تشکرشده 148 در 55 پست
تشکرشده 187 در 78 پست
کجای حرفم من گفتم ازدواج یعنی فقط نیاز جنسی؟؟
ظاهرا شما حرف های بنده رو هم کامل نخوندید و برداشت اشتباه داشتید.
من اون جمله رو با در نظر گرفتن این دو شخص گفتم:
1- پسری که بار اولش هست می خواد ازدواج کنه
2- خانم محترمی که قبلا طلاق گرفته اند و قبلا تجربه ازدواج داشتند.
تازه زمانی که اون اقا پسر قبلا خواستگار ایشون بودند و اون خانم قبلا به این اقا پشت کرده.
منظورم این هستش ازدواج این دو شخص جالب نیست و ممکن هستش بعدا دوباره به مشکل بخورند.
shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 2,960 در 521 پست
سلام شادی،
شما تازه دو ماه از جدایی رسمیت میگذرد. خودت هم میگویی انتخابت اشتباه بوده و کلی سختی کشیده ای. حالا که طعم تلخ ازدواج اشتباه را چشیده ای، چطور میتوانی باز چنین ریسکی کنی و انقدر با شتاب تصمیم بگیری?
من با خانم deljoo_deltang کاملا موافقم. ضمن اینکه فکر میکنم، در حال حاضر بهترین کاری که شما میتوانی انجام بدهی، قطع ارتباط کامل با این آقا هست. چون شما شاید این را حس نکنی، اما در شرایط بعد از طلاق و در واقع در دوره نقاهت ناشی از جراحات یک رابطه مریض هستی، و در این دوران به هیچ عنوان نباید ذهن را درگیر یک رابطه جدید کرد.
توصیه من به شما:
۱- همانطور که گفتم اول قطع ارتباط کامل با این آقا هست.
۲- از او بخواهید اگر واقعا خواستار ازدواج با شما هست، ۶ ماه دیگر با خانواده به صورت رسمی به خواستگاری شما بیاید. اگر توانست خانواده را راضی کند و به خواستگاری شما بیاید،
۳- با او به مشاوره خانواده بروید، و در کنار سنجش باقی معیارهایتان، نگرانی خود را در مورد حساسیت این آقا در مورد ارتباط شما با همسر سابقتان، با مشاور در میان بگذارید. از او بخواهید که بسنجد حساسیت این آقا در این مورد چقدر هست و آیا میتواند با این مساله کنار بیاید و در واقع این مساله زندگی شما را دچار تنش میکند یا خیر.
۴- با توجه به مورد ۳ و نتیجه بررسی مشاوره، متعاقباً تصمیم به ازدواج یا عدم ازدواج با این آقا بگیرید.
موفق و خوشبخت باشید،
کامران
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
ديوانه و شوريده و شيدا بادا
با هوشياري غصه هر چيز خوريم
چون مست شديم هرچه بادا باد
asemaneabi222 (شنبه 12 بهمن 92), khaleghezey (شنبه 12 بهمن 92), Saman1 (یکشنبه 13 بهمن 92), sanjab (شنبه 12 بهمن 92), shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92), toojih (شنبه 12 بهمن 92), ستیلا (شنبه 12 بهمن 92)
تشکرشده 275 در 125 پست
سلام خانم شادی ،
در پستهای دوستان این جمله به کرات استفاده شده " باید حتما قبل از ازدواج خوب فکر کنید بعد تصمیم درست بگیرید " ، اما ایا اصلا میشه با فکر کردن صرف مساله ازدواج رو حل کرد و تصمیم گرفت ؟؟ یا باید با طرف مدتها و مدتها ارتباط داشت تا هر دو طرف بفهمند که تصمیم درست چیه .
آقا کامران ، آیا میشه به دو نفر که یکمی حداقل همدیگر رو دوست دارند بگیم 6 ماه همدیگر رو نبینید بعد بیاید خواستگاری ؟؟ این ها دو تا انسان هستند ، اون بنده خدا ( اون آقا پسر ماجرا) هم ادم احساسات داره و ماشین نیست .
دوستان در نظراتشون ، " عشق " ، را به عنوان یک پارامتر قوی و موثر در نظر داشته باشند ، ازدواج فقط هم از روی منطق نیست .
