به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ممنونم از همه دوستان خوبم
    شیدا و مهستی عزیز
    بله. تا حدودی قبول دارم که همسرم زیاده روی کرده. اما واقعاً باید چکار میکرد؟ خودمو گذاشتم جاش که من اگه رفته بودم ، چکار میکردم. خوب منم ناراحت میشدم وقتی میدیدم 3 تا جوون دارن مخدر مصرف میکنن که یکی شون هم برادرمه (شاید اون لحظه مصرف نمیکرده، اما تابلو بوده که مصرف کرده).
    صبر میکردم و بربر نگاش میکردم؟ نه. من طاقتشو ندارم . من برادر دیگری هم دارم که به شدت معتاد شد. تریاک،هرویین ، شیشه ... میدونین چقدر برام سخت بود؟ برای خانوادم ؟؟ برای خودش؟؟ البته الان خدا رو هزار هزار مرتبه شکر میکنم که ترک کرده. یعنی هنوز تو کمپ ترک اعتیاده که ترک کنه، اونوقت این یکی شروع کنه به کشیدن؟؟؟؟ شوهرم میگه من واقعا ناراحت شدم. یاد اشکای مامان و بابات واسه اون داداشت افتادم. از طرفی میگه من به برادرت چیزی نگفتم. چون تازگی (چهارماه) از همسرش جدا شده و میدونستم حال خوبی نداره. فقط وسایلشونو جمع کردم. (خوب نمیتونسته سکوت کنه واقعا. باید قبح رفتار داداشمو بهش نشون میداده) از طرفی میگه میخواستم دوستاش هوای کار بیاد تو دستشون. برن گم شن. به دوستش گفته تو چرا با این جوون این کارو میکنی؟ شوهرم میگه فکر کردم شاید داداشت روش نشه دوستاشو دست به سر کنه. من بهشون تند شدم .
    به هر حال من میگم چرا دوباره برادرم این کارو کرد. یعنی بعد از مهمونی که دادیم، بعد از اینکه اومد خونمون و با همسرم حرف زدن و من فکر میکردم کدورتا رفع شده، چرا روز بعدش الکی شروع کرده به بی احترامی؟ به شوهرم گفته تو منو لو دادی به بابام. در صورتیکه شوهرم جواب داده من به هیچکس نگفتم و حاضرم روودررو کنم. اون به بی احترامی و ادامه داده. .
    .
    .
    به هر حال من چند روز قبل موضوع رو به بابام گفتم. بسیار ناراحت شد بابای طفلکیم. اصلا باورش نمیشد. من گفتم که ما هیچ جا تو زندگی برادرم دخالت نکردیم اما اون به خودش اجازه داده به همسر من فحش بده . بابام گفت که بسپرش به من. البته میدونم تا حالا چیزی به روش نیاوره. چون اون کنکور فوق لیسانس داره چند روز دیگه و بابا صبر کرده بعد باهاش حرف بزنه.
    یه چیز دیگه ام هست. منم خیلی از برادرم دلگیرم. شاید به خاطر شوهرم نه، به خاطر خودم میتونست این کارو نکنهه. من همیشه تو مشکلاتش کمکش کردم. تا اونجا که واقعا در توانم بوده . هیچ جا تنهاش نذاشتم . میتونست حرمت منو نگه داره و به شوهرم طفلک این حرفا رو نزنه.

    - - - Updated - - -

    toojih عزیز ممنونم.
    راستش برام هر دو سوال مهمه . دو نفر آدم که هردوشون برام عزیزن. هم برادرم که چندسال ازم کوچیکتره و من انگار بزرگش کردم. هم همسرم که عشقمه و تو زندگی پناه منه. از طرفی ماردم مهمه. بابام مهمه . برای پدرمادرمم هر سه مون مهمیم. هم برادر جوانم. هم من به عنوان دخترشون و هم همسرم به عنوان دامادشون. ما همه برای هم مهمیم .
    من نگران همه هستم چون میدونم این کار چه عواقبی خواهد داشت. همسرم چندین بار این چند روز بهم گفته دیگه باید کمتر رفت وآمد کنیم با خانواده مون. من میفهمم منظورش خانواده منه. هرچند واضح نمیگه. اما دلش خیلی گرفته. حقش نبوده اون رفتار. من چه جوابی بدم. آش نخورده و دهن سوخته . من از دیدن پدرو مادرم محروم بشم چون برادرم این کارو کرده؟؟؟؟؟؟؟؟
    پدرم گفت که میاد و میبرتش بعد از کنکورش. معلومه که اومدنش از شهرمون یه بهانه بود. چون خونه پدریم بزرگه و اون جا داشت که تو یه اتاقی بشینه و درسشو بخونه. اما پیله کرد و اومد از اونجا. چقدر بابا مامانم بهش گفتن بمون و ما همه چی فراهم میکنیم تو درس بخونی. البته مامانم که از چیزی خبر نداره گفت که هفته آینده بعد از کنکورش میاد خونه . یعنی به مامان گفته میاد. خب بازم شکر خدا....
    شوهرم بهم میگه این مثلا تحصیل کرده است تو بهترین دانشگاه های ایران درس خونده اما هیچی ادب و فرهنگ حالیش نمیشه. میگه اون برادرت با اینکه مشکل داشته و الان تو کمپه خیلی شرف و مردونگیش بیشتره از این یکی.
    شوهرم دلش خیلی گرفته. بمیرم براش.
    اما میترسم از اینکه بخواد رفتارای برادرامو بهم سرکوفت بزنه. من آخه چه تقصیری دارم؟؟؟؟؟ من سرم به زندگی خودمه. به اینکه هوای شوهرمو داشته باشم. به اینکه خونه براش آرامش و دلگرمی فراهم کنه . اما به خاطر رفتارای این و اون تنم همش بلرزه. واسه همینه از برادرم توقع نداشتم . من همه جا کمکش کردم . میبایست حرمت خواهرشو نگه داره.
    شوهرم مرد با شخصیتیه . غرور مردانه ای داره (متناسب با سنش) اما اصلا متکبر نیست. الان غرورش جریحه دار شده.
    من باید یه کاری بگنم. اگه هیچی نگم میترسم برادرم پرروتر بشه و به خودش اجازه بده بیشتر از این بی احترامی کنه . من آزرو کردم زمین دهن وا کنه و برم پایین وقتی اون پیاما رو رو گوشی همسرم خوندم. ...

  2. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    اولا ببخشید اینجوری میگم قبلش عذرخواهی میکنم

    شما خواهر بزرگتر هستین و بهش خیلی محبت کردین دستتون درد نکنه ولی قرار نیست ما به کسی محبت داشتیم حتما انتظار داشته باشیم جبران کنه دوست داشتن شرطی کار غلطیه که خیلی از ما انسانها شوربختانه انجامش میدیم و کار درستی نیست

    شما لطف کن همه حواست و انرژیت رو بزار برای شوهرت جنابعالی مسئول این نیستی که دیگران توی زندگیشون چه مسیری رو طی میکنن درست یا غلط خودشون انتخاب کردن شما میتونی راهنمایی کنی نه بیشتر.

    بقول مدیر همدردی حتی پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) با اونهمه بزرگیشون نتونستن عموشون ابوالهب رو مسلمون کنن شما دیگه فکر کنم بیش از اندازه از خودت توقع داری هر انسانی توانایی و ظرفیتی داره در حد خودش نه بیشتر


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.