به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    توکشورما اگه یکی طلاق گرفت دیگه واویلا خودتون ک میدونید.اول سعی کنیدبامشاوره و گفتگوباخودایشون میاله رو حل کنیدبهتره البته حرفم تکراریه چون بقیه دوستان هم اشاره کردن

  2. کاربر روبرو از پست مفید sadafdarya تشکرکرده است .

    negar1987 (شنبه 09 فروردین 93)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی دوستان. واقعا ممنوم که باهام همفکری میکنید.
    صدف جان من اگه با خودش به تنهایی حرف بزنم حرف منو قبول نمیکنه. وقتی پای رفتار خودش و خانوادش به میون میاد اصلا منطقی نیست.
    اتفاقا خودمم بهش گفتم بریم پیش یه مشاور خوب. آخه پیش مشاور دانشگاه خودم رفتیم که رایگان بود و اومد و البته استقبال هم کرد. ولی مشاور دانشگاه چندتا حرف نپخته جلوش زد که بدتر شد رفتارش. البته خود مشاور دانشگاه آدرس یه مشاور دیگه رو داد که بریم پیش اون( خودش حدس زد که از عهده اش خارجه)
    بهش گفتم از اون مشاوری که بهمون معرفی کردن نوبت بگیر. یه بار زنگ زد که واسه چند ماه بعد نوبت دادن و نشد بریم. چون کارش جوریه که در ماه فقط یک هفته هستش و بقیش جنوبه.
    این سری که مشکلاتمون زیادتر شد بهش گفتم پیش همون مشاوره نوبت بگیره که گفت اون خییییییییییلی گرونه! چرا نریم مشاور دانشگاه؟ بعدشم که با مادرش مشورت کرده بود گفت من که نیاز به مشاوره ندارم. هرکی مشاور میخواد خودش بگیره و هزینه شو خودش بده!
    یه سری هم که بعد از قهر من مادرش اینا اومده بودن و بحث مشاوره رفتن شد مادرش گفت پسر من پول مشاوره نمیده ها!
    اونم مث طوطی حرف مامانشو تکرار میکنه
    البته الان روابط تیره ست اما اگه پای مشاوره رفتن بشه و اونم نوبت بده خودم حاضرم پولشو بدم
    مریم جان من خودم تا اونجا که بشه جواب مادر شوهرمو با رعایت ادب میدم. اما اون بی چشم رو تر از این حرفهاست که از رفتارش دست بکشه.
    من انتظارم از همسرم اینه که خساستشو بذاره کنار، بیشتر از حرفهای مادرش آرامش من براش مهم باشه، اجتماعی تر باشه و با مردم مراوده داشته باشه اینطوری خیلی از رفتارهارو میبینه و یاد میگیره اما توی پیله ی خودشه مثل مادرش، انتظار داشتم اگه برام آرامش و شادی نمیاره حداقل اون آرامش خاطر و اون شاد بودنمو ازم نگیره.
    که البته در مقابل خواسته های من گارد میگیره و نمیخواد تغییر کنه. منم نمیتونم این رفتارو تحمل کنم.
    از نظر علاقه هم که نه کشته مرده ی همیم و نه بیتفاوت بودیم. برای هم جذاب بودیم اما الان دیگه هیچ جذابیتی برام نداره، منم احتمالا همینطور

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 شهریور 94 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1389-12-01
    نوشته ها
    190
    امتیاز
    5,807
    سطح
    49
    Points: 5,807, Level: 49
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,748

    تشکرشده 1,723 در 298 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نگار با توجه به مطالبی که اینجا نوشتی خیلی شبیه همیم،هم خصوصیات اخلاقی خودمون هم شوهرامون هم مادر شوهرامون ،ولی خب بنظرم بخاطر اینکه لااقل ازین نظر که محل کار شوهرت دور از خونوادشه،یعنی خب باز چند درجه وابستگیش از شوهر من کمتره،و خوبه و جای امیدواری داره،من فکر نکنم شوهر من بتونه دووم بیاره دور از خونوادش،اینکه استقلال مالی داره خوبه،ولی اینکه با توجه به استقلالش بازم به حرف مادرشه خوب نیست،شوهر من بیشتر بخاطر اینکه پدرش ساپورت مالیش میکردن،به حرف اونا بود و هرچی اونا میگفتن،میگفت چشم ،نمیدونم چرا اینا که انقدر با محبت و کشته مرده ی خونوادشونن،چرا با ما اینجوری نیستن،ما هنر و سیاست زن بودنو نداشتیم؟یا اونا رو انقدر اشباع کردن که بود و نبود ما خیلی بحالشون فرق نمیکنه و در های قلبشونو به رومون بستن؟!ولی برای بستن پرونده ی یه زندگی نباید خیلی عجله کرد،میدونم سخته،نمیشه زیاد هم تو دوران عقد موند و عروسی نکرد،بلاتکلیف موند،ولی خب چارمون چیه!

