به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 37
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیجکدوم از دختر خانومای سایت نظری ندارن تو این برهه زمانی باید چیکار کنم ؟
    شما بعنوان یه دختر اگه تو چنین موقعیتی قرار بگیرین نیاز به زمان دارین تا هضمش کنین ؟
    مثلا من اگر کلا زنگ زدن و sms دادن رو بیخیال بشم بهتره یا بدتر ؟ تو این حالت فک نمیکنه مسئله نبودنش برام عادی شده ؟

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا امین
    از صبح می خواستم براتون بنویسم.ولی سیستم اجازه نمی داد.می گفت شما 3 تا پستتون تموم شده.
    الانم جیره ام 1 پست بیشتر نمونده.

    برادر خوبم من با اینکه شرایط شما را مستقیم تجربه نکردم ولی می تونم درک کنم.
    چون از وقتی که تو این انجمن عضو شدم؛افراد خیلی زیادی را دیدم که تجربه شما را داشتند.
    و خیلی ها تونستن این موضوع را فراموش کنند و حتی بعد از چند ماه اومدن و گفتن که چقدر به تصمیم اون موقعشون می خندن!
    پس تو هم می تونی یکی از همونا باشی!
    اول اینکه اگر قبل از اینکه به ازدواج با اون دختر فکر می کردی و میومدی با من مشورت می کردی و می گفتی آیا این ازدواج مناسب است؟ من نظر خواهرانه ام این بود که اصلا به این ازدواج تن نده.
    ببین من خودم دخترم.می دونم دخترا واقعا زودتر از پسرا به بلوغ فکری و عاطفی می رسن.پسرا تا سن 25 سالگی هنوز به بلوغ فکری کامل و رسیدگی تمام معیارهاشون نرسیدن.
    زیر 25 سال همین اختلاف سن 1 سال هم مهم محسوب میشه.بالای 25 سال یا به عقیده بعضی بالای 30 سال این اختلاف سن معکوس تحت شرایطی مشکلی نیست.
    انتظار نداشته باش که همین فردا دختر خانم را فراموش کنی.این یک چیز تدریجیه و به مرور برایت اتفاق خواهد افتاد.فقط وقتی این اتفاق برایت نمیفته که به این افکارت بها بدی و آن را آبیاری کنی.
    پس اولین قدم اینه که به افکارت بی محلی کنی.و خودت را سرگرم کنی.اگه می تونی یک مسافرت برو که یک وقفه در ذهنت ایجاد بشه.و دمیدن در تنور احساسات ممنوع!!!

    اگه لینک هایی که تو تاپیک قبلیت بهت پیشنهاد دادم را خونده باشی،تا حدودی متوجه شدی خیلی از چیزها در واقع تصورات ما هستند و واقعی نیستند! پس اگه تصورات و زاویه دیدت را عوض کنی،ذهنیتت عوض میشه و در نتیجه احساست هم عوض خواهد شد.
    پس دومین قدم اینکه زاویه دیدت را نسبت به این موضوع عوض کن:

    الف)اول این لینک زیر را حتما بخون تا ببینی اصلا دلیل این عشق که در تو به وجود اومده چیه:

    پس قلب شما این توانایی را داره تا دوباره عاشق بشه.ولی اگر تو ذهنیت اشتباه خودت بمونی و به این فکرت گیر بدی؛این فرصت را از قلبت گرفتی.

    ب)به این موضوع به عنوان یک توفیق اجباری نگاه کن.
    اول اینکه من تصور می کنم ازدواج برای شما هنوز خیلی زوده.پس حتما بیا تو این تالار و کلی مطلب بخون.تا اطلاعاتت بیشتر بشه و این بار با استفاده از تجربه قبلی خودت و تجربه دیگران عاقلانه همسرت را انتخاب کنی.
    الان متوجه شدی که تا وقتی همه چیز صد در صد نشده و عقد نکردی نباید احساساتت را درگیر کنی!نباید دل ببندی.درسته؟ احساسات فقط در حد به دل نشستن.و همیشه باید هر احتمالی را داد.
    یک انتخاب عاقلانه داشته باش تا یک زندگی عاشقانه داشته باشی.
    دوم اینکه برای این که فکرت از این مسر اون دختر منحرف بشه بیا یه مدت فکرت را مشغول مشکلات اعضاء تالار بکن.بعد هم ان شاالله به درست برس. حتما و حتما ادامه تحصیل بده و یک شغل مناسب پیدا کن.

