به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 فروردین 93 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1392-12-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه
    ونوس هستم تازه عضو شدم
    همه پستهای این تاپیک رو خوندم
    با خانوم شیدا تا حد زیادی موافقم و ازشون تشکر میکنم
    ولی اینجا میخواستم یه چیزی به آقای بابک بگم : فکر میکنم خیلی دوست دارین از ایران خارج بشین ( تحت هر شرایطی) من شنیدم دخترانی خارج از ایران و در کشورهای اروپایی پول میگیرن و ازدواج سوری میکنن تا شمارو ببرن و اقامت واستون بگیرن ایده ی خوبیه واسه شما که از ازدواج فقط منافع اون رو میبینین
    و یه نصیحت دارم واسه آقای هادی : بهترین راه برای راضی کردن خانواده ها احترام و زمان هستش ... چون هیچ شناختی نصبت به خانواده دختر ندارن و شما حتی یه بار هم از نزدیک همدیگر رو ندیدید حق دارن که مخالفت کنن
    شمارو درک میکنم که ترس از دست دادن دختر تو سرتونه
    ولی پافشاری زیاد نتیجه عکس داره همیشه
    به شما به عنوان یه همدرد میگم که تو این مسائل عجولانه نرید جلو و گذشت زمان رو چاشنی کارتون کنید و سیاست داشته باشید


    با آرزوی موفقیت

  2. 3 کاربر از پست مفید venoos تشکرکرده اند .

    Hadi68 (سه شنبه 27 اسفند 92), pmforlife (پنجشنبه 01 خرداد 93), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 شهریور 93 [ 17:31]
    تاریخ عضویت
    1392-12-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    445
    سطح
    8
    Points: 445, Level: 8
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از خانم ونوس
    از اینکه به عنوان یه شخص بی طرف وارد پست شدین و راهنمایی کردین ، ممنونم
    ولی حالا که جفتمون اینجا هستیم ، بهتره شما رو به دوستان معرفی کنم

    ونوس خانم همون دختری هستن که در موردشون با شما صحبت کردم ... قرار گذاشتیم که با هم وارد این تاپیک بشیم و مشکلاتمون رو در میون بزاریم باشما.
    درد ما دوتا مشترکه
    من تا الان حرفامو تا یه اندازه کمی زدم ، حالا از ونوس می خوام که اونم شروع کنه به صحبت کردن ... همین

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 فروردین 93 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1392-12-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی که منو به دوستان معرفی کردی هادی جان
    بله من و هادی قصد ازدواج داریم ولی خانواده هامون راضی به این وصلیت نیستند
    دلیل اصلی مخالفت اینکه خانواده ی هادی میخوان که من بیام ایران و مادرم به هیچ عنوان زیربار این حرف نمیره و اجازه نمیده من ازش دور شم و میگه باید هادی بیاد هلند
    من خودم بیشتر دوست دارم برگردم ایران ولی مادرم خیلی به من وابسته است
    فکر میکنم علت اصلی مخالفتش وابستگی و نگرانی که نسبت به آینده من داره
    نمیدونم چجوری مادرمو راضی کنم
    راهنماییم کنین چجوری بهش بفهمونم که من تا آخر عمرم نمیتونم کنارش باشم

  5. کاربر روبرو از پست مفید venoos تشکرکرده است .

    Hadi68 (سه شنبه 27 اسفند 92)

  6. #24
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hadi68 نمایش پست ها
    اگه یه مشاور خوب که به درد دل من هم گوش بده و نخواد نظرشو تحمیل کنه پیدا کنم ، حتما میرم ...
    اینجا احساس خوبی دارم ، انگار همه کاربرا یه جورایی حس همدیگه رو می فهمن ... تازه با همدردی آشنا شدم
    مرسی از نظراتتون




    با سلام و احترام
    شما هادی گرامی و ونوس گرامی به تالار همدردی خوش آمدید. امیدوارم که همیشه در همه مراحل زندگیتان با نشاط و خوشبخت زندگی کنید.

