به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18
  1. #11
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پرنیان خانم سلام،

    شما تحقیق نکردی و با دقت انتخاب نکردی، تعجب میکنم ایشون که بار دومشون بود چرا با دقت عمل نکردن؟

    با نظر آویژه عزیز خیلی موافقم. مشکل بیشتر از اون که همسرتون و ازدواجتون باشه، خودتون هستین.

    می گید من می خوام کار کنم، حارج برم، ادامه تحصیل بدم و ... اما انجام ندادید یا نتونستید،
    و بعد دلیل تمایلت به جدایی و اوضاع آشفته را مردسالار بودن خانواده همسرت می دونی.
    یا این که دخترهاشون 15 سالگی ازدواج کردن.

    به خاطر نرسیدن به خواسته هات و یا دیر رسیدن و با سختی رسیدن بهشون فشار زیادی را تحمل کردی،
    مضطرب و استرسی شدی
    به گفته خودت وسواس هم داری

    اینا نیاز به درمان داره. نیاز به مشاوره داره. باید آروم بشی و زیباییهای زندگیت را ببینی.

    دوست داری شاغل باشی و به قول خودت سنتی نباشی و مثل خواهر همسرت زندگی نکنی
    اما نمی تونی کار پیدا کنی. تقصیر همسرت چیه؟

    دوست داری ادامه تحصیل بدی و در سی سالگی و با هزینه مشغول ادامه تحصیل شدی.
    از یک طرف فشار روانی برای رسیدن به این هدف (سی سالگی دیر هست برای کسی که اینقدر تاکید داره روی ادامه تحصیل)
    از طرف دیگه هزینه هاش
    در حالی که تا 27 سالگی که مجرد بودید راحت تر می تونستید این مقطع را بگذرونید.

    دوست داری بری خارج و هنوز اقدامی نکردی و می گی همسرم زنی می خواد که قورمه سبزی بپزه!!
    مگه حارج قراره آشپز استخدام کنید؟ این همه خانمهای تحصیلکرده شاغل، قورمه سبزی نمی خورند؟
    شما که ایران نمی تونید کار پیدا کنید، فکر می کنید خارج می تونید؟


    دو سال هست به شهرستان نرفتید، به خانواده همسرت سر نزدید،
    بخاطر ادامه تحصیلتون زمانی از زندگیتون را صرف درس خوندن و کلاس رفتن می کنید که مسلما با این اضطراب و وسواس فشار زیادی را خودتون تحمل می کنید و به همسرتون و زندگی مشترکتون هم منتقل می کنید،
    از تحقیر و توهین به خانواده اش هم که چیزی ماشاله کم نذاشتید توی پستتون، در عمل که دیگه بماند!

    نمی دونم کجا نوشتن سهم تهرانی ها از فرهنگ و تربیت و درک و شعور بیشتر از شهرستانیهاست،
    البته خانواده همسرت هم صددرصد شهرستانی نیستن،
    چرا که مادربزرگش ساکن تهرانه

    لازمه بری یه روانشناس خوب و روی خودت کار کنی.
    نگرشت به زندگی
    اهدافت و ....
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 28 فروردین 93 در ساعت 01:47

  2. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    hanie_66 (پنجشنبه 28 فروردین 93), واحد (یکشنبه 31 فروردین 93), نازنین2010 (پنجشنبه 28 فروردین 93), آویژه (پنجشنبه 28 فروردین 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    این شوهر شما خانم هاش یا خل و چل تشریف دارند یا دیگه بیش از حدددددددددد روشنفکر

    تو این مملکت رفتی سر کار یه کاری که خودت میگی همکارات همشون دانشجو بودن و درک می کردن وتازه برا استرس دارو هم می خوردی بعد عذرت را خواستن و گفت خیلی استرس داری تازه اونم تو سی سالگی نه 20 سالگی نه 25 سالگی فکرشو بکن

