به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 66
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام فرشته مهربون
    حق باشماست ومن باید بتونم صبرمو بیشتر کنم.قبلا اینطور نبودم.خیلی صبرم زیاد بود.همه میگفتن وای اگر ما جای تو بودیم چنین وچنان میکردیم.هنوزم درمقابل خیلی چیزا صبرم زیاده.
    نمیخوام مرثیه سرایی کنم اما اگر اینهمه بلا از کودکی سر هرکس اومده بود...
    به هر حال من میخوام به خودم کمک کنم.
    از شما هم ممنونم که با صبروحوصله پیگیر تاپیک من هستیدواطلاعاتتونو در اختیار من میزارید.

    تو یک مثالی گفتید کسی که ازدواج کرده وحتی بچه داره میتونه بایک دختر مجرد ازدواج کنه؟؟؟
    اونوقت اگر من باشم حس بدی دارم چون هنوز وقت دارم که بخوام بایک پسر مجرد مثل خودم ازدواج کنم.

    حتی خیلی میشنوم که "کسی که خانومش فوت کرده همسر بدید وکسی که خانومشو طلاق داده سنگش بدید."
    این یک مثله اما خیلی رایجه.نمیدونم چقدر درسته؟!!!!!!

  2. کاربر روبرو از پست مفید earth تشکرکرده است .

    خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array


    ببینید نقل قولها را خوب بخوان اما نکته و تکنیک از آنها در بیار ، اون ماجرا مال کس دیگریست با شرایط سنی خاص خودش . شما به ماجرای آن نقل قول کار نداشته باش . نکته مهم این نقل قولها آنچه هست که در باره تفاوت مهار احساس و کنترل احساس گفته شده . شما اینرا باید بتوانی استخراج کنی .

    در مراحل بعدی نقل قولهای دیگری خواهم آورد .

    ببینید نمونه ای از کنترل که شما در همین تالار که قراره تمرینگاه شما باشد که می توانستی داشته باشی ...پستی هست که اخیراً در تاپیک فقط خدا داشته ای . که واکنشی احساسی در آن نهفته هست و ..... برو بخوان و دقت کن تا پیدایش کنی . اگر توانستی پیدایش کنی که کجای آن واکنش احساسی شما هست ، می توانم بگم که مطالعه اون تاپیکها داره اثر می گذارد بر روی شناختت نسبت به احساسات و هیجاناتت و می تواند کمک کند که به مرور تشخیص بدهی کجا رفتارت داره بر محوریت احساس پیش میره و همانجا مهارش کنی .

    ابتدای راهی و اگر همت کنی مطمئن باش روزی بخاطر تغییراتی که توانستی به وجود بیاری در خودت هم احساس افتخار می کنی . هم اعتماد به نفست قوت گرفته هم لذتش را خواهی برد . نگران نباش و عجله هم نکن مهم تلاش هست و عملگرایی





  4. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    earth (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (دوشنبه 28 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام فرشته مهربون
    فکر میکنم بعد از سلام"خط اول"پستم احساساتی بود.

    - - - Updated - - -

    سلام فرشته مهربون
    فکر میکنم بعد از سلام"خط اول"پستم احساساتی بود.

  6. 3 کاربر از پست مفید earth تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (دوشنبه 28 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  7. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array
    بله درست هست .... اگر بیشتر و بیشتر و حتی چند باره و عمیق لینکها را بخوانی ودر آنها غور کنی و بر شناخت احساسات و هیجاناتت متمرکز شوی تشخیصهایت قوی تر می شود .

    توصیه می کنم پستهای جناب اس سی آی آنجاها که تمرینهایش روی ثبت احساسات منفی و مثبت هست را بخوانی و تمرینهای داده شده را اجرا کنی .





