به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    پرنده جان تاپیکتو دیگه نمی خوای ادامه بدی؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 17 بهمن 92)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    مينوش جان متاسفانه خيلي سرم شلوغه روزاي اخر كلاس زبانمه و به شدت فشار رومه.بايد كلي درس بخونم اين روزا چون هفته ديگه يك امتحان مهم دارم.مرسي كه به تاپيكم اهميت دادي و داري رسيدگي ميكني اگر وقت داشتم كلي حرف براي گفتن دارم.الانشم كلي از درسم عقبم.
    دعا كن برام فقط
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  4. 3 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 17 بهمن 92), khaste1 (پنجشنبه 17 بهمن 92), meinoush (پنجشنبه 17 بهمن 92)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 فروردین 02 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-11-15
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    8,905
    سطح
    63
    Points: 8,905, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 124 در 65 پست

    Rep Power
    26
    Array
    پرنده غریب به نظر من اگه توجه یک مرد رو میخوای باید اولا آدم شادی باشی(اگه تو همیشه غمگین باشی و بگی سر درد داری یا خسته ای ,این رفتارات براش عادی میشه و قربئن صدقت نمیره باید همیشه شاد باشی تا وقتی حالت خوب نیست نگرانت بشه بگه این که شاد بود حالا چی شده)...مرد ها از زنهای شادو پر انرژی بیشتر خوششون میاد...دوم اینکه در حد مرگ بهش توجه کن مثل پروانه دورو برش باش تو الان متاهلی و در واقع متاهدی باید فقطو فقط فکرو ذکرت شوهرت باشه بقیه رو بیخیال...براش چای بریز بااااور کن همین کار ساده خیلی تاثیر گذاره....لازم نیست کارهای آنچنانی بکنی...مردها مثل بچه ها هستن از کارهای خیلی ساده اما عاشقانه به شدت استقبال میکنن
    شوهر منم اولا رمانتیک نبود اما با این کارهای ساده ای که انجام دادم از این رو به اون رو شده
    موفق باشی عزیزم

  6. 4 کاربر از پست مفید tommy تشکرکرده اند .

    capitan (پنجشنبه 01 اسفند 92), meinoush (پنجشنبه 17 بهمن 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 20 بهمن 92), ساحل75 (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام خواهر خوبم مطمئنم حتی شده یه کوچولو علاقه در وجود تو بوده چون در غیر اینصورت محال بود باهاش ازدواج کنی حالا این علاقه کوچولو رو باید بسطش بدی و همسرت هم که شکر خدا ادم خوبیه و دوستت داره هرچقدر که شما علاقه ات رو بسط بدی اونم علاقه اش بیشتر میشه و این باز باعث بیشتر شدن علاقه شما میشه فکر نکن باید بشینی و منتظر بشی تا علاقه یه روزی بیاد سراغت نه اینجوری بدتر هم میشه اصلا شاید اونم ازت دلسرد بشه . پس نباید بیکار بشینی من خودم زمان مجردی اصلا اعتقادی به اشنایی ها و عشق های قبل از ازدواج نداشتم و جلو هر عشقی رو که میخواست به ذهنم یا زندگیم وارد بشه رو میگرفتم و مقاومت میکردم . اعتقادم این بود که ازدواج عاقلانه ای داشته باشم و بعدش همسرم رو دوست داشته باشم اونقدر دوست داشته باشم که حتی اگه اونم من رو دوست نداشت عاشق خودم کنم . با این طرز فکر 20 ساله بودم که ازدواج کردم با فردی که قبلا اصلا ندیده بودم ولی کششی در خودم احساس کردم که تونستم باهاش ازدواج کنم . اون خیلی مهربونه و دوستم داره ولی اعتراف میکنم که محبت های من اوائل زیاد واقعی نبودن ولی اون اونقدر محبت کرد که منو عاشق خودش کرد یعنی برعکس اتفاق افتاد . عزیزم وقتی کسی دوستت داره تو نمی تونی دوستش نداشته باشی و نا خود اگاه عشق میاد سراغت . به شرطی که نزاری فکرت به جاهای دیگه پرواز کنه و فقط زوم کنی روی شوهرت . تو دنیا هزاران مرد بهتر و خوشتیپ تر و خوبتر از شوهر شما ممکنه وجود داشته باشه ولی فقط این شوهر توئه باید با تمام خوبیاش و عیبهایی هم ممکنه داشته باشه قبولش کنی برعکسش هم هست یعنی اون از بین اینهمه دختر خوب و خوشکل شما رو انتخاب کرده و دوستتون داره . سعی کن بدیهاشو کمرنگ ببینی و برعکس خوبیهاشو برای خودت پر رنگ کن . بطور مصنوعی هم که شده بهش محبت کن یعنی خودتو گول بزن بعد ه یه مدت میبینی که دیگه نمیتونی دوریشو تحمل کنی. و محبتهات واقعین . ذهنت رو از گذشته و اینده رها کن و فقط به حال فکر کن مخصوصا زمانی که با همسرت هستی . عزیزم قدر این زندگیتو بدون خیلی ها حسرتشو میخورن . اگه قدر چیزایی رو که خدا بهمون داده رو ندونیم ممکنه اونا رو از دست بدیم . اونوقت تنها چیزی که برامون میمونه حسرته . رمان برباد رفته رو خوندی ؟اگه نخوندی حتما بخونش ادامه اش هم رمانیه به نام اسکارلت .

