به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیروز هم با ایشون بودم. خیلی خوب بود. کنار ایشون خیلی احساس خوبی دارم. دوست دارم زودتر ازدواج کنم و به همه نشونش بدم.
    اینا نشونه چیه؟
    خدا رو شکر مامان ایشون هم با مامان من سه ساعتی حرف زدن و هیچ مشکلی دیگه نیست. (رفته بودیم بیرون)
    بعد هم رفتیم رستوران و ناهار مهمونشون کردم. 90 تومن خرجم شد ولی خیلی خوب بود :دی
    باز هم دوست دارم بگم از این که کنارش راه میریفتم و باهاش حرف میزدم خیلی حس خوبی داشتم. امروز خیلی زیباتر هم شده بود . تا قرار بعدی دلم خیلی براش تنگ میشه...
    با این وضعیت نظر دوستان چیه؟
    الان حدود 1 ماهو یه هفتس که همددیگرو می شناسیم.
    مامانم به مامان ایشون پیشنهاد داد دو ماه نامزد با یه صیغه محرمیت باشیم بعد عقد دایم.
    مامان ایشون گفت دو ماه زیاده. منم قبول دارم. قبول کرد یه ماه باشه. ولیبعد از مراسمات بله برونو معرفی به فامیل.
    خواستم بدونم درست داریم پیش میریم؟
    پیشنهادی دارین؟
    راستی یه چیزی هم هست که یکی کامران جان هم بهش اشاره کرد.
    اونم این که من با اولین دختره که دارم راجع به ازدواج صحبت می کنم. ولی مگه اولی نمی تونه بهترین هم باشه؟ این طوری نبودم که کامل چشم و گوش بسته باشم. بالاخره قبلا هم با دخترا (دوست دخترای دوستامو فامیلو و... ) هم صحبت کردم. حتی چند بار با دوست دخترای پسر خالم بیرون رفتم. رستورانو و پارکو اینا. اونم شیطنت پسر خالم بود که می گفت دارم میام دنبالت بریم دو تایی بیرون ولی 2-3 دختر تو ماشینش بود !
    ولی من با ایشون که صحبت می کنم خیلی حس خوبی دارم.
    نمی دونم ممکنه جو گیر شده باشم؟! آخه بابامم سر به سرم میذاره و میگه اولین دختری که دیدی رو می خوای بگیری ! حس بدی بهم دست میده. ولی من فکر می کنم که نه مطمئنم ایشون رو دوست دارم و می دونم می تونم باهاش خوشبخت شم. مخصوصا حرفای امروزش که زد مطمئن شدم از اون چیزی که فکر می کردم پخته تر و با لیاقت تره. خیلی هم مهربونو دوست داشتنیه.
    منتظر راهنمایی هستم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید e-lampard تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)

  3. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    من فقط میخواستم یه مسئله کوچیک رو عنوان کنم
    به نظرم جلسه خواستگاری یه جورایی شبیه جلسه دادگاه هستش
    از این نظر که هر چی بگی بعدها بر علیه ات استفاده خواهد شد

    پس اولا باید راست بگی و دوما از اتفاقاتی که قراره در آینده برات رخ بده یا تغییرات احتمالیت حرفی نزنی و به همین شکل دختر رو همین طوری که هست ببینی وبپسندی نه با این توصیف که بعدها تغییر خواهد کرد

    یا این که اشتباه کردم مالو دارایی که در دسترسم هستو بهش گفتم چون این جوری ممکنه به خاطر خودم با من ازدواج نکنه. از این هم نگرانم. من یه 206 دارم سر کارم هستم، سربازی هم معاف شدم و بهش گفتم ممکنه کار ازاد کنار کارم داشته باشم و بابام می تونه برای یه مغازه هم بخره و شرصش اینه که خونه ای که الان داره و برای من هستش رو تبدیل به مغازه کنه... که فکر می کنم نباید این چیزارو می گفتم از طرفی دوست داشتم صادق باشم. من گفتم به درآمد کارمندی راضی نیستم خوبه ولی برای من کمه من همیشه دوست داشتم وضع مالیم خوب باشه و تو یه کار ازاد هم تبحر دارم که درآمد خوبی داره و می خوام کنار کارم تو مغازه هم کار کنم. البته نه سوپر مارکتو این جور کارا. یه کار طراحی دکوراسیون هستش...اشتباه کردم گفتم؟
    به نظرم با اینکارت توقعات رو بردی بالا

    در خصوص این دختر هم در جلسات آشنایی بیشتر در خصوص شرایط اقتصادی فعلیت صحبت کن و بیخودی توقعاتش رو بالا نبر که ممکنه نتونی برآورده کنی
    و اگر قرار شد بازم خواستگاری بری سعی کن در خواستگاری های بعدی خود فعلیت رو به طرف مقابل نشون بدی

    اما در خصوص ازدواج توصیه میکنم چند ماه رو صرفا به آشنایی اختصاص بده

    شما هیچی نشده قرار مدار عروسی رو هم گذاشتید که کی خرج عروسی رو بده و ...
    یعنی با دو سه جلسه به این شناخت از همدیگه رسیدید ؟

    اونجوری هم که تو درخصوص آینده ات و شغلت و درآمدت حرف زدی هر دختری باشه باهات به تفاهم میرسه

  4. 5 کاربر از پست مفید 1234567 تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 11 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), mahasty (پنجشنبه 14 فروردین 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 12 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 11 فروردین 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 95 [ 19:37]
    تاریخ عضویت
    1393-1-03
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,112
    سطح
    27
    Points: 2,112, Level: 27
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 174 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به خدا توکل کن

    دوران نامزدی یا اشنایی دورانی پر از احساسات هست چنان احساسات فوران میکنه که کنترلش غیر ممکن هست

    جوء گیر نشو و قول الکی نده همون که الان هستی رو تشریح کن

    داخل اینترنت سرچ کن یکسری سوالات که مربوط به ازدواج هست رو نکته برداری کن و با خانواده ات و دختر خانوم مطرح کن ( نحوه گفتن خیلی مهمه پس اول حرفت رو مزه مزه کن بعد بگو ) میتونی یک سوال رو به شکل های مختلف مطرح کنی تا صداقت طرف رو محک زده باشی

    طرف بعد سالها زندگی تازه متوجه شده همسرش با فلانی رابطه داره پس میشه نتیجه گرفت که امکان اینکه طرف مقابلت رو کامل بشناسی وجود نداره

    ملاک های خودت رو روی کاغذ بنویس با توجه به بازخورد خود و خانواده ات به اون ملاک ها نمره بده ( هرچند که احساسات خودت باعث میشه نمره ای که به ایشون میدی از همه بیشتر باشه )

    یادت باشه نمیتونی همه رو راضی نگه داری پس کاری رو انجام بده که بعدا حسرت غلط بودن کارت رو نخوری

    موفق باشی

  6. 4 کاربر از پست مفید ذمانح تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 11 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 12 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 11 فروردین 93)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام برادر گرامی

    از من خواستین که راهنماییتون کنم.اما حقیقتش از خوندن مطالب شما نکته های زیادی به ذهنم نمی رسه.
    فقط راستش دلم آب شد و بهتون غبطه خوردم.

    فقط من عجالتا چند تا نکته که تو این تاپیک دستگیرم شد را می گم.