    تصور می کنم به اندازه کافی اعضاء محترم درکتون کردند و حس شما را فهمیده اند،
    اما شما شانس زیادی اینجا از مشاور خوب(که تعریف کرده اید) نیاوردید، و من در کنار این درد دلهایی که گوش کردم، باید نظراتت را که موجب بیراهه رفتنت در ازدواج شده است را به چالش بکشم.

    معمولا عشاق فقط کسانی را دوست دارند که راه رسیدن را نشان دهد. و گوش شنوایی برای دیگران ندارند. لذا پیش پیش خواهان اینند که صرفا درجهتی که میل دارند مشاورحرکت کند. به هر حال نیاز است یک راست بروم سر اصل مطلب:


    یکم: محتوایی که مشاور در این تالار ارائه می دهد.
    این را به صورت مقدمه می گویم.
    شما اینجا تحت شرایط و احساساتی که هستید؛ سئوالی را مطرح می کنید بعضی دوستان هم راهنمایی هایی می کنند که به ذائقه شما شیرین یا قابل تحمل می آید. و اینها همه موقتی برای اکنون هست.

    اما یک مشاور وقتی مطلبی را مکتوب می کند، و در فضای مجازی در معرض دید میلیونها نفر می گذارد که بسیاری هم خودشان ممکن است متخصص باشند، حتی 10 سال بعد را هم باید ببیند. وقتی که شما و همسر احتمالی شما این دوره را به صورتی گذرانده اید و مانند تاریخچه و خاطرات مجددا این صفحه و مطالب را می خوانید. آن وقت باید حتما با خود بگویید حرف مشاور سکه بود و دقیق.


    لذا طبیعی هست که من صرفا خوش آمدن شما یا ناراحت شدن شما را لحاظ نمی کنم و مطالبم را بر اساس تجارب و علم خودم می گویم به نحوی که شما نیاز به تجربه کردن تجربه های عبرت آموز دیگران نداشته باشید.







    دوم: مشکل اصلی خود را دریابید.
    مشکل هادی گرامی و ونوس گرامی ظاهرش دوری راه هست. اما این نتیجه و میوه مشکل هست. نه اصل مشکل.

    اصل مشکل چیست؟
    اصل مشکل اینست که به جای اینکه ابتدا شرایط را بررسی کنید و شناخت را تکمیل کنید و با توجه به واقعیت برای ازدواج تصمیم بگیرید و بعد دلبسته شوید. ابتدا وابسته احساسی شده اید. و حالا دنبال این می گردید بقیه متغیرها را در جهت این وابستگی سامان دهید.

    شاید بگویید که : " نه! بلکه من ابتدا شناخت پیدا کردم و بعد وابسته شدم."
    باید بگویم. به هیچ وجه شناخت های اینترنتی برای ازدواج کافی نیست. حتی در بسیاری موارد تحریف کننده و گمراه کننده هستند.
    این بدین معنی نیست که فرد مورد نظر دروغ می گوید. بلکه به این معنی هست تناسب هایی که لحاظ می شود تناسب های سطحی هستند. تناسب هایی که معطوف به نوشتار و گفتار هستند. در حالیکه شناخت ازدواج باید بر اساس رفتار و پایه های عمیق شخصیتی باشد که به هیچ وجه در فضای مجازی قابل دستیابی نیست.
    من این مطلب را یکبار دیگر هم گفته ام.


    مدیر همدردی بیش از 5000 مطلب اینجا ارسال کرده است. با افراد مختلف هم فکر ، مخالف و با نگرشهای مختلف مباحثه داشته است. چالش های مختلفی داشته است و در زمینه های مدیریتی رفتارهایی بروز داده است و بسیاری موارد دیگر.
    اما ساده بگویم اگر کسی تمام اینها را آنالیز کند و فرد تیزبینی هم باشد شاید نتواند حتی 10 درصد مرا در زندگی خانوادگی بشناسد یا پیش بینی کند.
    اینها به خاطر اینست که فضای مجازی توانایی انعکاس همه ابعاد انسان را ندارد.