    گفتی تا 5 سال بچه نمی خوای حالا از این 5 سال 2 سال مونده و حاضر نیستی یه ذره کوتاه بیای و بحث گرفتی که من گفتم 5 سال مگر حکم قران اوردی !!!که 5 سال و یه ذره هم به خاطر زندگی و شوهرت کوتاه نمیای و نشستی سر 5 سال

    سه سال هست که ازدواج کردی 2 سال هست که شهر شوهرت نرفتی و هی مرتب میگی تهرانی و شهرستانی فکر نمی کنی خیلی مغروری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بری خارج بهت بگن جهان سومی -ترروریست خوبه ؟خوشت میاد ؟

    میگی هی چسبیده بود به ماد و خواهراش پیداش نمیشد باهاش عکس بگیری
    اغراق نمی کنی ؟
    یا شاید هم عکاس از اون عکاسهای فیس فیسو بوده و طولش میداده و حوصله داماد سر رفته؟
    یا تعداد خیلی زیاد عکس می خواستی بگیری

    حالا اونم بگه زنم 2 روز نمیاد شهرمون پدر و مادرم را ببینه چسبیده به تهران و مامان و باباش
    ندیده از خانواده من بدش میاد و هی پشت سرشون حرف میزنه
    2 روز با من مسافرت خارج از تهران نمیاد
    زنم را پیدا نمی کنم که عید بیاد دیدن مام و بابام
    خیلی می خواستم برات بنویسم اما کار دارم

    یه کم به خودت بیا دست بردار از این مسخره بازی هات بچسب به زندگی ات
    ظاهرا شوهرت مرد خوبیه مرد زندگی هست نه اهل خلافه نه خیانت نه بیکاره نه چشم چرون
    تازه این همه به خودش و خانوادش توهین کردی ولی بازم میخوادت
    مشکلاتت هم خیلی جزیی هست و به نظر من لج و لج بازی از طرف شماست

    می خوای طلاق بگیری فکر می کنی یه مرد بهتر از این نصیبت میشه ؟

    خواهرانه و خیر خواهانه و بدون هیچ نیت سوئی بهت میگم بچسب به زندگیت وطرز تفکرت را عوض کن با این اخلاقت به خودت ضربه میزنی

  4. 2 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (پنجشنبه 28 فروردین 93), واحد (یکشنبه 31 فروردین 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 فروردین 93 [ 17:53]
    تاریخ عضویت
    1393-1-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    - - - Updated - - -

    سلام

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 فروردین 93 [ 17:53]
    تاریخ عضویت
    1393-1-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    توضیحات تکمیلی