    1)درسته که جلسات آشنایی بیشتر باشه خوبه ولی در مورد شما فکر می کنم بیشتر شدن این جلسات به بیشتر شدن دلبستگی منجر میشه.
    برای همین اگر ایشان معیارهای کلی شما را دارند و می دونید اگه صحبت کنید چیز خاصی اضافه نمی شه بهتره فعلا یک ایست بکنید.
    بهتره به طور نامحسوس یک تحقیق حسابی بکنید.مثلا از استاد راهنما!یا مدرسه.یا دوستان یا همسایه ها و...
    اون موارد تردید را هم می تونید راحت تو صحبت ها اشاره ای بکنید.ببینید واکنششون چه طوریه و...(مثلا هول می شن یا...)
    اگه مورد خاصی نبود و قانع شدین یک مشاوره برید و آنجا هم یک جلسه ای داشته باشید و بقیه جلسات را هدفمند برید تا از افزایش دلبستگی بی رویه جلو گیری بشه.


    به مادر و خواهر دخترخانم هم از نظر اخلاقی و شخصیتی خیلی دقت کنید.


    2)اتفاقا به نظرم این خیلی خوبه که آدم همون مورد اولش مورد علاقش باشه.چون بعدها دچار مقایسه و... نمی شه.
    این نکته کاملا مثبتیه و باید خدا را خیلی شکر کنید.اما از کسانی که تیکه می پرانند برحذر باشید.چرا که بعد از نامزدی ممکنه تخم شک و تردید در دل شما بکارند و شما پیش خودتون بگید نکنه من می تونستم یک انتخاب بهتر داشته باشم.در صورتی که از این خبرا نیست.من خودم تجربه خواستگاری های مختلف داشتم.این جوری نیست که آدمی که مطابق معیارهای ما باشه به راحتی پیدا بشه.تازه پیدا هم بشه این طوری نیست که بتونیم اونو بیشتر دوست داشته باشیم.پس از اینکه تجربه اولتونه نگران نباشید.


    3)راستش من خودم صیغه محرمیت را نمی پسندم.چون ممکنه هرچیزی پیش بیاد و قضیه کنسل بشه.اون وقت سر یک صیغه محرمیت بعدا هر وقت خواستگاری رفتین باید بگید که صیغه کرده اید(یعنی از نظر شرعی موظف هستید که بگید!) حالا بیا اثبات کن که چیز خاصی نبوده.قبول هم بکنند ممکنه دخترخانم تو دلش شبهه ای چیزی به وجود بیاد.
    .ولی نامزدی یک ماهه خوبه.فوقش کنسل هم بشه لازم نیست به کسی بگید چون تو دوران آشنایی بودین.بعدش هم ان شاالله عقد کنید و 6 ماه هم عقد باشید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : دوشنبه 11 فروردین 93 در ساعت 16:59

  8. 8 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 11 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), mahasty (پنجشنبه 14 فروردین 93), mercedes62 (سه شنبه 12 فروردین 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 12 فروردین 93), ژینا (چهارشنبه 13 فروردین 93), بی نهایت (شنبه 16 فروردین 93), شیدا. (دوشنبه 11 فروردین 93)

  9. #15
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها


    1)درسته که جلسات آشنایی بیشتر باشه خوبه ولی در مورد شما فکر می کنم بیشتر شدن این جلسات به بیشتر شدن دلبستگی منجر میشه.
    برای همین اگر ایشان معیارهای کلی شما را دارند و می دونید اگه صحبت کنید چیز خاصی اضافه نمی شه بهتره فعلا یک ایست بکنید.

    این همون فاصله ای هست که من هم بهش اشاره کردم. فکر می کنم باید یه قدم برید عقب و با فاصله به موضوع نگاه کنید.
    کمی هیجان و عجله در تصمیم شما دیده می شه. البته الزاما به معنی اشتباه بودن تصمیمتون نیست. اما لازمه یه کم سرعت را کمتر و فاصله را بیشتر کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    e-lampard (دوشنبه 11 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), mercedes62 (سه شنبه 12 فروردین 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 12 فروردین 93), مصباح الهدی (دوشنبه 11 فروردین 93)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه
    لازمه از تک تک شما دوستان خوب 1234567، ذمانح، مصباح الهدی و شیدا. تشکر کنم.
    از تک تک جمله هاتون استفاده کردم و امروز خیلی گیج شدم. اما لازم بود.
    امروز خیلی کمتر با ایشون sms بازی کردم. من دلبسته شدم و ممکنه کار دستم بده. از همون اول که قرار بود قدم تو این راه بذارم تصمیم داشتم با عقل جلو برم. ولی این اواخر خراب شد و همش شده احساس.

    به نظرم جلسه خواستگاری یه جورایی شبیه جلسه دادگاه هستش
    از این نظر که هر چی بگی بعدها بر علیه ات استفاده خواهد شد

    پس اولا باید راست بگی و دوما از اتفاقاتی که قراره در آینده برات رخ بده یا تغییرات احتمالیت حرفی نزنی و به همین شکل دختر رو همین طوری که هست ببینی وبپسندی نه با این توصیف که بعدها تغییر خواهد کرد
    ممنون
    راستش من طوری هستم که همیشه باید راست بگم. اصلا نمی تونم فیلم بازی کنم یا به اصطلاح با سیایت باشم... اگرم بخوام این جوری باشم خیلی دووم نمیارم و جلسه بعدی همه چی رو میگم. به خاطر همینم قرار نبود بگم که من چی تو سرمه و مثلا طوری هستم که در کنار کار مهندسیم دوست دارم کار آزاد هم کنم. آخه حقوق کارمندی رویاهای منو برآورده نمی کنه. من همه این حرفا رو صادقانه به ایشون گفتم...
    ولی حق با شماست. اتفاقا پدرمم گفته که من روز خواستگاری میگم که فقط روی وضع فعلی پسرم حساب کنین. یعنی نه خونه داره نه مغازه. فقط تو یه شرکت کار می کنه با حقوق مشخص و یه ماشین فقط از خودش داره. از نظر اجاره خونه هم ساپورتش می کنیم.
    منم موافقم. چون شروع کردن یه کار آزاد خیلی هم آسون نیست و ممکنه زمان ببره و بعدا از این نظر هم برای ایشون و خونواده شون ممکنه مشکل و سوئ تفاهم پیش بیاد.
    در خصوص این دختر هم در جلسات آشنایی بیشتر در خصوص شرایط اقتصادی فعلیت صحبت کن و بیخودی توقعاتش رو بالا نبر که ممکنه نتونی برآورده کنی
    و اگر قرار شد بازم خواستگاری بری سعی کن در خواستگاری های بعدی خود فعلیت رو به طرف مقابل نشون بدی
    ونجوری هم که تو درخصوص آینده ات و شغلت و درآمدت حرف زدی هر دختری باشه باهات به تفاهم میرسه
    راستش هیمن جمله های شما یه شوک برای من بود و بابتش ممنونم.
    می خوام رک و رو راست بهش بگم که شرایط چیه.
    دیروز هم یه چیزایی رو اشاره کردم بهش. مثلا ازش پرسیدم که فرض کن من به یه بحران بخورم. فرضا مجبور باشم این ماشینو بفروشم و ارزون ترش رو بخرم. یا مثلا کچل شم ! واکنش چیه؟ ایشون خیلی رلکس جواب دادن مگه من به خاطر موی شما و خوش تیپیته که دارم باهات ازدواج می کنم؟ مگه به خاطر ماشینته؟ من به خاطر شخصیت شماست که الان کنار شما هستم... نمی دونم میشه همین قدر اکتفا کرد؟ راهی هست یا روشی هست که مطمئن شد واقعا همین طوره؟ آخه ایشون که خودش رو به من نمیخواد بندازه ! من ایشونو رو از طریق خواهرم پیدا کردم.روزی که خواهرم بهش پیشنهاد دادم تا همدیگرو ببینیم به گفته خواهرم لحن حرف زدنش که همیشه خیلی شوخه یه دفعه جدی شد و روز اول که من ایشونو دیدم هم خیلی خیلی با من جدی حرف میزدن.
    این ها همه چطور بود؟ این جوری که دوست دوران راهنمایی خواهرمه که محل زندگیمونم عوض کردیم.و از اون مدت سال ها گذشته... اونا کرجن ما الان تهرانیم... یعنی ...نمی دونم چطوری منظورم رو برسونم...

