به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 46
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 فروردین 93 [ 16:20]
    تاریخ عضویت
    1392-6-08
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ممنون از پاسختون
    باعث دلگرمی ست
    1. از لحاظ قد که خوبه
    شاید خیلی خیلی کمی لاغر باشه اما اون مشکلی نیست تناسب اندام با ورزش و تغذبه مناسب بدست میاد . روی این موارد بحثی نیست و خوبه.

    2. حس آرامش - صمیمیت - روحیه - سادگی- محکم بودن - و اینکه خوش اخلاقه - . البته شوخ طبع هم فکر کنم باشه - اگه مثل داداشه باشه که دیگه واویلا
    - اعتماد به نفس داره - البته منم شوخی زیاد می کنم و از جدیت یکنواخت خوشم نمیاد

    3.حس قدرت . آرامش بهم میده منتها جاذبه ی به لحاظ ظاهری و زیبایی که بخواد دلم بلرزه نیست . چهره عادی داره که جذبم نمی کنه .
    منتها برخی مورد ها رو که می رفتم برام جذابیت ظاهری بیشتری داشتن. برخی هم کمتر

    4.ببینید دلم اونطوری که بگم مثلا تب می کنم . منتظر بمونم آب میشم و ... نیست.
    ولی بله خیلی دوست داشتم جلسات ادامه پیدا کنه تا به قطعیت برسم منتها جو خانواده ها بخصوص اونا کمی مانعه . و ممکنه اصلا در مورد من فکرای بد کنن.
    وابستگی که برام ایجاد شده بیشتر باطنیه


    ضمنا اینم از مزایاشه که فهمیدم که خیلی برای شوهرش احترام قاعله .
    بعد اینکه من توی زندگیم اهداف بزرگی دارم که احساس کردم ایشون می تونه به من کمک کنه .
    و اینم بگم که آدم رک و راحتیه تقریبا و ...
    ویرایش توسط yerahgozar : جمعه 08 فروردین 93 در ساعت 00:42

  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 فروردین 93 [ 16:20]
    تاریخ عضویت
    1392-6-08
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تنها راهی که به ذهنم می رسه اینه که بپرسم جوابش مثبته در کل یا نه . اگه بود با خانواده بریم خونشون و من اونجا میگم یکسری حرفای نهایی رو میخوام بهت بزنم. و توی اون فرصت که به احتمال زیاد ایشون راحت تر برخورد می کنن یه ارزیابی دیگه از خودم نسبت به خودم داشته باشم. اگه توی جلسه حسم مثبت شد که هیچ و اگر نشد با یکسری صحبتا طوری که ناراحت نشه مثلا بگم من لیاقت تو رو ندارم و ... اونجا همه چی رو تموم کنم.


    نظر شما چیه؟
    ضمنا من تقریبا کل تاپیک های مرتبط تالار رو هم مطالعه کردم اما خوب گیر کردیم دیگه . حتما راهی هست.

    خانم مصباح لطفا ادامه دهید

    متشکرم.

  3. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام مجدد

    ببینید من شاید از نظر خواستگاری یکم تجربه ام از شما بیشتر باشه.چون هم برای برادرهایم خیلی خواستگاری رفتم و آنها هم خیلی با من حرف های دلشون را مطرح می کردند و در جریان نگرش آقایون هستم.و هم برای خودم خواستگار اومده.

    البته من هیچ نظر قطعی نمی دم.فقط تجربه خودم در مورد برادرهایم را می گم و شاید در مورد شما صدق نکنه.

    من فقط یک سری حرف های کلی می زنم.خودتون ببینید تا چه حد با شما مطابقت داره.

    یک به دل نشستن ظاهر داریم و یک ظاهر ایده آل که برای هر کس متفاوته .هرچند که این ایده آل تحت تاثیر تبلیغات داره تقریبا به یک سمت می ره.


    به دل نشستن یعنی آدم وقتی چهره کسی را می بینه حس خوبی ازش دریافت کنه.یعنی حس آرامش و صمیمیت.یعنی آدم بتونه با ظاهر اون طرف ارتباط برقرار کنه.

    اگه کسی به دل شما نشینه با هزار جور آرایش و گریم و جراحی های زیبایی هم عمرا به دل شما نخواهد نشست.حتی شاید هم خوشگل بشه ها.ولی باز هم به دلتون نمی شینه.مثلا من یکی از هنرپیشه ها هست.با اینکه همه از زیباییش تعریف می کنند،من ازش خوشم نمیاد.با اینکه قبول دارم خوشگله ها ولی حس بدی بهم می ده.نمی دونم شما هم همچین تجربه ای داشتین یا نه.
    این به دل نشستن واقعا مهمه و هیچ وقت تکراری نمیشه.حتی وقتی طرف پیر بشه این موضوع حتی زیاد هم می شه ولی تکراری نمیشه.

    یک ظاهر ایده آل داریم.که برای آقایون زیبایی زن ملاک هست.باید دقت کرد که خیلی ایده آل گرایانه نباشه.

    البته اگر کسی خودش ظاهر ایده آلی داشت؛هیچ اشکالی نداره که توقع یک ظاهر ایده آل از همسر آینده اش داشته باشه.بلکه اگه آقایی واقعا از نظر تیپ ، قد و هیکل عالی بود؛حتما باید در این قضیه فردی نزدیک به زیبایی خودش پیدا کنه و کاملا حق هم داره!

    اما مساله این است که در جامعه امروزی خیلی از خانم ها با ظاهر و پوششون دارن داد می زنند که ببینید من چه اندام خوشگلی دارم.کمر باریک منو ببینید.موهای فلان منو ببینید.دماغ عمل کرده منو.ناز و عشوه منو، آرایش منو و....
    یا در فیلم های هالیودی بدن ها و چهره های بی نقص را می شود دید .

    این ها باعث می شه که به طور ناخوداگاه یک ایده آلی در ذهن آقایون ساخته بشه.و طبعا ضمیر ناخوداگاه افراد را با اون ایده آل مقایسه می کنه و نمره می ده.

    توی مقایسه هم معلومه همیشه ظاهر ایده آلی برنده می شه.زن آدم هرچقدر هم که خوشگل باشه؛بالاخره بعد از مدتی خوشگلیش عادی میشه.یا بالاخره زیباییش به مرور کم می شه.ولی این ایده آل ظاهری هیچ وقت پیر نمی شه.دخترهای زیبا همیشه در فیلم ها و خیابان هستند که هیچ وقت پیر نمی شن.