    چند وقت به چند وقت همسرتو میدیدی؟از نظر سطح فکری چجوریاست ؟
    مشکل اصلیت دهن بینی و تبعیت محض شوهرت از مادرشوهرته؟
    لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
    هر کس هر آنچه داد به آیینه، پس گرفت!


    ویرایش توسط shayana : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 10:50

  5. کاربر روبرو از پست مفید shayana تشکرکرده است .

    negar1987 (شنبه 09 فروردین 93)

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام نگار جان

    سال نو مبارک ؛امیدوارم سال خوبی شروع کرده باشی و بقیه سال هم خوب تر از خوب برای پیش بره.

    فکر کنم اگه اشتباه نکرده باشم صدف دریا آقا هستن!

    یه نکته ای میخواستم بگم برای گرون بودن مشاوری که میخواین برین.

    اول اینکه سعی کن یه مشاور خوب انتخاب کنی و مطمعن باشی به مشاورش . چون یه چند بار تاپیک هایی خوندم که تشریف بردن مشاور به امید حل مشکل بدتر براشون مشکل ساز شده بود. مشاورا عینه هم نیستن خوب و بد دارن باید خیلی حواست جمع باشه.

    مثه دکترا و پزشکا ؛ ما وقتی بیمار میشیم سعی میکنیم بهترین دکتر و انتخاب کنیم چون قراره جونمون و در اختیارش قرار بدیم؛ میگیم سلامتیه جسممونه مگه میشه همینطوری بدیمش زیر دست هر کسی!!!!

    برای همین کلی تحقیق میکنیم بهترین و انتخاب کنیم حتی اگه گرونترین باشه.

    حالا جالبه که یادمون میره که این جسم بدون روح و روان سالم هیچه!! درواقع آدمی و زمانی میتونیم بگیم یه فرد سالم که هم از روان سالم برخوردار باشه هم جسم سالم نه فقط جسم سالم!
    برای همین برای مشاور و روان شناس و روان پزشک هم باید دقت لازم و کرد به همون اندازه که برای دکتر و پزشک دقت میکنیم! به هیچ عنوان نباید اینارو دست کم گرفت.

    یه پزشک ناشی و کم تجربه میتونه جسم مارو معیوب کنه و یه عمر مارو خونه نشین کنه
    درکنارش یه مشاور ناشی و کم تجربه هم میتونه روح و روان مارو از کار بندازه و یه عمر مارو گریبانگیر آسیب هاش بکنه.

    الان شما میگین مشاور دانشگاه چند تا حرف ناپخته زده و مشکلو بدتر کرده بعد همون مشاور یه مشاور دیگه ای و معرفی کرده خب فقط رو حساب حرف این مشاور ناپخته و کم تجربه نرین پیش یه مشاور دیگه ای که ایشون معرفی کردن.

    من اگه جات بودم اول خودم یه جلسه تنها میرفتم این مشاور و بررسی میکردم ببینم چه مدلیه اصن تو کارش حرفه ای هست بلدن که یوقت دوباره نریم پیش مشاور و بجای حل مشکل بدتر مشکل آفرین بشن.

    بعدشم به شوهر و مادر شوهرم میگفتم روح و روان و زندگی آینده من از چندرقاز پول خیلی ارزشش بالاتره پس باید براش هزینه کنم . هزینه ای که قبل از عقد باید میکردم. اگه قبلا کوتاهی کردم الان وقتشه جبران کنم . قبلا کوتاهی شده که کار به اینجا رسیده دیگه.
    بگو اشکال نداره این هزینه رو خودم متقبل میشم تا بعدا از هر تصمیمی که میگیرم پشیمون نشم و حسرت نخورم که چرا همه راه ها رو امتحان نکردم. (البته با لحن دعوایی نباید بگی باید درکمال آرامش و بدون هیچ تنشی اما قاطع این حرفو بزنی ، طوری وانمود نکن که باهاشون داری دعوا میکنی یا داری نیش کنایه میزنی.)
    اصن بهتره این جمله و رو خودتم قبول داشته باشی.
    خداییش پول ارزشش بیشتر یا روح و روان سالم ؟
    پول ارزشش بیشتره یا یه زندگی سالم؟
    پول ارزشش بیشتره یا اینکه بگی طلاق گرفتم بدون اینکه همه تلاشمو بکنم ؛
    اینچوری بنظرم حسرت کمتری بعدها خواهی خورد ؛ اینجوری با خودت میگی من تمام تلاشمو کردم حالا اگه نشد خودش نخواست.


