به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عجب.به نظرم یکبار که زدت و اگر اثرات کبودی روی بدنت بود فوری شکایت کن و طلاق یکطرفه بگیر مهرتم بذار اجرا تا ادب بشه من خودم آقا هستم که این حرفو دارم میزنما. آخه این که نمیشه زندگی.تازه حالا شما خیلی قوی بودی که زیر دست این بی وجدان دوام آوردی. ببخشید به صراحت گفتم ولی اینجور مردا آدم بشو نیستن.بهتر بود قبل از عقد تحقیق میکردی.

  2. 4 کاربر از پست مفید myl تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 18 فروردین 93), mercedes62 (دوشنبه 18 فروردین 93), فرهنگ 27 (شنبه 16 فروردین 93), هم آوا (یکشنبه 17 فروردین 93)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 آذر 93 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    693
    سطح
    13
    Points: 693, Level: 13
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متشکرم

    من همیشه فکر میکردم که تقصیر از منه حتما رفتارام تا حدی ایراد دارن و خیلی ناراحت میشه که دستشو بلند میکنه اما به مرور که این کارش زیاد شد متوجه شدم که ایراد حتی اگه صرفا


    از من نباشه دو طرفه که هست. برای همین هم سعی می کردم خودم آرومتر بشم هم با اون صحبت کنم البته صحبتام هنوزم به نتیجه نمی رسه.


    درسته ریشه در خانواده شون داره. مدل رفتاریشون یه جوریه. احترام به مادر خیلی شدید. البته ما بی احترامی نمی کنیم اما وقتی اومدم تو خونشون همه چیز برام عجیب بود چه جوری

    میشه آدم با مامانش انقدر رودربایستی داشته باشه. مدام دست مادرشو ببوسه! شوهرمو برادرشم خیلی خودشونو با شخصیت میدونن. فکر میکنن علامه دهرن. فکر میکنن همه بی

    سوادن. علنا هم این حرفا رو به زبون میارن. البته اهل مطالعه هستن اما کسی که اهل مطالعه باشه باید در درجه اول شعورشو ببره بالا. بار آخری که دعوامون باعث شد خانوادش بفهمن

    من گفتم چرا میزنه؟ برادرش و شوهر خواهرش (که پسر خالشون هم هست) خندیدن و گفتن اسلام گفته زن رو باید زد! مونده بودم که به اینا چی بگم. بعدشم شوهرم باهاشون رفت و

    بعد یک هفته که فهمیدن من رفتم پزشکی قانونی(به نظرتون نباید می رفتم؟) اونها هم رفتن دادگاه ادعای عدم تمکین کردن.

    خلاصه گیر افتادم همیشه فکر می کردم اگه با عجله جدا بشم کار اشتباهی آمار طلاق بالا رفته. من نباید مطلقه بشم . مشکلات مال سال اول و دوم زندگیه و به مرور حل می شه. یکبار

    توی عقد کردگی پیش مشاور رفتم اونم به اصرار آوردم اما مشاوره همش منو محکوم کرد و دیگه نرفتم بار دوم ۴ ماه قبل بود بعد از دعوا که اونم مجبور شد بیاد. وقتی دوباره رفتم پیش

    همون مشاوره اون خانوم گفت من کاملا می فهمم چی میگی. شوهرت مشکلش ریشه ایه باید چند جلسه پیش روانشناس بره. خیلی خوشحال شدم که یکی پیدا شده که شوهرمو

    مثل خودم شناخته.

    سه چهار روزه شوهرم دیگه نمی گه بریم طلاق بگیریم مهربون تر شده خودمم نمی دونم چه اتفاقی افتاده! اما من دیگه نمیخام سختی بکشم میخام باهاش صحبت بکنم به پیشنهاد

    شما اگه می تونه بره پیش روانشناس خودمم با خوانوادش صحبت کنم باز هم اگه نتونست کنار بیاد بگم من به طلاق راضیم. دیگه چقدر صبر کنم.