    ج)کلا ریشه فکرت از اون دختر را بکن.اصلا دیگه امیدی نداشته باش.امید باعث میشه تا نتونی فراموشش کنی.

    د)ورزش هم فراموشت نشه.بذار انرژی ات تخلیه بشه.

    راستی این را شنیدین که می گن کسایی که تو جوانی ورشکسته می شن دو حالت داره.یا دیگه بلند نمی شن یا وقتی که بلند می شن خیلی قوی تر از قبل بلند می شن!
    بیشتر ثروتمندهای دنیا یک بار اوایل جوانی ورشکست شده اند.

    به نظر من اگر بتونید از این شکست عاطفی به خوبی سربلند بیرون بیایید از خودتون یک مرد قوی ساخته اید یک مرد که می تونه تکیه گاه محکمی برای همسر آینده اش باشه و مدیریت خوبی تو زندگی داشته باشه.

    موفق باشید

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  3. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (یکشنبه 17 فروردین 93), asemaneabi222 (دوشنبه 18 فروردین 93), khaleghezey (دوشنبه 18 فروردین 93), meinoush (دوشنبه 18 فروردین 93), mis-marjan (یکشنبه 17 فروردین 93)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صحبت های مصباح الهدی عزیز همیشه واسه من قشنگ و قابل فهم بوده. ایشون انقدر گویا و رسا مینویسن که تک تک کلماتشون رو با دقت کامل میخونم
    البته من که فعلا به ازدواج فکر نمیکردم. خودمم عقیده دارم ازدواج زیر 26 - 27 سال واسه پسر زوده و هیچوقت منکر این عقیده خودم نمیشم.
    ولی باید بهم حق بدین که فراموش کردن این رابطه برام خیلی دشوار باشه. چون این رابطه بیشتر مدتش زمانی سپری شد که من سرباز بودم.
    شما وقتی تو شرایط سخت خاطرات شیرین رو تجربه کنی هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه. هیچوقت.
    اصن چرا بحث سربازی رو پیش بکشم که هرکسی تجربش رو نداره. شما خاطرات شیرین مدرسه رو هیچوقت یادتون میره ؟ مثلا با دوستتون از جلو چشم مدیر مدرسه با هزار ترس و دلهره فرار میکردین. تازه این اصلا با اون قابل قیاس نیست.

    میدونین من از یه طرف دیگه هم میگم نکنه دیگه همچین موردی نتونم پیدا کنم که با آرمان ها و عقاید من همسو باشه. این دختر واقعا بود. ینی تمام و کمال با عقاید درونی من همسو بود.
    فراموش کردنش برام خیلی سخته.
    همینجور که هنوز بعد از گذشت چند روز نتونستم با خودم و احساسم کنار بیام.
    هرشب به مدت یکی دو ساعت میرم باشگاه ورزش میکنم که به قول شما تو یه جمع باشم با دوستی رفیقی صحبت کنم تا شاید فراموش کردن برام اسون باشه ولی وقتی دوباره سوار ماشین میشم انگار همه چی برام تجدید خاطره میشه.
    سعی میکنم تو ماشین اهنگ گوش ندم چون بیشتر بهم میریزه منو ولی با این حال همش تو فکرم.
    وقتیم میام خونه این احساس دلتنگی و تنهاییم بیشتر میشه. مخصوصا شبا که فشار فوق العاده سنگینی بهم میاره.
    از طرف دیگه هم بی محلی و جواب ندادنای اون دختر خیلی اذیتم میکنه.
    اخه مگه من چه خیانت بزرگی مرتکب شدم که حالا اینجوری تقاص بدم.
    من 24 ساعته تو فکرم.
    میخوام خودمو مشغول کنم ولی این فکر رهام نمیکنه.
    و تو همه این افکارم یکیشون خیلی اذیتم میکنه. به حدی که عصبیم میکنه.
    وقتی فکرشو میکنم دختری که باهام نقشه آیندمو میکشیدم حالا قراره با یه پسر دیگه باشه بشدت اذیت میشم.
    من مشکلم اینه نمیتونم خاطرات خوبمو فراموش کنم.
    واقعا نمیدونم چیکار کنم.
    میام اینجا حرفای بچه ها رو میخونم میگم حق با اوناست این رابطه اینده ای نداشت.
    ولی وقتی سیستم رو خاموش میکنم بعدش به خودم میگم اونا که از رابطه ما خبر نداشتن حالا میگن جدا شو فراموشش کن ، اونا که نمیدونن من چقدر اون دخترو دوست دارم. همین باعث میشه که دوباره یه کشش درونی به افکار و خاطره هام پیدا کنم.