    و سوال پرسیدم که فرض کن بعد از مدتی یه پولی جمع شد. شما ترجیح میدی باهاش یه خونه نقلی بخرم یا نه ماشینو بهتر کنم؟ ایشون گفت خوب معلومه. خونه. ماشین که مهم نیست این قدر. خونه خیلی مهمه. مستاجری بده...(جواباشون طوری بود که اصلا هول نشدن و خیلی پخته جواب میدادن که از این لذت بردم. با خواهرم که مقایسه می کنم با این که همسن هستن ولی ایشون خیلی پخته تر به نظر میاد. هیمن طور با دخترای دیگه فامیل. همون طوری که گفتم تو فامیل دختر زیاد داریم. همشون هم یا هم سن من هستن یا 1-4 سال از من کوچیک تر. مقایسه ایشون با اونا باعث شده که بگم خیلی پخته هستن.

    جوء گیر نشو و قول الکی نده همون که الان هستی رو تشریح کن

    داخل اینترنت سرچ کن یکسری سوالات که مربوط به ازدواج هست رو نکته برداری کن و با خانواده ات و دختر خانوم مطرح کن ( نحوه گفتن خیلی مهمه پس اول حرفت رو مزه مزه کن بعد بگو ) میتونی یک سوال رو به شکل های مختلف مطرح کنی تا صداقت طرف رو محک زده باشی
    چشم.
    قبلا سرچ کردم. اتفاقا روی کاغذ هم نوشته بودم کلی سوال بود. ایشون هم کلی منو سوژه کرد کعه وای این همه سوال میخوای از من بپرسی؟! و خودش هم کلی سوال از من پرسیده. که به تک تک سوالمم جواب داد. کلیاتش طوری بوده که موافق بودم باهاش و جزییاتش هم اکثرا راضی کننده بوده.
    فقط سر یه سری مسائل نگرانم. مثلا دوست داره آزادی زیادی داشته باشه.منم دید بسته ای ندارم. ولی خب یه ذره با دید من فرق داره. مثلا نوع پوشش من اصلا چادر دوست ندارم و مانتویی دوست دارم. ولی مانتوی سنگین رنگین. ایشون میگه من مانتویی می پوشم که جلب توجه نکنه. ولی یه بار که دیدم ایشونو مانتوی نسبتا کوتاه تن کرده بود. ولی خب چون لاغر اندام هستن جلب توجه نمی کنه واقعا. اما مامانم هم سر این موضوع خیلی حساسه. و اتفاقا بهش گفت که مانتو کوتاهه ( غیر مستقیم) و ایشون ناراحت شد و به من گفت من دوست ندارم برام تعیین تکلیف کنن که چی بپوشم هر چی رو با نظر همسرم می پوشم. که شما هم قبول کردی من چیزی که جلب توجه نکنه رو بپوشم.
    ممکنه تو این مورد اذیت شم و دلخوری پیش بیاد؟ باید بیشتر راجع بهش حرف بزنیم یا همین حد کافیه؟ آخه سر این موضوع هم خیلی حساسن و سریع اخماشون میره تو هم(یعنی بعد از این که مامانم بهش گفت)
    این سوال پرسیدن که فرمودین هم خیلی سخته و تکنیک خاصی می خواد که به صداقتشون ایمان بیارم. راهنمایی چیزی هست که مثلا سوالا رو چطوری بپرسم؟
    ممنون.


    سلام برادر گرامی

    از من خواستین که راهنماییتون کنم.اما حقیقتش از خوندن مطالب شما نکته های زیادی به ذهنم نمی رسه.
    فقط راستش دلم آب شد و بهتون غبطه خوردم.

    فقط من عجالتا چند تا نکته که تو این تاپیک دستگیرم شد را می گم.


    1)درسته که جلسات آشنایی بیشتر باشه خوبه ولی در مورد شما فکر می کنم بیشتر شدن این جلسات به بیشتر شدن دلبستگی منجر میشه.
    برای همین اگر ایشان معیارهای کلی شما را دارند و می دونید اگه صحبت کنید چیز خاصی اضافه نمی شه بهتره فعلا یک ایست بکنید.
    بهتره به طور نامحسوس یک تحقیق حسابی بکنید.مثلا از استاد راهنما!یا مدرسه.یا دوستان یا همسایه ها و...
    اون موارد تردید را هم می تونید راحت تو صحبت ها اشاره ای بکنید.ببینید واکنششون چه طوریه و...(مثلا هول می شن یا...)
    اگه مورد خاصی نبود و قانع شدین یک مشاوره برید و آنجا هم یک جلسه ای داشته باشید و بقیه جلسات را هدفمند برید تا از افزایش دلبستگی بی رویه جلو گیری بشه.


    به مادر و خواهر دخترخانم هم از نظر اخلاقی و شخصیتی خیلی دقت کنید.


    2)اتفاقا به نظرم این خیلی خوبه که آدم همون مورد اولش مورد علاقش باشه.چون بعدها دچار مقایسه و... نمی شه.
    این نکته کاملا مثبتیه و باید خدا را خیلی شکر کنید.اما از کسانی که تیکه می پرانند برحذر باشید.چرا که بعد از نامزدی ممکنه تخم شک و تردید در دل شما بکارند و شما پیش خودتون بگید نکنه من می تونستم یک انتخاب بهتر داشته باشم.در صورتی که از این خبرا نیست.من خودم تجربه خواستگاری های مختلف داشتم.این جوری نیست که آدمی که مطابق معیارهای ما باشه به راحتی پیدا بشه.تازه پیدا هم بشه این طوری نیست که بتونیم اونو بیشتر دوست داشته باشیم.پس از اینکه تجربه اولتونه نگران نباشید.


    3)راستش من خودم صیغه محرمیت را نمی پسندم.چون ممکنه هرچیزی پیش بیاد و قضیه کنسل بشه.اون وقت سر یک صیغه محرمیت بعدا هر وقت خواستگاری رفتین باید بگید که صیغه کرده اید(یعنی از نظر شرعی موظف هستید که بگید!) حالا بیا اثبات کن که چیز خاصی نبوده.قبول هم بکنند ممکنه دخترخانم تو دلش شبهه ای چیزی به وجود بیاد.
    .ولی نامزدی یک ماهه خوبه.فوقش کنسل هم بشه لازم نیست به کسی بگید چون تو دوران آشنایی بودین.بعدش هم ان شاالله عقد کنید و 6 ماه هم عقد باشید.



    سلام به شما، ممنون که به تاپیکم اومدین. شما تو این انجمن خیلی طرفدار دارین.
    چرا غبطه؟ شما هم که مثل بابام سر به سرم میذارین؟! خوب اولیش رو دیدم و پسندیدم دیگه !
    آخه چطوری؟ دوست و آشنا که همش تعریف می کنن. هیچ وقت دوستی پیدا میشه که از بدی بگه؟! دوستی که صمیمی باشه منظورمه
    دوست عادی هم که خیلی از اخلاق و رفتار و جزییات نمی تونه آگاه باشه. نمونش خودم. اگه بیان راجع به هم کلاسی های دانشگاهیم تحقیق کنن که صرفا هم کلاس بودیم نمی دونم چی بگم. من که کامل نمی شناسمش. ولی دوستای صمیمی بحثش جداست. که معمولا هم دوستای خوبی دارم و دلم نمیاد از بدی بگم. آخه بدی خاصی هم ندارن. بالاخره هرکی هم ضعف داره هم خوبی...
    موارد تردید رو هم چشم حتما می پرسم
    در مورد مشاور. دوستان اگه کسی رو سراغ دارن که وجدان هم داشته باشه ممنون میشم معرفی کنین.((ترجیحا غرب یا مرکز تهران)
    مشاور رو هم حتما تصمیم دارم برم.
    ممنون بابت مورد 2 که فرمودین.

