تشکرشده 95 در 52 پست
khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93)
تشکرشده 378 در 207 پست
كاش ذره اي منو درك مي كردو ميدنست چقدر ناراحتم
ديگه مثل سابق دوستش ندارم
تازه تازه يه ذره داره حالم بهتر ميشه ولي بازم خيلي افسرده ام
خيلي
حق من تو زندگي ازدواج با همچين مردي با تحمل همه سختي نيست اونم در عوضش هيچي بهم نميده
ببخشيد نه پول داره
نه اخلاق
نه ميتونه منو ارضا كنه نه پشتوانه مه
هيچ
صفر
بخاطر وضعيتش با هيچكس رابطه ندارم
چون خجالتم بگم بيكاره بگم كارم داره دروغم معلوم ميشه اين فاميلاي عوضي ما هم بهش ميرسن ازش ميپرسن
پيش دوستامم خيلي حرص ميخورم وقتي اونا رو خوشحال و خوشبخت ميبينم
حال بدي دارم
khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), myl (چهارشنبه 27 فروردین 93)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو پریا
فکر کنم دیگه تکراری شده بخوام از شخصیت و خانومی شما تعریف کنم
در مورد این جمله شما:
((پيش دوستامم خيلي حرص ميخورم وقتي اونا رو خوشحال و خوشبخت ميبينم
حال بدي دارم))
ویترین زندگی آدما بعضی وقتا زیباست وب رق میزنه ولی از داخل زندگیشون چی خبر دارید بانو بدونید چه خبره؟!توی این چند وقته که دارم همدردی میام و مشکلات بانوان محترم را میخوانم یا یکسری از آقایون و تلاش وصف ناپذیری که امثال شما بانو پریا گرامی برای حفظ زندگی مشترکتان انجام میدید خیلی چیزا یاد گرفتم.اینکه احساسات و عواطف همسرمو بشناسم و بهش اهمیت بدم اینکه دوسش داشتهب اشم و کنارش باشم و ازش حمایت کنم اینکه قدردان زحماتش باشم.و خیلی کارای دیگه.
منم مجرد بودم مثل شما فکر میکردم بعد اینکه با سایت وزین همدردی آشنا شدم و متوجه شدم که یه زندگی مشترک خوب و ایده آل چه ویژگی هایی داره و همه تلاشمو میکنم که تیو زندگیمم بکار ببرم.اونوقت متوجه شدم دقیقا مثل شما فکر میکردم.ویترین زندگی آدما بعضی وقتا خیلی زیباست ماشین خوب خونه خوب یه شوهر خوشتیپ و مثلا باکلاس ولی داخلشون با اون چیز یکه فکر میکنیم یکمقداری فرق داره.اینکه درد آدما رو بهتر حس میکنم.شما هم دقیقا داری مثل دوران مجردی من ویترین براق زندگیشان را نگاه میکنی.
راستی به مورد خیلی خوبی اشاره کردی که فکر کنم خیلی مهم باشه توی زندگی مشترک.اونم رابطه جنسی بین زن و مرد مخصوصا وقتی این رابطه ناقص باشه و مرد دنبال خودخواه باشه و فقط بفکر لذت خودش باشه خیلی می تواند به زن از نظر احساسات و روحی و جسمی صدمه وارد کنه.
آموزش جنسی و زناشوئی - گروه آموزشی تنظیم خانواده • گروه آموزشی تنظیم خانواده
ازدواج,آموزش مسائل جنسی و زناشوئی,مشاوره, پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده
یه خواهش هم از شما دارم این مقاله را هم مطالعه کنید.تفاوت های بین زن و مرد خیلی خوبه من خودم خیلی جالب بود برام وقتی خوندم
http://www.hamdardi.net/thread-23419.html
میدونم داره لحظات سختی را تحمل میکنی خیلی روی شما فشاره ولی اینو بدون اینو همیشه میگم بهشم خیلی اعتقاد دارم .