    حالا من نمیدونم شما کار میکنین و از خودتون حقوق دارین یا نه. ولی من حتی اگه کارم میکردم و پولم میداشتم میگفتم : فعلا که حالا پول کافی ندارم اما اینقدر این مسله برام مهم هست که سعی کنم از پدرم قرض بگیرم و بعدا حقوق ماه بعدمو دادن بهشون پس میدم . یا اگه کار نمیکنی میتونی بگی سعی میکنم بعدا کم کم بهشون این پول و برگردونم.

    ( اولا اینو باید با لحن ملایم آرام بگی و ترجیحا هم جلو فقط شوهرت ااینو بگو؛(بخاطر اینکه احساسی که میخوای منتقل کنی یوقتی با صحبتی از جانب مادرشون خنثی نشه) دوم اینکه اینو از جهتی میگم بگو که شاید به غیرتشون بربخوره و نرم بشن و سعی کنن هم خودشوون هزینه رو بدن هم اینکه وقتی اصرار شما رو با وجود نداشتن پول کافی میبینن به فکر فرو برن و به اهمیت مشاور بیشتر پی ببرن و سعی کن همکاری بیشتری بکنن.)

    امیدوارم موفق باشی عزیزم
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  7. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    negar1987 (شنبه 09 فروردین 93)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شایانا جان، علاوه بر دهن بینی ونداشتن استقلال فکری، غیراجتماعی هست و از رفت و آمد خوشش نمیاد. حالا از رفتن کمتر بدش میاد ولی از آمدن خیییییییییییلی بدش میاد!!!! درست مثل مامانش. علاوه بر اون خسیس و پول دوست هم هست.
    دور بودن جغرافیایی استقلال فکری نمیاره. 3 هفته جنوبه 1 هفته اینجا. توی این 1 هفته هم خونه ما هستیم هم خونه اونا. مادرش با یه حرف میتونه نظرشو تغییر بده.
    مرسی دختر بیخیال. فکر خوبیه که من خودم اول برم مشاور رو بررسی کنم بعد با اون برم. نه من خودم سرکار نمیرم. آره باید همینطوری بهش بگم که بفهمه وظیفه ی پدر من نیست.
    آخه شما نبودی ببینی. وقتی مادرش گفت پسرم پول مشاور نمیده، بابام بهش گفت مگه پولش چقد میشه؟ من خودم میدم. مامان پرروش رو کرد به من گفت بببین پدرت میدن. از پدرتون بگیر!!!!

    منم مثل شما فکر میکنم. منم میگم آدم پولو میخواد واسه زندگی. نه زندگی رو واسه پول
    ویرایش توسط negar1987 : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 11:35

  9. 2 کاربر از پست مفید negar1987 تشکرکرده اند .

    shayana (شنبه 09 فروردین 93), دختر بیخیال (شنبه 09 فروردین 93)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط negar1987 نمایش پست ها
    شایانا جان، علاوه بر دهن بینی ونداشتن استقلال فکری، غیراجتماعی هست و از رفت و آمد خوشش نمیاد. حالا از رفتن کمتر بدش میاد ولی از آمدن خیییییییییییلی بدش میاد!!!! درست مثل مامانش. علاوه بر اون خسیس و پول دوست هم هست.
    دور بودن جغرافیایی استقلال فکری نمیاره. 3 هفته جنوبه 1 هفته اینجا. توی این 1 هفته هم خونه ما هستیم هم خونه اونا. مادرش با یه حرف میتونه نظرشو تغییر بده.
    مرسی دختر بیخیال. فکر خوبیه که من خودم اول برم مشاور رو بررسی کنم بعد با اون برم. نه من خودم سرکار نمیرم. آره باید همینطوری بهش بگم که بفهمه وظیفه ی پدر من نیست.
    آخه شما نبودی ببینی. وقتی مادرش گفت پسرم پول مشاور نمیده، بابام بهش گفت مگه پولش چقد میشه؟ من خودم میدم. مامان پرروش رو کرد به من گفت بببین پدرت میدن. از پدرتون بگیر!!!!