    این همون فاصله ای هست که من هم بهش اشاره کردم. فکر می کنم باید یه قدم برید عقب و با فاصله به موضوع نگاه کنید.
    کمی هیجان و عجله در تصمیم شما دیده می شه. البته الزاما به معنی اشتباه بودن تصمیمتون نیست. اما لازمه یه کم سرعت را کمتر و فاصله را بیشتر کنید.
    ممنونم. این ایستی که گفتین خیلی فکر رو درگیر کرد و هیمن طور بحث دلبستگیو اینا. چشم حتما همین کارو می کنم.


    و یه چیز دیگه. چطوری می تونم مطمئن شم یه دختر قبلا رابطه با پسری نداشته؟ و شیطنت نکرده باشه ؟ قبلا ازش پرسیدم که نداشتی گفته نه. من شیطونم همه فک می کنن دارم اما ندارم و نداشتم. تو بعضی برخورد ها هم متوجه شدم با این که خیلی شیطون به نظر میاد ولی شرم و حیاشو داره.
    مثلا من که دوربینم رو هم دیروز برده بودم. وقتی بهش گفتم عکس می خوام ارت بگیرم یه دفعه هول شد و خجالت کشید. و اجازه نداد عکس ازش بگیرم و گفت اگه میخ وای دو نفری عکس بگیریم. آخر راضیش کردم دو تا تکی ازش گرفتم. ( راستی من عکاسی حرفه ای هم می کنم و ایشون هم کلا عکس گرفتن رو دوست داره و وقتی فهمید من تفریحم عکاسیه کلی خوشحال شد و جالبه قبلا مدل عکاسی هم شده...منم همیشه دنبال کسی هستم که ازش عکس بگیرم و این جوری باشه کلا ! حالا باید کلی مت خئواهرم یا مامانم رو بکشم تا افتخار بدن ازشون عکس بگیرم ولی ایشون دیگه مشکلی نداره از این نظر !)

    البته منم راستش قبلا عاشق شده بودم (سن 18 سالگی) و یه عشق مسخره بود و از راه دور و همش هم یه طرفه بود و هیچ ارتباطی نبود. فک کنم برای همه این جور چیزا پیش بیاد. اگه ایشونم در این حد باشه من مشکلی ندارم ولی این که مدتی مثلا تو دانشگاه با یه پسر بوده رو نمی تونم قبول کنم چون خودم این جوری نبودم دوست دارم ایشونم مثل من بوده باشه. اینو از کجا میشه مطمئن شد؟ سوال مستقیم که فایده نداره میگه نه.

    ببخشید اگه باز هم زیاد حرف زدم.
    ممنون میشم باز هم راهنماییم کنین.

    - - - Updated - - -

    ممنون از همه
    لازمه از تک تک شما دوستان خوب 1234567، ذمانح، مصباح الهدی و شیدا. تشکر کنم.
    از تک تک جمله هاتون استفاده کردم و امروز خیلی گیج شدم. اما لازم بود.
    امروز خیلی کمتر با ایشون sms بازی کردم. من دلبسته شدم و ممکنه کار دستم بده. از همون اول که قرار بود قدم تو این راه بذارم تصمیم داشتم با عقل جلو برم. ولی این اواخر خراب شد و همش شده احساس.

    به نظرم جلسه خواستگاری یه جورایی شبیه جلسه دادگاه هستش
    از این نظر که هر چی بگی بعدها بر علیه ات استفاده خواهد شد

    پس اولا باید راست بگی و دوما از اتفاقاتی که قراره در آینده برات رخ بده یا تغییرات احتمالیت حرفی نزنی و به همین شکل دختر رو همین طوری که هست ببینی وبپسندی نه با این توصیف که بعدها تغییر خواهد کرد
    ممنون
    راستش من طوری هستم که همیشه باید راست بگم. اصلا نمی تونم فیلم بازی کنم یا به اصطلاح با سیایت باشم... اگرم بخوام این جوری باشم خیلی دووم نمیارم و جلسه بعدی همه چی رو میگم. به خاطر همینم قرار نبود بگم که من چی تو سرمه و مثلا طوری هستم که در کنار کار مهندسیم دوست دارم کار آزاد هم کنم. آخه حقوق کارمندی رویاهای منو برآورده نمی کنه. من همه این حرفا رو صادقانه به ایشون گفتم...
    ولی حق با شماست. اتفاقا پدرمم گفته که من روز خواستگاری میگم که فقط روی وضع فعلی پسرم حساب کنین. یعنی نه خونه داره نه مغازه. فقط تو یه شرکت کار می کنه با حقوق مشخص و یه ماشین فقط از خودش داره. از نظر اجاره خونه هم ساپورتش می کنیم.
    منم موافقم. چون شروع کردن یه کار آزاد خیلی هم آسون نیست و ممکنه زمان ببره و بعدا از این نظر هم برای ایشون و خونواده شون ممکنه مشکل و سوئ تفاهم پیش بیاد.
    در خصوص این دختر هم در جلسات آشنایی بیشتر در خصوص شرایط اقتصادی فعلیت صحبت کن و بیخودی توقعاتش رو بالا نبر که ممکنه نتونی برآورده کنی
    و اگر قرار شد بازم خواستگاری بری سعی کن در خواستگاری های بعدی خود فعلیت رو به طرف مقابل نشون بدی
    ونجوری هم که تو درخصوص آینده ات و شغلت و درآمدت حرف زدی هر دختری باشه باهات به تفاهم میرسه
    راستش هیمن جمله های شما یه شوک برای من بود و بابتش ممنونم.
    می خوام رک و رو راست بهش بگم که شرایط چیه.
    دیروز هم یه چیزایی رو اشاره کردم بهش. مثلا ازش پرسیدم که فرض کن من به یه بحران بخورم. فرضا مجبور باشم این ماشینو بفروشم و ارزون ترش رو بخرم. یا مثلا کچل شم ! واکنش چیه؟ ایشون خیلی رلکس جواب دادن مگه من به خاطر موی شما و خوش تیپیته که دارم باهات ازدواج می کنم؟ مگه به خاطر ماشینته؟ من به خاطر شخصیت شماست که الان کنار شما هستم... نمی دونم میشه همین قدر اکتفا کرد؟ راهی هست یا روشی هست که مطمئن شد واقعا همین طوره؟ آخه ایشون که خودش رو به من نمیخواد بندازه ! من ایشونو رو از طریق خواهرم پیدا کردم.روزی که خواهرم بهش پیشنهاد دادم تا همدیگرو ببینیم به گفته خواهرم لحن حرف زدنش که همیشه خیلی شوخه یه دفعه جدی شد و روز اول که من ایشونو دیدم هم خیلی خیلی با من جدی حرف میزدن.
    این ها همه چطور بود؟ این جوری که دوست دوران راهنمایی خواهرمه که محل زندگیمونم عوض کردیم.و از اون مدت سال ها گذشته... اونا کرجن ما الان تهرانیم... یعنی ...نمی دونم چطوری منظورم رو برسونم...

