به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام عزیزم.کار خوبی کردی اما خوهشا جدی باش تا زحمتات هدر نره ،انقد بهش احساس وابستگی نشون دادی که میگه تو میمیری برام طوری رفتار کن که بترسه اگه روزی از دستت بده تا جایی که میتونی در مقابل حرفایی که ناراحتت میکنه سکوت کن باور کن مظلومیت هم بعضی وقتا خیلی جواب میده...به هیچ انسانی نباید اونقدر نزدیک شد که فکر کنه هر.کار بکنه در دسترسی،محبتو فراموش نکن برای چیزی که.میخای صبر.کن

  2. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    khalvat (سه شنبه 02 اردیبهشت 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اسش مرداد جان من الان نمیدونم رفتار درست چیه... داره مثل همیشه اسمسای عاشقانه میده و روز3-4بار زنگ میزنه حالمو بپرسه از یه طرف میخام چون حرفامو نزدم اون واسه کاراش عذر خواهی نکرده یه طور همه چی ماست مالی شد از یه رفی اگه باز سر باشم مدونم بازم بش برمیخوره باز همون ماجرای قهرا...
    مثلا اسمس داده درود بر عشق گل خانم خودم همه کسم عمر من و.....(هزار تا کلمه دیگه) چطوری نفس ؟ چکار میکنی؟ ..حالا خشک جواب میدم میدونم باز بش برمیخوره و قهر ...از یه طرف نمیخام یه طور نشون بدم که همه چی تموم شد

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه این مرد عوض بشو نی الان رفته بودم بیرون (رفته بودم امامزاده) بهش گفتم با مامانم طرفا 8 برگشتم کلی دعوا کرد چرا گذاشتی هوا تاریک شه نباید الکی امبدوار باشم

  5. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب عزیز من وقتی خوب رفتار میکنه چرا خشک جواب میدی؟
    شما هم خوب جواب بده
    وقتی میبینی حساسیت داره ناراحت میشه قبل از تاریکی هوا برگرد خونه این نشونه اینه که دوست داره و براش مهمی
    خوبه میگفت هر جا میخوای برو برام مهم نیست کی میری کی میای ؟

    - - - Updated - - -

    یعنی حتما باید بگه من اشتباه کردم که دلتون خنک شه
    همین که روز مادر اومده پیش و و مادرت و هدیه برای مادرت گرفته یا برای تو سبد گل کافی نیست ؟؟؟؟
    این همه هم خوب رفتار کرده ؟؟؟؟؟
    عزیزم رو خودت بیشتر کار کن

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام زندگی عزیزم داستان من رو خوندین؟ چرا اینکه امیر اومده خیلی عالیه بخصوص که سنگ تموم گذاشت اما مساله چیز دیگه ایه ...موضوع سر نوسانات امیره همیشه وقتی تو اوج خوبیه ناخوداگاه حس وحشت منو میگیره چون تجربه ثابت کرده که فرودم وحشتناکه
    گاهی دنیا جلوی پای منه بعد یهو شروع میکنه به یه موضوع کوچیک مثلا همین تاریکی هوا( قبلا اگه موقع تاریکی با مامانم بودم اجازه میداد و مساله نبود تازه خودش میگف کاری دارین دم غروب برین چون من بد گرما ام زود گرما زده میشم و منم فراتر خواسته اش کاری نکردم دیشب) یا رفتار عموهام یا اینکه تو فلان عکس چرا مچ دستت پیداس و... بعد این موضوع رو هی بزرگ میکنه یعنی مثلا میگه تو هدفت له کردن منه یا میخاسی به کی مچتو نشون بدی و... بعدم سر این موضوع اینقدر دعوا را میندازه که میشه ماجرا چن روز پیش که منو از خودش روند و تو عصبانیت بدترین حرفا و حرکات میکنه( و عمده ترس من همین که تو این وضعیت یه رفتاری در مقابل خونواده ام بکنه که جبران ناپذیر باشه) و بعد باز بدون اینکه من واسه اون رفتارا که باعث دعوا شده توجیح یا دلیلی بیارم خودش به خودش میاد و آشتی میکنه انگار نه انگار چیزی شده و 2هفته بعد باز...
    باورتون میشه این زندگی این 1سال منه؟
    برای همین اعتماد به نفس منو به کف رسونده مثلا اینبار خودش گف بیا برو سر کار یه موقعیتیم واسه کار هست اما جرات نمیکنم بهش بگم ... میگم دعوا را میندازه خودشو نقض منکنه
    یا استادم ایمیل زده بیا تا 15م بازم نمیدونم چطور بش بگم (با اینکه خودش گف برو دنبال درست) اما میترسم..
    یا میخام برم لباس بخرم خودش پول داد و اصرارم کرد و گف مگه بچه ای که مامانت باید بات بیاد خودت برو اما جرات نمیکنم برم چون میترسم شر شه چرا تنها رفتی
    ماجرا دیشب اسن بود که خودش... تکرار میکنم خودش... بهم گفته بود وقتایی که مامانت یا کسی باهاته شبا برو بیرون چون من این 1سال خیلی ضعیف شدم و واسه اجبارایی که رو حجابو ساق دست یقه حجاب و... داره از گرما زدگی خون دماغ میشمو بیحال بعد بهم میگه چرا شب رفتی...

