به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    با احتساب امروز دقیقا 20 روزه که من نتونستم با این مسئله کنار بیام
    20 روزه که ضربه روحی شدیدی بهم وارد شده و تا الان جز اینکه روز به روز شدیدتر شده هیچ فایده دیگه ای نداشته
    روز شمار حالت رو بايد بر حسب روزهايي كه ازش خبر نداشتي بذاري گاه حتي دادن يك جمله از سمت اون دختر حالت رو دگر گون ميكنه.شما الان دو روز كامل نشده ازش فاصله گرفتي.

    به هيچ عنوان به هيچ عنوان نه پيام بده نه زنگ بزن حتي اگر اون هم پيام داد جواب نده براي اينكه تصميم درست و به جا بگيري نيازمند كمي فرصت هستي اين فرصت رو از خودت دريغ نكن .





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...






  2. 2 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (سه شنبه 19 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 19 فروردین 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توجه این دختر به پسرای دیگه خیلی منو اذیت میکنه
    مثلا تو همون انجمنی که ازش حرف میزنم با یه پسری خیلی مشکوک میزدن
    بهش گفتم راستشو بگو جریان چیه؟ گفت بخدا چیزی نیست و از این حرفا
    حتی من بارها این مسئله رو بهش گفتم که از این کارت ناراحت میشم ولی قسم میخورد که بینشون چیزی نبوده
    این چیزارو که میبینم فوق العاده اذیت روحی روانی میشم
    واسه همینه که سریعا اون حس بد میاد سراغم

  4. #23
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1 :
    ببین یه مسئله ایی شما میخوای باهاش ازدواج کنی ، اما نه الان ، اونم 5- 6 سال دیگه .
    خب ؟
    5 - 6 سال دیگه شاید خانواده ها با ازدواج شما مخالفت کنند ، شاید هزار تا اتفاق بیفته برات .
    پس این همه احساس خرج کردن و هزینه کردن منطقیه به نظرت ؟

    2:
    یه مدت بهش زنگ نزن مثلا 10 روز ، فکراتو که کردی خودت رو توی یه دو راهی قرار بده و به قول صبوری یه پیام محترمانه بنویس و ازش بخواه برگرده ، اگه برگشت که هیچی و اگه برنگشت همه چیز رو تموم شده بدون .

    3:شما که این همه از هم دورین ، فکر کردی اگه ازدواج کنی چه مشکلاتی دارین ؟

  5. 2 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (سه شنبه 19 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 19 فروردین 93)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقا امید من با شناختی که حداقلش از خانواده خودم دارم فک نمیکنن مخالف کنن. اون دختره هم با حرفایی که میزد میگفت خانوادش با این قضیه مشکلی ندارن.

    اصن قبل از این اتفاقات اون دختر خیلی منطقی بود من نمیدونم چرا یدفه منطق و همه چی رو فراموش کرد ! مثلا میگفت هرجایی تو کار پیدا کردی و مشغول به کار شدی زندگی میکنیم. هدفش فقط رو شهر خودشون تهران نبود.

    من دیگه مثه قبل نه زنگ میزنم نه پیام میدم. حتی تصمیم دارم دیگه هیچ کاری انجام ندم شاید با خودش فکر کرد و فهمید کارش اشتباهه.

    میخوام فراموش کنم این قضیه رو ، میخوام دلم واسه خودم بسوزه و یجوری با این قضیه کنار بیام ، میخوام نه به خودش و نه به خاطراتمون فک نکنم؛

    اما حیف که حداقل در این مورد واسه من خواستن توانستن نیست...

  7. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    http://www.hamdardi.net/thread-32528.html

    http://www.hamdardi.net/thread-32812.html#post324725

    جناب امين اين دو تايپيك رو بهتون معرفي ميكنم به اميد رفع مشكلتون.

    به نظر من در اين تايپيك هم ثبت نام كنيد

    http://www.hamdardi.net/thread-8028.html

    اين موضوع ميتونه برات سكوي پرتاب باشه يا نقطه سقوط تصميم با خودته.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...






  8. 2 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (سه شنبه 19 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 19 فروردین 93)

