پرنیان خانم سلام،
شما تحقیق نکردی و با دقت انتخاب نکردی، تعجب میکنم ایشون که بار دومشون بود چرا با دقت عمل نکردن؟
با نظر آویژه عزیز خیلی موافقم. مشکل بیشتر از اون که همسرتون و ازدواجتون باشه، خودتون هستین.
می گید من می خوام کار کنم، حارج برم، ادامه تحصیل بدم و ... اما انجام ندادید یا نتونستید،
و بعد دلیل تمایلت به جدایی و اوضاع آشفته را مردسالار بودن خانواده همسرت می دونی.
یا این که دخترهاشون 15 سالگی ازدواج کردن.
به خاطر نرسیدن به خواسته هات و یا دیر رسیدن و با سختی رسیدن بهشون فشار زیادی را تحمل کردی،
مضطرب و استرسی شدی
به گفته خودت وسواس هم داری
اینا نیاز به درمان داره. نیاز به مشاوره داره. باید آروم بشی و زیباییهای زندگیت را ببینی.
دوست داری شاغل باشی و به قول خودت سنتی نباشی و مثل خواهر همسرت زندگی نکنی
اما نمی تونی کار پیدا کنی. تقصیر همسرت چیه؟
دوست داری ادامه تحصیل بدی و در سی سالگی و با هزینه مشغول ادامه تحصیل شدی.
از یک طرف فشار روانی برای رسیدن به این هدف (سی سالگی دیر هست برای کسی که اینقدر تاکید داره روی ادامه تحصیل)
از طرف دیگه هزینه هاش
در حالی که تا 27 سالگی که مجرد بودید راحت تر می تونستید این مقطع را بگذرونید.
دوست داری بری خارج و هنوز اقدامی نکردی و می گی همسرم زنی می خواد که قورمه سبزی بپزه!!
مگه حارج قراره آشپز استخدام کنید؟ این همه خانمهای تحصیلکرده شاغل، قورمه سبزی نمی خورند؟
شما که ایران نمی تونید کار پیدا کنید، فکر می کنید خارج می تونید؟
دو سال هست به شهرستان نرفتید، به خانواده همسرت سر نزدید،
بخاطر ادامه تحصیلتون زمانی از زندگیتون را صرف درس خوندن و کلاس رفتن می کنید که مسلما با این اضطراب و وسواس فشار زیادی را خودتون تحمل می کنید و به همسرتون و زندگی مشترکتون هم منتقل می کنید،
از تحقیر و توهین به خانواده اش هم که چیزی ماشاله کم نذاشتید توی پستتون، در عمل که دیگه بماند!
نمی دونم کجا نوشتن سهم تهرانی ها از فرهنگ و تربیت و درک و شعور بیشتر از شهرستانیهاست،
البته خانواده همسرت هم صددرصد شهرستانی نیستن،
چرا که مادربزرگش ساکن تهرانه
لازمه بری یه روانشناس خوب و روی خودت کار کنی.
نگرشت به زندگی
اهدافت و ....
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 28 فروردین 93 در ساعت 01:47
علاقه مندی ها (Bookmarks)