  8. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    earth (دوشنبه 28 بهمن 92), میشل (دوشنبه 28 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام فرشته مهربون
    من قبلا پستهای جناب اس سی آیو خوندم خیلی خوبن اما من دوست دارم با زبون راحتتر بیان بشه تا بتونم ملموستر یاد بگیرم.
    البته چشم

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-10-15
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    3,034
    سطح
    33
    Points: 3,034, Level: 33
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 491 در 147 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام.
    از earth عزیز ممنونم که چنین تاپیکی باز کرده. برای من سؤالی پیش اومد که میخوام از فرشته مهربان عزیز بپرسم: من فوق العاده احساسی هستم و طوری شده که دیگه خسته شدم از دست خودم،با وجودی که سنم کم نیست ولی اینجوریم دیگه. حدود دو هفته ای هست که شروع کردم دارم روی خودم کار میکنم،در واقع توی یه دوره مکاتبه ای شرکت کردم که تمریناتش یک ساله هست و از تعلیمات خانم "دبی فورد " گرفته شده. من از عملکرد احساسیم رضایت ندارم.آیا لازمه که تاپیک جداگانه ای باز کنم و اونجا مفصل بنویسم خصوصیاتم رو و ویژه راهنمایی بگیرم یا همین تاپیکایی که شما معرفی کردین رو بخونم و نت بردارم و انجامشون بدم کافیه؟ ممنون میشم اگه بفرمایید چیکار کنم

  11. کاربر روبرو از پست مفید maryam1363 تشکرکرده است .

    earth (سه شنبه 29 بهمن 92)

  12. #17
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array
    با سلام

    مریم عزیز ، تاپیک جدا باز کن و در آنجا وضعیتت را شرح بده .


    ارت جان

    همینجا باز هم کنترل احساس را در یک موردی که قبلاً هم خودت تشخیص داده بودی رها کردی . این یعنی تمرکزت برای اینکه مواظب حرکتهای احساسی باشی آنلاین نیست و تمرکزت روی سوژهایی که احساساتت قبلاض برات ساخته پرت هست . به پستی که اخیر در تاپیک فقط خدا ارسال کردی دقت کن ..... پستت به درخواست فقط خدا حذف شد .... اما شما رفتی عینش را دوباره ارسال کردی .... چون تمام توجهت به این بود که شاید او نخوانده باشدش ، ارسال کردی که او بخواند .... این یعنی آنکه احساسات محور شده و تصمیم گرفته ..... اینکه حتماً او بداند که شما چرا حالت بد بوده ، اینکه بداند دلایل مختلفی داشته و ..... در حالی که عقل می گوید اصلاً ضرورت نداره پستی ارسال کنی و ... اولویت اول برای عقل ضرورتها هست که با دو سئوال در برابر هر تصمیمی مشخص می شود .... آیا ضرورت دارد ؟ اصلاً مهم هست ؟

    همینجا یک کلید برای تشخیص اینکه تصمیمی و حالتی یا مشغولیتی در ذهن احساسی هست یا عقلانی همین دو سئوال هست ... که می تونی در مورد مشغولیت ذهنیت در رابطه با اون پست و خوندن اون حرفها توسط فقط خدا پیاده اش کنی تا تشخیص بدهی که اون کار احساسی بود یا عقلانی .

    تکلیفی که می خواهم انجام دهی .... این است که این بررسی را که انجام دادی در پست بعدی تشخیصت مبنی بر احساسی بودن یا عقلانی بودنش را اعلام کن با تحلیلهایت ( عینی تحلیل عقلانی بودن یا احساسی بودن را بنویس ....







  13. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    maryam1363 (سه شنبه 29 بهمن 92), میشل (سه شنبه 29 بهمن 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  14. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام فرشته مهربون
    میشه با مثال توضیح بدید؟

    در مورد پستم واسه فقط خدا محترم باید بگم مطمئنا حرف شما درسته اما من فقط خواستم به ایشون بفهمونم اگرمن اینطور هستم واسه کمکهای ایشون نبوده (چون من حس کردم ایشون کمی عذاب وجدان گرفتن)دوست ندارم بعد اون همه همدردی باز به ایشون حس بدی منتقل بشه وبا خودشون بگن شاید مقصر من بودم که کمک کردم.