  9. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام آقای امین چند روزه میخواستم براتون بنویسم ولی فرصت نمیشد.
    ببین برادر من اول از همه لطفا بهش تهمت نزن که اگه میخواست کاری کنه منتظر نمیموند تا ازسربازی برگردید پس خودتو مدیون نکن اونم در قبال دختری که اینقدر دوستش داردی. و خیالت راحت چون فقط ازت رنجیده دلیلش هم کاملا درسته لطفا خودتو بذار به جای اون دختر خانم میخواست 6 سال دیگه از عمر و ... بذاره تا شما شرایطت رو جور کنی که این اصلا درست نیست و در مورد چیزهایی که شما بهش نگفتی شاید برای شما پیش پا افتاده بوده ولی برای اون دختر نه،شاید براش خط قرمز بوده که مثلا همسر آینده اش قبلا با کسی رابطه داشته و یا شاید هرگز و هرگز نمیخواسته همسرش از خودش کوچکتر باشه که توی این مورد هم حق داره.شما به بنده خدا مجال ندادی درسته اشتباه کردی و مخواستی جبران کنی ولی به نظرم مرد جبرانش رو با عمل نشون میده با جنم داشتن نشون میده،یک بار اگر درست عذر خواهی میکردید و اشتباهتون رو با التماس و ... عنوان نمیکردید ولی می پذیرفتید و میگفتید برای جبرانش باید چه کاری کنم و فرصت میخواستید که شرایطتون رو بهتر کنید و اقدام رسمی کنید ،خیلی بهتر بود .این دختر خانوم اگه با کسی بود یا سنگدل بود یا هرچیزی با یه خط دیگه اس ام اس نمیداد که بهتون اطلاع بده ،به نظر من قبل از پیش داوری خودتون رو آروم کنید واینبار درست و منطقی از بهترین راه ممکن یعنی اقدام رسمی وارد بشید.

  10. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (چهارشنبه 20 فروردین 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  11. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemaneabi222 نمایش پست ها
    سلام آقای امین چند روزه میخواستم براتون بنویسم ولی فرصت نمیشد.
    ببین برادر من اول از همه لطفا بهش تهمت نزن که اگه میخواست کاری کنه منتظر نمیموند تا ازسربازی برگردید پس خودتو مدیون نکن اونم در قبال دختری که اینقدر دوستش داردی. و خیالت راحت چون فقط ازت رنجیده دلیلش هم کاملا درسته لطفا خودتو بذار به جای اون دختر خانم میخواست 6 سال دیگه از عمر و ... بذاره تا شما شرایطت رو جور کنی که این اصلا درست نیست و در مورد چیزهایی که شما بهش نگفتی شاید برای شما پیش پا افتاده بوده ولی برای اون دختر نه،شاید براش خط قرمز بوده که مثلا همسر آینده اش قبلا با کسی رابطه داشته و یا شاید هرگز و هرگز نمیخواسته همسرش از خودش کوچکتر باشه که توی این مورد هم حق داره.شما به بنده خدا مجال ندادی درسته اشتباه کردی و مخواستی جبران کنی ولی به نظرم مرد جبرانش رو با عمل نشون میده با جنم داشتن نشون میده،یک بار اگر درست عذر خواهی میکردید و اشتباهتون رو با التماس و ... عنوان نمیکردید ولی می پذیرفتید و میگفتید برای جبرانش باید چه کاری کنم و فرصت میخواستید که شرایطتون رو بهتر کنید و اقدام رسمی کنید ،خیلی بهتر بود .این دختر خانوم اگه با کسی بود یا سنگدل بود یا هرچیزی با یه خط دیگه اس ام اس نمیداد که بهتون اطلاع بده ،به نظر من قبل از پیش داوری خودتون رو آروم کنید واینبار درست و منطقی از بهترین راه ممکن یعنی اقدام رسمی وارد بشید.
    ممنون از راهنماییتون
    ببینین من نگفتم حتما چنین اتفاقی افتاده. گفتم شاید این اتفاق رخ داده باشه که البته در ادامه همون صحبتمم عرض کردم بعید میدونم همچین ادمی باشه.
    این 6 سالی هم که شما میگین باهم توافق کرده بودیم. ینی یه طرفه از سمت من نبود که بگم 6 سال دیگه.
    آخه خواهره من مگه من چیکار کردم که اینجور خط قرمزی تعریف کرده واسه خودش. اگه موضوع دوستی بوده که جرم خودش سنگین تره. آخه تو دانشگاه حدود 1 سال با پسری درارتباط بوده تازه ارتباط اونا حتی عاطفی و احساسی هم بوده. یه مدتم تو همون انجمن با یه پسر خیلی مراوده داشتن که امارشو گرفتم دیدم اره یه مدتی درارتباط بودن.
    حتی دوست خودمم تو اون سایت شماره این دخترخانم رو داشت! ولی اون دوستم همچین ادمی نبود که بخواد سوءاستفاده کنه. درکل اتفاقاتی افتاد که من بهش مشکوک شدم.
    این مسایل به ظاهر ساده خیلی منو اذیت میکرد اما سعی میکردم به روش نیارم.
    درکل تیریپ فکری اون دختر یجور روشنفکری بود البته اون روشنفکری فقط درمورد خودش صدق میکرد به ما که میرسید میشد کار بد. مثلا دوستی خودش با یه پسر کار بدی نبود ولی ارتباط ساده من با یه دختر از دیدگاه اون بزرگترین گناه بود!