    - - - Updated - - -

    همین الان دیدم یه شماره به گوشیم sms داده.
    نگاه کردم دیدم همون دختره ولی با یه شماره دیگه. گفت خطمو با خط دوستم جابجا کردیم. البته میدونم داره دروغ میگه. اینجوری میخواد بگه که هرچی sms دادی من نخوندم دوستم خونده.
    متاسفانه هنوزم سر حرفش هست.
    با قاطعیت گفت من تصمیمم عوض نشده با اینکارات بیشتر داری اذیتم میکنی و هم اینکه ثابت میکنی ضعیف و بچه ای پس مزاحمم نشو.
    کاش اس نداده بود
    دوباره منو به همون شرایط بد برگردوند
    حتی نذاشت من درست جواب بدم سریعا اون خط رو خاموش کرد
    خیلی دارم اذیت میشم
    تا میخوام یجوری با این قضیه کنار بیام یه همچین اتفاقایی میفته که همه چیزو دوباره برام زنده میکنه

  5. کاربر روبرو از پست مفید AMIN 1994 تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (دوشنبه 18 فروردین 93)

  6. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    همه ی پست ها رو نخوندم. فقط پست مصباحو خوندم. راهنمایی های خوبی برات نوشته. اگه چیزایی که میخوام بنویسم تکراریه ببخشید.
    - اول اینکه مطمن باش وقتی از یه حدی بیشتر به طرف مقابلت نزدیک بشی تازه می تونی معایبی رو که دوست نداری ببینی. تازه می بینی یه چیزایی که فکر می کردی درباره اش و قضاوت می کردی کلا متفاوت بوده. اینو برای فراموش کردن اون خانم (اگه مطمنی می خوای فراموشش کنی) در نظر بگیر.
    - دوم اینکه امضای میشل اینه: هر اتفاق بدی یه اتفاق خوبه. اینو به خودت بگو. من نمی دونم قانون جذب هست یا نه ولی بعضی چیزایی که درباره اش می نویسن به نظرم کارامده. توش می گن وقتی یه چیزی میشه که می بینی ناراحتت داره می کنه کاری که نیازه بکنی همون وقت که این ناراحتی پیشت نمونه شکرگزاریه. حالا این شکرگزاری یعنی چی؟ یعنی همون لحظه با همه ی وجودت و از ته قلبت پیش پیش از نتیجه ی خوب و عالی اون اتفاق بد خوشحال باشی. اینطوری هم اون موقع به جای ناراحتی خوشحالی هم اینکه خود به خود فکرت باز می شه و دنبال راه حل می گردی و در عمل به احتمال زیاد واقعا خودت یه اتفاق بدو می کنی یه اتفاق خوب. پس جدایی از اون خانمو (اگه این جدایی قطعیه) اتفاقی در نظر بگیر که برات نتایج عالی داره و از ته دلت خوشحال باش. برس به بقیه زندگیت.
    موفق باشی.

  7. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (دوشنبه 18 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 18 فروردین 93)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    هیجکدوم از دختر خانومای سایت نظری ندارن تو این برهه زمانی باید چیکار کنم ؟
    شما بعنوان یه دختر اگه تو چنین موقعیتی قرار بگیرین نیاز به زمان دارین تا هضمش کنین ؟
    مثلا من اگر کلا زنگ زدن و sms دادن رو بیخیال بشم بهتره یا بدتر ؟ تو این حالت فک نمیکنه مسئله نبودنش برام عادی شده ؟

    سلام جناب امين.