    منم مثل شما فکر میکنم. منم میگم آدم پولو میخواد واسه زندگی. نه زندگی رو واسه پول
    یه نکته ای من درکنار نظر شیدا جان میخواستم بگم.

    درسته که خیانت مشکل بزرگیه
    !! منکرش نیستم.

    اما خساست و اجتماعی نبودن بیش از حد وابسته بودن هم هرکدوم به تنهایی برای خودش یه مشکلیه و در دراز مدت میتونه یه عامل شکست درزندگی باشه اگه درست نشن.

    البته من کارشناس نیستم تجربمم در این تالار از شیدا جان کمتره . اما میخواستم نظرمو بگم فقط که اگه منم اشتباه میکنم انشالله شیدا جان یا هرکسی که تجربشو دارن بیاین و نظر درست و بگن.

    اما من فکر میکنم که خیانت همسران خیلی تو چشمه بخاطر اینکه اثرش سریعه مثلا تا خانوم یا آقا متوجه خیانت میشن زود واکنش نشون میدن و ناراحت میشن و تحت تاثیر قرار میگیرن و بطور کل جامعه اینو یه مشکل بزرگ میدونه اکثرا هم زود از هم طلاق میگیرن انگار تاثیرش و خیلی زود میذاره. برای همین از مشکلات دیگه بزرگتر دیده میشه.

    اما بعضی مشکلات مثه خسیس بودن شکاک بودن ، تندخو بودن و وابستگی بیش از حد ؛ هست که مردم فکر میکنن زود حل میشه و مشکل حادی نیس که یه زندگی و به نقطه شکست برسونه اما بنظر من اینها مشکلات پنهان هستن مشکلاتی که تاثیرشون مثه خیانت سریع نیست در بلند مدت تاثیر خودشو تو زندگی ها میذاره . ممکنه یه زندگی و به نقطه طلاق هم برسونه. اما نه به سرعت خیانت!

    فرض کنیم ما دو انتخاب داریم بهمون میگن شما میتونی فقط یکی از این دورو انتخاب کنی.

    اولیش یه مرد و زن خیانت کاره؛ دومیش یه مرد یا زنی که یکی از این خصلت هارو داره یا خیلی زیادی شکاکه ، زیادی خسیسه، وابسته است یا تندخو و عصبانیه و دست بزن داره. و خشنه.

    وقتی در وهله اول بخوایم حتی با یه مرد یا زن خیانت کار برای یه روزم زندگی کنیم بدمون میاد چون اینکارو خیلی بد و نامردی میدونیم . اصلا ناخوداگاه دیدگاهمون نسبت بهشون شاید اینقدر بد بشه که اصلا برای یه ثانیه هم نتونیم تحملشون کنیم چه برسه به یه روز.

    اما اگه بهمون بگن بیاین با یه مرد یا زن تندخو ، خسیس و شکاک برای یه روز زندگی کن ، میگیم قابل تحمل تر از قبلیه و اینو انتخاب میکنیم .

    بخاطر اینکه این آدم ها رو یه روز میشه تحمل کرد اما وقتی قرار باشه به مدت طولانی باهاشون زیر یه سقف زندگی کنیم اینقدر با مشکلات زیادی روبرو میشیم که متوجه میشیم این ها هم کم از خیانتکار ها ندارن.

    اتفاقا چون تاثیرش در بلند مدت گذاشته میشه همه فکر میکنیم میتونیم حلش کنیم اما میبینیم نه اگه خود اون شخص نخواد حل کردن این مشکلات هم خودش یه مشکل جدیده.

    برای همین بنظرم شما به این موارد زودتر از دوران عقد اهمیت میدادین و توجه میکردین اما الانم ضررش کمتر از قبله بهتره قبل از عروسیتون این مشکلات و حل کنین. اشتباه دوم و تکرار نکنین فکر کنین بعد از عروسی و زیر یه سقف رفتن بدون حل این مشکلات خودشون حل میشن . هیچی خودش بدون تلاش طرفین حل نمیشه . که هیچ بدتر هم میشه.
    همیشه این انتظار و داشته باش که اگه شرایط بدتر شد حداقل شوکه نشی.