    در انتها بگم که دیروز خودمو کنترل کردم و زنگ و پیام دادن و همه چی رو گذاشتم کنار. برنامم واسه امروز هم همینه دیگه نمیخوام زیادی بهش فکر کنم.
    دختری که از الان بخواد برات خط و نشون بکشه دختر بشو نیست.
    هنوزم زیر فشار روحیم ولی میخوام عقل و منطقم به احساسم غلبه کنه.

  12. 2 کاربر از پست مفید AMIN 1994 تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (چهارشنبه 20 فروردین 93), صبوری (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلم نمیخواد این تاپیک رو دوباره بالا بیارم
    حتی خواهر عزیزم صبوري که نسبت به من لطف داشتن و این چند روز جویای حالم بودن هم بهم این مورد رو گوشزد کردن ولی واقعا نیاز به راهنمایی دارم
    من سعی کردم هرچیزی که منو میبره تو فکر اون دختر از دور خودم دور کنم
    تمام این موارد رو میگم اصن شاید از نظر شما خنده دار باشه
    -عکسهای اون دختر رو کلا حذف کردم که دیگه نرم سمتشون
    -کلا آهنگ غمناک گوش نمیدم چون سریعا میرم تو فکر
    -تمام پیام هایی که داده بودیم رو حذف کردم
    -حتی لباسای سربازیم که منو بیشتر از هرچیزی تو فکر میبرد رو کلا برم تو انباری که جلو چشمم نباشه با دیدنشون یاد اون خاطرات بیفتم

    با احتساب امروز سه روز هست که نه پیام دادم نه زنگ زدم سعی کردم خودمو کنترل کنم
    اما درمورد ذهنم به یه نتیجه رسیدم؛
    ذهن و فکرم دنبال جرقه هست تا شعله ور بشه ! مثلا امروز که بیرون بودم یه دختریو دیدم که از نظر چهره فوق العاده شبیه به این دختر مورد علاقه من بود و همین باعث شد دوباره داغ دلم تازه بشه
    بخدا میترسم از اینکه این حالت منو تا مدت ها همراهی کنه.فعلا شرایط مسافرت رو ندارم راستش حوصله مسافرتم ندارم که از این جو خارجم کنه.
    باور کنید من سعی میکنم هیچی از اون دختر تو ذهنم نیاد ولی نمیشه
    واسه فراموشی این افکار شبا خودمو مشغول حرف زدن با دوستام میکنم
    خلاصه به همه کاری دست زدم فقط و فقط واسه اینکه ذهنم مشغول بشه ولی بازم چنین اتفاقات ساده ای میفته که من دوباره عین روز اول تو دلم آشوبی به پا میشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید AMIN 1994 تشکرکرده است .

    محمد 93 (پنجشنبه 21 فروردین 93)

  15. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    جناب امين اين صحبت هايي كرديد كاملا طبيعيه واصلا جاي نگراني نداره.

    نميشه انتظار داشت در عرض مدت كوتاهي فردي رو كه تمام آيندتون رو باهاش ميديديد فراموش كنيد. ولي بايد سعيتون رو بر كمرنگ كردن اين موضوع در زندگيتون داشته باشيد..

    واقعا بهتون تبريك ميگم سه روز متوالي با اين شرايط شما عالي كه چه عرض كنم فوق العاده بوده .

    هر اتفاقي هم افتاد اصلا سمت گوشي نرو.

    براي خودت محدوديت قائل شو مثلا وقتي يادش افتادي به خودت بگو فقط يك ربع ميتوني فكر كني راجع به موضوع زمانت كه تموم شد سريعا از اون فكر خارج شو و به يك كار ديگه بپرداز.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...






  16. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    AMIN 1994 (پنجشنبه 21 فروردین 93)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنماییتون
    شبا که تنهام همش وسوسه میشم بهش پیام بدم بگم برگرد ولی جلو خودمو میگیرم
    من نمیدونم چرا هنوزم تصور میکنم فقط اون دختر رو میتونم دوس داشته باشم
    دیگه به هیچ دختری همچین حسی ندارم
    خیلی سختمه بخدا خیلی دارم اذیت میشم خیلی زیر فشار روحیم...

    - - - Updated - - -

    ممنون از راهنماییتون
    شبا که تنهام همش وسوسه میشم بهش پیام بدم بگم برگرد ولی جلو خودمو میگیرم
    من نمیدونم چرا هنوزم تصور میکنم فقط اون دختر رو میتونم دوس داشته باشم
    دیگه به هیچ دختری همچین حسی ندارم
    خیلی سختمه بخدا خیلی دارم اذیت میشم خیلی زیر فشار روحیم...


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.