    از آن گذشته اگر بخواهیم منصف باشیم،یک عده کمی از افراد جامعه بسیار زیبا و یک عده کمی هم بسیار زشت هستند.بقیه افراد بین این دو گروه اند و بیشترین افراد ظاهر متوسط دارند.

    اگر ملاک اول آقایون این زیبایی باشد؛بیشتر دختران از دایره انتخاب خارج می شوند.در حالی که خود اون آقا هم از نظر ظاهری معمولا در وسط این نمودار زنگوله ای هست.

    ولی مقایسه همیشه سبب میشه که ما از واقعیت دور بشیم.اگر مرد به خصوص بعد ازدواج ظاهر همسرش را با موارد دیگه مقایسه کنه متوجه خیلی از ایرادات میشه.مثلا اصلا حواسش نیست که خانم مثلا بینی اش بزرگه و داره راحت زندگی اش را می کنه ها ولی یک مقایسه باعث میشه که توجهش به اون ایراد جلب بشه و حس خوبش را خراب کنه.

    این مقایسه در خواستگاری هم خیلی بده.اینکه همیشه موارد را از نظر زیبایی بررسی کنیم باعث وسواس فکری و شکل گرفتن یک ایده آل در ذهن میشیم.که تغییرش بعدا واقعا سخت میشه.

    من اینو توی یک تاپیک دیگه هم گفتم:

    با خوشگل ترین دختر دنیا هم ازدواج کنید؛بعد مدتی خوشگلیش براتون عادی میشه.و یا خوشگل تر از اون باز هم پیدا میشه.

    اون چیزی که به نظر من در چهره مهمه اون حس خوبییه که به آدم منتقل می کنه.حس آرامش؛معصومیت و اطمینان...
    این هاست که تکراری نمی شن و مثل آب می مونه.همیشه آدم بهش نیاز داره.اما چهره های با آرایش غلیظ و ... ولی بدون حس خوب و آرامش برای شما مثل نوشابه یا شربت می مونه.در کوتاه مدت شیرینه و لذت بخش.اما اگه هرروز شربت بخورید دلتون را می زنه.با اینکه از آب هم خوشمزه تره.ولی آب با اینکه بی رنگ و بی مزه است؛اما هیچ وقت دل آدم را نمی زنه.و وقتی آدم تشنه است هیچ چیزی جای آب گوارا را نمی گیره.

    دختر پاک و معصوم که چهره و اندامش شاید مثل این سوپر استارهای فیلم های هالیوودی نباشد و رنگ آنها را نداشته باشد؛اما درصورتی که حس خوب و دلنشینی در شما ایجاد کند؛مانند آب زلال می ماند.هیچ وقت تکراری نمیشه

    این معنای به دل نشستن هست.

    مطلب دیگه هم در مورد حجاب ایشون هست.خوب اصولا حجاب برای همین هست که در مرد نامحرم تحریک جنسی ایجاد نشه.و اون زیبایی های محرک را بپوشونه.وگرنه چه کاربردی می تونه داشته باشه.دیگه دختر باید خیلی خیلی خوشگل باشه که حجاب هم نتونه زیبایی اون را بپوشونه و تحریک ایجاد کنه.

    من خودم قیافه با حجابم خیلی با بی حجابم فرق داره.حتی یکی از دوستان دانشگاهم به مناسبتی مراسمی گرفته بود.وقتی من اونجا بی حجاب بودم دوستان دانشگاهیم منو اول نشناختن.می گفتن چقدر بدون حجاب فرق می کنی!اصلا باورمون نمی شه.
    شاید به این دلیل باشه که من هیچ وقت تو محیط دانشگاه خواستگار نداشتم.چون حجاب و رفتارم طوری نبوده که بخواد نظر آقایی را به خودش جلب کنه.ولی تو مهمونی ها و... حتی افرادی که منو نمی شناسن خیلی از خانم ها نظرشون به من جلب شده و از این طریق خیلی خواستگار داشتم.چون واقعا هم بدون حجاب زیبا هستم.

    همین زن داداش من هم همین طور بودن.ظاهر باحجابشون با بی حجابش فرق داشت.من اینو می دونستم و به برادرم منتقل کردم.(البته چهرشون معمولیه ولی دلنشین که بی حجاب از معمولی زیباتره.برادرم هم چهره معمولی رو به خوب دارن)

    اتفاقا امروز برادرم تنهایی خونمون اومده بودن و خیلی از زن داداشم تعریف می کرد.و از انتخابش خیلی راضی بود.می گفت وقتی از سر کار بر می گردم،با بهترین لباس و آرایش و روی باز به استقبالم میاد.خیلی خیلی احترام منو حفظ می کنه .همیشه همه جا حواسش بهم هست و...

    چون با برادرم راحت هستم ازش پرسیدم که اون قیافه که اول سرش دو دل بودی الان برات چه طوره.گفت دقیقا همون طور که تو گفتی.هیکلش برام خیلی زیباست.چهره اش هم چون همون حس خوب آرامش را می ده.با آرایش هم که قشنگ می شه.و می گه از همه مهمتر اون اخلاق و محبتش باعث شده خیلی تو دل من جا باز کنه.و اصلا الان می فهمم که این اخلاق چقدر مهمه.اگه با یک زن خوشگل تر ازدواج می کردم زیباییش که برام قطعا عادی میشد ولی اگه اخلاق نداشت حتما تو نظرم زشت میومد.و ازش زده می شدم.

    الان برادرم مثل چشمانش به زن داداشم از نظر حیا و پاکی ایمان داره.و زن داداش من حتی سر کار هم می ره.ولی برادرم خیالش کاملا راحته و هیچ شکی به زن داداشم نداره.این اطمینان واقعا تو زندگی مشترک خیلی مهمه.یک نگاهی تو این تالار به تاپیک های خیانت و...بیندازید متوجه منظورم می شید!


    اما مساله شما اینجاست که مادر و خواهر شما ایشان را بی حجاب ندیدند.