    پس سعی کن اول مشکلات و حل کنی بعد تصمیم به عروسی بگیری.

    و همینطور سعی کن اول تمام تلاشتو برای حل مشکلاتت بکنی بعد تصمیم به طلاق بگیری.

    کلا بهتره برای هر تصمیمی اول تمام تلاشتو بکنی.

    البته برای خساست که شما دارین میگین من که تو زندگیتون نیستم هیچ کسی اینجا شوهر شمارو نمیشناسه نمیدونیم تا چه حد خسیس هستن اما همینقدر میدونم خسیس بودن هم مشکلات زیادی بوجود میاره. اینو باید خودتون بفهمین شوهرتون چقد خسیسن اصلا آیا درسته که بهشون صفت خسیس بودن و نسبت بدیم یا نه.

    مثلا مثالی که برای کنار جاده بودن و سرد بودن هوا زدین و اینکه حاضر بودن تا صبح اونجا واستن اما پول به تاکسی ندن. باید ببینین آیا واقعا بخاطر خسیسی بوده یا مورد دیگه.

    مثلا من دوحالت فکر کردم اول باخودم گفتم ممکنه که خب شوهرشون از بودن درکنار نامزدشون لذت میبردن و دوست داشتن بیشتر باهاش وقت بگذرونن.

    ولی از یه طرف باخودم گفتم اگه واقعا بخاطر خساست بوده باشه ممکنه در آینده همین اتفاق دوباره تکرار بشه با این تفاوت که اینها دارای یه بچه هم باشن اونوقت چی؟ ممکنه بچه در هوای سرد مریض بشه آیا ایشون در اون شرایط هم حاضر به دادن پول به تاکسی نیستن؟
    شما باید اینجوری قضیه رو بررسی کنین ببینین ایشون در اینجور شرایطا چه نوع واکنشی ممکن داشته باشن. مثلا میتونین ازشون به صورت غیر مستقیم سوال کنین و ایشون و در اون موقعیت قرار بدین ببینین چه تصمیمی میگیرن.

    یا اینکه اصلا ممکنه شما در آینده بچه ای داشته باشین که خدایی نکرده مریض بشه آیا شوهر شما واقعا اینقدر خسیس هستن که پول دارو و درمان ایشون و ندن؟بگن خودش خوب میشه؟

    حالا اینا یه مثاله دیگه خودتون باید شرایط و بررسی کنین . بهتر هم هست برین نزد یه مشاور خوب تا ایشون تشخیص بدن آیا ایشون واقعا شخصیت خسیسی دارن یا خیر.

    بشین برای خودتم دوتا لیست تهییه کن.

    ببین اگه طلاق بگیری چه چیزهایی و ازدست میدی چه چیز هایی و بدست میاری؟
    و اگه ادامه بدی چه چیز هایی و از دست میدی و چه چیز هایی و بدست میاری؟

    امیدوارم موفق باشی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 12:17

  11. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    negar1987 (شنبه 09 فروردین 93), S.H.I.D.E.H (شنبه 09 فروردین 93), شایسته89 (شنبه 09 فروردین 93)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا دختر بیخیال حرف دل منو زدی.
    این مسائل شاید کوچیک به نظر بیاد، ولی اولا حل مشکل وابستگی و خساست کار راحتی نیست و نمیشه براحتی تغییرش داد، دوما یه عمر زندگی کردن با آدمای اینمدلی فقط رنج و زجره.
    توی این لینکهایی که میذارم آدمای خسیس و وابسته رو همردیف آدمای معتاد و هوسباز قرار داه و گفته با این دسته از آدما ازدواج نکنید:
    حتی اگر عاشق هستید با این مردان ازدواج نکنید!

    با این تیپ مردها ازدواج نکنید

  13. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 09 فروردین 93)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط negar1987 نمایش پست ها
    دقیقا دختر بیخیال حرف دل منو زدی.
    این مسائل شاید کوچیک به نظر بیاد، ولی اولا حل مشکل وابستگی و خساست کار راحتی نیست و نمیشه براحتی تغییرش داد، دوما یه عمر زندگی کردن با آدمای اینمدلی فقط رنج و زجره.
    توی این لینکهایی که میذارم آدمای خسیس و وابسته رو همردیف آدمای معتاد و هوسباز قرار داه و گفته با این دسته از آدما ازدواج نکنید:
    حتی اگر عاشق هستید با این مردان ازدواج نکنید!