    - - - Updated - - -

    آقای myl از همدردیتون ممنونم.

    ما تحقیق کردیم اما توی تحقیق همه گفتن سالمه و صبح میره سرکار شب میاد. من ۴ ماه قبل بعد از دعوا به پیشنهاد همسایه و صاحبخانه مون با پدر و

    مادرم رفتم کلانتری و ازش شکایت کردم. و نامه پزشکی قانونی هم بردم. از اونجا بود که مشاوره رفتم و اون رو هم بردم. اما اون حتی توی کلانتری تعهد هم نداد برای این که منو دیگه

    نزنه. به نظرم این جور جاها باید به زور تعهد بگیرن. بعدشم نامه عدم تمکین بنده اومد در حالی که من بعد از دعوا در منزل بودم و شوهرم به منزل مادرش رفته بود. در نامه به من اتهام بی

    حجابی و بد دهنی و ... زده بودن. اما من دوباره کوتاه اومدمو زنگ زدم گفتم بیا خونه. خواستم از سر شروع کنم. اون نمیومد به زور مادر و برادرش اومد بعدشم گفت سه ماه وقت داری

    رفتاراتو درست کنی.

    بعدش چند بار منو زده اما خیلی جزئی تر.


    واقعا شانس آوردم که تا به حال ضربه مغزی نشدم اما نمی تونم طلاق بگیرم میترسم بد بخت تر بشم. میترسم که اگه بخام تو اجتماع وارد بشم هر رفتاری که بکنم با دیگران فکر کنن

    منظوری دارم!! خانم ها بعد از طلاق اوضاعشون بد می شه. از طرفی هم دوستش دارم. اونم اگه موضوعی نباشه که خوش نیاد خوبه. محبت میکنه. نگاهاش مهربونه و تقریبا همه

    دوستش دارن اما من دیگه حوصله ندارم سر هر مسئله پیش پا افتاده ای باز خواستم کنه و بگه خودتو درست کن.

    به نظرتون چرا من همیشه فکر می کنم اگه کس دیگری باهاش ازدواج کرده بود زندگی خوبی داشت؟ فکر می کنم حتما من ایراد دارم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید maryam 020 تشکرکرده است .

    هم آوا (یکشنبه 17 فروردین 93)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    عزیزم بهتره قبل از هر چیزی اول آرامش خودت رو به دست بیاری و آروم باشی.
    بعد هم وقتی وارد یه زندگی شدی همه تلاشتو بکنی که زندگی رو بسازی و زیباتر کنی و طلاق اخرین راهه. پس دنبال علت مشکل و راه حلش باش
    در درجه اول باید ببینی چی عصبانی یا ناراحتش می کنه جلوگیری کنی
    مثلا اگر نوع پوشش شما براش مهمه یه کم بیشتر رعایت کنی یا نحوه صحبت کردنت پشت تلفن . یه کم بیشتر به هوای دلش باش ...
    اصولا آقایونی که دست بزن دارن وقتی بیشتر جرات می کننکه کتک بزنن که خانومشون جوابشون رو بده همون لحظه شما سعی کنن یه کم سکوت کنی بعد که عصبانیتش کم شد بعد به آرومی باهاش صحبت کنی . حتی یه جاهایی رو کوتاه بیای تا براش حالت یه زن سرکش رو نداشته باشی (البته منظورم چهره ای هست که همسرتون از شما تو ذهنش می سازه)

    - - - Updated - - -

    تا جایی که می تونی سعی کن دعواهات به خانواده ها کشیده نشه که اصلا عواقب خوبی نداره یه نمونش همین طرفداری هاست که شما رو آزرده می کنه
    اصلا جلوی اقوام بحث نکنید

    - - - Updated - - -

    و مثل یه پروژه زماندار و طولانی رو زندگیت وقت بذار با مهربونی و آرامش با همسرت برخورد کن . مطمئن باش درست میشه