    به نظر من به خصوص به خواهرتون(چون دخترای الان خیلی بیشتر دقتشون تو این زمینه ها بالاست.من که برای برادرام این طوری بودم.اصلا برادرام بدون نظر من خواستگاری نمی رفتن.خیلی جاها هم رفتم ولی چون سلیقه برادرم را می دونستم به خاطر ظاهر کار را به خواستگاری نکشوندیم.) بدون هیچ رودروایسی حرف دلتون را بزنید.و به یک بهانه ای مثل اینکه ما رسم داریم ؛آنها یک جلسه دختر خانم را بی حجاب ببینند.مثلا یک جلسه خواستگاری برید اما بعد از اینکه صحبت کردین،مادرتون برن تو اتاق دختر را بی حجاب ببینند.(یکی از خواستگارای من این کار را کرد).ولی ما خودمون حتی اگه خواستگار نگه؛خودمون پیشنهاد می دیم. یا اینکه مادر و خواهرتون تنها برن.که این طوری بهتره.خجالت هم نداره.یک چیز طبیعی است.

    به هر حال از دیدن بدون حجاب که خجالتش کمتره!

    اگه به دل شما نشسته و فقط مونده اون بعد زیبایی های زنانه که خب معلومه با حجاب پوشیده میشه حتما و حتما برای جلسه بعد مادر و خواهرتون ایشون را بی حجاب ببینند. وگرنه نمیشه هیچ نظری داد.

    و همین طوری تعداد جلسات فقط بیشتر می شه ولی این دو دلی براتون خواهد ماند و هیچ فایده ای نداره.و تو همین نقطه خواهید ماند.

    ولی بعدش هم باز می تونید به بهانه جلسات مشاوره بیرون برید.حتی اگه بعدا نظرتون هم عوض شد می تونید از مشاور بخواهید که به بهانه ای ازدواج شما را تایید نکند.خود مشاورها بلدن و اون وقت هم شما عذاب وجدان کمتری خواهید داشت.



    دقت کنید که من اصلا نگفتم قیافه مهم نیست.اتفاقا خیلی خیلی هم مهم است.و من بعضی از موارد خواستگاری برادرانم را به همین دلیل قیافه جلو نرفتم.فقط باید منطقی و عاقلانه به این موضوع نگاه کرد و ناخوداگاه ایده آل گرایانه و همراه مقایسه نباشد.

    و نکته دیگه این که باید آدم قیافه خودش را هم نگاه کند و از این نظر هم هم کفو خودش را انتخاب کند.

    هم کفوی در قیافه هم این جوریه که وقتی دیگران زوج را می بینند بگن: این دو نفر چقدر بهم میان.مثلا یکی خیلی خوشگل نباشه.یکی خیلی معمولی.چون این طوری هر دو تو دلشون در زندگی احساس تردید می کنند.

    اگه باز ابهامی داشتین حتما بپرسید و بعدا به ما هم خبر بدین






    - - - Updated - - -

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : جمعه 08 فروردین 93 در ساعت 21:53

  4. 6 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), myl (شنبه 09 فروردین 93), saeeded (چهارشنبه 27 خرداد 94), yerahgozar (دوشنبه 11 فروردین 93), برسرک (شنبه 12 مهر 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  5. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yerahgozar نمایش پست ها
    تنها راهی که به ذهنم می رسه اینه که بپرسم جوابش مثبته در کل یا نه . اگه بود با خانواده بریم خونشون و من اونجا میگم یکسری حرفای نهایی رو میخوام بهت بزنم. و توی اون فرصت که به احتمال زیاد ایشون راحت تر برخورد می کنن یه ارزیابی دیگه از خودم نسبت به خودم داشته باشم. اگه توی جلسه حسم مثبت شد که هیچ و اگر نشد با یکسری صحبتا طوری که ناراحت نشه مثلا بگم من لیاقت تو رو ندارم و ... اونجا همه چی رو تموم کنم.


    نظر شما چیه؟
    ضمنا من تقریبا کل تاپیک های مرتبط تالار رو هم مطالعه کردم اما خوب گیر کردیم دیگه . حتما راهی هست.

    خانم مصباح لطفا ادامه دهید

    متشکرم.
    ببخشید من این پستتون را نخونده بودم.الان متوجهش شدم.این پیشنهاد درست نیست.
    چون باز هم دختر نمی تونه در اون موقع سریع حس صمیمیت ایجاد کنه.در کل خانم ها با آقایون طول می کشه که یخشون باز شه.

    یعنی الان شما نسبت به رفتارشون تردید دارید؟
    یعنی رفتارشون براتون جذاب نیست؟خیلی سنگین و جدی برخورد می کنند؟
    یکم بیشتر توضیح بدین.ایشون خجالتی هستند یا نه و...

    ببینید اگه ایشون خیلی مذهبی و محجبه باشند با نامحرم نمی تونند خوب گرم بگیرند.
    گرم گرفتن و صمیمیت و رابطه برقرار کردن با دیگران را مادر و خواهرتون تو اون جلسه زنانه می تونن متوجه بشن.مثلا چه جوری استقبال می کنند و چه طوری پذیرایی می کنند.
    مثلا ما خودمون یک جا خواستگاری رفتیم(بدون داداشم) رفتار دختر خانم و مادرش خیلی سرد بود.اصلا صحبت نمی کردند و انگار افسرده بودند.
    یک جا رفتیم؛دیدم دختر خانم همون اول این قدر گرم گرفت و این قدر تند تند صحبت می کرد و پر حرف بود و من دیدم خیلی برون گراست و...
    در حالی که برادر من در کل آدم آرومیه و دختر پرحرف و خیلی پر جنب و جوش را دوست نداشت.ولی دوست داشت خانمش شاداب و خون گرم باشه.

    همین زن داداشم را رفتیم.دیدم چقدر متین نشسته.من هم سر صحبت را باهاش باز کردم.خیلی خوب و زود با من دوست شد.به موقع می خندید و کلا دیدم برای برادرم مناسبه.
    هر جلسه هم که می رفتیم؛قبل از اینکه برن اتاق باهم صحبت کنند؛میومد کنار من می نشست و با هم حرف می زدیم.منم صحبت های مختلف را پیش می کشیدم ببینم چه طوره.نگو که اون از من هم باهوش تر بود و یک سری سوالات می پرسید و منم صادقانه بهش توضیح می دادم.
    کلا دیدم خیلی آدم خونگرمیه.ولی برادرم چون فقط رفتار موقع خواستگاریشو می دید؛یکم حس نمی کرد که بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه.