    سلام دوستان مثل اینکه موضوع بد جا افتاد دیشب دو تا پست بلند بالا نوشتم که متاسفانه ارسال نشد نمیدونم متن بد نوشتم یا نتونستم موضوعو انتقال بدم تو دیدگاه شما یخ دختره لوس اومدم که خودشو لوس کرده ! و توضیح بیشتری ندادم ببینیند اولین مشکل ما اینه که 8 سال اختلاف سن داریم که نگید مشکلی نیست که هست که خوب بازم تقصیره خودمه ولی به مششاور گفتم قبل عقد گفتن نه مسئله ای نیست! جلوی خودش از مشاور پرسیدم تا 5 سال بچه نخایم ایشون بشه 40 سالشون مشکلی نیست اونم گفت نه بستگی به این داره پدر چقدر به خاطر بچه ا ش خودشو به روز نگه داره مشکل بعدی اینه که من آدم داغی بودم واسه همین ازدواج کردم ولی ایشون به طور ارثی مشکل زود انزالی و عدم بلند شده الت دارن و به من نگفته ویاگرا مصرف میکردن و عیب به من میبستن که تو زنانگی نداری! و منم تا حالا با مردی رابطه نداشتم که بدونم قضیه چیه مسئله بعدی خانم ها یا دوستان من یه کاردان-یه کارشناسی جدا و الانم ارشد میخونم به لطف خدا همه ام دانشگاهای معتبر واسه دوستان اشتباه پیش اومده بود من تازه خونه این آقا رفتم دانشگاه و دیپلمه بودم خیر ارشدمو اینجا قبول شدم که با جبهه گیری ایشون مواجه شدم ولی ادامه دادم به سختی و با وجود کارشکنی های خودشو خانوادش که دیگه از حرصش رفت یه پردیس دانشگاه ...... با پارتی اسمشو نوشت دوره آزاد کارشناسی ارشد که از من کم نیاره .....خانواده اش: من باهاشون مشکلی نداشتم ولی دیدم اونی که فکر میکردم نیستن به شدت رو شوهرم تاثیر میزارن و ایشون با 40 سال سن تحت سلطه پدر و مادره احمقشه که زندگی خودشون هیچی زندگی بچه هاشونم با راهنمایی بد به انحراف کشوندن و اینکه بسسسسسیار خاله زنکن به طوری که من احساس امنیت زن و شوهری با شوهرم ندارم که درد دل کنم نظر بخام فقط مجبورم خفه شم چون حریم شخصی نداریو تا اخبار سوراخ راه آب حمومم به اطلاع مادر پدرش میرسونه و اونام احمقن از اونا بر علیه من استفاده میکنن یه نمونه من خودم تو حموم بند مینداختم میخاستیم بریم مهمونی راستش دیر شده بود حوصلم نداشتم یه لحظه برداشتم تیغ کشیدم به صورتم به خدا اگه دروغ بگم این کار خصوصیه منو رفت به مادرش آنی خبر داد اونم کولی بیسواد تو اوج امتحانای من زنگ زد به مامانم که دخترت ریش داره مرده!!!!!!! ببرش دکتر درمونش کن یعنی در این حده زنک کلی بیسواد پدرشم که ساعت به ساعت آمار میگیره به اسم احوالپرسی آخه من نمیدونم روزی 5 بار با تلفن و اسکایپو وایبر اینا به هم زنگ میزنن چی میگن؟تو روی من چون حرصم دراره میشنه از من بد میگه آمار رله میکنه منم طاقتم حدی داره کشیدم خودمو کنار که متاسفانه نمیزارن من اوائل میبرد شهرشون به خدا منو چمدونم مینداخت تو خونشون خودش میرفت سراغ دوست و آشناهاش من میموندم و تنهایییم یه لپ تاپ با مادر پدرشم حرفی نداشتم بزنم اینترنتم نداشتم باورتون میشه یه بار یه فیلمو 5 بار دیدم ؟ از بی حوصلگی ؟ مادرش که همه اش میگفت برو بالا استراحت کن پدرشم که دنباله کار خودش بود شوهرمم که صبونه میخورد میرفت میومد ناهار میخورد میخابید باز میرفت باورتون میشه من تو اون شهر که از زیبایی شهره است هیچ جا رو ندیدم؟ فقط خونه بابای اینو دیدم؟حق نداشتم دیگه نرم؟ ممامانم میگفت خوب خودت ماشینو وردا برو مگه میتونستم از دستشون فرار کنم؟ گناه کبیره من تنها برم گردش؟ این شد که کم کم بریدم یه قرون نه باباته شهریه داده من ماشین خریدم لپ تاپ خریدم گوشیمو عوض کردمآاینارو از خونه بابام آورده بودم ولی بالاخره یا سوخت یا کهنه شده بود)یک قرون کمکم نکرد همه اش خودم و بابام دادیم توی پاتختیم عکاس قر نیمد دوست عزیزی که گفته بودی عکاس خاله من بود با دوربینه من عکاس نداشتیم مهاجرتم من نگفت د یالا الان بریم! بچه که نیستم میگم برنامه ریزی کنیم بریم ضمنا من استرس و اضطراب خونه این آقا از زور تحقیر و توهینا و دسته به زنش گرفتم چطور الان یه هفته است خونه پدرمم نه تپش قلب گرفتم نه استرس نه اضطراب دلمم براش تنگ نشده راستش من قبل ازدواج جا کار کردم و هر دوجا تقدیر نامه شو ار کارم دارم چطور اون موقع استرس نداشتم؟بخام بگم تا فردا حرف هست گفتم ذهن دوستان آشناتر شه از همه تون بابت نظراتتون ممنونم درسته ایشون نه معتاده نه خیانتکاره (الله اعلم) چون مهم نیست برام دنبالشو نمیگیرم ! دست به زن داره منم به خانوادش توهین میکنم چون اون میکنه آدمه به شدت بی سیاستی هستم میگه من نمیخاستم زن بگیرم مامانم مجبورم کرد! اون هفته ام بی دلیل گوشیه منو چک کرد و داد که چرا گوشیت خالیه(انگار قرار بوده چیزی توش باشه)!کاش میشد عکی کوفتگیه دستم و براتو بزلرم بی دلیل پامو پیچوند از جونم ترسیدم گفت هری منم اومدم تو این اوصاف به نظرتون بچه دار شدن صلاحه؟منی که حتی شمارمو به پیرمردای همکلاسیم نمیدم به من میگه تو پشتت به یکی گرمه!!!! بی گناه به آدم تهمت بزنن خیلی میسوزی خیلی خودش جای خوابشو جدا کرد حالا میگه تو پیش من نمیخابی سکس تراپ رفتیم به ایشون فلوکستین و ویاگرا مدل جدید داد ولی به من گفت سالمی میدونین خیلی سنتیه حتی عیباشم نمیبینه و میخاد بگه تقصیره تو همه چی من 50 % اشتباهمو قبول دارم ولی آیا ایشون منزه هستن؟دوستی که گفتی یا خله یا روشنفکر خل هست روشنفکر نیست اون یه ماه سرکار رفتنم شبا انقدر زجرم داد و آزارم داد با گریه میخابیدم نمیتونستم خودمو سر کار کنترل کنم که عذزمو خواستن میخاد منو تو خونه بند کنه یه بچه ام بندازه بغلم که خفه شم نه که عاشق زندگی باشه کاملا 50 ساله پیشی فکر میکنه حرف خیلیه بخام بگم..... ولی بسه از طلاق نمیترسم از بدنامی از خانواده ام میترسم خواهر برادر تو خونه دارم ازدواجه اونا با داشتنه یه خواهره مطلقه تو خونه به خدا مغزم داره میترکه