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام دوست خوبم
    من با نظر خانم zendegiye movafagh موافقم ... به نظرم شما هم تا حدودی مقصر هستی من تا اینجا نشانه هایی از لجبازی در شخصیت شما دیدم که باید ترکش کنید... هیچ مردی از سر خوشی زنش رو نمیزنه مگه اینکه بیمار روانی باشه که در مورد همسر شما صدق نمیکنه... شما باید نکاتی که برای ایشون مهم هست رو رعایت کنی جالبه که همسرتون حتی لفظاً عیوبتون رو میگه و باز هم شما اقدام به اصلاح اونها نداری اگه میخای از طلاق جلوگیری کنی همیشه به این فکر کن که مقصر شمایی و باید خودت رو تغییر بدی اینطوری از شدت ناراحتی هایی که داری کاسته میشه
    اینکه تحت هیچ شرایطی زندگی تو ترک نمیکنی خیلی نکته مثبتیه و همیشه یادت باشه اونی که بخواهد زنش رو طلاق بده هیچ وقت در موردش حرف نمیزنه یک راست اقدام میکنه پس نیازی به تهدید نداره و از طلاق نترس...
    در سال جدید برات آرزوی خوشبختی دارم عزیزم

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 آذر 93 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    693
    سطح
    13
    Points: 693, Level: 13
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها ممنونم ازتون



    اما من بخاطر اون چادر پوشیدم از اول عقدمون. هر چند که خیلی سختم بود اما چون بهش قول داده بودم عمل کردم. غیر از چادر مسائل دیگه رو بیشتر رعایت کردم البته اون ازم نخواسته بود
    خودم رعایت کردم. بیشتر از این نمیتونم تغییر کنم. ادامه سخت گیریهاش داره اثر منفی میذاره. احساس میکنم چقدر از خودم و علائقم دور شدم.دیگه خودم نیستم. سخت گیری بیش از



    اندازه آدمو حریص تر میکنه. باعث شده که گاهی به فکرم خطور کنه که درسته طلاق سخته اما حداقل میتونم دوباره به خودم برگردم.


    آخه چرا از روز اول بهم نگفت غیر از چادر باید خیلی مسائل دیگه رو هم رعایت بکنی. چرا نباید منو بپذیره با این ویژگی ها. میگه اگه عوض بشی میخامت. اون میخاد تا مرز دوگانگی

    شخصیت پیش برم! اصلا نمیفهمه چه ضربه ای به من وارد میکنه با این کارش.


    یکی از ادوستانم میگه خودتو انقدر تغییر بده که حتی از اون چیزی که میخاد یک گام جلوتر بری! چقدر خودمو فداش کنم دیگه؟ مگه کیه؟ دوستش دارم اما آیا ۲ سال دیگه هم خواهم

    داشت؟ اگه هر چقدر هم طبق میلش عمل کردم اما بازم بیشتر خواست و تا آخر عمر این ها رو خواست چی؟ آخه من پشت تلفن هم بلند حرف نمیزنم بهانه جویی میکنه.


    از دیشب هم دوباره داره طلاق رو مطرح میکنه. میگه ما تو این چند وقتی که با هم هستیم ال و بل. فکر نمیکنه که منو داره از بین میبره؟ هیچ شوقی و قدرتی برای کار کردن ندارم دیگه.

    بهش میگم تو میخای طلاق بدی اما من نمیخوام. تا الان دلم میخواست زندگیمونو بسازیم برات هر کاری میکردم اما حالا که خودت نمیخای دیگه از اراده من خارج شده خودت می دونی.

    اما عملا خیلی برای اینکه دلگرم بشه به زندگی تلاش می کنم.