شادی خانم من از شما این سوال رو دارم
، تصور کنید با ایشون ازدواج کردید ، آیا شما حس میکنید از زندگی ایشون ( با لحاظ جمیع پارامترها از جمله وضعیت مالی ، شکل و قیافه و تیپ و شخصیت و ...) خوشتون بیاد ؟ و احساس رضایت و خوشبختی بکنید ؟
این سوال رو از این بابت میپرسم که چون یک بار ایشون رو رد کردید ، این بیم وجود داره که شما باز هم ایشون رو رد کنید حتی بعد از ازدواج و پشیمون بشید ، احساس کنید این علاقه یک طرفه هست ( از ایشون به طرف شما مثل همون فیلم هندی که خودتون گفتید) .
در مورد ایشون چی ؟ پیشبینی خودتون چیه ؟ فرض کنید ازدواج کردید و یک سری کنجکاوی های ایشون نسبت به شما ( حتما منظور من رو میفهمید) بر طرف شد . بعد چی ، آیا پارامتر های دیگه ای در شما وجود داره و ایشون الان یا اینده خوشش بیاد و ایشون رو برای مدتهای طولانی علاقه مند نگه داره ؟ مثلا هماهنگی شما دو تا در نوع رفتار اجتماعی مثلا سلیقه لباس و پوشش شما در بیرون منزل یا هنگام ارتباط با فامیل و نوع رفتار اجتماعی شما ، ، نوع و شکل مسافرت ، برنامه های آینده ، مثلا برنامه کاری شما و .....
- - - Updated - - -
این تصورات رو به صورت " شبیه سازی ازدواج " قبل از انجام ، بار ها در ذهنتون انجام بدید و اگر نیاز به اطلاعات جدیدی داشتید در صدد بدست اوردن از ایشون یا محیط اطرافتون باشید ، تا یک تصور تقریبی از زندگی بعد از ازدواج با ایشون بدست بیارید.
shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 8 در 5 پست
باسلام
صمیمانه وازته دلم ازتک تک دوستان ممنوم که منّت میگذارید وبانظراتتون منو آگاه تر می کنید
راستش درجمع بندی نظرات تاکنون به این مواردرسیدم که :
1. قطع ارتباط کامل
2.اومدن خانواده شون به خاستگاری
3.بررسی و دسته بندی معیارهای خودم و اولویت هام
4.احساساتی بودن من وایشون
5.رفتن پیش مشاور
1. قطع ارتباط کامل که چی بشه آخه؟ ؟چرا؟ ما این همه مدت حدود چندسال دورازهم بودیم و قطع ارتباط کامل .اگرایشون می خواست بره سراغ موردهای دیگه که تاالان رفته بود حتی ارتباط دیگه ای هم تاجایی که می دونم برقرارنکرده .تازه حضور من برای اون الان شده مایه ی امیدش .اتفاقا من می خوام این فرصتی باشه بیشتر باایشون رابطه داشته باشم البته رابطه ی هدفمندبه منظور شناخت و بررسی تناسب نه رابطه ی فقط الکی خوشگذرونی و احساسی
2. اصلادوست ندارم اول خانواده شون بیان خواستگاری قبل اینکه خودمون دوتابه نتیجه برسیم که می تونیم باهم یانه .آخه چه لزومی داره ؟خانواده هابیان وسط کنترل اوضاع ازدستم درمیره وباید اون وقت و اون آرامشی رو که باید صرف شناخت هم کنیم صرف سوء تفاهمات و این واون چی گفتن و ...میشه مخصوصاکه من احساسی و حساس و زودرنجم .تازه خانواده هازود دوست دارن همه چی جدی بشه و به نتیجه برسه و فرصت رو ازآدم میگیرن تازه ممکنه بانشدنش هم کلی حرف دربیادولی اینجوری مامثل دوتاآدم بالغ سنگ هامون رو وامی کنیم و تصمیم می گیریم و بعدخانواده ها رو درجریان میزاریم و اگرراضی بودن که ادامه میدیدم واگردیدیم که نه و غیرقابل حله که خب تموم می کنیم (مخصوصاکه درازدواج قبلی شتابزده خانوادهازوداومدن وسط و من خیلی ازانرژیم صرف خانواده شدو....اصلانمی خوام یادش بیفتم خیلی دوران بدی بود)
3.بله حتماازمقالات سایت باید بیشتراستفاده کنم خودشناسی بیشتر و نقاط ضعفی که خودم داشتم البته خیلی دراین مورد دارم فکرمی کنم ولی میدونم کافی نیست و بایدپیش مشاورهم برم
4.چرانمیشه اینطوری به قضیه نگاه کرد که ایشون واقعایک عشق و محبت واقعی به من دارن که حالاتواین دوره زمونه خیلی کمه ؟
راستش این تودلم بودکه بگم به دوستان درسته که باید عاقلانه رفت جلو ولی دیگه خیلی هم نمیشه سنگ بود چرا این احساسات ایشون رو دوستان خیلی بی ارزش و گذری می دونن؟؟اگه بی ارزش بو د و بی اهمیت چراباوجوداین همه اتفاق و این همه سال این احساسات ازبین نرفته ؟؟ وحالاکه ازبین نرفته چرادوستان تحقیرش می کنن چون من فقط یکبارازدواج کردم ؟یعنی ویژگی های شخصیتی وانسانیم به خاطریک ازدواج اشتباه انقدرزیرسایه میتونه بره ؟اصلااین عشق و محبت خودش یک نقطه ی قوت و اطمینان بخش برای من نمی تونه باشه ؟؟
5.پیش مشاور ازهمون اول بریم ؟ هردوباهم بریم یاتنهابرم ؟حتمالازمه ایشون رو هم ببرم ؟
پیشاپیش ازوقتی که برام میگذارید ممنونم.
