک بزن در مورد رابطه اول راهنمایی بگیر.
به هر حال هشت سال رابطه که تقریبا همسری و زناشویی بوده، نمی شه سریع رهاش کرد.
اگر بخوای رابطه ات را با این آقا به هم بزنی، باید به خواستگار بعدیت این موضوع را بگی.
هشت ساله رابطه نزدیک چیزی نیست که از همسر آینده ات مخفی کنی.
پیدا شدن مردی که بتونه این موضوع را از شما بپذیره، تقریبا سخت هست.
بهتره بررسی کنی ببینی آیا می شه این رابطه را به مسیر درست آورد؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)