مشکلات بزرگ ساخته شده برای آدم های بزرگ
چون آدم های بزرگ میتوانند تصمیم های بزرگی بگیرن چون توی ذاتشونه و شخصیت بزرگی دارن.
فکر کنم شما جزو این دسته از آدم هایی.صبور باشید بانو انشاالله با کسب مهارت های لازم آدرس هاش راب رای شما گذاشتم به نتیجه دلخواه میرسید.
دادن اعتماد بنفس به شوهر
کسب مهارت های لازم ارتباطی
گفتمان جراتمندانه
و صبوری و تلاش که انشاالله به نتیجه دلخواه برسید.
- - - Updated - - -
لطفا فعلا تمرکزت را از روی شوهرت بردار و روی خودت بیشتر متمرکز شو سعی کن از این مشکلات برای بهتر شدن و قویتر شدن خودت استفاده کنی.
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
تشکرشده 42 در 22 پست
پريا عزيز شرايطت را كامل درك مي كنم . مطمئن باش هيچ كدام از ما به انچه كه لايقش هستيم نرسيده ايم . اين را بعد از دو ازدواج بهت مي گم .باور كن الان وقتي به گذشته فكر مي كنم مي بينم چقدر شرايط در ازدواج اولم بهتر بود . و نكته ديگر هيچ گاه حسرت زندگي و خوشبختي ديگران را نخور مطمئن باش انها هم كلي درد براي بيان كردن دارن كه تو از انها بي خبري فقط انها خود و افكارشان را هميشه اسير رويدادهاي زندگي نمي كنن و در جاي خود از زندگي لذت مي برن
khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), paiize (پنجشنبه 28 فروردین 93), گل شب بو (پنجشنبه 28 فروردین 93)
تشکرشده 378 در 207 پست
نمي دونيد زندگي با حسرت چقدر سخته
چقدر سخته آرزو داشه باشي شوهرت صبحها باهات از خواب بيدار بشه و بره سركار. چقدر سخته به همه راجع بهش دروغ بگي قطع رابطه كني با دوستات حرف نزني با فاميل .فقط بخاطر حفظ رازت.
من حسرت زندگي بقيه رو ميخورم جالبه بعضي احمق ها هم حسرت زندگي منو مي خورن چش ديدن منو ندارن . خب به بقيه چه من برا زندگيم زحمت كشيدم شب نخوابي كردم زرتي شوهر نكردم صبر كردم كه اي كاش نمي كردم
شوهرم يه آدم خودخواهه فقط به فكر خودشه. تو خونوادش پدر و مادرش عاشق هم نيستن مادرش مريض بشه زنگ ميزنه شوهرمن ببردش دكتر بميره هم نمي بره . نمي دونم چرا اين مدليه مرد خوبيه ولي زيادي بي خياله . از خودش سلب مسئوليت كرده
مي ترسم مثل اونا بشيم
خيييييييييييييلي مي ترسم.
تازگيا ياد گرفته وقتي منو ناراحت ميكنه از دلم دراره .چيزي كه تو خونشون رسم نيست. همه بايد بهش احترام بزارن ولي بارها شده جلو من با مادرش دعوا كرده.بهش مي گم چرا فكر ميكني همه نوكرو كلفتتن بايد احترامتو بگيرن ميگه وقتي من حرفي ميزنم جوابمو نده. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون من مردم!!!!!!!!!!
ببينينش عاشقش ميشين ميگين زبون تو دهنش نيست . ولي از اون آب زير كاه هاست.
خيلي دلگيرم ازش شايد خودشم ندونه
شايدم ميدونه ولي خودشو ميزنه به اون راه
(اين قسمت فقط يه دردله:اوايل كه خيلي دوستمداشت تو رابطه كم نمي زاشت ولي الان ميزاره الان انقده كم شده كه ميشه بشمريش.شايدمن ماهي يه بار ارضا بشم. منم اختلال پيدا كردم. لذت نمي برم.دوس دارم سرد بشم تا اون موقع زجرش بدم . دارم ميشم .كم كم .مي خوام عذابش بدم)
مشكل ديگه ام كه سرش دعوامون شد.