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    پرنیان جان واضحه که شما اختلاف فرهنگی و اختلاف دیدگاه دارید و هیچ تلاشی برای کم کردن اختلافها و پذیرفتن همدیگه نکردید اگه تو زندگی مشترک هر کسی حرف خودش رو بزنه هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه . دیدگاه های شما افراطیه و جالبه که بر همه اونا اصرار دارید و حاضر نیستید از هیچ کدوم کوتاه بیایید . شما اختلاف سنی 8 سال رو زیاد میدونید ودر واقع از اینکه 8 سال از ایشون کوچکترید سرشون منت میذارید در حالی اختلاف 8سال اصلا زیاد نیست نرمالش 5 یا 6 ساله . واقعیت اینه که شما اگه خواستگار با سن کمتر داشتید ایشون رو انتخاب میکردید سن شمام داشت بالا میرفت ! شما سن ایشون رو میدونستید و خودتون انتخاب کردید پس دیگه منتی نیست . دوم اینکه پافشاری شما روی 5 سال بچه دار نشدن این شک رو ایجاد میکنه که ایا شما مشکل نازایی ندارید ؟ هر پدر مادری نگران زندگی بچه اشه و باید به اونا حق بدید . در کل شما نتونستید با شوهرتون و خانواده اش ارتباط درستی برقرار کنید و این عاملیه که ایشون رو بیشتر به طرف خونواده اش سوق میده و از شما دورترش میکنه . ایشون پذیرشی از طرف شما نمی بینه پس مجبوره در اون جبهه بمونه . برای بهبود و حفظ زندگیت مجبوری از موضعیکه برای خودت درست کردی پایین بیایی . اگه میخواهی زندگی کنی باید قاطی احمق ها بشی و اینقدر به خودشون و زندگیشون و افکارشون توهین نکنی . با تحقیر و توهین به جایی نمیرسی و تنها کسی که ضربه میخوره خودت هستی شما پذیرفتی که عضوی از خونواده اونا بشی پس باید تمام تلاشت رو بکنی تا فکرت و اعمالت و حتی طرز پوششت هم شبیه اونا بشه . اینجوری اونا هم جذب شما میشن و نا خوداگاه اعمال و رفتار شما هم در اونا تاثیر میذاره . وقتی فردی در نظر ما دوست داشتنیه . سعی میکنیم در کارامون اونو الگو قرار بدیم . ولی شما طوری رفتار کردید که همه سعی دارن از شما فرار کنن تا نفس راحتی بکشن . نمونه اش مادر شوهرتون که میگه برو بالا استراحت کن نشون میده که با شما راحت نیست گرچه اگرم اینکارو نمیکرد میگفتید مثل کلفت ازم کار میکشه ! یا مثلا شما از تنهایی گشتن تو شهر لذت میبرید و دوست ندارید این کارو با خواهر یا مادر همسرتون بکنید چرا؟ شما خودتونو روشن فکر میدونید و اینو نمیدونید که بدون مدرک فوق لیسانس هم میتونید زندگی شاد و موفقی داشته باشید ولی بدون بچه چی؟ میدونید باید بگم شما مغرورید . غرور باعث میشه شما روز به روز از همسرتون بیشتر فاصله بگیرید . تا زمانی که شما خودتونو بالاتر از ایشون میبینید چیزی عوض نمیشه . اینو کسی بهت میگه که داره با یکی از همین مردا زندگی میکنه . با همین اختلاف سن با همین دیدگاه با همین خانواده . ولی هیچکدوم از مشکلات شما رو ندارم . خوشحال و خوشبختم .

