تشکرشده 1,508 در 444 پست
capitan (یکشنبه 11 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), meinoush (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 3,056 در 916 پست
خیلی خوشحالم که همسرتون مرد منطقیه وتونسته با شما همدردی کنه چون شما همونقدر بیگناه بودید تو این موضوع که مثلا به بچه ای ماشین بزنه . البته اشاره ای هم کردین که ایشون هم یه بار بهتون خیانت کرده شاید چون شما ایشونو بخشیدین اونم خواسته تلافی کنه این خوبیه شما رو . در مورد برادرتون هم اگه همسرت اینطور میخواد قبول کن تا اعصابش یه کم اروم بشه . بعدشم شاید برادرتون هم اون موقع نوجون و نادان بوده و حالا از کارش پشیمونه. اگه اینطور باشه گذشت زمان مشکلو کمی حل میکنه. یا نه اگه هنوزم فرد غیر قابل اعتمادیه همون بهتر که باهاش کات کنی.
capitan (یکشنبه 11 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), meinoush (یکشنبه 11 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92), دختر بیخیال (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 348 در 164 پست
[QUOTEسلام، به نظر من شما باید یک مشاور حضوری خوب برین تا هم مطمئن بشین که چیزهایی که توی تصورتون هست واقعین! و هم اینکه کمکتون کنه اگه اثر بدی از گذشته در شما مونده کمرنگترش کنه. اون مشاور بهتون خواهد گفت که چکار کنین بهتره!][/QUOTE]
نفهمیدم منطورتون رو جناب tojihیعنی شما فکر می کنی من تخیلاتم رو تایپ می کنم؟ای کاش واقعا یه تخیل بود باید زجرش رو 20 سال تحمل کنی تا بفهمی که تخیل یعنی چی؟
واحد عزیز باید بگم که آره منم حس می کنم همسرم خواسته جبران اون خیانتش رو به من بکنه....مشاوره که امروز رفته خیلی بش کمک کرده برا منم وقت گرفته برم ....
شاید این باور که همسرم تونسته با خودش کنار بیاد سخت باشه ولی همسر من خودش با افرادی در تماس بوده که این موارد رو داشتن ولی باورش نمی شده زنش هم به این روزگار دچار بوده....
همسرم به من گفت تو با گفتن این حرفا باعث شدی ما به هم بیشتر نزدیک بشیم ولی من چنین حسی ندارم حس ریاده گویی دارم
capitan (یکشنبه 11 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), دختر بیخیال (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 36,001 در 7,404 پست
هانیه خانم
متأثر شدم از سرگذشتت
این واقعه در لایه های درونی شما آزارش پنهان مانده و اگر فراموش کرده بودی فکر نکن حل شده . لذا همسرت خیلی کار خوب و عاقلانه ای کرده که برات وقت مشاوره گرفته . از او تشکر کن و استقبال کن و ادامه بده و از همسرت بخواه که کمکت کنه تا آزار و رنج روحی این سالها را از ضمیرت پاک کنی .
آفرین به همسرت که داره بهت کمک می کنه .
بخاطر زندگیت و بخاطر سلامت خودت ارتباط با برادرت نداشته باش و در جمع خانواده حواست را ازایشان دور کن و در مجاورتش قرار نگیر
نکته :
در کودکی شاید شما مقصر نبوده باشید ... اما ادامه آن وقتی بزرگتر شدی اشتباه شما بوده و باید محکم با او برخورد می کردی و با مادرت مطرح می کردی . ترس شما بیجا بوده و این نکمته را در نظشر داشته باش که اگر این نوع ترس همچنان در وجود شما باشد باید به کمک مشاور حل کنی . حتی اگر خانواده با شما بد برخورد می کردند ، حتی اگر برادرت تهدید می کرد که جرأت نکنی بگی . بدان این مواقع محکم جلوی تجاوز گر ایستادن و گفتن موضوع بخصوص به مادر لازم بوده و به شما آرامش وجدان و احساس امنیت می بخشیده .
اینها گذشته اما گفتم که دیگران بدانند چه باید بکنند . وانگهی برای شما هم اگر ریشه آن ترس درونتان هست آنرا به کمک مشاور حل کنی چون در زندگی مشترک هم می تواند باعث شود شما آسیب ببینی
موفق باشی
asemaneabi222 (یکشنبه 11 اسفند 92), capitan (یکشنبه 11 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), meinoush (یکشنبه 11 اسفند 92), mohammad6599 (سه شنبه 13 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92), خانوم مجرد (یکشنبه 11 اسفند 92), دختر بیخیال (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو هانیه
بازم میگم ایکاش نمیگفتین حداقل کی بود رو نمیگفتین میگفتین یه غریبه بوده
اولندش خودتون رو مقصر ندونین در مورد اتفاقی که قبلا افتاده چون شما بچه بودین بقول خانم مجرد این پدر و مادرتون بودن که مقصر بودن.ولی ایکاش خودتونم میرفتین پیش مشاور واسه خودت میگم بهتره گرچه هرجور صلاح میدونی رفتار کن
بنظر من سعی کن رفت و آمدت رو خیلی کم کنی چون شووووهرت الان واقعا ناراحته همسرشی تاج سرشی عشقشی نفسشی زندگیشی نمیتونه ببینه کسی ناراحتت کرده سعی کن هرچی میگه منطقی بودش تا حدودی اجراش کنی بگو چشم.