    خلاصه: مشکل شما ایسنت که فرایند ازدواج را اشتباه شروع کرده اید. لذا در این مسیر هر راهکاری هم بگیرید در مسیر بهتر پیمودن این راه اشتباه خواهد بود.






    سوم: چگونگی اصلاح این فرایند اشتباه
    اگر بخواهید این فرایند اصلاح شود. باید مدتی بین 6 ماه تا یکسال(منظورم زمان بردن هست نه حتما دقیقا این ماهها)، ارتباط های چهره به چهره در عالم واقعیت با ایشون، خانواده اشان، محل تحصیل و شغل و .... داشته باشید. تعاملهای دقیق و واقعی نه از نوع مجازی







    چهارم: آفتی که شما دو نفر را تهدید می کند.

    معمولا ارتباطات عشق محور و علاقه محور و احساس محور پیش آگهی منفی از یک ازدواج مناسب دارد. یکی از مهمترین دلایل رشد روزافزون طلاق و از آن مهمتر طلاق های عاطفی و بحث روز افزون مشکلات و مسائل آن ، ازدواج هایی هست که وابستگی مقدم بر شرایط طرفین و شناختهای کامل طرفین هست. چون این وابستگی های احساسی به شیوه قدرتمندانه ای عنان منطق، تجربه و شیوه استدلال را در اختیار خود می گیرد و عدم تناسب ها را تناسب ، ضعف ها را موقتی و ضعیف و قابل حل نشان می دهد و نقاط مثبت را با ثبات و دائمی ظهور می دهد.

    هر چه فرایند شناخت بر اساس واقعیات و شرایط صحیح طرفین بنا شود و علاقمندی تدریجی و پس از این مرحله پیش بیاید ، ازدواج صحیح تر صورت می گیرد.


    هم اکنون یکی از مشکلاتی که شما دست به نقد می بینید مسافت دور و مشکلات آن و مخالفت خانواده ها هست.
    در بررسی برای ازدواج این فرایندهای واقعی به همراه شناخت عاملی می شود که یک نفر را به همسری برگزینیم یا نه. شما چنان صحبت می کنید که ایشون همسر شما هستند و حالا برای حل مشکل مراجعه کرده اید؟!






    پپنجم: فشارهای آسیب زای بنای این زندگی احتمالی

    تنها مسائل مالی، پایمال شدن احتمالی غرور شما و دوری مسافت مشکلات احتمالی شما در آینده نیست.
    هر کدام از شما، چه هادی گرامی چه ونوس گرامی که کوتاه بیایند و خانواده اش کوتاه بیایند و به طرف دیگر برود. با پدیده غربت و فشارها و استرس های ناشی از جابجایی آن روبرو می شوند که شاید به خاطر هیجان در ماه اول و دوم خودش را نشان ندهد ، ولی پس از آن احساس دو دلی و تردید و پس از ان احتمال پشیمانی می آورد. اما این همه مسئله نیست. مسئله مهتر اینست که فردی که کوتاه آمده است به صورت تومور واری انتظارات و توقعاتش در این زندگی از همسرش زیاد می شود. او می خواهد که همسرش به اندازه تمام این گذشتی که کرده است حامیش باشد و توقعاتش را پاسخگو باشد. و این پاشنه آشیل این زندگی می شود.
    یعنی پس از مدتی این فوران انگیزه که ناشی از قدرت عمقی هورمونها می باشد فروکش می کند. و انتظارات خود را مانند تمساحی از زیر آب بیرون می کشد و به طرف مقابل حمله می کند.

    در زندگی های حتی معمولی هم همسران انبوهی از انتظارات با خود می برند که خود این انتظارات بذری برای مشکلات آتی هست. اما این مسئله خاص شما به صورت وحشتناکی انتظارات را با خودش حمل می کند. و این فقط به خانم و آقا مربوط نیست بلکه فشار خانواده هایشان نیز هست.