من دوس دارم جمعه هام مال خودم باشه
برم بيرون بگردم تفريح كنم تميزي كنم دوست ندارم جايي برم حتي خونه مادرم . ولي اونا درك نمي كنن. مطمئنم واسه تك تك جمعه هامون نقشه كشيدن..
من مشكل دارم
دوس ندارم با فك فاميل بي فرهنگ مادريش كه خودشون باهم ديگه هم مشكل دارن جايي برم دوست دارم دو نفري باشيم. اونم دوس داره ولي چون نمي خواد مادرش تنها باشه چون نمي تونه نه بگه منو مجبور ميكنه. الانم ميگه اصلا جمعه ها خونه ايم. بخاطر اين رفتارش ازش بدم مياد نگيد بچه گونه س رفتارت
اين رفتارم ريشه در گذشته داره پارسال-شب عروسيم كه كوفتم شد به خاطر بي احترامي هاشون حالا همون اشخاص از من احترام ميخوان؟؟؟؟؟؟؟؟ مناسبتها كادو بدم بيادشون باشم
من
نمي تونم
ببخشم
دست از سرم برداريد
هنوز فيلم عروسيمو نديدم. فقط بخاطر اينكه عصبي ميشم
خدا لعنتشون كنه
ببخشيد خيلي طولاني بود ولي چه كنم؟
- - - Updated - - -
متن قبلي مال ديروز بود ولي نتونستم وارد سايتش كنم
انگار دوستان منو فراموش كردن
به خدا توصيه هاي دوستان رو به كار بردم ولي هروقت فكر ميكنم نرم شده بازم مي بينم عليه من موضع ميگيره
ديشب خونه مادرم دعوت بوديم
مادر نادون منم گير داده بايد خاله و عمه تو دعوت كني خودمم هزينه شو ميدم . به شوهرم گفتم با خاله مشكلي نداشت ولي حتي گفتنش همعصبيش ميكنه نميخواد با عمه م ارتباط داشته باشه
بهش گفتم به خاطر من بخاطر مادرم. جواب: تو و مادرت كي هستين؟ ببخشيد فلانم تو شما ها !!!
حالا مادرم گير داده بايددعوت كني و با من قهره . بهش گفتم يعني من اختيار زندگيمو ندارم؟ چون ندارم مهموني بدم بايد هر كي خواست هر چي خواست بگه به من؟ هر چي بهش مي گم مادر من ، من خودم خوشم نمياد . گناه اونو به خاطر اينكه خراب نشه به گردن گرفتم
اي خدا
من چكار كنم بينشون گير كردم
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
خب عزیزم وقتی شما نمی خوای با فامل مادرش (به هر دلیلی) بری بیرون خب اونم می یاد یه جا تلافی می کنه که مثلا با عمت نمی خوام رابطه داشته باشم
اینو نفر سومی که از بیرون به شما نگاه می کنه متوجه میشه
سعی کن یه طور دیگه نگاه کنی به زندگیتون
خب اصلا فرض بر اینکه اونا بد باشن . شما چی ؟
می خوای تا آخر عمر بگی اونا شب عروسی با من بودن؟
تا آخر عمر می خوای فیلم عروسیتو نبینی و ...؟
خدا خودش تعمت فراموشی رو به ما داده . بهش فکر نکن تا کهنه شه تو ذهنت کمرنگ شه
پس گذشت یعنی چی ؟
به مادرتون هم توضیح بدید الان شرایطش مناسب نیست چند وقت دیگه دعوتشون میکنم .