    و سوال پرسیدم که فرض کن بعد از مدتی یه پولی جمع شد. شما ترجیح میدی باهاش یه خونه نقلی بخرم یا نه ماشینو بهتر کنم؟ ایشون گفت خوب معلومه. خونه. ماشین که مهم نیست این قدر. خونه خیلی مهمه. مستاجری بده...(جواباشون طوری بود که اصلا هول نشدن و خیلی پخته جواب میدادن که از این لذت بردم. با خواهرم که مقایسه می کنم با این که همسن هستن ولی ایشون خیلی پخته تر به نظر میاد. هیمن طور با دخترای دیگه فامیل. همون طوری که گفتم تو فامیل دختر زیاد داریم. همشون هم یا هم سن من هستن یا 1-4 سال از من کوچیک تر. مقایسه ایشون با اونا باعث شده که بگم خیلی پخته هستن.

    جوء گیر نشو و قول الکی نده همون که الان هستی رو تشریح کن

    داخل اینترنت سرچ کن یکسری سوالات که مربوط به ازدواج هست رو نکته برداری کن و با خانواده ات و دختر خانوم مطرح کن ( نحوه گفتن خیلی مهمه پس اول حرفت رو مزه مزه کن بعد بگو ) میتونی یک سوال رو به شکل های مختلف مطرح کنی تا صداقت طرف رو محک زده باشی
    چشم.
    قبلا سرچ کردم. اتفاقا روی کاغذ هم نوشته بودم کلی سوال بود. ایشون هم کلی منو سوژه کرد کعه وای این همه سوال میخوای از من بپرسی؟! و خودش هم کلی سوال از من پرسیده. که به تک تک سوالمم جواب داد. کلیاتش طوری بوده که موافق بودم باهاش و جزییاتش هم اکثرا راضی کننده بوده.
    فقط سر یه سری مسائل نگرانم. مثلا دوست داره آزادی زیادی داشته باشه.منم دید بسته ای ندارم. ولی خب یه ذره با دید من فرق داره. مثلا نوع پوشش من اصلا چادر دوست ندارم و مانتویی دوست دارم. ولی مانتوی سنگین رنگین. ایشون میگه من مانتویی می پوشم که جلب توجه نکنه. ولی یه بار که دیدم ایشونو مانتوی نسبتا کوتاه تن کرده بود. ولی خب چون لاغر اندام هستن جلب توجه نمی کنه واقعا. اما مامانم هم سر این موضوع خیلی حساسه. و اتفاقا بهش گفت که مانتو کوتاهه ( غیر مستقیم) و ایشون ناراحت شد و به من گفت من دوست ندارم برام تعیین تکلیف کنن که چی بپوشم هر چی رو با نظر همسرم می پوشم. که شما هم قبول کردی من چیزی که جلب توجه نکنه رو بپوشم.
    ممکنه تو این مورد اذیت شم و دلخوری پیش بیاد؟ باید بیشتر راجع بهش حرف بزنیم یا همین حد کافیه؟ آخه سر این موضوع هم خیلی حساسن و سریع اخماشون میره تو هم(یعنی بعد از این که مامانم بهش گفت)
    این سوال پرسیدن که فرمودین هم خیلی سخته و تکنیک خاصی می خواد که به صداقتشون ایمان بیارم. راهنمایی چیزی هست که مثلا سوالا رو چطوری بپرسم؟
    ممنون.


    سلام برادر گرامی

    از من خواستین که راهنماییتون کنم.اما حقیقتش از خوندن مطالب شما نکته های زیادی به ذهنم نمی رسه.
    فقط راستش دلم آب شد و بهتون غبطه خوردم.

    فقط من عجالتا چند تا نکته که تو این تاپیک دستگیرم شد را می گم.


    1)درسته که جلسات آشنایی بیشتر باشه خوبه ولی در مورد شما فکر می کنم بیشتر شدن این جلسات به بیشتر شدن دلبستگی منجر میشه.
    برای همین اگر ایشان معیارهای کلی شما را دارند و می دونید اگه صحبت کنید چیز خاصی اضافه نمی شه بهتره فعلا یک ایست بکنید.
    بهتره به طور نامحسوس یک تحقیق حسابی بکنید.مثلا از استاد راهنما!یا مدرسه.یا دوستان یا همسایه ها و...
    اون موارد تردید را هم می تونید راحت تو صحبت ها اشاره ای بکنید.ببینید واکنششون چه طوریه و...(مثلا هول می شن یا...)
    اگه مورد خاصی نبود و قانع شدین یک مشاوره برید و آنجا هم یک جلسه ای داشته باشید و بقیه جلسات را هدفمند برید تا از افزایش دلبستگی بی رویه جلو گیری بشه.


    به مادر و خواهر دخترخانم هم از نظر اخلاقی و شخصیتی خیلی دقت کنید.


    2)اتفاقا به نظرم این خیلی خوبه که آدم همون مورد اولش مورد علاقش باشه.چون بعدها دچار مقایسه و... نمی شه.
    این نکته کاملا مثبتیه و باید خدا را خیلی شکر کنید.اما از کسانی که تیکه می پرانند برحذر باشید.چرا که بعد از نامزدی ممکنه تخم شک و تردید در دل شما بکارند و شما پیش خودتون بگید نکنه من می تونستم یک انتخاب بهتر داشته باشم.در صورتی که از این خبرا نیست.من خودم تجربه خواستگاری های مختلف داشتم.این جوری نیست که آدمی که مطابق معیارهای ما باشه به راحتی پیدا بشه.تازه پیدا هم بشه این طوری نیست که بتونیم اونو بیشتر دوست داشته باشیم.پس از اینکه تجربه اولتونه نگران نباشید.


    3)راستش من خودم صیغه محرمیت را نمی پسندم.چون ممکنه هرچیزی پیش بیاد و قضیه کنسل بشه.اون وقت سر یک صیغه محرمیت بعدا هر وقت خواستگاری رفتین باید بگید که صیغه کرده اید(یعنی از نظر شرعی موظف هستید که بگید!) حالا بیا اثبات کن که چیز خاصی نبوده.قبول هم بکنند ممکنه دخترخانم تو دلش شبهه ای چیزی به وجود بیاد.
    .ولی نامزدی یک ماهه خوبه.فوقش کنسل هم بشه لازم نیست به کسی بگید چون تو دوران آشنایی بودین.بعدش هم ان شاالله عقد کنید و 6 ماه هم عقد باشید.



    سلام به شما، ممنون که به تاپیکم اومدین. شما تو این انجمن خیلی طرفدار دارین.
    چرا غبطه؟ شما هم که مثل بابام سر به سرم میذارین؟! خوب اولیش رو دیدم و پسندیدم دیگه !
    آخه چطوری؟ دوست و آشنا که همش تعریف می کنن. هیچ وقت دوستی پیدا میشه که از بدی بگه؟! دوستی که صمیمی باشه منظورمه
    دوست عادی هم که خیلی از اخلاق و رفتار و جزییات نمی تونه آگاه باشه. نمونش خودم. اگه بیان راجع به هم کلاسی های دانشگاهیم تحقیق کنن که صرفا هم کلاس بودیم نمی دونم چی بگم. من که کامل نمی شناسمش. ولی دوستای صمیمی بحثش جداست. که معمولا هم دوستای خوبی دارم و دلم نمیاد از بدی بگم. آخه بدی خاصی هم ندارن. بالاخره هرکی هم ضعف داره هم خوبی...
    موارد تردید رو هم چشم حتما می پرسم
    در مورد مشاور. دوستان اگه کسی رو سراغ دارن که وجدان هم داشته باشه ممنون میشم معرفی کنین.((ترجیحا غرب یا مرکز تهران)
    مشاور رو هم حتما تصمیم دارم برم.
    ممنون بابت مورد 2 که فرمودین.

