وقتی معیارهایم را به این شکل مرتب نوشتم، احساس خیلی خوبتری نسبت به قبل دارم. فکر میکنم واقعا ارزشش رو داره.
سلام. من خودم فرد مذهبی هستم و حتی با دخترهای فامیل هم شوخی نمیکنم و با همه خانمهای نامحرم، موقع صحبت کردن، رعایت مسائل شرعی رو دارم.
در رابطه با این معیارها من اصلا نخواستم کسی را مجبور کنم تا طوری که دوست دارم رفتار کند. برای این معیارها با ایشان صحبتهای زیادی داشتم.
حرف شنوی از همسر
صحبتهای زیادی با هم داشتیم. ایشون گفتند که دوست دارند که همسرشون، با حرف زدن و دلیل منطقی، ایشان را قانع کنند تا اینکه بخواهند حرف خودشان را فقط بزنند که به نظرم منطقی آمد. منظورم از حرف شنوی این نیست که هر چه گفتم بگوید چشم. منظورم این است در مسائلی که بنده به صورت منطقی درست گفتم، عمل کنند. به حرفهایم احترام بگذارد.
داشتن حجاب چادر
خودشان از کودکی عادت و علاقه به این پوشش دارند و وقتی که حتی من خواستم ایشان را امتحان کنم و بگویم که آیا حاضر است که اگر وقتی گفتم مثلا در یک مهمانی چادر نداشته باشد، قبول کند، که پاسخ منفی به این سوال داد و گفت چادر سر میکند.
نداشتن ارتباط با نامحرم (در حد خنده و شوخی و ...)
پدر و مادر و برادرهای ایشان به این مساله حساس هستند و خودشان هم با صحبتهایی که با هم داشتیم دوست دارند از نامحرم دور باشند. ایشون خیلی علاقمند هستند که همسرشان نیز این گونه باشد و با خانم های نامحرم ارتباط صمیمی و ... نداشته باشد. که من بسیار پسندیدم.
شاد و شوخ طبع بودن
این معیار پس از آشنا شدن با ایشان برایم مهم شد. چون فکر میکردم دخترهای چادری زیاد شاد و سر حال نیستند ولی ایشان در ارتباط با خانمهای فامیل نزدیک و محارم شان، شاد و سرزنده هستند و خودشان گفتند که توی خانواده شان همش ایجاد جو خنده و شوخی (طوری که به کسی بی احترامی نشود) میکنند.
بخشش اشتباه همسر
خودشان واقعا توی این مدت به صورت خوبی اشتباههای بنده را بخشیدند. درواقع این از عادات ایشان است و من ایشان را مجبور نکردم تا من رو ببخشند.
علاقه به داشتن تنوع برای همسر (پوشش و خودآرایی و ...)
من قبلا زیاد به این موضوع فکر نمیکردم و با آشنایی با ایشان برایم مهم شد و ایشون سوالهایی از من پرسیدند که بنده در صحبتها و رفتار و پوشش برایشان تنوع داشته باشم و خودشان هم گفتند که این گونه هستند. این علاقه ایشان است و من اجبار نکردم.
نداشتن آرایش قبل ازدواج
ایشون با توجه به خانوادهشان، قبل ازدواج آرایش نمیکنند و خودشان اصرار دارند که تا ازدواج نکردهاند، آرایش نکنند. در کل، نداشتن آرایش آن چنانی پیش از ازدواج، برایم مهم است.
پذیرفتن اینکه به سر کار نروند
البته من با اینکه ایشون در محیطی که خانمها کار میکنند، مشکلی ندارم. ولی کار ایشان برای تفریح و گذران وفت باشد و نه برای پول در آوردن. ایشان هم قبول داشتهاند.
در کل با ازدواج، خدا دختری را به امانت به من میدهد که همچنان بندهی خداست و نه بندهی من. در نتیجه، اصلا قصد ندارم با ازدواجم به همسرم سخت بگیرم. دوست دارم خودشان هم عقیده با من باشند تا بهشان سخت نگذرد.
با تشکر از راهنمایی دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)