    جالب مسئله اینست که از طرف دیگر فردی که همسرش از آن طرف دنیا به خاطر او این طرف آمده است توقع دارد که چنین عاشق پیشه ای همواره این روند را پیش بگیرد. یعنی خودش را فدایی کند. و تعلقات و خواستها و خواهش ها و امیالش را پیش رخ این معشوق دوست داشتنی ذبح کند. و این دقیقا محل جبهه ای هست که تشکیل می شود.







    ششم: تمام موارد بالا عطف به نوع مشکلی بود که شما بیان کردید. اما اصل اینست که :

    برای ازدواج ، شما دو نفر غریبه هستید و هیچ شناختی از هم ندارید و این مقدار که هم می شناسید به تحریفهای شناخت انجامیده است. شما و خانواده هایتان باید مدتی با هم تعامل در عالم واقعیت داشته باشید تا به نقطه صفر شناخت برسید. و بعد مجددا بررسیهایتان را کامل کنید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  7. 9 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    1234567 (سه شنبه 27 اسفند 92), deljoo_deltang (سه شنبه 27 اسفند 92), Hadi68 (یکشنبه 08 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 27 اسفند 92), فرشته مهربان (سه شنبه 27 اسفند 92), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93), میشل (سه شنبه 27 اسفند 92), venoos (پنجشنبه 29 اسفند 92), عشق آفرین (جمعه 12 شهریور 95)

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام،

    به این راه فکر کردید که یکسال رو برید اونجا، اما ازدواج نکنید؟ اون یکسال رو به دوره شناخت اختصاص بدید.

    برای اینکار گویا فقط لازمه اون ده میلیون رو داشته باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 فروردین 93 [ 23:08]
    تاریخ عضویت
    1392-12-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از مدیریت محترم ممنونم
    با شما در بسیاری از موارد موافقم
    این که خانواده ها باید با هم معاشرت داشته باشند و به شناختی در حد کم برسند و این که ما باید جور دیگه شروع میکردیم
    خیلی مفید بود جوابتون
    ولی در حال حاظر مادر من حتی حاظر به شنیدن این موضوع هم نیست در صورتی که وقتی بهشون این مساله رو مطرح کردم زیاد نشانه مخالفت تو حرفاشون نبود و حتی گفتن اگه خوب باشه چرا که نه
    ولی امروز حتی نمیخوان در موردش یه کلمه بشنوند
    و میگن فکرشو از سرت بیون کن و منطقشون اینه که چیزایی میدونن که ما ازش بی خبریم ( منظورشون تجربه و آینده نگری هست )
    من کور کورانه وارد این رابطه نشدم ولی الان این حرفایی که شما زدین متوجه بعضی اشتباهاتم شدم
    ممنونم اگه راهنمایی کنید چطور با خانواده ها برخورد کنیم که از این حساسیت زیادشون کم بشه
    و حداقل بهش فکر کنند و بعد جواب رد بدن
    این که به این سرعت میگن نه و حتی حاظر به یه دیدار از نزدیک نمیشن من و محمد رو دلخور کرده .
    حتی من فکر میکنم نظرم برای مادرم مهم نیست

    با تشکر

  10. #27
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    جاده رشد انسانها یک طرفه هست.
    یعنی والدین شما نمی توانند برگردند در سن شما باشند. اما شما انشاء الله سلامت و تندرست باشید و یک روز به جایی که اکنون هستند یعنی جایگاه والدینی برسید.
    بنده اینجا چون یک مشاور هستم. خودم و احساسم را عقب نگه می دارم و منطقی با شما صحبت می کنم و مداخله نمی کنم. بنده مانند پزشک اورژانس هستم که حتی مریضی که ایست قلبی کرده است ، به خانواده می گویم صبور باشند و کنار بایستند و اقدام می کنم.
    اما نزدیکان بیمار نگران هستند. آنها سریعا با احساسی که دارند مداخله می کنند.
    شاید من هم جایگاه آنها را داشتم از این همه نگرانی به این نتیجه می رسیدم که برای نجات زندگی جگر گوشه ام جدی ممانعت کنم.