    با این تیپ مردها ازدواج نکنید
    بله خب ،این درسته اما به شرطی که واقعا خسیس باشن و وابستگی شدیدی داشته باشن که غیر قابل تحمل باشه و همسر قدرت حل مشکل و درخودش نبینه.

    شما حواستون باشه که نوشته با این افراد ازدواج نکنین اما شما الان عقد کردین.
    یعنی کار از کار گذشته شما باید الان تلاشتونو بکنین که زندگیتون و بسازین تا بعدا حسرت نخورین که تلاشتتونو نکردین اگه نشد بعد دنبال تصمیم دیگه ای باشین. چون طلاق هم همچین راحت نیست.
    باید ببینین شرایطتون از اینی که هست بهتر میشه یا بدتر!!!

    به این قسمت دوم حرف منم توجه کنین. اول مطمعن بشین ایشون خسیس هستن.
    حتما پیش یه مشاور مجرب و خوب تشریف ببرین.


    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها

    البته برای خساست که شما دارین میگین من که تو زندگیتون نیستم هیچ کسی اینجا شوهر شمارو نمیشناسه نمیدونیم تا چه حد خسیس هستن اما همینقدر میدونم خسیس بودن هم مشکلات زیادی بوجود میاره. اینو باید خودتون بفهمین شوهرتون چقد خسیسن اصلا آیا درسته که بهشون صفت خسیس بودن و نسبت بدیم یا نه.

    مثلا مثالی که برای کنار جاده بودن و سرد بودن هوا زدین و اینکه حاضر بودن تا صبح اونجا واستن اما پول به تاکسی ندن. باید ببینین آیا واقعا بخاطر خسیسی بوده یا مورد دیگه.

    مثلا من دوحالت فکر کردم اول باخودم گفتم ممکنه که خب شوهرشون از بودن درکنار نامزدشون لذت میبردن و دوست داشتن بیشتر باهاش وقت بگذرونن.

    ولی از یه طرف باخودم گفتم اگه واقعا بخاطر خساست بوده باشه ممکنه در آینده همین اتفاق دوباره تکرار بشه با این تفاوت که اینها دارای یه بچه هم باشن اونوقت چی؟ ممکنه بچه در هوای سرد مریض بشه آیا ایشون در اون شرایط هم حاضر به دادن پول به تاکسی نیستن؟
    شما باید اینجوری قضیه رو بررسی کنین ببینین ایشون در اینجور شرایطا چه نوع واکنشی ممکن داشته باشن. مثلا میتونین ازشون به صورت غیر مستقیم سوال کنین و ایشون و در اون موقعیت قرار بدین ببینین چه تصمیمی میگیرن.

    یا اینکه اصلا ممکنه شما در آینده بچه ای داشته باشین که خدایی نکرده مریض بشه آیا شوهر شما واقعا اینقدر خسیس هستن که پول دارو و درمان ایشون و ندن؟بگن خودش خوب میشه؟

    حالا اینا یه مثاله دیگه خودتون باید شرایط و بررسی کنین . بهتر هم هست برین نزد یه مشاور خوب تا ایشون تشخیص بدن آیا ایشون واقعا شخصیت خسیسی دارن یا خیر.

    بشین برای خودتم دوتا لیست تهییه کن.

    ببین اگه طلاق بگیری چه چیزهایی و ازدست میدی چه چیز هایی و بدست میاری؟
    و اگه ادامه بدی چه چیز هایی و از دست میدی و چه چیز هایی و بدست میاری؟