    تو اين برهه زماني لازم نيست كار خاصي بكنيد زندگي كنيد.

    اونقدر كه شما زنگ زديد و پيام داديد به اون دختر امون نداديد ببينه چي شده و چكار كرديد و اون چكار كنه اون از اين كه شما هستيد مطمعنه اصلا عدم حضورتون رو نديده بخواد فكر كنه نباشيد چكار كنه.

    شما حتما زنگ و اس ام اس رو بيخيال بشيد چون اولين نتيجه مثبت براي خودتون هست از اين فضا خارج بشيد.

    همین الان دیدم یه شماره به گوشیم sms داده.
    نگاه کردم دیدم همون دختره ولی با یه شماره دیگه. گفت خطمو با خط دوستم جابجا کردیم. البته میدونم
    داره دروغ میگه
    . اینجوری میخواد بگه که هرچی sms دادی من نخوندم دوستم خونده.
    متاسفانه هنوزم سر حرفش هست.

    با قاطعیت گفت من تصمیمم عوض نشده
    با اینکارات بیشتر داری اذیتم میکنی و هم اینکه ثابت میکنی ضعیف و بچه ای پس مزاحمم نشو.

    کاش اس نداده بود.
    دوباره منو به همون شرایط بد برگردوند

    حتی نذاشت من درست جواب بدم
    سریعا اون خط رو خاموش کرد
    خیلی دارم اذیت میشم

    تا میخوام یجوری با این قضیه کنار بیام یه همچین اتفاقایی میفته که همه چیزو دوباره برام زنده میکنه

    برادر من ببين داري با خودت چكار ميكني ؟من فك ميكنم اين شرايط شما به خاطر اينه كه ديگه مورد تاييد اون دختر نيستيد .عشق وعلاقه شما به اون دختر فكر نميكنم عمري داشته باشه كه اين حالت ها از اون ناشي بشه.

    شما وقتي پيام ميدي زنگ ميزني ولي هيچكي اون طرف خط انتظارت رو نميكشه اذيت ميشي.ديگه پيام نده اون صحبت هات رو كه قرمز كردم يك بار ديگه بخون واقعا از اوني كه اينقدر دوستش داشتي انتظار اين رفتار ها رو داشتي؟؟؟

    به خودت فرصت بده شرايط سختي رو در سربازي تحمل كردي به اميد يه نتيجه عالي ولي نشد.فكر ميكردي آب هست ولي سراب بود.

    به نظر من عشق اول مقدسه نه به خاطر اونفرد به خاطر خود عشق . عشق اول فراموش نميشه ولي كمرنگ و كمرنگ تر ميشه الان جوري زندگي كم كه وقتي سالها گذشت و به عقب برگشتي لبخند رضايت به لب داشته باشي نه اين كه دور از جون بگي عجب احمقي بودم اونقدر خودمو زجر دادم.اين روز ها ميگذره ولي چطور گذشتنش با خودته.

    اگر امكان سفر داري وتنها ميتوني بري حتما يك سفر برو هم خستگي سربازيت رفع بشه هم حال و هوات عوض بشه الان بهترين فصل سفر هست .خيلي راحت تو رو از اين فضايي كه هستي دور ميكنه خيلي راحت.

    وارد شدن به يك رابطه براي ازدواج مثل اينه بخواي به اب بزني تا قبل از اينكه به اب نزدي ميتوني فكر كني بسنجي و تصميم بگيري و حساب كني چقدر خيس ميشي ديگه وقتي به آب زدي كار تمومه ديگه وقت فكر كردن نيست.

    الان ببين اون دختر ميخواد از زنذگيت خارج بشه يك پيام محترمانه بده و همه چيز رو تموم كن اگر نميتوني حداقل ديگه هيچ پيامي بهش نده زنگ هم نزن.