    اما شما گفتین برادرشون آدم خون گرم و شوخی است.اگه فاصله سنیشون کم هم باشه که دیگه احتمالا چون با هم بزرگ می شن؛یک سری اخلاقیات همو می گیرن.
    از اینکه برادر هم این قدر به فکر خواهرش بوده و می خواسته یک همسر مناسب پیدا کنه؛می شه فهمید رابطه خانوادگی خوبی دارن و...


    یک نکته دیگه اینکه رفتارهای مادر دختر خانم هم خیلی مهمه.مثلا ببینید چقدر گرم با شما و خانودتون برخورد می کنند.مثلا مادر چه طوری شوهرش را صدا می کنه.
    مثلا ما توی یک خواستگاری رفته بودیم؛مادر دختر و پدر دختر این قدر صمیمی بودند و پدر موقع خواستگاری از مادر به عنوان یک همسر و اینکه چقدر تو مشکلات یاریشون کرده بود صحبت می کرد.
    که به نظر من این یا از عشق واقعی پدر به مادر بود.یا از زرنگی اون پدر.یا هر دو : )


    شما خواهر ندارین که موقع جلسات کنار دختر بشینه و باهاش چهار تا کلام حرف بزنه؟

    من معتقدم خانم ها با چهار تا کلام همو به خوبی می شناسن.و می فهمند که به طور کلی طرف مقابل از کدوم دسته دخترهاست.
    همین طور که آقایون جنس خودشون را خیلی بهتر می شناسن.
    من خودم اگه خواستگاری به جلسات دوم بکشه به برادرم حتما می گم بیاد و کنار پسر بشینه و چهار تا کلام ازش بپرسه.این قدر نظر برادرم برام مهمه.چون خودش جوونه و جوانهای این دوره را بهتر می شناسه.

    راستی شما از ایشون پرسیدین که چند تا دوست دارند؟
    تفریحاتشون چه طوریه و کجاها می رن.دوست دارن که همسرشون عاطفی باشه یا نه؟و...
    رابطشون با اعضای خانواده چه طوره؟
    پدرشون چقدر نسبت به دخترشون حساس هستند؟
    چقدر مسافرت رفتند؟آخرین بار کی بوده.کجا رفتند و...


    یک چیز دیگه هم الان به ذهنم رسید.من یکی از خواستگارام از ما اجازه گرفته بود که شماره موبایل منو برای اینکه قرار بود بریم بیرون داشته باشه.پدرم هم موافقت کرد.
    به مناسبت عید به من اس ام اس داد.من هم جواب می دادم.کلا از اونجا هم من خیلی نکات دستگیرم شد.
    به بهانه هماهنگ کردن وقت مشاوره گاهی تماس می گرفتم.اگر سوالی هم داشتیم گاهی تلفنی صحبت می کردیم.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  6. 7 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), kiann (شنبه 09 فروردین 93), myl (شنبه 09 فروردین 93), فدایی یار (چهارشنبه 27 خرداد 94), محمد 93 (یکشنبه 21 اردیبهشت 93), yerahgozar (دوشنبه 11 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  7. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها


    شما خواهر ندارین که موقع جلسات کنار دختر بشینه و باهاش چهار تا کلام حرف بزنه؟

    من معتقدم خانم ها با چهار تا کلام همو به خوبی می شناسن.و می فهمند که به طور کلی طرف مقابل از کدوم دسته دخترهاست.


    ایده ی خوبیه.یعنی اصلش هم باید همین باشه منتها میخوام بدونم خواهر بهتره سر چه مسائلی با دختر حرف بزنه تا دستش بیاد که طرف چطوریه؟سوال دیگه اینکه باید چه مسالی رو با خواهرمون درمیون بذاریم تا با دختره دربارش صحبت کنه؟

  8. 2 کاربر از پست مفید myl تشکرکرده اند .

    e-lampard (شنبه 09 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  9. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 99 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1393-1-08
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    5,082
    سطح
    45
    Points: 5,082, Level: 45
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    240

    تشکرشده 30 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط myl نمایش پست ها
    ایده ی خوبیه.یعنی اصلش هم باید همین باشه منتها میخوام بدونم خواهر بهتره سر چه مسائلی با دختر حرف بزنه تا دستش بیاد که طرف چطوریه؟سوال دیگه اینکه باید چه مسالی رو با خواهرمون درمیون بذاریم تا با دختره دربارش صحبت کنه؟
    سلام
    من تازه عضو شدم یه تاپیک هم زدم. در استانه ازدواج هستم. امیدوارم دوستان به تاپیک من هم سر بزنن و راهنماییم کنن.
    خواستم منم نظرمو بدم.
    این که خواهر هم می تونه با دختر مورد نظر صحبت کنه خوبه، و میشه یه سری چیزها رو متوجه شد. ولی باید دید افکار خواهر با خودتون چقدر نزدیکه؟ معیارا یکیه یا متفاوت؟
    مثلا خود من تقریبا هیچ وجه اشتراکی با خواهرم ندارم. از این که سلیقه ش تو زشتی و زیبایی چیه بگیرین تا اخلاق و رفتار خوبی که براش معیاره. خیلی وقت ها شده گفته فلان دختر خیلی خوشگله که من برعکس فکر می کردم ! این جوری اگه باشه فکر می کنم خیلی نمیشه به نظر خواهر تکیه کرد ! البته خوب بعضی چیزها هست که ممکنه خواهر بهتر بتونه متوجه شه. منکر اون موارد نیستم. این که یه دختر می تونه جنس خودش که دختر هستو بهتر بشناسه و از این موارد.