    امیدوارم موفق باشی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 14:16

  15. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    negar1987 (یکشنبه 10 فروردین 93)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر بیخیال عزیز درمورد اون حدس شما که گفتید آژانس نگرفتنش ممکنه به خاطر این بوده که بیشتر در کنار هم باشیم، اما اینطور نبوده. رفت قیمت پرسید وقتی طرف گفت 10تومن کرایه میگیرم گفت نه باید با ماشین عبوری بریم.
    اینو بگم که 17 روز مرخصی داشته و در طول این 17 روز فقط 28 اسفند با پدرش و عموهاش اومدن که صحبتای دوطرف رو بشنون و آخرش هم حقو به من دادند! و البته یه سری اشکالاتی هم که من داشتم و اشتباهاتم رو به من گفتند که نباید انجام میدادم و من هم قبول داشتم.
    بعدش عموی ایشون از هردوی ما سوال کردن که اگه طرف مقابل معایبش رو رفع کنه حاظرید 6 ماه دیگه هم با هم ادامه بدید یانه؟ هردومون گفتیم اگه اشتباهات گذشته تکرار نشه و البته من نظر واقعیم این بود که ایشون یه سری اخلاقیات توی ذاتشه و به این راحتی عوض نمیشه ولی بخاطر اینکه بعدا نگن این دختر کلا نمیخواد زندگیش درست بشه، قبول کردم که یه مدت دیگه ادامه بدیم. البته توی اون جلسه یه حرفهایی زد که بیشتر ازش بدم اومد.
    اما بعد ایشون رفتن خونشون(توی شهر دیگه) و فقط برای سال تحویل زنگ زد و تبریک به من و خانوادم گفت.
    ازش خواستم بیاد خونه ما تا باهم بیشتر صحبت کنیم، البته عموم اینا مهمونمون بودن ولی گفتم با اینحال بیا تا با خانواده من هم بیشتر آشنا بشی و عموم اینا میخوان ببیننت. اما نیومد و گفت داره واسه سفر شیراز برنامه ریزی میکنه و قصد مسافرت با خانوادش داره و گفت اگه میای وسایلتو آماده کن تا بیام دنبالت. منم گفتم بیا چند روز اینجا باشیم بعد باهم میریم که نیومد و منم باهاش مسافرت نرفتم.
    موقع برگشتن گفت میای بریم خونه ما بیام دنبالت؟ گفتم شما بیا اینجا، با هم صحبت کنیم بعد تصمیم میگیرم بیام یا نه. خلاصه به اجبار اومد و شب هم موند.
    صحبت کردیم ولی من خیلی از دستش عصبانی بودم و نمیتونستم برخورد خوبی باهاش داشته باشم اما یه سری صحبتها کردیم
    حرفش این بود که من همونیم که توی این 8 ماه دیدی. خوب یا بد همونم. ستون های شخصیتم رو نمیتونی عوض کنی. اگه منو بخوای باید با همین ویژگیها بخوای.
    منم گفتم من با اون ویژگیهایی که بهت گفتم، مشکل دارم و برام قابل تحمل نیست. اگه میتونستم تحمل کنم که الان وضعیت این نبود. و بهش گفتم ما الان متاهلیم و برای اینکه بتونیم زندگی خوبی داشته باشیم باید اخلاقای بدمون رو عوض کنیم. که گفت شخصیت کسی رو نمیشه عوض کرد و راست میگفت! فقط گفت یه سری اشتباهاتی داشتیم، ولی نگفت کجای رفتارش به نظر خودش غلط بوده.
    خلاصه که بعدش که رفت باز هم تلفنشو جواب نداد
    وقتی با تلفن دختر عموم زنگ زدم جواب داد! و گفت باید بیشتر فکر کنیم!
    این رفتارها که کلا توی 17 روز مرخصیش 2 بار بیشتر نیومد که کلا 24ساعت نشد. الان هیچ تلاشی برای تغییر نمیکنه و میگه مشاور هم نمیام و فقط میگه باید بیشتر فکر کنم، یعنی چی؟ یعنی منو نمیخواد دیگه؟
    خیلی اعصابم بهم ریخته و کم حوصله شدم. خانوادم هم ناراحتن و بابام همش تو فکره و حرف نمیزنه مامانمم خیلی ناراحته که چرا این بلا سرمون اومدو همه داریم سعی میکنیم محکم باشیم و به روی خودمون نیاریم. اما دیگه روحیه برامون نمونده. هروقت اشک میاد توی چشمم بغضمو میخورم. خیلی عصبی و کم صبر شدم. نمیدونم این وضع تا کی میخواد ادامه داشته باشه

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان من به راهنماییتون احتیاج دارم. واقعا گیج شدم. شوهرم الان رفته جنوب سرکارش. فقط روزی که رسید زنگ زد و گفت من رسیدم. بعدش دیگه نه زنگ زد نه اس و نه ایمیلهای منو جواب داد. دیشب هم من زنگ زدم جواب نداد.
    فقط یک ایمیلو جواب داد و گفته بود که توی عقد کردن عجله کردیم، اما الان نباید دوباره عجله کنیم و باید بیشتر فکر کنیم. همین!
    هیچی نمیگه و من نمیدونم چی توی سرش میگذره
    به نظرتون من باید چیکار کنم الان؟


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.