    [quote]
    با اینکارات بیشتر داری اذیتم میکنی و هم اینکه ثابت میکنی ضعیف و بچه ای پس مزاحمم نشو.
    [/quote
    ] هرموقع خواستي پيام بدي اين حرفش يادت بي افته.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...






  9. 3 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (دوشنبه 18 فروردین 93), omid65 (سه شنبه 19 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 18 فروردین 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون meinoush عزیز
    من هنوز نمیدونم باید این رابطه رو فراموش کنم یا با پشتکارم اون دختر رو راضی کنم.
    همیشه یه مشکل بزرگی داشت این دختر اونم این بود که دیگران رو به رخ من میکشید! مثلا میگفت فلان بازیکن ( که اتفاقا از بازیکنای خوب تیم پرسپولیسه ) میشه فامیل ما.
    البته دروغ نمیگفت واقعا فامیل بودن ولی نمیدونم چرا اونو به رخ من میکشید.
    باتوجه به اینکه اون بازیکن هنوز مجرده من حس میکردم میخواد اینجوری بهم بفهمونه که بهتر از توام واسه من هست
    نمیدونم چرا دچار توهم شده بود که این بازیکن حتما این دخترو میخواد
    بارها سر همین قضیه ازش ناراحت شدم و گفتم خوشم نمیاد این حرفارو میزنی. با هیچ دختری مقایست نمیکنم پس تو هم دیگران رو به رخ من نکش حالا میخواد بازیکن پرسپولیس باشه یا بازیکن بارسلونا!
    ولی متاسفانه حتی تا اخرین روزا هم این کار بدش ترک نشد.
    بالاخره هرکسی یه عقایدی داره. من دوس ندارم وقتی با یه دختری هستم دیگران رو تو سرم بزنه.
    دیشبم با اون کارش باعث شد دوباره برم تو فکر.
    من به هر روشی میخوام خودمو فکرمو درگیر کنم نمیشه
    دیگه چقدر ورزش کنم
    چقدر با این و اون برم بیرون
    همه اینا رو جمع کنی فوقش میشه 6-7 ساعت
    خب ناخواسته بقیه زمان رو تو فکرم
    از یه طرفم به خودم میگم دختری که از الان بخواد دیگران رو تو سرت بزنه دختر نمیشه
    از یه طرف دیگه هم میگم مهم اینه که دوسش دارم

    اینم اضافه کنم ما از نظر مالی خیلی بالاتر از اونا هستیم ولی خداشاهده من یکبارم این مورد رو به رخ اون دختر نکشیدم. حتی زمانی که سوالای شخصی میپرسید من سعی میکردم خودم رو پایین تر از اونی هستم نشونم بدم چون میگفتم شاید ناراحت بشه، شاید فک کنه میخوام مال و منال رو تو سرش بزنم.
    اما متاسفانه اون دختر خیلی راحت دیگران رو تو سر من میزد.
    هنوز دودلم
    نمیدونم فراموشی بهتره یا پشتکار گرفتن واسه شروع رابطه.
    میخواستم با این قضایا کنار بیام و فراموشی رو پیش رو بگیرم که متاسفانه دیشب با اون کارش دوباره فکر منو درگیر کرد.
    حتی بیش از قبل ذرگیرم کرد

    - - - Updated - - -

    از صبوري بزرگوار هم تشکر میکنم حرفاشون خیلی قشنگ بود
    همه ی حرفاتون درسته. اصلا از قدیم گفتن حرف حساب جواب نداره.
    ولی متاسفانه من تو وضعیت بدی گیر کردم. با شناختی که از خودم دارم اگر این رابطه و عشق رو تو شرایط سخت تجربه نکرده بودم میتونستم فراموشش کنم اما چون تو بدترین شرایط تجربش کردم تبدیل شد به بهترین و قشنگترین خاطراتم.
    قبلا هم گفتم تجربه مسائل شیرین تو برهه زمانی یا مکانی خیلی سخت بعدها براتون خیلی ارزشمند و جالب میشه.
    البته من ذکر این نکته یادم رفت که این دختر دیشب اخرای شب گوشی رو روشن کرد که ببینه من چی براش فرستادم. اما فقط یه جواب بهم داد با این مضمون که " هنوز بچه ای چند سال دیگه متوجه میشی"
    والا برام جالبه همچین میگه تو بچه ای انگار من 12 سالمه !
    اصن بذارین من از خصوصیات اون دختر بیشتر بگم که دوستان بتونن بهتر راهنمایی کنن:

    اصالتا شمالیه اما تهران زندگی میکنه. نسبتا مغروره. دختر باحیاییه و حداقل تو این رابطه دورادور من ازش چیزی ندیدم. یه خانواده هستن با شرایط مالی متوسط. یک سال و نیم هم از من بزرگتره. متاسفانه بعضی افراد رو تو سر من میزنه ( تو پست بالاییم اشاره کردم به این مورد ).
    خیلی جانب احتیاط رو رعایت میکنه. از این زرنگیش خوشم میاد که به راحتی دم به تله نمیده. آخه کم نیستن دخترایی که وقتی یه پسر چارتا حرف عاشقانه زد دست و پاشون شل میشه( البته جسارت به دخترخانومای محترم انجمن نباشه ). مثلا وقتی بهش میگم دوست دارم میگه زبونی بدرد نمیخوره باید با عمل ثابت کنی.
    از نظر ظاهری هم دقیقا مطابق خواسته های منه. واقعا همه چیش رو فرم و سرجاشه. به قولی خوشگلی از خودشه نه با ارایش و اینا.
    البته یه مقدار صداش کلفت و مردونس. ولی خب این واسه من ملاک نیست.
    از اون دسته دختراییم نیست که قصد تیغ زدن پسرا رو دارن.

    اما متاسفانه همیشه تو این شرایط غرورش خیلی زیاد میشه. به حدی که هیچی رو حاضر نیست فدای غرورش کنه.
    البته قصدم این نبود همش از خصوصیات منفیش بگم. قبلنم گفتم دختر باحیاییه و حداقل تو این مدتی که باهاش بودم ندیدم دروغ بگه.
    مثلا خیلی راحت میگفت شوهر خواهرم ماشین نداره تو یه کارخونه شکلات سازیم یه کارمند ساده هست.

    مشکلمو دیشب گفتم. میام اینجا حرفای بچه ها رو میخونم تصمیم به فراموش کردنش میگیرم.
    اما وقتی بعدش با خودم فک میکنم دلم بهم میگه حالا که دوسش داری چرا میخوای فراموشش کنی...
    ویرایش توسط AMIN 1994 : دوشنبه 18 فروردین 93 در ساعت 11:21

  11. کاربر روبرو از پست مفید AMIN 1994 تشکرکرده است .

    meinoush (دوشنبه 18 فروردین 93)

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    آقا امین
    می دونید اشتباه شما کجاست؟

    این جاست که فکر می کنید خود اون دختر را دوست دارید!!!
    در حالیکه خاطرات اون دختر را دوست دارید.یعنی بعدا اگه یک دختری پیدا بشه که همچین خاطراتی باهم داشته باشین بلکه قشنگ تر همین حس را به او هم خواهید داشت.

    ببینید این چیزها توی ذهن آدمه.تو زاویه دید!
    شما اینجور فکر کنید:
    داشتین یک فیلم رومانتیک می دیدین.و با پسر اون فیلم خیلی هم حسی پیدا کردین.یا نه اصلا شما خودتون نقش همون پسر را واقعا بازی کردین و اون نقش را خیلی دوست داشتین و هر وقت یاد اون فیلم میفتین طبیعتا براتون خیلی احساسات قشنگ را تداعی می کنه.ولی اینجا اون فیلم اختلال ایجاد نمی کنه.چرا؟چون فقط خاطره است.

    ماجرای شما و اون دختر هم به مرور براتون خاطره می شه و در حد همون خاطره شدن(که انگار نقش مورد علاقتون را داشتین) مشکلی نیست.و این درست هم نیست که آدم تو خاطراتش غرق بشه.

    من مطمئنم بعدا شما با یک دختر مهربون تر که مغرور هم نباشه ازدواج می کنید و خاطرات بهتری را ثبت می کنید.
    ولی این تجربه بشه که این مسیر دوستی چقدر می تونه آسیب زا بشه.
    این تجربه بشه که اول یک انتخاب عاقلانه.بعد یک زندگی عاشقانه!