  8. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    capitan (پنجشنبه 01 اسفند 92), meinoush (پنجشنبه 17 بهمن 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 20 بهمن 92)

  9. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    ٣ شبه خونه خودمون تنهام .از اين لحاظ مشکلی ندارم. چون اگر شوهرم خونه به درس ها درست حسابی نمی رسیدم.مشکلم اینجاست که نه دلم براش تنگ شده نه دلم می خواد به این زودیا بیاد.امروز دو بار بهم گفت دلم برات تنگ شده. ولی من هیچی نگفتم.واسه چی الکی بگم دلم تنگ شده وقتی نشده.
    دوستان من این ابرازعلاقه های الکی و هرچی که شما دارین میگین رو انجام دادم ولی به نتیجه نرسیدم.


    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  10. کاربر روبرو از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 20 بهمن 92)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    پرنده غریب والا چی بگم بت....
    می دونی تو کی متوجه می شی که این همونی که می خواستیش و باید بش عشق می ورزیدی و نورزیدی.....وقتی خدایی نکرده از دستش بدی
    یه فیلمی بود تلویزیون نشون میداد مثل ماجرای شما بود....دختره عاشق یه پسری بود که پسر خیلی عاشقشش بود و براش کلی نامه عاشقانه می نوشت..وقتی پسر رفت خارج مجبور شد با یه خانم خارجی ازدواج کنه...و دختر افسرده شد ولی برادر پسره به خاطر ابروی دختر میره باش ازدواج می کنه و همسرش هم دوست داشته ولی دختره هیچ وقت نمی تونست به همسرش عشق بورزه ....توی فیلم لحطه هایی از مردی و خوبی های همسر دختر رو به تصویر می کشه که اصلا دختر بهایی بش نمی ده....همسر دختر طی ماجرایی می میره وخلاصه بعد از مدتی برادر پسر که نامزد اولی دختر بوده فیلش یاد هندوستان می کنه و بر می گرده و دنبال عشقش می گرده و دختر نمی دونسته باید از مرگ همسرش خوشحال باشه یا غمگین...وقتی ذهن دختر از همه چی فارق میشه یعنی از این که هم توان ازدواج با عشق اولش رو پیدا م یکنه و هم مردی نبوده که بخواد بدون عشق باش زندگی کنه....وقتی زندگیش رو مرور می کنه می بینه از اول اشتباه می کرده اون شخصیتی که اون تو رویاهاش دنبالش بوده همیشه همسرش بوده و بعدا متوجه میشه که این عشق اولش حتی یه جمله عاشقانه نمی تونسته بنویسه و می داده داداشش برای اون دختر بنویسه.....و به راحتی به عشقش پشت می کنه و میره
    به نطرم تو هم اگه ذهنت خالی شه باز به همین مردت بر می گردی و خصوصیات اون رو پر رنگ می بینی...خدا کنه زیاد دیر نشه.....دختر خوب گاهی ظاهر یه رفتار جلوی دیگران خوبه ولی عمق نداره.....
    خدا بت کمک کنه
    پیشنهاد می کنم اگه ادم معتقدی هستی ختم 313 صلوات روزانه به مدت 40 روز رو انجام بدی من خیلی ها رو دیدم که حاجت گرفتن...به امید حق