    این همون فاصله ای هست که من هم بهش اشاره کردم. فکر می کنم باید یه قدم برید عقب و با فاصله به موضوع نگاه کنید.
    کمی هیجان و عجله در تصمیم شما دیده می شه. البته الزاما به معنی اشتباه بودن تصمیمتون نیست. اما لازمه یه کم سرعت را کمتر و فاصله را بیشتر کنید.
    ممنونم. این ایستی که گفتین خیلی فکر رو درگیر کرد و هیمن طور بحث دلبستگیو اینا. چشم حتما همین کارو می کنم.


    و یه چیز دیگه. چطوری می تونم مطمئن شم یه دختر قبلا رابطه با پسری نداشته؟ و شیطنت نکرده باشه ؟ قبلا ازش پرسیدم که نداشتی گفته نه. من شیطونم همه فک می کنن دارم اما ندارم و نداشتم. تو بعضی برخورد ها هم متوجه شدم با این که خیلی شیطون به نظر میاد ولی شرم و حیاشو داره.
    مثلا من که دوربینم رو هم دیروز برده بودم. وقتی بهش گفتم عکس می خوام ارت بگیرم یه دفعه هول شد و خجالت کشید. و اجازه نداد عکس ازش بگیرم و گفت اگه میخ وای دو نفری عکس بگیریم. آخر راضیش کردم دو تا تکی ازش گرفتم. ( راستی من عکاسی حرفه ای هم می کنم و ایشون هم کلا عکس گرفتن رو دوست داره و وقتی فهمید من تفریحم عکاسیه کلی خوشحال شد و جالبه قبلا مدل عکاسی هم شده...منم همیشه دنبال کسی هستم که ازش عکس بگیرم و این جوری باشه کلا ! حالا باید کلی مت خئواهرم یا مامانم رو بکشم تا افتخار بدن ازشون عکس بگیرم ولی ایشون دیگه مشکلی نداره از این نظر !)

    البته منم راستش قبلا عاشق شده بودم (سن 18 سالگی) و یه عشق مسخره بود و از راه دور و همش هم یه طرفه بود و هیچ ارتباطی نبود. فک کنم برای همه این جور چیزا پیش بیاد. اگه ایشونم در این حد باشه من مشکلی ندارم ولی این که مدتی مثلا تو دانشگاه با یه پسر بوده رو نمی تونم قبول کنم چون خودم این جوری نبودم دوست دارم ایشونم مثل من بوده باشه. اینو از کجا میشه مطمئن شد؟ سوال مستقیم که فایده نداره میگه نه.

    ببخشید اگه باز هم زیاد حرف زدم.
    ممنون میشم باز هم راهنماییم کنین.

  12. 3 کاربر از پست مفید e-lampard تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 12 فروردین 93), شیدا. (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    غبطه از اینکه چقدر بعضی ها راحت همسرشون را پیدا می کنند و من چقدر سخت.
    ولی الان این پستتون را خوندم کلا یکم مردد شدم تو انتخابتون.
    چون شما که تاحدی هم قبول دارید احساسی شدین ولی با این حال دارید یک سری نکات منفی می بینید.پس ممکنه اگه احساسی نبودین نکات منفی بیشتری می دیدین!
    خب من نمی دونم شما دقیقا چه حد از حیا و نجابت مدنظرتون هست.ولی با این تعریفات ایشان در این حد هستند که شاید با پسری دوست نبودند و... همین برای بعضی ها کافیست.
    بعضی ها هم که معتقدند که حجاب باید کامل باشه.و....
    در کل یک مشاوره ای حتما برید.
    موسسه مشاوره بیدار: 66414300/انقلاب
    مرکز مشاوره سگال:22609389—22646884
    خانم دکتر صادقی و خانم دکتر موتابی تعریفشون را شنیدم.

    تو تحقیقات درسته که آدم دوست صمیمی اش را معرفی می کنه.ولی نکته اینجاست که آدم با هرکسی صمیمی نمیشه که.معمولا آدم با کسی صمیمی میشه که شبیه خودش باشه.مثلا شما باید بیشتر دقت کنید که این دوست صمیمی اش چه طوره.مثلا اهل روابط آزاد هست یا نه.
    اگه اون دوستش باشه احتمال زیاد خودش هم ممکنه باشه.
    یا تو تحقیقات می پرسید از نظر روابط ایشون چه طورین: گاهی می بینید طرف سربسته داره جواب می ده.شفاف نمی گه.
    ولی گاهی به طور قاطع می گن:خیلی دختر نجیبی است و اصلا به پسرها رو نمی دهد و...

    راستش از این که ایشون گفتند که بقیه فکر می کنند من اهل دوستی ام یکم نگران شدم.نکنه این جور گفته باشه که مثلا اگه تحقیق کردین و یکی سربسته جوابتون را داد و با قطعیت نگفت شما این پیش زمینه در ذهنتون باشه که آنها اشتباه می کنند.
    البته اینا احتمالاته.ولی خب باید حتما بررسی بشه.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  14. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (سه شنبه 12 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), ژینا (چهارشنبه 13 فروردین 93), شیدا. (سه شنبه 12 فروردین 93)

  15. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 95 [ 19:37]
    تاریخ عضویت
    1393-1-03
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,112
    سطح
    27
    Points: 2,112, Level: 27
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 174 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز خیلی کمتر با ایشون sms بازی کردم
    خیلی از مشکلات از همین sms شروع میشه چطور . خیلی ساده و کوتاه

    شما یک سوال رو با کمال احترام میپرسی اما اون خانوم چون از این نوع سوال خوشش نمیاد با لحنی بد میخونه یا جواب سوال شما رو با کمال احترام میده اما شما برداشت دیگه ای از sms میکنید

    بخاطر ماهیت sms که کوتاه نویسی است رساندن مطلب و نوع لحن و برخورد بسیار سخت هست

    راستش من طوری هستم که همیشه باید راست بگم. اصلا نمی تونم فیلم بازی کنم یا به اصطلاح با سیایت باشم... اگرم بخوام این جوری باشم خیلی دووم نمیارم و جلسه بعدی همه چی رو میگم. به خاطر همینم قرار نبود بگم که من چی تو سرمه و مثلا طوری هستم که در کنار کار مهندسیم دوست دارم کار آزاد هم کنم. آخه حقوق کارمندی رویاهای منو برآورده نمی کنه. من همه این حرفا رو صادقانه به ایشون گفتم...
    ولی حق با شماست. اتفاقا پدرمم گفته که من روز خواستگاری میگم که فقط روی وضع فعلی پسرم حساب کنین. یعنی نه خونه داره نه مغازه. فقط تو یه شرکت کار می کنه با حقوق مشخص و یه ماشین فقط از خودش داره. از نظر اجاره خونه هم ساپورتش می کنیم.
    منم موافقم. چون شروع کردن یه کار آزاد خیلی هم آسون نیست و ممکنه زمان ببره و بعدا از این نظر هم برای ایشون و خونواده شون ممکنه مشکل و سوئ تفاهم پیش بیاد.
    از صداق بودن هیچ وفت نترس منتهی هر حرفی رو باید در زمان و مکان خودش بزنی

    گاهی گفتن یک حرف راست و درست مشکلاتی رو در بر خواهد داشت نمیخام بگم دروغ بگو نه اصلا