    من هم حدودا یه ماهه که برای ازدواج قدم برداشتم و فعلا داریم همدیگرو می شناسیم
    خدا رو شکر پدر ایشون منطقی هستن. آخرین جلسه که با خودش صحبت کردم ازش پرسیدم که امکانش هست که شماره شما رو داشته باشم تا بتونم قدری بیشتر با شما در ارتباط باشم. ایشونم گفت بله. اگه خواستی هم می تونی تلفن بزنی و سوالی هست بپرسی. که من هنوز تماس نگرفتم ولی sms دادم بهش. ایشونم هیمن طور و فکر می کنم شناختم به ایشون خیلی بیشتر شده.
    ویرایش توسط e-lampard : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 12:40

  10. 2 کاربر از پست مفید e-lampard تشکرکرده اند .

    myl (شنبه 09 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  11. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی جلسه اول خواستگاری اگر از طرف خوشمون اومد عیب نداره شماره موبایل دختر رو از خودش بگیریم ؟

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 فروردین 93 [ 16:20]
    تاریخ عضویت
    1392-6-08
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array


    خیلی ممنون
    راستی توی پرانتز بگم که (مبادا برای دوستان سوء تفاهم پیش بیاد. من اصلا دنبال مثلا فلان دختر زیبای بدون نقص چشم آبی بهمان و .... نیستم.یعنی ایده آل اونجوری اصلا ندارم. نمی گم هر زیبایی آدم بدی است یا هر نا زیبایی خوب است . اما میخوام در جریان باشید که همه ی ملاک من این نیست.
    بودند در دوران دانشجویی زیبارویانی که جلو آمدند و من دل به آنها ندادم و ... سر به زیر انداختم.
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما یک ریال منطق و انسانیت و مردانگی سرشان نمی شود.
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما گویا خود را گم کرده اند و به بهانه ی روشنفکری ، مبانی را زیر پا نهاده اند.
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما به همان سرعتی که وارد دل آدم می شوند با همان سرعت بلکه سریعتر هم از دل خارج می شوند .
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما هنوز در دوران طفولیت به سر می برند .
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما آنقدر ادا و ... دارند که یک لحظه نتوان تحملشان کرد چه رسد به یک عمر .
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند اما در بازی های بچه گانه ی این روزگار گم شده اند .
    هستن کسانی که ظاهر زیبایی دارند و تمام حواسشان فقط به همان زیبایی خود است
    و ....)

    من فقط ظاهر اینقدی برام مهمه که به دلم بشینه و ازش خوشم بیاد . یعنی برای خودم دوست داشتنی باشه چهرش. که این هم نمی دونم دست منه یا نه واقعا .
    به قول شاعر
    به مجنون گفت روزی عیب جویی
    که پیدا کن به از لیلی نکویی

    که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
    به هر جزوی ز حسن او قصوریست

    ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت
    در آن آشفتگی خندان شد و گفت

    اگر در دیده‌ی مجنون نشینی
    به غیر از خوبی لیلی نبینی

    تو کی دانی که لیلی چون نکویی است؟
    کزو چشمت همین بر زلف و رویی است

    تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
    تو چشم و او نگاه ناوک انداز

    تو مو بینی و مجنون پیچش مو
    تو ابرو، او اشارت‌های ابرو

    دل مجنون ز شکر خنده خونست
    تو لب می‌بینی و دندان که چونست

    کسی کاو را تو لیلی کرده‌ای نام
    نه آن لیلی‌ست کز من برده آرام

    ترا رد کردن او حد نمي‌بود
    اگر مي‌بود ليلي بد نمي‌بود


    اما خانوم مصباح (که الان با وجود شما دیگه دو تا خواهر دارم
    جواب سوالاتون :

    رفتارشون خوبه فقط چون از من مذهبی تره احساس می کنم که خیلی تو این مسائل از من سره . برای همین بهش گفتم که من شاید لیاقت تو رو نداشته باشم. شاید با یه طلبه ازدواج کنی مثلا بتونی زندگی معنوی تری داشته باشی نسبت به زندگی با یک مثلا مهندس فنی . اما خوب اون از منطق حرفم خوشش میومد و می گفت همین قدر که به یه سری چیزا مقیدی برام کافیه .

    رفتارش که حقیقتش با من راحت صحبت می کرد کلا آدم آروم و ریلکسیه.

    خجالتی که بعید می دونم باشه. چون توی کار تبلیغ و ... هم هست . فقط می گفت که یه جا که لزومی نداره مثلا کمتر و جایی که لازمه بیشتر حرف می زنه که فکر کنم درستشم همینه. می گفت آدم ساکتیه منتها به نظرم کم گوی و گزیده گوی هستش.
    چرا رفتارش مناسبه به نظرم

    دوست و رفیق هم فکر کنم داشته باشه. منتها مستقیم ازش نپرسیدم.
    راستی اینا 7 تا خواهرن و 2 برادر و ظاهرن جو گرمی بینشونه.
    تفریحاتشم فکر کنم بیشتر سفر و ... باشه و نیز سفر های مذهبی و ... و اردوهایی مثل راهیان نور و ...

    پدرشون هم فکر می کنم که روی اینها حساس باشه منتها خوب شاید اینکه چندین جلسه صحبت باشه و آشنایی و اطمینان بیشتر بشه مثل اینکه زیاد برا پدر و مادرش عرف نیست.
    یعنی الان من نمی دونم چکار کنم بعد از 4 جلسه بازم باهاش قرار بزارم و برخورد داشته باشم یا نه. خود این قرار گذاشتن هم کمی برای خانواده اونا سخته. یعنی من اینجوری حس کردم.
    حالا بهم پیشنهاد بدید چی کار کنم دقیقا. می دونم آخرش من باید به نتیجه برسم. اما می خوام بدونم الان چکار کنم بهتره .
    از لحاظ باطنی که فکر می کنم کم پیش میاد شبیه این خانم. حتی گاهی توی ذهنم میاد که اون صد در صد خیلی پاکتر از من زندگی کرده تا الان و حقش یکیه بهتر از من . نمی دونم.
    اما به لحاظ ظاهری هنوز باهاش حشر پیدا نکردم اونطوری که باید و شاید. حالت بینابین دارم الان.

    اگه دیگه باهاش حرف نزنم و بگم نه این تردید تا آخر عمر با من خواهد بود.
    اگه دیگه باهاش حرف نزنم و بگم آره این تردید ممکنه بعد ز عقد خدای ناکرده شدیدتر بشه و مشکلی که الان میشه حل کرد رو بهتره الان حل کرد.

    و اگه باهاش حرف هم بخوام بزنم (بعد از 4 جلسه گفتگو) ٰ، آیا صحبت دوباره رو نظرتون روش هست؟ اگه هست چطوری ؟ جو خانواده ایشون شاید جواب نده . ولی خودش که می گفت مانعی نداره.