    میگه من داغونم تو که نمی دونی تو سرم چی میگذره. میگم به خاطر من؟ میگه نه بابا. میگه آدم نباید برای زن و بچه خیلی تلاش کنه که مثلا ماشین بخره خدا خودش بخاد میده. اصلا

    به فکر رفاه من نیست.


    دوست ندارم درباره شوهرم اینو بگم اما فکر میکنم واقعا مشکل روحی داره. شخصیتشم درست شکل نگرفته. صدمات زیادی هم توی خانواده خورده و چون زن ها رو درست نمیشناسه فکر

    میکرده زن مثل یه کنیزه و هیچی بهش مربوط نیست. برای همین با ازدواج با من یهو جا خورد و دید که منم مثل خودش شخصیتی دارم و ویژگی هایی. و بنابراین ادامه زندگی براش سخت

    شد. میخاد از هر قید و بندی آزاد بشه.



    نمیدونم اینم یه فکره که میاد تو سرم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید maryam 020 تشکرکرده است .

    هم آوا (یکشنبه 31 فروردین 93)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 آذر 93 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    693
    سطح
    13
    Points: 693, Level: 13
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy کی مثل من شوهرش کتکش میزنه و بعد بهش میگه چون ناشزه ای میزنمت؟

    سلام بچه ها

    میخام بدونم کسی بوده که شرایط منو داشته باشه و الان شوهرش خوب شده باشه؟ من ناشزه نیستم

    اون برای اینکه کار خودشو درست جلوه بده این تهمت رو به من میزنه و به دیگران هم همینو میگه.

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    2,170
    سطح
    28
    Points: 2,170, Level: 28
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 130
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام دوست عزيز ميشه بيشتر توضيح بدين ؟
    چند سالتونه ؟ چند ساله ازدواج كردين ؟
    چرا همسرتون شما رو ميزنه ؟
    ميشه يكي از دعواهاتون كه شما رو زد و توضيح بدين ؟

  11. 2 کاربر از پست مفید afsooon تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 18 فروردین 93), هم آوا (یکشنبه 31 فروردین 93)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 آذر 93 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    693
    سطح
    13
    Points: 693, Level: 13
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون افسون عزیزم برای توجهت

    من قبلا یک تایپک دیگه ایجاد کردم که اونجا راجع به بعضی مشکلاتم گفتم با عنوان :
    با دید بد شوهرم نسبت به خودم چه کار کنم؟

    مثلا همین امروز عصر واسش آش پخته بودم با کلی محبت نشستیم بخوریم وقتی خواستم یه ملاقه دیگه براش بریزم گفت نه نمیخام. من گفت فقط یکی دیگه بریزم دستمو به شدت هل

    داد و همه آش توی ملاقه ریخت تو سفره و گفت: همچین میزنمت که بچسبی به دیوار مگه نمیگم نمیخام!!!!!!!! فکر کنین جواب محبتمو این طوری داد. آخه این عصبانیت داشت؟ خیلی دلم

    گرفت فقط بهش نگاه کردم. این کارم یعنی ناشزه بودم. باور کنید اینم به معنای ناشزه بودن می دونه. خیلی دلم گرفته.

    - - - Updated - - -

    هر دو ۲۸ ساله هستیم و ا سال و نیم عقد و یک سال و نیم عروسی که مجموعا سه سال میشه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید maryam 020 تشکرکرده است .

    هم آوا (یکشنبه 31 فروردین 93)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 آذر 93 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    693
    سطح
    13
    Points: 693, Level: 13
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    انگار دیگه کار از کار گذشته. فکر کنم میخاد بره دادخواست طلاق بده. رفتار عجیبش که یهو شروع کرد به محبت کردن به شک انداخته منو( البته به جز امروز). فکر کنم میخاد روزای آخر اذیت

    نشم. امروز یه بهانه خودش جور کرد و قهر کرد. منتظرم که همین روزا نامه دادگاه بیاد. نفسم داره بند میاد.

  15. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    اصلا ناشزه یعنی چی ؟


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.