نوشته اصلی توسط
تهمتن
من هم نظر سایر آقایون رو به عنوان یک مرد تایید می کنم که فردی که از سمت شخص مورد علاقه اش کنار گذاشته شده و رد شده و بعدش اون خانم راحت زندگی خود رو ادامه داده و ازدواج کرده و بعد طلاق گرفته، باید خیلی ضعیف و بدون اعتماد به نفس باشه که بخواد باز به سوی اون خانم برگرده. هیچ اشکالی متوجه خانم شادی نیست در اینکه کسی رو انتخاب کنه یا کسی رو برای ازدواج رد کنه. همه یکبار انتخاب می کنند و به هر دلیلی ممکنه افرادی رو رد کنند اما اون آقا چرا باید خودش رو انقدر کم و ضعیف و بی ارزش بدونه که مثل یک لاستیک زاپاس همیشه در اختیار باشه. بله حتماً از روی علاقه ی شدید هست اما انسان و کمی مشخص تر یک مرد همیشه تحت هر شرایطی به حرف دلش گوش نمی ده چه بسا که خواسته های دل متعدده و انسان رو می تونه ذلیل بکنه. پس خواستم بگم این که این آقا چنین شخصیتی دارند به خودی خود نقطه ی ضعف محسوب می شه.
نکته ی بعدی اینه که خیلی از بانوان ما متاسفانه ازدواج رو یه معامله ی بازاری می دونن و خودشون رو به عنوان یک کالا در قبال رفاه یا ثروت بیشتر در اختیار فرد خواستگار می ذارند. یعنی اساس نگاهشون به ازدواج رو سودگرایی مادی تشکیل می ده که در این نگاه نقش جدی برای زن در ساختن و تلاش و بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی در نظر گرفته نمی شه. این که می گن برای خانوم ها عشق مهم تر از هر چیزیه در ازدواج تا حدی صحت داره اما نه همیشه و شاید از نگاه اونها در رقابت بین رفاه و عافیت بالا و عشق ،خیلی وقتها این عشق نباشه که برنده میشه. من در نگاه خانم شادی منفعت طلبی زیادی رو می بینم. قصد سرزنش ایشون رو ندارم اما می خوام بگم فلسفه ی ازدواج این نیست که شما به عنوان یک زن فقط جسم خود رو وارد یک زندگی کنید و بعد توقع خدمات داشته باشید. فلسفه ی ازدواج یعنی اینکه دو فرد کماکان اهداف زندگی مجردی خود رو در درس یا شغل و پیشرفت دنبال می کنند و برای زندگیشون تلاش می کنند ولی برای داشتن آرامش بیشتر و لذت بردن از زندگی و وارد کردن فرزند و ادامه ی نسل ترجیح می دهند این راه رو با فردی از جنس مخالف طی بکنند. ازدواج در ذات و جوهر خود قرار نیست یک معامله باشه اگرچه خیلی وقتها به غلط در دید هم آقایان و هم خانومها اینطور هست.
در پایان هم چند جمله به شما در مورد رابطه تون با این آقا. بهتره که ارتباطتتون رو با این آقا قطع کنید. توضیح بدین به علت مسائل روحی ناشی از طلاق ترجیح می دین مدتی با کسی رابطه نداشته باشید. حداقل 6 ماه با خودتون معیارهاتون رو سبک و سنگین کنید. و به یک ثبات قابل قبول در معیار ها و وضعیت روحیتون برسید. این آقا هم دورادور بدونه که شما هستید و مجردید. بهشون قبلش خبر بدید بعد از 6 ماه اگر همچنان شما رو می خواد مثل یک خواستگار رسمی با خانواده اقدام کنه. بگید که هیچ جوابی الان ندارید بدید و جوابتون فقط بعد از مراحل خواستگاری معلوم خواهد شد. این آقا اگر همچنان شما رو بخواد 6 ماه رو صبر خواهد کرد و بعد اقدام می کنه ولی بدونید اون مسئله ی کنارگذاشته شدن همیشه در ذهنش اذیتش خواهد کرد که اگر روزی روزگاری قسمت شد و شما با هم ازدواج کردید باید با محبت زیاد و اطمینان دادن از عشقتون ایشون رو آروم کنید تا اون مسئله ذهنش رو مشغول نکنه و کم کم از ذهنش پاک بشه.