    من میگم باید اینقدر برخورد داشته باشم باهاش قبل عقد تا نظرم به یه سمتی بره بالاخره؟ شما چی می گین؟
    ضم این حرفا اصلا دلم نمی خواد اون خانم به لحاظ احساسی درگیر موضوع بشه و خدای ناکرده آسیب ببینه. هر چند که من طی جلسات توجیهش کردم که بحث یک عمر زندگیه و باید فکراتو خوب بکنی و حرفاتو بزنی و شناختت رو زیاد کنی.

    اگه من اینو رد کنم خدا یه نفر مشابه این رو جلوم قرار میده یا اینکه ...؟
    یا اینکه رد نکنم ؟ موندم همینطوری.

    الان بعنوان یه راه عملی بگید چیکار کنم؟ داره دیر میشه

    باز هم تشکر
    ویرایش توسط yerahgozar : دوشنبه 11 فروردین 93 در ساعت 22:51

  13. #39
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام برادر گرامی
    گویا از نظر شخصیتی ایشون به دل شما نشسته.یعنی مثلا ایشون می تونه یک دوست خوب برای شما محسوب بشه و حتی احتمالا می تونه یک همسر خوب هم باشه .اما فقط و فقط مونده ظاهر .
    والا چی بگم در شرایط سختی هستین.شما خودتون فکر می کنید با افزایش جلسات ممکنه ظاهرش به دل شما بشینه؟اگه تو این 4 جلسه 50-50 موندین فکر نکنم بعدش درصدش مثلا با یک جلسه زیاد بشه.
    من تو پست قبلیم هم گفتم تنها راه برای شما اینه که مادر و خواهرتون ایشون را بی حجاب ببینند.چون واقعا بعضی دخترا بدون حجاب خیلی قیافشون فرق می کنه.من احساس کردم چهرشون براتون حالت خنثی داره.یعنی جذاب نیست.ولی ممکنه بدون حجاب جذاب باشه.
    ضمن اینکه همون طور که خودتون گفتین ایشون خیلی مذهبی هستند.ممکنه ابروهایشان را مرتب نکرده باشند.یا خیلی کم فقط تمیز کرده باشند.
    ابرو در زیبایی نقش بسیار پررنگی داره.من دوستانی داشتم که بعد از ازدواج ابروهاشون را زنانه برداشتند و از این رو به اون رو شدند.
    همین زن داداش من از این رو به اون رو شد و بعد اصلاح برادرم خیلی خوشش اومد.
    با خواهرتون مشورت کنید.ایشون نظر بدن که بعد از آرایش ابرو چقدر ممکنه چهره دخترخانم عوض بشه.اگر ابروی پهنی داشته باشند که من مطمئنم از این رو به اون رو میشن.چون به عینه دیدم.
    اگه مادر و خواهرتون ایشون را بی حجاب ببینند و بگن که آیا واقعا ایشون خیلی متفاوت می شن و یک تعریف هایی از ایشون براتون بکنند شما دیدتون تغییر می کنه و با افزایش جلسات محبت ایجاد میشه.
    الان هم خودتون با خواهرتون در مورد ظاهر صحبت کنید.مثلا اگه خواستین خواهرتون بهتر منظور شما را متوجه بشه می تونید بگید مثلا فلان هنرپیشه از نظر فلان و...

    اما اگه فرق چندانی نداشت؛به نظرم دیگه ادامه ندین.به ریسکش نمیرزد.چرا نتونید یک دختر دیگه پیدا کنید.البته شاید به این با ایمانی نتونید ولی کمی معتدل تر چرا! به نظرم می تونید.

    نمی دونم سطح مذهبی بودن شما در چه حد است.
    اما من یک تجربه از خودم بگم:
    من یک خواستگاری داشتم که می گفت از نظر مذهبی در سطح متوسط است و واجبات را انجام می ده و محرمات را انجام نمی ده.من خیلی باایشون در مورد مسائل مذهبی صحبت می کردم ولی کلا شفاف جوابم را نمی داد.مثلا در مورد مسائل ارتباط با نامحرم و... می گفت خب من اصلا در چنین شرایطی نبودم و...
    مثلا موسیقی با صدای زن .می گفت نه گوش نمی دم و...
    ولی همیشه می گفت متعادلم.خیلی اهل معنویت نبود.در صورتی که من به شدت بودم.اما همش خودش می گفت من اگه با شما ازدواج کنم خودم می دونم که خیلی تغییر می کنم و...
    خلاصه من تا جلسه 4 همش تردید داشتم و همش دعا می کردم که خدایا اگه واقعا ایشون از نظر پاکی و حیا اون آدم دلخواه من نیست همه چی خود به خود کنسل بشه.
    من خودم تو معیارام آدم مذهبی را می پسندیدم ولی اون قدر اون موقع به من تو گوشم می گفتند که سخت نگیر و... من ادامه می دادم.از جلسه 5 که یک بار باهم امامزاده صالح رفتیم و من دیگه کلا خودم را سپردم به خدا و گفتم دیگه هیچ گیری نمی دم.اتفاقا همون جلسه که من ذهنم را از این مساله برداشتم مساله به دل نشستن اتفاق افتاد.و همون کشش باطنی که شما گفتین و...
    اما کار خدا وقتی ما خونشون رفتیم بعدش پدرم(که همش به من می گفت سخت نگیر) دیگه نظرش مثبت نبود!
    یعنی اصلا برام خیلی عجیب بود که چرا و... که خیلی بهانه ها آوردند.ولی چون وقت مشاوره گرفته بودیم یک جلسه هم مشاوره رفتیم.اونجا مشاور یک سوالی در مورد معیار پاکی از نظر ایشان پرسید و ایشون یک جواب داد که سر نخی دست من شد.(از نظر مشاور نکته ای نبودها ولی برای من یک نکته شد)اما دلبستگی و عذاب وجدان که من یک جوان را این قدر معطل خودم کردم و... نمی ذاشت جواب منفی بدم.اصلا نمی ذاشت که من برم این تردید را رفع کنم.همش خودم را توجیه می کردم و حتی یک جلسه دیگه صحبت و یکی دو بار هم تلفنی...اما درنهایت پدرم دیگه وقتی با این آقا صحبت می کرد اصلا دلش راضی نبود وجواب منفی را داد.و من تا مدتی ناراحت بودم.(خیلی کم البته)
    در نهایت توسط یکی از دوستام من در فیس بوک ایشون متوجه خیلی نکات و عکس هایی شدم که تفاوت اون حیایی که من از همسر آیندم می خوام چقدر زیاده و کلا دیگه وقتی اینو فهمیدم تمام دلبستگی من رفت و کاملا آروم شدم ودیگه هیچ حسی نبود.البته هیچ چیز که به خانواده ام نگفتم.
    و الان واقعا خدا را خیلی شکر می کنم که همه چی کنسل شد .و فکر می کنم که خدا خیلی کمکم کرد.و مداوم داشت جواب سوالات ودعاهای منو می داد ولی من خودم توجه نمی کردم و الکی ادامه می دادم.ولی در آخر انگار خدا دیگه توسط پدرم کار را تموم کرد.شاید اگه پدرم نظرش عوض نمی شد من الان سر دلسوزی ازدواج کرده بودم.به امید این که این آقا خودش گفته من اگه با یک خانمی مثل شما ازدواج کنم خیلی تاثیر می پذیرم و...
    نمی دونم شاید اون دختر خانم هم مثل من داره همش دعا می کنه که خدایا اگه این ازدواج صلاح نیست خود این آقا ازم خوشش نیاد یا یک بهانه ای پیدا بشه که همه چی کنسل بشه.
    در کل اگه واقعا دختر با ایمانی باشه با جواب منفی شما ناراحت نمی شه و مطمئنه که حتما مصلحتی بوده.و اتفاقا مطمئن می شه که حتما یک فرد باایمان تری نصیبش میشه.
    برای همین نگران نباشید.
    البته من نمی دون چقدر تجربه هایم صدق می کنه ولی من خودم از نظر ظاهر به گفته دیگران خوب هستم و تقریبا به دل همه می نشینم.اما یک بار تو شرایط سخت درسی بودم که خواستگار داشتم و اصلا دلم نمی خواست تو اون شرایط چند جلسه بی خودی خواستگاری ادامه پیدا کنه.که من قبلش واقعا از ته دل دعا کردم که خدایا اگه صلاح نیست خود اون آقا ازم خوشش نیاد.چون من حوصله صحبت و بحث با پدر و مادرم را ندارم.که همین طور هم شد و بعدا شنیدیم که معرف گفته گویا ظاهرخاصی مدنظرشون بوده و...( یعنی همون که من به دلش ننشستم).که مادرم کلی تعجب کرده بود.شاید آنها فکر کنند من ناراحت شدم.چون همه چیز اون آقا خوب بود.ولی من درواقع اون موقع خیلی خوشحال شدم.شاید اون دختر هم داره مثل من دعا می کنه و شاید واقعا قسمت نیست.