    عشقتون را بذارید بعد ازدواج برای کسی که مطمئنید دیگه از دستش نمی دین.نه یک دختری که فعلا با شما هیچ نسبتی نداره!

    به نظر من که خدا دوستون داشته که فعلا ازدواج نکردین.
    چون کم تجربه هستین و باید حالا حالا ها در مورد ازدواج مطالعه کنید.
    و هم اینکه زندگی با یک زن مغرور واقعا سخته!واقعا! چون تو ازدواج آدم باید حتما نیم من بشه.نه یک من کامل!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  13. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (دوشنبه 18 فروردین 93), asemaneabi222 (دوشنبه 18 فروردین 93), P0aq (سه شنبه 19 فروردین 93), شیدا. (سه شنبه 19 فروردین 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    آقا امین
    می دونید اشتباه شما کجاست؟

    این جاست که فکر می کنید خود اون دختر را دوست دارید!!!
    در حالیکه خاطرات اون دختر را دوست دارید.یعنی بعدا اگه یک دختری پیدا بشه که همچین خاطراتی باهم داشته باشین بلکه قشنگ تر همین حس را به او هم خواهید داشت.

    ببینید این چیزها توی ذهن آدمه.تو زاویه دید!
    شما اینجور فکر کنید:
    داشتین یک فیلم رومانتیک می دیدین.و با پسر اون فیلم خیلی هم حسی پیدا کردین.یا نه اصلا شما خودتون نقش همون پسر را واقعا بازی کردین و اون نقش را خیلی دوست داشتین و هر وقت یاد اون فیلم میفتین طبیعتا براتون خیلی احساسات قشنگ را تداعی می کنه.ولی اینجا اون فیلم اختلال ایجاد نمی کنه.چرا؟چون فقط خاطره است.


    ماجرای شما و اون دختر هم به مرور براتون خاطره می شه و در حد همون خاطره شدن(که انگار نقش مورد علاقتون را داشتین) مشکلی نیست.و این درست هم نیست که آدم تو خاطراتش غرق بشه.


    من مطمئنم بعدا شما با یک دختر مهربون تر که مغرور هم نباشه ازدواج می کنید و خاطرات بهتری را ثبت می کنید.
    ولی این تجربه بشه که این مسیر دوستی چقدر می تونه آسیب زا بشه.

    این تجربه بشه که اول یک انتخاب عاقلانه.بعد یک زندگی عاشقانه!


    عشقتون را بذارید بعد ازدواج برای کسی که مطمئنید دیگه از دستش نمی دین.نه یک دختری که فعلا با شما هیچ نسبتی نداره!