    مثلا وقتی به من میگن چرا نمیری سر کار دولتی با اینکه توانایی اش رو داری میگم من خیلی دوست دارم برم سر کار دولتی اما اگر رفتم سر کار دولتی باید شغل ازادم که سالها براش زحمت کشیدم رو محدودتر بکنم و از صفر کار دولتی رو شروع کنم و . . . سعی میکنم با دلایل منطقی قانعشون بکنم (در ادامه اشاره میکنم که چطور)

    قبلا سرچ کردم. اتفاقا روی کاغذ هم نوشته بودم کلی سوال بود. ایشون هم کلی منو سوژه کرد کعه وای این همه سوال میخوای از من بپرسی؟! و خودش هم کلی سوال از من پرسیده. که به تک تک سوالمم جواب داد.
    نکنه کاغذ رو بردی جلوش باز کردی گفتی اینا رو جواب بده مگه امتحان درسی هست

    اول که باید تعداد سوالات محدود باشه و سوالات رو به ذهن بسپاری

    ممکنه تو این مورد اذیت شم و دلخوری پیش بیاد؟ باید بیشتر راجع بهش حرف بزنیم یا همین حد کافیه؟ آخه سر این موضوع هم خیلی حساسن و سریع اخماشون میره تو هم(یعنی بعد از این که مامانم بهش گفت)
    این سوال پرسیدن که فرمودین هم خیلی سخته و تکنیک خاصی می خواد که به صداقتشون ایمان بیارم. راهنمایی چیزی هست که مثلا سوالا رو چطوری بپرسم؟
    بله ممکنه دلخوری پیش بیاد اون هم از نوع شدید اما اینجا باید شما سیاست به خرج بدی و طرفین رو راضی نگه داری به قول معروف نه سیخ بسوزه نه کباب

    به صورت مستقیم در این مورد صحبت نکن سعی کن هربار گریزی کوتاه اما حساب شده به موقع بزنی مثلا بگو این لباس خیلی بهت میاد یا این کفش مناسب شما هست در ملاقت بعد بگو این لباس خیل بهتر از قبلی هست ای کاش همیشه از این دست لباس ها بپوشی و . . . کلا سیاست

    بله یکسری تکنیک برای سوال پرسیدن وجود داره ( بازم سرچ کن پیدا میشه - پیدا نکردی بگو لینک بدم )

    مثلا

    به جای اینکه از طرف مقابل بپرسیم املای اسم شما چطور هست بهتره بگیم اگر ممکن است املای اسم‌تان را با هم چک کنیم

    برای یکسری سوالات که جواب خوبی دریافت نمیکنی سعی کن طرف مقابل رو با تایید کردن حرف هاش به صحبت کردن وادار کنی باز هم به عنوان مثال خیلی ها معتقند شما برای درس خواندن زحمت زیادی کشیده اید ، به نظر میرسه پدر شما زحمات بسیار زیادی در زندگی کشده اند ، من همیشه دوست داشتم مثل برادر شما فردی بازاری و ثروتمند باشم و . . .

    با این جملات طرف مقابل ناخوداگاه سعی میکنه جزئیات دیگه ای رو برای شما بازگو کند که شاید تا الان نگفته باشه

    همانطور که گفتم سوالات رو محدود کن و برای هرکدام یکی دو جمله این شکلی پیدا کن که اگر قانع نشدی بتونی اطلاعات بیشتری بدست بیاری

    یه چیزی رو فراموش نکن وقتی طرف مقابلت اعتمادش جلب شده و داره صحبت میکنه به هیچ عنوان سوال نکن تا صحبت کنه فقط گاهی برای این که یکنواختی از بین بره تایید و تحسین کن

    جملات خودش رو برای خودش بازگو نکن (ممکنه ناخواسته کلمه یا جمله ای به حرف هاش اضافه کنی که مورد پسند نباشه ) مثلا نگو تو این رو گفتی بگو طبق چیزی که شما گفتید

    یا اگر متوجه منظورش نشدی نگو من این رو متوجه نمیشم یا بلد نیستم ( مخصوصا در مواردی که مربوط میشه به خانوم ها ) میتونی از جمله اجازه بدهید ببینم درست متوجه شدم، شما معتقدید که . . .

    اگر میخواهی موضوع رو به سمتی که خودت مد نظر داری سعی کن از جملاتی مثل خب ما در مورد .... صحبت کردیم کمی هم در مورد ..... صحبت کنیم نظرت چیه ؟

    به صورت مستقیم بهش انتقاد نکن فرضا بگو من خیلی این مورد رو میپسندم ، خانواده ام اینطوری هستند من نیز در همون سطح هستم با کمی اختلاف و . . .

    کلا سوالات شما باید در عین ادب و دور از ایجاد اختلاف ، هدف دار باشه

    برای سوال پرسیدن سوال کن مطلب زیاد هست تکنیک های خبرنگاری هم میتونه در سوال پرسیدن بهت کمک بکنه

    ببخشید خیلی خیلی پراکنده نوشتم چندبار مجبور شدم از پای سیستم بلند بشه رشته کلام از دستم در رفت

  16. 2 کاربر از پست مفید ذمانح تشکرکرده اند .

    e-lampard (سه شنبه 12 فروردین 93), ژینا (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    ولی الان این پستتون را خوندم کلا یکم مردد شدم تو انتخابتون.
    چون شما که تاحدی هم قبول دارید احساسی شدین ولی با این حال دارید یک سری نکات منفی می بینید.پس ممکنه اگه احساسی نبودین نکات منفی بیشتری می دیدین!
    خب من نمی دونم شما دقیقا چه حد از حیا و نجابت مدنظرتون هست.ولی با این تعریفات ایشان در این حد هستند که شاید با پسری دوست نبودند و... همین برای بعضی ها کافیست.
    بعضی ها هم که معتقدند که حجاب باید کامل باشه.و....
    در کل یک مشاوره ای حتما برید.
    موسسه مشاوره بیدار: 66414300/انقلاب
    مرکز مشاوره سگال:22609389—22646884
    خانم دکتر صادقی و خانم دکتر موتابی تعریفشون را شنیدم.

    تو تحقیقات درسته که آدم دوست صمیمی اش را معرفی می کنه.ولی نکته اینجاست که آدم با هرکسی صمیمی نمیشه که.معمولا آدم با کسی صمیمی میشه که شبیه خودش باشه.مثلا شما باید بیشتر دقت کنید که این دوست صمیمی اش چه طوره.مثلا اهل روابط آزاد هست یا نه.

    اگه اون دوستش باشه احتمال زیاد خودش هم ممکنه باشه.
    یا تو تحقیقات می پرسید از نظر روابط ایشون چه طورین: گاهی می بینید طرف سربسته داره جواب می ده.شفاف نمی گه.
    ولی گاهی به طور قاطع می گن:خیلی دختر نجیبی است و اصلا به پسرها رو نمی دهد و...