    در کل الان خودم هم نفهمیدم چه راهنمایی کردم.انگار یه جورایی بیشتر دارم با دخترخانم هم حسی پیدا می کنم.
    ببخشید که این جور شد.
    کل مطلبم را که خوندم دیدم چقدر بی ربط نوشتم.خواستم آخراش را پاک کنم؛ولی گفتم بذار باشه؛ضرر که نداره.



    - - - Updated - - -

    سلام برادر گرامی
    گویا از نظر شخصیتی ایشون به دل شما نشسته.یعنی مثلا ایشون می تونه یک دوست خوب برای شما محسوب بشه و حتی احتمالا می تونه یک همسر خوب هم باشه .اما فقط و فقط مونده ظاهر .
    والا چی بگم در شرایط سختی هستین.شما خودتون فکر می کنید با افزایش جلسات ممکنه ظاهرش به دل شما بشینه؟اگه تو این 4 جلسه 50-50 موندین فکر نکنم بعدش درصدش مثلا با یک جلسه زیاد بشه.
    من تو پست قبلیم هم گفتم تنها راه برای شما اینه که مادر و خواهرتون ایشون را بی حجاب ببینند.چون واقعا بعضی دخترا بدون حجاب خیلی قیافشون فرق می کنه.من احساس کردم چهرشون براتون حالت خنثی داره.یعنی جذاب نیست.ولی ممکنه بدون حجاب جذاب باشه.
    ضمن اینکه همون طور که خودتون گفتین ایشون خیلی مذهبی هستند.ممکنه ابروهایشان را مرتب نکرده باشند.یا خیلی کم فقط تمیز کرده باشند.
    ابرو در زیبایی نقش بسیار پررنگی داره.من دوستانی داشتم که بعد از ازدواج ابروهاشون را زنانه برداشتند و از این رو به اون رو شدند.
    همین زن داداش من از این رو به اون رو شد و بعد اصلاح برادرم خیلی خوشش اومد.
    با خواهرتون مشورت کنید.ایشون نظر بدن که بعد از آرایش ابرو چقدر ممکنه چهره دخترخانم عوض بشه.اگر ابروی پهنی داشته باشند که من مطمئنم از این رو به اون رو میشن.چون به عینه دیدم.
    اگه مادر و خواهرتون ایشون را بی حجاب ببینند و بگن که آیا واقعا ایشون خیلی متفاوت می شن و یک تعریف هایی از ایشون براتون بکنند شما دیدتون تغییر می کنه و با افزایش جلسات محبت ایجاد میشه.
    الان هم خودتون با خواهرتون در مورد ظاهر صحبت کنید.مثلا اگه خواستین خواهرتون بهتر منظور شما را متوجه بشه می تونید بگید مثلا فلان هنرپیشه از نظر فلان و...

    اما اگه فرق چندانی نداشت؛به نظرم دیگه ادامه ندین.به ریسکش نمیرزد.چرا نتونید یک دختر دیگه پیدا کنید.البته شاید به این با ایمانی نتونید ولی کمی معتدل تر چرا! به نظرم می تونید.