alireza35 (جمعه 25 بهمن 92)
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
شادی جان،
اشاره کردید که جذب زیبایی ظاهر شما شده. این یک فاکتور هست.
فاکتور دیگه ای که در تصمیم این آقا موثره، من فکر می کنم همون خصلت مردانه ای باشه که می خواد پیروز باشه، می خواد شکارش را صید کنه، می خواد به دست بیاره، این به دست آوردن براش لذت بخشه. مخصوصا بعد از بی وفایی که شما داشتید و غرورش را له کردید، می خواد خودش را و غرور له شده اش را احیا کنه.
شاید خودش هم متوجه نباشه. اما مشاور می تونه کمکتون کنه، که آیا دنبال ترمیم زخمیه که خورده یا واقعا قصد ازدواج داره.
گفتید از نظر اقتصادی وضعیت خوبی نداره و همسر قبلی شما از نظر مالی خوب بودند.
آیا شرایط مالی شما تغییر کرده که برای این آقا یک عامل در تصمیم گیری باشه.
خیلی راحت نمی شه دونست بعد از ازدواج چه تغییری خواهد کرد،
مگر این که انگیزه های پنهانش (ممکن از خودش هم پنهان باشه ) را پیدا کنی.
مشاور خوب می تونه کمکتون کنه.
مسلمه که باید هر دو برید مشاوره. ولی می تونید جلسات جداگانه هم داشته باشید.
- - - Updated - - -
یه توضیحی هم می خوام بدم، خیلی شخصی است و اصلا پشتوانه علمی و ... نداره.
نظر خودم هست.
مردی که تا این حد عاطفی باشه، راحت نمی شه بهش تکیه کرد.
حتی عاشق ترین هم که باشی، وقتی اینطور بهت پشت کنن و برن، اون هم بخاطر مسائل مادی،
من باشم طرفم برگرده، محاله قبولش کنم.
اما این مرد شما را قبول کرده و این به نظر من از ضعفشه!
و همیشه می گم از آدم ضعیف باید ترسید.
آدمهای قوی مردونه تر می جنگند، واضح ترند، شفاف ترند. تکلیفت باهاشون روشن تره.
ضعیف ها بدجور ضربه می زنند.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 13 بهمن 92 در ساعت 04:24
capitan (یکشنبه 13 بهمن 92), khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92), shabnam z (یکشنبه 13 بهمن 92), shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو
من خودم بشخصه در حد اطلاعاتم نوشتم براتون دوستان هم نوشتن شما خودتون باید تشخیص بدین چیکار باید کنین اگه تشخیص میدین باهاشون آشنا بشین رابطه احساسی برقرار کنین انجام بدین اگه فکر میکنین دوران بازسازی بعد طلاق که واسه همه تقریبا دو تا 5 سال طول میکشه واسه شما توی همین دوماهه انجام شده خوب کاری رو که فکر میکنی درسته انجام بده
ولی خواهشا بعدا نیاین بگین چرا کسی راهنمایی نکرد
من یکی بشخصه هرچی میدونستم گفتم روز خوش بانو
kamran2007 (یکشنبه 13 بهمن 92), shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92), toojih (یکشنبه 13 بهمن 92), شیدا. (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 2,440 در 754 پست
به نظر من کسی که اینطور میخوادت میتونه خوشبختت کنه.خود دانی دیگر....!