آقای تهمتن از خوندن متن شما لذت بردم مخصوصا از اون قسمت که نوشتین در حال حاظر ازدواج یک جور معامله شده .
در مورد حفظ شخصیت و در کل "نام" یک مرد یا انسان ، نظر شما کاملا درسته اما برای وقتی که پای مسایل "ملی " در میان باشه ، در این موارد انسان تمام غرور و شخصیتش رو باید حفظ کنه چون شخصیتش با شخصیت هم وطنش گره خورده. به عنوان مثال یک الگو از شاهنامه ".. در جایی که اسفندیار – البته این ماجرا خیلی بحث مفصلی داره- به عنوان نماینده از طرف دولت و قدرت ، دستور داشته ، رستم " قهرمان ملی ایرانی ها" را بزور و دست بسته به حضور شاه ببره تا مومن و بهدین بشه و رستم قبول نمیکنه به رستم پیشنهاد میده که به صورت فرمالیته در حالت دست بسته به حضور شاه برن اما رستم – که در این جا در دوران کهولت سن بوده- در جواب میگه " نام و شخصیت من از جانم مهمتره " و فقط در صورتی قبول میکنه که با حفظ شخصیتش و به عنوان یک مرد آزاد به حضور شاه برن و ایشون خطر مبارزه با اسفندیار و خطر کشته شدن رو قبول میکنه اما ذلت اسیر شدن و بی شخصیتی رو قبول نمیکنه به این دلیل که نام و شخصیت رستم دیگه فقط متعلق خود رستم نبوده که در موردش بتونه تصمیم بگیره بلکه متعلق به تمام ایرانی ها بوده .
اما در اینجا ، چون یک مساله شخصی هست ، تا این حد سختگیرانه نباید نگاه کرد ، آیا یک مرد به دلیل این که یک بار رد شده باید از عشقش صرف نظر کنه ؟ و یک عمر با حسرت زندگی کنه ؟ فرد خودش رو سرکوب کنه چون میخواد خودش رو قوی نشون بده اگر عشقی وجود نداشته باشه ایرادی نداره اما اگه واقعا دوستش داشته باشه چی؟؟ باز هم کنارش بزاره ؟ باز هم خودش رو و احساساتش رو سرکوب کنه در باطن یک فکری داشته باشه و در ظاهر یک جور دیگه رفتار کنه؟
زندگی و عشق مهمتره یا غرور ؟ مناسب بودن یا نامناسب بودن " آقا پسر ماجرا " را نمیشه از راه دور تعیین کرد ، این رو فقط خود خانم شادی میتونه تشخیص بده اما فقط به این دلیل که ایشون به طرف دختری که یک بار ردش کرده برگشته ، دلیل بر بی شخصیت اش نیست.
در مورد اینکه خانم شادی منفعت طلب هستند ، این اشکالی زیادی نداره به شرطی این اخلاق رو باشه ، یعنی ایشون ظاهر و باطنشون یکی باشه ایرادی نداره چون هر کسی که از ایشون خوشش بیاد با در نظر گرفتن این اخلاق خوشش امده و کلک نخورده. کسی ایراد داره که در ظاهر خوبه اما در باطن یک چیز دیگه هست و دیگران رو گول میزنه.
این عدد شش ماه هم نمیدونم رو چه معیاری هست ؟؟ این صبر کردن شش ماه من رو یاد عشق های افسانه ای میندازه .یعنی شش ماه یک آقا پسری رو هوا نگه داریم ، او بنده خدا هم آدمه یک انسان معمولی .
خیلی ممنون که وقت صرف کردید و این متن رو خوندید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)