  8. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم بهتره یه کم کوتاهتر بنویسی و یک بار به نوشته هات نگاه کنی. جای فعل و فاعل ها رو رعایت کنی تا بهتر بتونیم کمک کنیم

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 فروردین 93 [ 17:53]
    تاریخ عضویت
    1393-1-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    واحد عزیز ممنونو که همراهمی ولی بازم درمو نفهمیدید. لباسه مهمونیه خاندان شوهرم شلیته است! مادرشم افسردگی ماژور داره آدم گریزه

    - - - Updated - - -

    واحد عزیز ممنونو که همراهمی ولی بازم درمو نفهمیدید. لباسه مهمونیه خاندان شوهرم شلیته است! مادرشم افسردگی ماژور داره آدم گریزه

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام دوست عزیزم.قبل از ازدواج خیلی از حرفا زده میشه که یا شرایط تححققش به وجود نمیاد یا کلا فقط حرفه. چیزی که من الان تو زندگیم دارم چیزی نیست که فکر میکردم و شاید اگه این شرایطو میدونستم هیچ وقت این انتخابو نداشتم برای خیلیها. این موارد هست اما چیزهای مهمتری تو زندگی هست که ارزش جنگیدن داره.فرهنگ خیلی ها باهم فرق داره این رو دلیل بر بد بودن کسی نزار با خودت فکر کن و بگو بیشتر از این نمیشه توقع داشت فکر و ذهن هر آدمی تا جایی میکشه.سعی کن اگه زندگیتو دوس داری با همسرت همراه باشی و اینکه لجبازی تو یک زندگی سالم هیچ معنایی نداره و در نهایت...افکارت را بر روند دراز مدت زندگی متمرکز کن،با فراز و نشیب های زندگی در نیفت و انریت را برای کنار آمدن با واقعیتهای زندگی حفظ کن.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.