    شما اصرار نکنید.
    اصرار موجب حالت دفاعی بیشتر والدین می شود.
    به آنها بگویید که برای نظراتشون ارزش قائل هستید و هرگز تا رضایت کامل و قلبی آنها را نداشته باشید به هیچ وجه چنین ازدواجی را نخواهید کرد.
    بگذارید واقعیت را بفهمند که شما به حرفها و نظرات آنها توجه کرده و مبنای تصمیم گیری هم قرار می دهید.
    اینگونه رابطه خود را بهبود بخشید.
    به هر حال از فحوای پست قبلی من باید متوجه شده باشید، چه آسیب ها دره هایی را پیش رو دارید.
    گوشه ای از آنها را در این تاپیک که امروز نوشته ام ملاحظه فرمایید:
    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  11. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Hadi68 (یکشنبه 08 تیر 93), khaleghezey (پنجشنبه 29 اسفند 92), فرشته مهربان (پنجشنبه 29 اسفند 92), میشل (پنجشنبه 29 اسفند 92)

  12. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 93 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-20
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقا هادی
    شما فعلا به بلیط بگیر با پول هایی که جمع کردی برو یه بار خودشو خانوادشو ببین بعد بیا دنباله راه برا راضی کردنه خانوادت باشی!
    هم رفتی تفریح هم ایشونو دیدی
    فعلا زمان بده به خودت

  13. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 شهریور 93 [ 17:31]
    تاریخ عضویت
    1392-12-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    445
    سطح
    8
    Points: 445, Level: 8
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با عرض سلام خدمت تمام دوستان عزیز در سایت همدردی ... بخصوص مدیر همدردی
    سه ماه گذشت و وظیفه خودم دونستم سری بزنم به تاپیکی که قبلا باز کرده بودم.
    می خوام رسما اعتراف کنم که اشتباه کردم ... ماجرای من و ونوس شاید چند هفته بعد کلا تموم شد ، هم از طرف اون هم از طرف من ... الانم دیگه رابطمون قطع شده ... شاید خودشم بعدا اینا رو بخونه ولی لازم بود که بیام تو این تاپیک و اینا رو بگم :
    من از همون روز اول می دونستم که دارم اشتباه می کنم ، ولی تو اون لحظات این مشکلاتی که بین ما بود رو نادیده می گرفتم ... کور و کر شده بودم ... نصیحت هیشکی تو گوشم نمی رفت ... الان که یه مدتی گذشته ، و به اون موقع ها فکر می کنم خنده ام می گیره ...
    دوستان خوبم ، از من به شما نصیحت ، دوستی دختر و پسر اصلا و اصلا و اصلا راه خوبی برای ازدواج نیست . دیگه چه برسه به نوع اینترنتیش .
    من توی شهرستان زندگی می کنم و اکثر خانواده ها بصورت سنتی با هم ازدواج می کنن. من می خواستم سنت شکنی کنم ، ولی بعد از این ماجرا و بعد از قطع رابطه فرصت خوبی برا فکر کردن داشتم ... با خیلی ها حرف زدم ...
    شاید الان توی دلتون بهم بخندین ، که این یا عاشق نبود یا قصد بازیچه کردن طرف رو داشت ولی باور کنین اینطور نبود ، اما الان که بهش فکر می کنم ، می بینم کار درست و عاقلانه ای نکردم .
    آدم وقتی عاشق میشه پرت و پلا زیاد می گه ... اینو اعتراف می کنم که چشم و گوشم بسته شده بود و درست فکر نمی کردم
    فقط خواستم بیام و از موضعی که ازش دفاع می کردم کناره گیری کنم ،
    در پایان از همه دوستان عزیز و خوبم تشکر می کنم ... امیدوارم هر روزتون بهتر از روز قبل باشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید Hadi68 تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 09 تیر 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.