موضوع: تصمیمم برای طلاق جدی است دیشب به اندازه همه دنیا دلم شکست یعنی خدا شنیده

خواهر خوبم از خوندن نوشته هات واقعا متاسف شدم و اشکم در اومد منم یه زنم و احساس شما رو با تمام وجود درک میکنم . حتما در این کار خدا هم حکمتی بوده و از اینکه تو رو از این رابطه بیرون کشیده خوشحال باش . خوشحال باش هنوز جوانی و بچه ای نداری که به خاطرش مجبور بودی عمر و جوونیتو فدا کنی . مطمئن باش خدا همیشه هست و هیچ بنده ای رو تنها نمی ذاره . ذکر لا حول ولا قوه الا باالله العلی العظیم رو همیشه زمزمه کن و بهش ایمان داشته باش . همینطور ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار امید وارم به ارامش برسی . دختر خوب تو هنوز خیلی جوونی فکر کن اصلا ازدواج نکردی . تلاش کن و در شغلت پیشرفت کن مطمئن باش یکی اون بالاست که خیلی مهربونه و خیلی قادر و تواناست .

امروز صبح داشتم به اون روزهای اولی فکر می کنم که با سایت همدردی آشنا شدم داشتم سرچ می کردم چه جوری می شه بندهای شکسته یه زندگی رو به هم جوش داد و یه زندگی ویران رو دوباره سرپا کرد نمی دونم شاید حکمت آشنا شدن با این سایت برای همین روزها بود که واقعا از درد و تنهایی نمی دونم به کدام دیوار پناه بیارم باور کنید اگه در و دیوار خونه زبان داشتند و اشکها و رنجهایی که این دو سال کشیدم رو بازگو می کردند دردش به اسمان چندم می رسید خدا فقط می دونه . دیشب با خودم دعا می کردم می گفتم خدایا من که پارسال سال تحویل تو رو به آبروی فاطمه قسم دادم آبروی منو حفظ کنی و نگذاری خوار بشم حالا دوباره سال تحویل می شه . می دونم حکمتی بوده و هست و تو بدون مصلحت کاری انجام نمی دی ولی خدای بزرگ و مهربونم با همه گناه و درد و غم با التماس ازت کمک خواستم خدایا من بازم منتظر لطف تو می مونم شرایط سخت و خاص زندگی منو درک کن خودت می دونی که جز تو یاوری توانا ندارم که بتونه کمکم کنه...

عزیزم تو چرا فکر میکنی خوار شدی اصلا اینطور نیست تو فقط یه فرد نامناسب رو برای ازدواج انتخاب کردی که اینم نا اگاهانه بوده همسر شما قبل از شما با اون خانم ازدواج کرده بوده یعنی در حقیقت ایشون همسر اولشون بوده وقتی ایشون همسر داشته چه دائم چه موقت فرقی نمی کنه به هر حال ایشون متاهل بوده و اینو از شما مخفی کرده . اگه ایشون اینقدر به اون خانم علاقه داشته چرا با ایشون ازدواج دائم نکرده ؟ یعنی ایشون لایق این کار نبوده در واقع این ایشون هستن که خوار شدن نه شما . همسرتون ایشونو برای سو استفاده میخواستن و شما رو برای همسری . پس اینقدر خودتونو عذاب ندید اونا لایق همدیگن به خدا واگذارشون کنید . بدون شک همسرتون تقاص این کارشو پس میده .

درود بر بانو واحد

مسیری که دارین طی میکنین بانو امیدوار خیلی سخته و مشکل اگه مقصر بودین شاید بهتر میتونستین با این موضوع کنار بیان بخودتون میگفتین حداقل منم تقصیرکار بودم ولی شما همه تلاشت رو کرده.بقول بانو واحد شما فقط انتخابت اشتباه بودههمین.ایشالله هرچه زودتر خودت رو دوباره پیدا میکنی اگه اینکارم نکنی مابزور انجامش میدیم .سخته خیلی هم سخته من احساسی شیکست نخوردم ولی مالی چرا 2یا 3سال طول کشید بتونم دوباره خود رو جمع و جور کنم.زمان میبره خودتون رو دوباره بسازین ولی هرچه زودتر شروع کنی بهتره میدونم تیو این فاز بمونی آرومت میکنه ولی مثل مسکن میمونه هرچی زودتر شروع کنی بهتره.