    به نظر من که خدا دوستون داشته که فعلا ازدواج نکردین.
    چون کم تجربه هستین و باید حالا حالا ها در مورد ازدواج مطالعه کنید.
    و هم اینکه زندگی با یک زن مغرور واقعا سخته!واقعا! چون تو ازدواج آدم باید حتما نیم من بشه.نه یک من کامل!
    خواهرم میدونین مشکل من چیه ؟
    بزرگترین مشکلم فراموش نکردن بعضی مسائل احساسیمه. شما میگین خاطراتش رو دوس دارم ولی کاملا برعکس، من خودش رو دوس دارم. عرض کردم تداعی کردن اون خاطرات تو ذهنم ناخواسته انجام میشه.
    با تمام بدی ها و نکات منفیش بازم دوسش داشتم و دارم.
    ما رابطمون انقد محکم بود که من میگفتم حتی سونامی هم نمیتونه خرابش کنه ولی با یه زلزله کوچیک نابود شد !
    دخترای خیلی زیادی تو زندگی من بودن ولی این حسه خوب به یه دختر فقط یکبار بوجود میاد.
    باور کنید من میخوام بهش فکر نکنم.
    کارای زیادیم واسه اینکار انجام میدم.
    مثلا همین دیشبم رو مثال میزنم،
    از 6 عصر از خونه زدم بیرون تا حدود 8-9 باشگاه بودم
    بعدش رفتم خونه خواهرم خودمو سرگرم خواهرزاده کوچیکم کردم تا شاید بعضی چیزا از یادم بره
    حدود 12 برگشتم خونه
    ولی بازم میام خونه ناخواسته میرم تو فکر
    بخدا خیلی کارا انجام میدم که فکر و خیالم به اون سمت و سو نره ولی نمیشه
    بعدشم من که گفتم اصن فعلا قصد ازدواج ندارم. عرض کردم به اون دخترم گفته بودم زمان مناسب این کار حداقل 5-6 سال دیگس نه الان.
    با احتساب امروز دقیقا 20 روزه که من نتونستم با این مسئله کنار بیام
    20 روزه که ضربه روحی شدیدی بهم وارد شده و تا الان جز اینکه روز به روز شدیدتر شده هیچ فایده دیگه ای نداشته
    اصلا نمیدونم چیکار کنم
    بشدت حالم نامیزونه
    زندگیم راکد شده و امیدم رو به کل از اینده گرفته
    یه حسی بهم میگه یکی دیگه دل اون دختر رو برده. اخه اون همچین ادمی نبود که تا این حد به من بی محلی کنه. از طرفیم میگم اینقدا دیگه نامرد و بی معرفت نیست.
    کار من شده امید دادن به خودم و از اونطرف نا امیدی مجدد
    باورتون میشه من شب ساعت 2-3 میخوابم صبح 6 بیدارم؟
    تازه در بینش یه نیم ساعتیم بیدارم
    اصلا خواب ندارم چون هنوز نتونستم با این قضیه کنار بیام
    میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست...

  15. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام جناب امين .
    راه سختيه ولي بدونيد در اين راه تنها نيستيد دوستان همدردي كنارتون هستند.

    چكار كرديد ديگه ازش خبر نگرفتيد ؟؟؟

    الان چند روز هست ازش بي خبر هستيد؟؟؟

    من هميشه يك جمله رو ملكه ذهنم كردم تا هيچوقت پام رو از گليمم درازتر نكنم.

    دوست داشتن هست ولي نه به هر قيمتي.

    شما اول بايد غرور جريحه دار شدت رو ترميم كني .

    اقتدارت رو حفظ كن زندگي به همين سادگي نيست پستي ها و بلندي هاي زيادي داره شما قرار هست تكيه گاه همسر آيندت باشه حالا چه اين دختر چه هر دختر ديگه اي پس نبايد سر اين موضوع اينقدر بهم بريزي.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...





    ویرایش توسط صبوری : سه شنبه 19 فروردین 93 در ساعت 11:45

  16. 2 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    AMIN 1994 (سه شنبه 19 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 19 فروردین 93)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 تیر 95 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1389-10-16
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    4,680
    سطح
    43
    Points: 4,680, Level: 43
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    117

    تشکرشده 94 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    سلام جناب امين .
    راه سختيه ولي بدونيد در اين راه تنها نيستيد دوستان همدردي كنارتون هستند.

    چكار كرديد ديگه ازش خبر نگرفتيد ؟؟؟

    الان چند روز هست ازش بي خبر هستيد؟؟؟

    من هميشه يك جمله رو ملكه ذهنم كردم تا هيچوقت پام رو از گليمم درازتر نكنم.

    دوست داشتن هست ولي نه به هر قيمتي.

    شما اول بايد غرور جريحه دار شدت رو ترميم كني .

    اقتدارت رو حفظ كن زندگي به همين سادگي نيست پستي ها و بلندي هاي زيادي داره شما قرار هست تكيه گاه همسر آيندت باشه حالا چه اين دختر چه هر دختر ديگه اي پس نبايد سر اين موضوع اينقدر بهم بريزي.
    درود
    والا تو پست های قبلیم نوشتم در این مورد. فقط پریشب با یه خط دیگه بهم جواب داد گفت با اینکارات نشون دادی بچه و ضعیفی.
    دیگه خبری ازش ندارم.
    غرورم که واقعا سر این جریان نابود شد اصن جریحه دارن شدن مناسب غرورم نیست.
    حالمم که مثه همیشه تعریفی نداره


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.