    راستش از این که ایشون گفتند که بقیه فکر می کنند من اهل دوستی ام یکم نگران شدم.نکنه این جور گفته باشه که مثلا اگه تحقیق کردین و یکی سربسته جوابتون را داد و با قطعیت نگفت شما این پیش زمینه در ذهنتون باشه که آنها اشتباه می کنند.
    البته اینا احتمالاته.ولی خب باید حتما بررسی بشه.
    ممنون از وقتی که میذارین
    درسته. ولی عرض کردم این اواخر احساسی شدم. و کلا طوری هستم که اگه متوجه اشتباهم شم سریع خودم رو جمع و جور می کنم. از دیروز هم رفتارم با ایشون با حالت قبل برگشته. یعنی دیگه خودمونی نیستم. به نظر میاد ایشون هم یه خرده تعجب کرده...که چی شده یه دفعه این جوری شدم !
    یه سری سوالا هم با وایبر و sms پرسیدم. که اگه دو روز پیش بود جرات نمی کردم بپرسم ولی حالا دوباره دارم با عقل پیش میرم.
    کلا آدم بدبینی هم هستم نسبتا. فکر می کردم ایشون واکنش بده در مقابل سوالام. ولی خیلی خوب و منطقی برخورد کرده تا حالا. و بعد هم گفت چه خوب شد که سوالای اساسی دارین می پرسین. از این سوالا باید بیشتر پرسیده شه.
    مثلا من در مرود درآمدم گفتم که ممکنه تا چند سال اولیه هیمن باشه و زندگی قدری سخت باشه. و من اصلا راجع به مغازه و کار ازادم اصلا نمی تونم قولی بدم چون دست من نیست دست پدرو مادرمه. و گفتم ممکنه با این درامد نتونم انتظارات شما رو برآورد کنم.
    ایشون گفت من انتظار آن چنانی ندارم و ... که از حوصله بحث خارجه. فقط متوجه شدم که من اشتباه از حرفای ایشون برداشت کردم.
    خلاصه که می خوام بگم در حال حاضر احساسی نیستم. تصمیمم دارم همه حرفامو بگم. تا دو روز پیش می ترسیدم که ایشونو از دست بدم ولی الان این جوری فکر نمی کنم.
    ولی نباید منکر این شم که به ایشون علاقه پیدا کردم.


    در مورد حیا و نجابت، ما هم از خونواده مذهبی هستیم. تا چند سال پیش هم مادرم چادری بود. ولی الان این طوری نیست. حجابش کامله ولی با مانتو. خودم هم همیشه سعی می کنم لباسی بپوشم که خاص و شیک باشه. همیشه دوستامم می گفتن که تو این لباس های قشنگو از کجا پیدا می کنی. اینو گفتم که بگم همون طور که خودم دوست دارم این طوریباشم برای ایشون هم این حق رو قائل هستم که اگه دوست داره لباسی شیک و تک بپوشه، بپوشه. منتهاش سر این قضیه نمی دونم چرا این قدر حساس هستن.
    می خوام در این مورد هم رک حرفم رو بزنم. حقیقت از همون یه مانتویی که پوشیده بود خیلی راضی نستم و دوست دارم یه مقدار بلند تر می پوشید...

    در مورد توضیحاتی که راجع به دوستا دادین. ممنون. پس حتما باید برم بپرسم.
    ولی خواهرم هم قبلا دوست ایشون بوده ( دوست صمیمی) خواهرم میگه اون موقع تو مدرسه خیلی شیطون بود و باعث خنده همه بود. به خاطر هیمنم خیلیا باهاش دوست بودن از جمله دخترایی که از اون موقع دوست جنس مخالف داشتن. ولی خب دوستای صمیمیش ما بودیم. همیشه هم به اونا میگفت از این کارا نکنین درست نیست(دوستی با جنس مخالف)
    ایشون همیشه هم نماز می خونه. تا اونجایی که متوجه شدم. چون تو وایبر تایمی که ثبت میشه موقع نماز صبحه. فک می کنم برا نمازه که بیدار میشه دیگه. برام خیلی مهمه نماز خون باشه. خودش که گفته بعضی وقتا نماز صبح قضا میشه اما تا اونجا که می تونه می خونه. راستش وضعیتش از من بهتره. من نماز صبحم وقتی تعطیلم احتمال زیاد قضا میشه ! فک می کنم کسی که نماز خون باشه اهل شیطنت های این جوری نمی تونه باشه. اشتباه می کنم؟
    ولی خب باید با یه سری سوال غیر مستقیم مطمئن شم.
    باز هم ممنون.

    - - - Updated - - -

    در مورد ایست که فرمودین. قبلش تصمیم دارم سوالامو کامل کنم و بعد از اون که صحبت خاصی نمی مونه نگهش دارم. خواستم بگم که این توصیه شما دو دوست بزرگوار رو هم مد نظرم هست و اگه میبینین فعلا دارم سوال میپرسم به خاطر اینه که یه سری حرفا رو فک می کنم باید مرور کنم.
    اتفاقا ایشون هم بعد از سوالایی که پرسیدم قدری نگران شد. نه برای من بلکه برای خودش. و گفت من هم باید فکر کنم. قرار شده فکر کنه و بعد جواب بده و چند سوال هم ایشون بپرسه. یعنی طوری نیستن که من هرچی بگم ایشون هم خودش رو وفق بده. دارن با من بحث می کنن و از این بابت خوشحالم که ایشونم این جوری هستش. امروز هم گفتن من فکر می کردم 100 در 100 با هم تفاهم داریم. ولی این طوری نیست. گفتم نکنه اصلا تفاهمی نداریم گفتن نه تفاهم زیاده ولی باید بیشتر صحبت کنیم.ولی اون جوری که فکر می کردم نیست.../

    یه سوالف انگشتر نشون رو مادر داماد میخره دیگه؟ الان چطوری شده؟ مامانم میگه به سلیقه خودم باید باشه. ولی ایشون میگه این حرفا مال قدیماست. این انگشتر یه یادگاره و من باید دوست داشته باشم. به سلیقه خودم باید باشه. بحث این شد که یه سری چیزا رو باید خودمون دو نفری انتخاب کنیم به سلیق خودمون منم می دونستم چنین چیزی رو مامانمئخریده از قبل خواستم بپرسم ببینم واکنشش چیه. حالا واقعا چطوریه؟ چیزی مثل انگشتر نشون رو به سلیق ایشون باید بخریم یا نه این هدیه مامانم می تونه باشه و فقط به سلیقه خودشه؟!
    این چیزای ازدواجه که خیلی سختش می کنه !

    باز هم منتظر راهنمایی خوب شما دوستان هستم
    ویرایش توسط e-lampard : سه شنبه 12 فروردین 93 در ساعت 11:25

  18. 2 کاربر از پست مفید e-lampard تشکرکرده اند .

    ژینا (چهارشنبه 13 فروردین 93), مصباح الهدی (سه شنبه 12 فروردین 93)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    خب یکم خیالم راحت شد که خواهر دارید.
    آخه خواهر خوب واقعا خوبه و خیلی می تونه بهتون کمک کنه.
    1)از نظر آرایش ایشان چگونه اند؟
    2)آیا فیس بوک یا سایر صفحات اجتماعی ایشان را دیدین؟ آیا دارن؟چه جوری بوده؟
    3)شما گفتین از مانتوشون ناراضی بودین.آیا از میزان حجاب مو و آرایش و... ایشان راضی هستین؟
    4)برای شما اختلاط با آقایون درچه حد مهم است.مثلا در این حد که فقط دوست پسر نداشته باشه.یا مثلا اگه بچه های دانشگاه باهم برن تفریح ایشون هم با دختر و پسر بره تفریح و اونجا باهم راحت باشن ؛مشکلی نداره؟
    5)بااینکه باهاتون هنوز محرم نیست تا چه حد باهاتون رسمی حرف می زنه؟ لحن اس ام اس هاش چه جوریه؟ مرز بندی داره یا نه؟
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  20. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (پنجشنبه 14 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من تو آشنایی با خواستگارم مشکل دارم
    توسط kimia68 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مهر 94, 15:52
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 16:45
  4. راهنمایی تو خواستگای4(بهبود یافتن مشکلات)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 92, 21:18
  5. راهنمایی می خوام تو خواستگاری2 (انجام صحبت ها و برگزاری مراسم نامزدی)
    توسط بی وفا در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 خرداد 92, 12:46

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.