    مشکل امیر اینه...اون خودش حرف خودشو نقض میکنه ...
    کاش همیشه بد بود پیش خودم میگفتم این با این وضع بزن و بکوب و فحش نمیشه زندگی کرد یا قید کار و درس از خونه بیرون رفتن و حرف زدن و... را باید بزنم یا طلاق
    این نوسانات خوب شدنش که اینقد بی نهایت خوب میشه دودلم کرده و دیوونه و بی اعتماد به نفس کرده...نمیتونم کاری کنم اصلا...بعد جالبه پریروز ساعت 3 رفتیم با مامان یه دارو بخرم وقتی اومدم کلی گف عزیزم قربونت برم چرا تو این گرما میری مگه بت نگهتم شبا برو یه بار دیگه خون دماغ شی میمیرم بعد دیشب...
    وایییی خدا دارم میمیرم از دسش

    من خواسم بیاد بگه غلط کردم تا ازش قول بگیرم دیگه نوسانی نباشه که اگه نمیخاد بگه نمیخام فلان کارو کنی منم یه تصمیم واسه زندگیم میگیرم اگه ام گف برو فلان کارو کن سر حرفش بمونه ... بهش بگم این قهرو اشتیاش که بی تقصیر من منو متهم میکنه و قهر میکنه و اگه منم مقصرم به فکرش جرا بی عذر خواهی من میاد همه جیو عادی جلوه میده ..داره منو روانی میکنه ..خواسم بش بگم بسه توروخدا خسته ام.. اما نشد هیچکدوم حرفا رو بگم چون مثل همیشه شد
    ویرایش توسط khalvat : چهارشنبه 03 اردیبهشت 93 در ساعت 11:12

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام عزیزم منظور من از جدی بودن سرد بودن نیست من میرم خودتو دست کم نگیر مثلا وقتی ب میشه ام سریع خوب باز بد میشه ام کم حوصله بداخلاق شی. شما سعی کن ثبات داشته باشی.مثلا بهت اسمس میده مهربون جوابشو بده ولی تا میبینی خوب شده خیلی نزدیک نشو که ازت فرار کنه، بعدم اینکه تو بهتر از هرکسی شناخت رو همسرت داری پس بهتر از هرکسی میتونی تصمیم بگیری چجوری رفتار کنی.در ضمن از رفتاراش ترسی نداشته باش وقتی میگه برو خب برو اگه هم ناراحت شد سعی کن جو آروم کنی و نسبت به اعتراضاش بی تفاوت باشی و توضیح و معذرت اضافه نداشته باشی تا خودش کم کم عادت کنه رو حرفش بمونه .

  8. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 04 اردیبهشت 93)

  9. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرداد جان مشکل من دقیقا همینه ..من دیگه این مرد رو نمیشناسم...نمیتونم پیش بینیش کنم ..نمیدونم فردام چیه... یه استرسی همیشه همراهم هست تا چشامو باز میکنم دلم شور میزنه
    الان سر موضوع کار گیجم جرات گفتن ندارم چون تحمل دعوا ندارم مغزم میگه ساکت... بذار اوضاع اروم بمونه

  10. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب عزیزم مرداد که راه خوبی رو نشون داد میگه هر وقت اون رفتارش دچار نوسان شد شما همون آدم قبلی باش
    مهربون آروم صبور
    وقتی عصبانیه وحشت نکن و تند تند چشم نگو آروم باش
    وقتی هم مهربونه قبافه نگیر
    اون از شما یاد میگیره که رفتارش رو کنترل کنه

  11. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 اردیبهشت 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1393-1-21
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلم گرفته بچه ها احساس بی چاره ای میکنم

  12. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شما سعی کن آرامش داشته باشی و رفتارت نوسان نداشته باشه
    یه کم هم صبر داشته باش همه چی درست میشه


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.