راستی ایشالله خدا بخواد هفته دوم میریم مشهد با دوستم متاهلی اونجا حتما یادم باشه دعاتون میکنم

ممنونم از شما . خودم هم می دونم این حرفها فقط دلداری و اتفاقی که باید افتاده ولی باور کنید اگه کسی این حرفها رو هم نزنه تقریبا دیوونه می شم. من به امام رضا خیلی التماس کردم هر وقت چشمم به گنبد امام رضا از تلویزیون می افته گریه ام می گیره ازتون می خوام منو تو حرم فراموش نکنید حتما برام دعا کنید...
شاید تنها چیزی که آرامش برام بیاره دعای دیگران باشه .

الان دارم می رم وکالت نامه امضا کنم وای خدا نمی دونین چه حالی دارم دستام می لرزه تو دلم خالی شده خدایا چه بلایی سرم اومد امضای این وکالت نامه یعنی یه خط سیاه روی همه آرزوهام هر چند که دیگه آرزویی باقی نمونده به جز یه مشت خاطره تلخ خدایا خدای بزرگ و مهربونم مصلحتت رو شکر ولی دردی اندازه تواناییم بهم می دادی .
به یکی از دوستای خوبم بچه دوقلو دادی و با اون همه شادی تو رو شکر می گم ولی همزمان دقیقا رنجی به من دادی که فکر می کنم طاقت تحملش رو ندارم چقدر سخته مجبوری تو روی دیگران بخندی در حالی که غصه دارترین غم دنیا رو به دل داری...

امیدوار جان من از تو بدترم. برو تاپیک منو بخون اینجا لااقل همه باهات همدردی کردند ولی با من نه تنها همدردی نکردند بلکه گفتند چرا اومدی اینا رو نوشتی. بعدش پشیمون شدم که اصلا چرا توی همدردی تاپیک گذاشتم. ببین تو بچه نداری ولی من یه بچه هم دارم الانم چند روزه درخاست طلاق دادم. شوهر منم مث شوهر تو زن صیغه ای داشت زنش زنگ میزد به من رنک لباسای اون روز شوهرمو میگفت حتی اس های عاشقانشونو برا من میفرستاد. منم همش گریه میکردم. یادمه یه بار شوهرم با من دعواش شد چند تا اسمس ناسزا برا من فرستاد فرداش زنش همونا رو برام فرستاد گفت شوهرت به من نشون داده تا من ذوق کنم. به من میگفت کلفت. خلاصه من از تو بیشتر سختی کشیدم.شبها قبل از اینکه شوهرم بیاد خونه اون اس میداد که درو براش باز کن الان پشت دره. ینی تا این اندازهبا شوهرم درارتباط بود و منو حرص میداد.

- - - Updated - - -

نمی دونم درسته یا غلط ولی همه اش دارم فکر می کنم به اون لحظه ای که کنار همسر نشسته بود و اصلا فکر نکرد دل من می شکنه همه اش با خودم می گم خدایا می شه منم یه روزی زندگی داشته باشم یه همسر داشته باشم که منو دوست داشته باشه و این زن ببینه و خوشبختی من بشه خار چشمش . یعنی امیدی هست من هم از این همه رنج نجات پیدا کنم... خدایا تو خیلی بزرگ و عزیزی تو دیدی که من چه ستمی کشیدم و چقدر صبر کردم حداقل چقدر از درگاه تو خواستم که زندگیم درست بشه خواهش می کنم منو ندیده نگیر... یه عنایتی به همه بچه های همدردی که نمی تونم تک تک اسم ببرم داشته باش همه دل شکسته هایی که آه می کشند ...