    نمی دونم سطح مذهبی بودن شما در چه حد است.
    اما من یک تجربه از خودم بگم:
    من یک خواستگاری داشتم که می گفت از نظر مذهبی در سطح متوسط است و واجبات را انجام می ده و محرمات را انجام نمی ده.من خیلی باایشون در مورد مسائل مذهبی صحبت می کردم ولی کلا شفاف جوابم را نمی داد.مثلا در مورد مسائل ارتباط با نامحرم و... می گفت خب من اصلا در چنین شرایطی نبودم و...
    مثلا موسیقی با صدای زن .می گفت نه گوش نمی دم و...
    ولی همیشه می گفت متعادلم.خیلی اهل معنویت نبود.در صورتی که من به شدت بودم.اما همش خودش می گفت من اگه با شما ازدواج کنم خودم می دونم که خیلی تغییر می کنم و...
    خلاصه من تا جلسه 4 همش تردید داشتم و همش دعا می کردم که خدایا اگه واقعا ایشون از نظر پاکی و حیا اون آدم دلخواه من نیست همه چی خود به خود کنسل بشه.
    من خودم تو معیارام آدم مذهبی را می پسندیدم ولی اون قدر اون موقع به من تو گوشم می گفتند که سخت نگیر و... من ادامه می دادم.از جلسه 5 که یک بار باهم امامزاده صالح رفتیم و من دیگه کلا خودم را سپردم به خدا و گفتم دیگه هیچ گیری نمی دم.اتفاقا همون جلسه که من ذهنم را از این مساله برداشتم مساله به دل نشستن اتفاق افتاد.و همون کشش باطنی که شما گفتین و...
    اما کار خدا وقتی ما خونشون رفتیم بعدش پدرم(که همش به من می گفت سخت نگیر) دیگه نظرش مثبت نبود!
    یعنی اصلا برام خیلی عجیب بود که چرا و... که خیلی بهانه ها آوردند.ولی چون وقت مشاوره گرفته بودیم یک جلسه هم مشاوره رفتیم.اونجا مشاور یک سوالی در مورد معیار پاکی از نظر ایشان پرسید و ایشون یک جواب داد که سر نخی دست من شد.(از نظر مشاور نکته ای نبودها ولی برای من یک نکته شد)اما دلبستگی و عذاب وجدان که من یک جوان را این قدر معطل خودم کردم و... نمی ذاشت جواب منفی بدم.اصلا نمی ذاشت که من برم این تردید را رفع کنم.همش خودم را توجیه می کردم و حتی یک جلسه دیگه صحبت و یکی دو بار هم تلفنی...اما درنهایت پدرم دیگه وقتی با این آقا صحبت می کرد اصلا دلش راضی نبود وجواب منفی را داد.و من تا مدتی ناراحت بودم.(خیلی کم البته)
    در نهایت توسط یکی از دوستام من در فیس بوک ایشون متوجه خیلی نکات و عکس هایی شدم که تفاوت اون حیایی که من از همسر آیندم می خوام چقدر زیاده و کلا دیگه وقتی اینو فهمیدم تمام دلبستگی من رفت و کاملا آروم شدم ودیگه هیچ حسی نبود.البته هیچ چیز که به خانواده ام نگفتم.
    و الان واقعا خدا را خیلی شکر می کنم که همه چی کنسل شد .و فکر می کنم که خدا خیلی کمکم کرد.و مداوم داشت جواب سوالات ودعاهای منو می داد ولی من خودم توجه نمی کردم و الکی ادامه می دادم.ولی در آخر انگار خدا دیگه توسط پدرم کار را تموم کرد.شاید اگه پدرم نظرش عوض نمی شد من الان سر دلسوزی ازدواج کرده بودم.به امید این که این آقا خودش گفته من اگه با یک خانمی مثل شما ازدواج کنم خیلی تاثیر می پذیرم و...
    نمی دونم شاید اون دختر خانم هم مثل من داره همش دعا می کنه که خدایا اگه این ازدواج صلاح نیست خود این آقا ازم خوشش نیاد یا یک بهانه ای پیدا بشه که همه چی کنسل بشه.
    در کل اگه واقعا دختر با ایمانی باشه با جواب منفی شما ناراحت نمی شه و مطمئنه که حتما مصلحتی بوده.و اتفاقا مطمئن می شه که حتما یک فرد باایمان تری نصیبش میشه.
    برای همین نگران نباشید.
    البته من نمی دون چقدر تجربه هایم صدق می کنه ولی من خودم از نظر ظاهر به گفته دیگران خوب هستم و تقریبا به دل همه می نشینم.اما یک بار تو شرایط سخت درسی بودم که خواستگار داشتم و اصلا دلم نمی خواست تو اون شرایط چند جلسه بی خودی خواستگاری ادامه پیدا کنه.که من قبلش واقعا از ته دل دعا کردم که خدایا اگه صلاح نیست خود اون آقا ازم خوشش نیاد.چون من حوصله صحبت و بحث با پدر و مادرم را ندارم.که همین طور هم شد و بعدا شنیدیم که معرف گفته گویا ظاهرخاصی مدنظرشون بوده و...( یعنی همون که من به دلش ننشستم).که مادرم کلی تعجب کرده بود.شاید آنها فکر کنند من ناراحت شدم.چون همه چیز اون آقا خوب بود.ولی من درواقع اون موقع خیلی خوشحال شدم.شاید اون دختر هم داره مثل من دعا می کنه و شاید واقعا قسمت نیست.

    در کل الان خودم هم نفهمیدم چه راهنمایی کردم.انگار یه جورایی بیشتر دارم با دخترخانم هم حسی پیدا می کنم.
    ببخشید که این جور شد.
    کل مطلبم را که خوندم دیدم چقدر بی ربط نوشتم.خواستم آخراش را پاک کنم؛ولی گفتم بذار باشه؛ضرر که نداره.

    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  14. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (چهارشنبه 27 خرداد 94), محمد 93 (یکشنبه 21 اردیبهشت 93), yerahgozar (سه شنبه 12 فروردین 93), شیدا. (سه شنبه 12 فروردین 93)

  15. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 29 فروردین 93 [ 16:20]
    تاریخ عضویت
    1392-6-08
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    570
    سطح
    11
    Points: 570, Level: 11
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون خواهر خوبم.
    وقت گذاشتید.
    راهنمایی های مفیدی بود .

    از سایر دوستان هم ممنونم. افتخار دادید و کمک کردید.

    سعدي مگر از خرمن اقبال بزرگان يک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتيم

    الهی ، ما همه بیچاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای، و ما همه هیچ كاره‌ایم و تنها تو كاره‌ای.

    الهی ، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.

    الهی ، از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.

    الهی ،ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر،
    ای دلیل هر برگشته،
    و ای راهنمای هر سرگشته،
    ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره،
    ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده،
    دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.

    دوستان برام دعا کنید ...

    بدرود

  16. کاربر روبرو از پست مفید yerahgozar تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (سه شنبه 12 فروردین 93)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.