    در مورد دوباره نوشتن اون پست:اینترنت قطع شد ومن نمیدونستم ارسال شده یا نه واسه همین دوباره فرستادم تا بخونن.خودمم دوست داشتم حذف بشه وفقط واسه همون دلیل بالا ارسال کردم.

    اما چند روزیه یکی از پستهاتون بدجوری تو ذهنمه امروزم بیشتر روز بهش فکر کردم اما به جایی نرسیدم.
    از یک طرف من میخوام خودمو بهتر از خانوادم تربیت کنم اما از طرفی نمیدونم چی درسته وچی زیادی درسته وچی به ظاهر درسته ودر باطن اشتباست؟

    اینکه من به فقط خدا محترم حرفامو زدم گناه کردم؟یعنی میخوام بدونم اگر من به مرد نامحرم(فقط خدا) این حرفارو زدم گناه کردم؟به عبارتی اشتباهه؟

    میخوام بدونم من که سعی میکنم رفتار محترمانه ای داشته باشم اما درعین حال به قول شما حرفام احساسی بوده گناهه؟

    تعجب نکنید.من هیچی یاد ندارم.هرچی هم یاد داشتم تو دوراهی منو قرار داده که نمیدونم چکار کنم؟
    از طرفی تو دانشگاه اون مساله واسم پیش اومد وهیچ علتی واسه رفتار اون آقا پیدا نکردم وگفتم شاید اصلا نباید به حرف استاد گوش میدادم واز ایشون ایمیل میگرفتم.با اینکه خیلی احساساتی حرف زد من تمومش کردم.یعنی به قول شما احساسمو سرکوب کردم؟یا اینکه رفتارم درست بود؟

    نمیدونم چقدر کارام درسته (فعلا که همش اشتباست)اما تو بد برزخی گیر افتادم که به نیروی لایزال الهی احتیاج مبرم دارم.

    - - - Updated - - -

    سلام فرشته مهربون
    میشه با مثال توضیح بدید؟

    در مورد پستم واسه فقط خدا محترم باید بگم مطمئنا حرف شما درسته اما من فقط خواستم به ایشون بفهمونم اگرمن اینطور هستم واسه کمکهای ایشون نبوده (چون من حس کردم ایشون کمی عذاب وجدان گرفتن)دوست ندارم بعد اون همه همدردی باز به ایشون حس بدی منتقل بشه وبا خودشون بگن شاید مقصر من بودم که کمک کردم.

    در مورد دوباره نوشتن اون پست:اینترنت قطع شد ومن نمیدونستم ارسال شده یا نه واسه همین دوباره فرستادم تا بخونن.خودمم دوست داشتم حذف بشه وفقط واسه همون دلیل بالا ارسال کردم.

    اما چند روزیه یکی از پستهاتون بدجوری تو ذهنمه امروزم بیشتر روز بهش فکر کردم اما به جایی نرسیدم.
    از یک طرف من میخوام خودمو بهتر از خانوادم تربیت کنم اما از طرفی نمیدونم چی درسته وچی زیادی درسته وچی به ظاهر درسته ودر باطن اشتباست؟

    اینکه من به فقط خدا محترم حرفامو زدم گناه کردم؟یعنی میخوام بدونم اگر من به مرد نامحرم(فقط خدا) این حرفارو زدم گناه کردم؟به عبارتی اشتباهه؟

    میخوام بدونم من که سعی میکنم رفتار محترمانه ای داشته باشم اما درعین حال به قول شما حرفام احساسی بوده گناهه؟

    تعجب نکنید.من هیچی یاد ندارم.هرچی هم یاد داشتم تو دوراهی منو قرار داده که نمیدونم چکار کنم؟
    از طرفی تو دانشگاه اون مساله واسم پیش اومد وهیچ علتی واسه رفتار اون آقا پیدا نکردم وگفتم شاید اصلا نباید به حرف استاد گوش میدادم واز ایشون ایمیل میگرفتم.با اینکه خیلی احساساتی حرف زد من تمومش کردم.یعنی به قول شما احساسمو سرکوب کردم؟یا اینکه رفتارم درست بود؟

    نمیدونم چقدر کارام درسته (فعلا که همش اشتباست)اما تو بد برزخی گیر افتادم که به نیروی لایزال الهی احتیاج مبرم دارم.