*به جادوی چشم تو شیدا شدم*
*ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
*من آن قطره بودم که با موج عشق*
*در آغوش مهر تو دریا شدم*
shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 635 در 275 پست
خیلی با عجله نوشته هات را خوندم و این طور که متوجه شدم ایشون به خواستگاری شما هنوز نیومده (بعد از طلاقت ) فقط ارتباط تلفنی برفرار کرده و ابراز احساسات همیچین میشه گفت ضد و نقض (که دوست داره ولی ازت دلخوره ) خانواده اش به ازدواج شما راضی نیستند و تحت تاثیر زیبایی ات هست
حواست باشه که مطلقه هستی و خیلی راحت می تونه بازیت بده و بعد هم با خودش فکر که هر روز بایکی هستی
1-یه بار ازدواج کردی و هنوز اینو درک نکردی که اون شناخت واقعی و کامل بعد از ازدواج به وجود میاد !!!!!!!!!!!!!!! الان احساسات شما دو نفر غالبه نه منطق و عقلتون کاملا از نوشته هات معلومه
2- یه سال باهاش دوست بودی هنوز میگی نشنا ختمش و باید دوباره باهاش دوست باشی !!!!!!!!!!!!! چند سال باید با یکی باشی تا بشناسیش؟؟؟؟؟؟؟؟
3- اگه خانوادش تورا نخوان حالا شما هر چی هم به هم بخورید اونا مخالفند و تا اخر عمرت که نمی تونی باهاشون بجنگی و اونا به خودت و شوهرت و بقیه بگن پسر ما تور کردی خودتو انداختی و ما راضی نبودیم به این وصلت و....
پس بهش بگو خانوادت تا راضی به این وصلت نباشند مسئله منتفی هست وقتی با عزت و احترام امدن خونتون خاستگاری روابط نامزدی را اغار کن
وقتی خودشون باپای خودشون میان خواستگاریت چرا میترسی که کنترل از دستت در بره ؟؟؟؟!!!! خواستگاری یه رفتار و رسومات خاص خودش را ئاره که دو طرف خودشون را ملزم به رعایت میدونند
سوئ تفاهم اول باید رفع بشه تا بشه یه رابطه را شروع کرد نه اینکه رابطه شروع بشه بعد سوئ تفاهمات رفع بشه
3- از زمان طلاقت بزار کم کم 6-7 ماه بگذره تا خودتو پیدا کنی ببینی چی می خوای و کجا هستی و احساستت تعدیل شه
4 - اگه ان اقا هنوز ازدواج نکرده تنها دلیلش شما نیستی ((((((((همونطور که خیلی از پسرا عاشق نیستد و هم سن ایشون هستند و هنوز مجردند ))) دلیل محکمتری که ایشون ازدواج نکرده اینه که دختر مورد نظرش را که مطابق با خواسته ای دلش و شرایط خودش باشه هنوز پیدا نکرده
حالا هم گیر داده به به خانم زیبای مطلقه اون الان شدیدا تحت تاثیر نیازهای جنسی . جنسی .جنسی و عاطفی خودش هست خواهش میکنم واقع بین باش
5- ازدواج مقوله مهمی تو زندگی هر فرد هست و تمام مسیر زندگی را تحت تاثیر قرار میده پس در انتخابت دقت کن ساده نگیر و تحت تاثیر احساسات تصمیم نگیر اگه منطقت راضی به این وصلت نیست پس ردش کن و در موردش فکر هم نکن و بعدا که احساست درگیر بشه دیگه نمی تونی راحت عقب بکشی چون یه ضربه عاطفی دیگه میخوری
شما که برای بار دوم داری تصمیم به از دواج میکیری بدون اگه این دفعه موفق نباشی دیگه قضیه خیلی فرق داره با الان
برا بار دوم شروع یه زندگی و خدای ناکرده دوباره طلاق فاجعه هست
مطالب را نوشتی و راهنمایی خواستی منم یه چیزایی به ذهنم رسید کوتاه برات نوشتم (چون خیلی وقت ندارم )بدون اینکه بشناسمت پس اگه حرفام تلخ بود یا ناراحت شدی بدون که منظوری نداشتم
توصیه دوباره کیکنم رو بند 5 حرفام بیشتر فکر کنی
*پرستو* (یکشنبه 13 بهمن 92), khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92), shadi93 (یکشنبه 13 بهمن 92), شیدا. (یکشنبه 13 بهمن 92)
تشکرشده 1,508 در 444 پست
خب به نظر میرسه که تقریبا تصمیم نهایی ات رو گرفتی. ولی حداقل حضوری پیش یک مشاور آقا برین. لطفا این توصیه رو جدی بگیر.
پ.ن: یک حسی توی درون من امیدوار و متاسفانه خوشحال میشه که این آقای هموطن من اونقدر مرد باشه که براحتی تن به این حقارت نده و ضربه کاری خودش رو بعد از اینکه بهت رسید وارد کنه.
khaleghezey (یکشنبه 13 بهمن 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)