نوشته اصلی توسط
rezac64
خوب اگه اینم یه مرحله نیست پس چیه؟ خوب وقتی همه چی به گردن منه و مهریه و خرج عروسی و غیره و ... ماشین و خونه پس چیه ! البته دندم نرم وظیفه . ولی خواهشن شعار ندید . بذارید براتون یه خواستگاری رو تعریف کنم بعد بهم حق میدید
یه بار مادر رفته بود خونه یکی خواستگاری البته به من نگفته بود خلاصه دختره دانشجوی یه رشته دانشگاه آزاد و از قشر متوسط رو به پایین . خلاصه همین که مادر شروع به صحبت میکنه دختره میگه نه !!!!! بهش میگه چرا؟ میگه شغلش دولتی نیست ! من نمیتونم با کسی که شغلش دولتی نیست ازدواج کنم حوصله دردسر ندارم. مادرم میگه بهش گفتم خوب شما سایر شرایط رو ببیین ! شاید درامدش چند برابر یه کارمنده ! میگه یعنی چی؟ میگه یعنی درامدش فلانه و خونه و ماشین هم داره ! دختره میگه خوب شما نگفتی !!!!! گفتی توی یه شرکت خصوصی کار میکنه ! من دنبال آرامشم نمیتونم هر روز یه داستانی داشته باشیم !!!!!
مورد دوم رفتیم خونه یکی البته بصورت کاملا عمل انجام شده بنده رو بردن! دختره نشستیم هنوز دارم بیوگرافی میدم میگه این شرکت چقدر به شما حقوق میده !بهش میگم فلان تومن حدودا ! میگه خیلی کمه! بهش میگم واقعا؟!!!!!! بهش میگم ببخشید پدر شما بعد از سی سال کار حقوقش فک کنم اینقدر نیست ! میگه شما چیکار پدر من داری ! بعد میگه خونه دارید ؟ بهش میگم آره میگه کجاست !!!!! گفتم فلان جا ! گفت ماشین چطور! گفتم آره همین که باهاش اومدیم میگه قصد نداری عوضش کنید بعد از ازدواج !!!!! منو میگی داشتم میسوختم ! گفتم اگه خدا بخواد چرا ولی یه سوال مگه مشکلش چیه ! شما کلا تو حیاط وارد شدم یه پراید بود حالا به ما که رسید ماشین ما بده ! نه خواهر من شما من در شان شما نیستم مزاحم شدم ! و قضیه رو تموم کردم ! خدایش یکم دیگه مونده بودم حساب بانکیمو سوال میکرد!!!!
مورد سوم توی دانشگاه یه خانوم محترمی بعد از سه سال که داشت به عنوان حل تمرین برای استادا کار میکرد و هنوز حتی کد استادی نداشت بهش پیشنهاد دادم و اولین سوالی که پرسید این بود که شما هئیت علمی هستید ؟ گفتم نه ! گفت شرمنده من دوست دارم همسرم هئیت علمی باشه بهش گفتم خوب شما چند سال دانشگاهی هنوز حتی حق التدریس هم نشدی خدا رو شکر من 4 ساله توی گروهم و یه طوری همه میشناسنم !گفت همون که گفتم ! خلاصه اینم نمونه دیگش!!
یه مورد دیگه که یکی از دوستام معرفی کرده بود بهش میگم من توی زندگی دوست دارم شریک داشته باشم و حس کنم شما شریک زندگی منی ! میگه اگه منظورتون حقوق منه که با احترام میگم من وظیفم نیست حقوقمو توی خونه خرج کنم و فقط مال خودمه و شما رو اون خیلی حساب نکن چون اعتقاد من اینه که وظیفه مرده کار کنه و خرج زن رو بده ! بهش گفتم منظور من این نبود اصلا ! خلاصه کلی حرفای اینطوری ! بعدا فهمیدم حقوقش ماهی 400 تومن بوده !!!! و اینهمه حقوق حقوقو واسه 400 تومن بوده!!!!
خلاصه میان شعار میدن نه زندگی فلانه و بهمانه ! ببخشید عرض میکنم ولی هر دختری که یکم خوشکلی یا مدرک یا خانواده توی خودش پیدا کرد دقیقا فکر میکنه ملت باید بنده اش بشن !!!!!
عنوان تاپیکتون اینه که با این شرایط (سنی و تحصیلی و شغلی ) ازدواج کنم یا نه. در حالی که این پست مربوط به سوالتون نیست و در واقع مشکلتون اینه که چرا مواردی که مطرح کردید شما را رد کردند. در جواب هم این راه حل به نظرتون رسیده که بیشتر کار کنید و خونه و ماشین را عوض کنید، عضو هیات علمی بشید و ... بعد ازدواج کنید.
برادر من شما سراغ دختر اشتباهی رفتید، الان هم دنبال راه حل اشتباه هستید. از شما ماشین بهتر خواستن و شما هم می خواهی وضعیت مالیت را بهتر کنی و بری خواستگاری تا جواب نه نشنوی. به نظرت دختری که نظرش و ارزیابیش (اون هم به قول مینوش جان در جلسه اول خواستگاری!! ) این هست، لازمه بهش فکر کنید؟
هر کس برای خودش ملاک و معیارهایی داره، دلیل نداره شما بری ملاکهای اونها را تامین کنی، می تونی بری سراغ کسی که شرایط شما را قبول داشته باشه. شاید دختری دلش بخواد شوهرش چشماش سبز باشه، به شما چه !! اگر گفت چشمات سبز نیست، قبول نمی کنم خیلی راحت باید بیایی بیرون. خوشحال هم باشی که چشمات سبز نیست که ندانسته همسر همچین آدم کوتاه فکری بشی.
مورد دیگه ای که توی صحبتهای شما بود : یک مورد که اصلا خبر نداشتید مادرتون رفته براتون خواستگاری و یک مورد هم که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتید!!
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 14 فروردین 93 در ساعت 20:43
علاقه مندی ها (Bookmarks)