  15. 2 کاربر از پست مفید earth تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 07 اسفند 92), میشل (سه شنبه 29 بهمن 92)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام فرشته مهربون
    میدونم سرتون شلوغه واز طرفی میخواید صبر من بیشتر بشه(یه ذره شده)اما مینویسم تا فراموش نشم.

    چند روز پیش خواستم ماجرای کودکیمو واسه مامانم بگم حتی به مامانم گفتم دست روقرآن بزاره که هیچوقت به کسی حرفی نزنه اما گفتم تا شب میگم والان کار دارم.
    هر چی فکر کردم دیدم گفتن این موضوع دردی رو دوا نمیکنه.نگفتم.
    قصدم از اشاره به اون موضوع این بود که میخواستم مامانم زیاد ازم توقع فشار روحی خانواده رو نداشته باشه ورهام کنه به زندگیم برسم.آخه گاهی نمیدونه چقدر به من استرس وارد میشه وقتی از مسائلی که به قول شما به من مربوط نیست حرف میزنه.
    کمی هم قصدم این بود که ناخواسته بیشتر اذیتم نکنه ودرک کنه چقدر تا الان اذیت شدم.دوست دارم بزاره زندگیمو بکنم.

    اما در مورد تاپیکهایی که معرفی کردید...
    تا حدودی که وقت کردم وقطعی اینترنت اجازه میده خوندم.به نظر خودمم باید بارها خونده بشه.

  17. 3 کاربر از پست مفید earth تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 07 اسفند 92), فرشته مهربان (جمعه 02 اسفند 92), خوشبختی (جمعه 02 اسفند 92)

  18. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 اردیبهشت 93 [ 20:18]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    283
    امتیاز
    1,885
    سطح
    25
    Points: 1,885, Level: 25
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    686

    تشکرشده 569 در 244 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام
    هنوز در دوران نقاهت به سر میبرم.
    هنوز خیلی راه دارم که باید برم.
    هنوز خیلی باید آرومتر وخوش اخلاقتر وصبورتر بشم.




    دانشگاه جدید خوبه.آرامشم اونجا بیشتره.حتی نمیخوام بیام خونه.دلم واسه خونه تنگ نمیشه.





    نمیدونم چرا همش فکر میکنم دنیا واسم به آخر رسیده.یعنی هر لحظه فکر میکنم میخوام بمیرم.
    امروز که کلا فکر میکردم اصلا واسه چی درس بخونم؟من که میخوام به زودی بمیرم.





    انگار فکر میکنم تو یک سراشیبی تند قرار دارم که بی اختیار وباسرعت منو به طرف مرگ میبره.

  19. کاربر روبرو از پست مفید earth تشکرکرده است .

    reihane_b (چهارشنبه 07 اسفند 92)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم نمیتواند مرا درک کند
    توسط نارجیس در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 مرداد 94, 05:21
  2. نمیتوانم خودم را متقاعد به ازدواج کنم
    توسط سارا66 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 18 خرداد 92, 14:24
  3. چگونه رگ خواب مردی میتوان فهمید
    توسط مریم زد98 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:02
  4. خیانت شوهرخواهرم به خواهرم ، من چه کار میتوانم بکنم ؟
    توسط soha10 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 آبان 91, 09:52
  5. پیامدهای سنگین یک رابطه، نه میتوانم فراموش کنم نه میتوانم ادامه بدهم
    توسط kindly girl در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 فروردین 91, 02:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.