راستی حالا که اینقدی گلپسرت خوبه شما بهش چی دادی جایزشو بهش دادی قربون صدقش رفتی بوسش کردی بهش گفتی دوست دارم و بهت افتخار میکنم غذای مورد علاقش رو براش پختی دختر خوب
شوووهرت خیلی اقاست حواست بهش بیشتر باشه
capitan (یکشنبه 11 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92), واحد (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 560 در 192 پست
آقای Mosbatman من این جمله رو تیکه انداختم،منظورم اینه که ما علاوه بر گناهان قبلی مجبوریم دروغ هم بگیم که تو جامعه باب شده متاسفانه، خیلی هم سخته که یه مرد هم غیرت داشته باشه هم بخواد از این مسائل چشم پوشی کنه حتی خانم ها هم این حسو دارن.
هانیه خانم شاید اگه شما بعد از این مسائل نمیرفتی با پسرا دوست بشی قضیه فرق میکرد. شما باید اون لحظه از پسرا متنفر میشدی نه اینکه بهشون پناه ببری. منظور آقای toojih هم اینه که شاید برادرتون متاسفانه باهاتون شوخی کرده شما هم نباید اینقدر بزرگش کنی و البته نباید اجازه میدادی بیشترش کنه. الانم بشینید با همدیگه صحبت کنید همه چیو تموم کنید که بعدا واسه هیچ کس بهونه ای وجود نداشته باشه.
راستی خیانت شوهرتون در چه حدی بوده؟؟ بعد از اینکه بهش گفتید این مسائلو و دوست پسرارو یا قبلش بوده؟؟
ویرایش توسط capitan : یکشنبه 11 اسفند 92 در ساعت 08:12
khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
ببخشید من ندیدم سری دوم نوشته ها توی این صفحه
دفعه قبلم گفتم استقبال کن از این حرکت شوهرت و حتما برو پیش مشاور.
بانو فرشته مهربان میشه لطفا در مورد پاراگراف دوم یه توضیح کاملتری بدین اینکه به خانوادشون باید میگفتن؟
بهتر نبود پیش مشاور میرفتن؟آیا این حرکت باعث ازهم پاشیدگی خانواده از هم نمیشه؟
میدونم کاپیتان جان برام جالبه خیلی آخه من سایت رو بعنوان یه کلاس و دوره اموزشی بهش نیگاه میکنم.
اگه وقت کنین یه توضیحی بدن که خیلی سپاسگزارشون میشم
ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 11 اسفند 92 در ساعت 08:58
کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 560 در 192 پست
خاله قزی عزیز سلام. منظور فرشته مهربان الان نیست، دوران بعد از کودکی منظورشونه
khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), فرشته مهربان (یکشنبه 11 اسفند 92)
تشکرشده 348 در 164 پست
سلام فرشته مهربان ممنون که وقتی برای من گذاشتید...من میدونم که بزرگ که شده بودم باید می گفتم ولی حقیقت اینه که آدمی که از کودکی مورد تجاوز قرار می گیره از کودکی هم یاد می گیره نسبت به این مسایل خفه بمونه ..(با توجه به فیلم هیس دختران فریاد نمی زنند)...من مجبور شدم دیشب باز به گذشته تلخم فکر کنم و یه مطلب که بش فکر می کردم این که من شبا با برادرم فیلم خارجی می دیدم ولی مادرم با این که می دونست ما داریم فیلم می بینیم می رفت می خوابید.....من با باز کردن این تاپیک می خوام برون ریزی کنم تا مشکلم حل شه ...من به اجبار اون ماجراها رو فراموش کردم به نا خوداگاهم بردم و هر از گاهی حالات شدید افسردگی دارم به طوری که طرح ریزی شرایط خود کشی رو دارم و این که با چاقو خودم رو اسیب بزنم و وقتی چند وقت پیش دچارش شدم به خودم گفتم که چمه من که زندگیم خوبه همه چیم عالیه چم میشه...تا به مشاور رفتم اونجا حرف زیاد زدم ولی اشارهای به این موضوع نکردم ولی باعث شد ریشش رو گیر بیارم...
جناب capitan:همسرم در 2 سال اول زندگیم با خواهرم دوست بود و من می دونستم و هی بش تذکر می دادم , بعد با یه دختر 18 ساله در حد پیامک دوست شده بود....
و این که من می خواستم فرار کنم از این زندگی آشغال. که با کسی دوست می شدم...و یادتون باشه که تجاوز جنسی در کودکی می تونه از یه دختر یه فاحشه بسازه...
khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), پونه (دوشنبه 12 اسفند 92)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
بانو هانیه
اولا سپاس از شما بخاطر جراتی که دارین و مشکلتون رو مطرح کردین من یه دختر دارم نه ماهشه باعث شدین با حرفاتون که حواس خودم و همسرم رو جمع کنیم و به این موضوع دقت کنیم بیشتر واقعا ازتون سپاسگزارم
خواهشا لطف کنین برین پیگیری کنین این موضوع رو از طریق متخصصش نیاز دارین.شما داری هم به خودت هم به شوهرت صدمه میزنی پسفردا هم بچه بیادش احتمال ضربه خوردن ایشونم هستش.خواهشا برین مشاور تا کامل این دوران رو طی نکردین قطع نکنین طول درمانش رو.
بخدا دختر خوبی هستی و مقصر نبودی توی کودکیت.اتفاقا خیلی هم خانم خوبی هستی که شوهرت انتخابت کرده.بنظر من شما اول این مسئله رو باید حلش کنی از طریق درستش حیف زندگی به این خوبی نیست که تشکیل دادی و براش زحمت کشیدی بخوای خرابش کنی؟
بانو فرشته مهربان اگه وقت کردینا یه لینکی بدین در این مورد که باید به خانوادش میگفتن.یا اگه لطف کنین وقت داشتین یه توضیح مختصری بدین سپساگزارتون میشم
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
asemaneabi222 (یکشنبه 11 اسفند 92), toojih (یکشنبه 11 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)