- - - Updated - - -
بعد وقتی می بینی اونا دوست دارن خوشحال میشن با هم برید بیرون چرا برنامه ریزی نمی کنی نظافت یا کارهای دیگه ای که داری رو تو زمان دیگه ای انجام بدی و جکعه ها دسته جمعی برین بیرون
تازه به جای لجبازی با هم می تونید برنامه ریزی کنید یه جمعه با فامبلا باشید یه جمعه خودتون دو تا یه جمعه هم تو خونه کارای شخصیتونو انجام بدین
کاری نکنید که همسرتون نسبت به شما سرد شه
khaleghezey (شنبه 30 فروردین 93), paiize (پنجشنبه 28 فروردین 93)
تشکرشده 25 در 13 پست
پریاجان الان ساعت 6 صبحه که دخترم ازخواب بیدارشد حین خوابوندنش پیامات روخوندم بخدا نمیدونم چی باید بگم عزیزم فقط میگم مواظب خودت باش قدر جوونیتوبدون مردها لیاقت اینو ندارن براشون بسوزیم البته بلانسبت بعضی ها عزیزم شوهرمنم تافهمید دوستش دارمو بهش وابسته ام شروع کردبرام کلاس گذاشتن خیلی سخته امافکرمیکنم باید ماهم سردباشیم تا بفهمن چه دردی داره راستی ازت بابت همدردیت باموضوع تشکرمیکنم قربونت برم مراقب خودت باش پیشاپیش روزت هم مبارک نازبانو.
paria_22 (شنبه 30 فروردین 93)
تشکرشده 378 در 207 پست
صبح همگي بخير
ديشب مهموني به خوبي و خوشي تموم شد من به عمه ام زنگ زدم خودش نيومد. حالا دليلش رو نميدنم . يه كم شوهرش مشكل داره .
رابطه ام با شوهرم روزبروز داره بهتر ميشه . حتي رابطه جنسي مون هم خوب شده.
ياسانا عزيز دقيقا همينطوريه . مردها تا بفهمن خيلي دوستشون داري كلاس برات مي زارن. در كل برا اينكه زندگي خوبي داشته باشي نه خيلي بايد بهش وابسته باشي نه بي محل كني بايد احترام بزاري فقط.
كار خاصي نكردم فقط بهش گير ندادم. لج نكردم . اخه من خيلي لجبازم. سعي كردم خاطرات بد رو فراموش كنم.
در كل باهاش خوب بودم اونم كم كم گاردشو باز كرد.
اين مهموني خيلي نيروم رو گرفت ولي ياد گرفتم بخاطر هيچ چيزي باهاش دعوا نكنم و طرفشو بگيرم ولي كم كم نقشه خودمو پيش ببرم
موفق هم شدم
khaleghezey (شنبه 30 فروردین 93), zendegiye movafagh (شنبه 30 فروردین 93)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو yasna
لطفا طبق قوانین همدردی راهنمایی بدید و از دادن تجربیات شخصی خودتان به کاربران خودداری فرمایید
بانو paria_22 لطفا اگه واقعا میخواهید بهبود پیدا کند رابطه بین خودتان و شوهرتان بر طبق راهنمایی مشاورین و مدیران سایت و کاربرهای باتجربه حرکت کنید
البته اجباری هم نیتس شما مختارید هرگونه که تمایل دارید رفتار کنید.ولی تذکر بدین جهت بود که شما وارد سایت تخصصی مشاوره شدید.
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
تشکرشده 378 در 207 پست
آقاي خاله قزي عزيز چرا از دست من ناراحتيد ؟ من كه سعي مي كنم تو روابط با شهرم به حرف شما و كاربران محترم گوش بدم حتي تو اين زمينه پيشرفت كردم
ميخوام به اميد خدا ديگه هيچ وقت زندگيم اون طوري نشه
اصلا ميدونيد درددل كردن تو اين سايت چقدر سبكم كرده؟ ديگه اون بغضو كينه رو نسبت بهش ندارم
خيلي خيلي رابطمون خوب شده
يعني من ديروز ازش يه چيزي خواستم و گفتم حتي حرفشم ببين چه عصباني بشه ولي بخاطرمن قبول كردو گفت باشه
چرا دلخوري از من؟
khaleghezey (شنبه 30 فروردین 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)