  12. کاربر روبرو از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده است .

    capitan (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1392-10-07
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزيزم
    من ميفهم چي ميگى
    تو دوستش ندارى نميخوايش و دلت تنگ نميشه چون
    اون دوست داره ميخوادت و دلتش برات تنگ ميشه
    تو دوسش ندارى
    چون اون با اين همه بى علاقگيت دوستت داره
    مشكل از ماست تا دلمون از يه چيزى حسابى گرم ميشه دلمونو ميزنه دنبال بهترشيم
    جونى عزيزم بهتر همين شوهرت و بس ... تو اين دنيا هيكس بى عيب نيست اون كسي كه از دور واسه تو جذاب و فوق العاده س ممكن ايرادهايي داشته باشه كه تو زندگى زناشويي بدترين باشه شوهرتو كه عاشقونه دوستت داره رو دوست داشته باش و به اين فكر كن اگه يه روز اون تورو نخواست چى ايا دلت طاقت مياره

  14. 2 کاربر از پست مفید khaste1 تشکرکرده اند .

    capitan (پنجشنبه 01 اسفند 92), شیدا. (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    راستش اين روزها خيلي كسل اوره...كلاس زباني كه ميرفتم تموم شد.تو امتحانش قبول شدم و دوباره برگشتم به دوران الافي...مادرشوهرم فقط منتظر بود كه من كلاس زبانم تموم بشه كه بره مسافرت پيش شوهر عزيزش و من مسووليت خونه بزرگ خالم بايد به دوش ميگرفتم.اصلا از خالم هيچ حرف قشنگي نشنيدم.كه مثلا من ديگه به تو اعتماد يا يك چيزي كه به دلم بشينه.فقط مراقب بچه ها باش حواست باشه اين درس بخونه.بگذار دخترم خوب غذا بخوره.در عوض پدرشوهرم چه قدر خوب به من روحيه داد كه من ديگه به تو اعتماد دارم و تو ديگه زن اين خونه هستي و حق داري هر كاري كه دلت بخواد بكني.
    و حالا من تو اين خونه ٣طبقه ،بدون شوهرم،بدون انگيزه دارم روزها رو پشت سر هم ميگذرونم.اين وضعيت تا ٢ ماه
    ادامه داره.منو بگو خوشحال بودم دو هفته خونه خودم بودم.ولي الان...
    شايد باررتون نشه اولين روز كه رفت.همش استرس داشتم كه خونه تميز باشه ظرفا شسته بشه.انگار كه قراره بياد چكم كنه.يكي از مشكلاتم كه باعث ميشه دوست داشته باشم برم پيش مادرشوهرم همينه.همش بهم گير ميده تو كارهاي خونه.من وقتي اونجان همش استرس دارم كه همه چيز خوب پيش بره.
    حالا كه خالم رفته ارامش بيشتري دارم.ولي من كلي برنامه داشتم واسه بعد از كلاس كه كار كنم .زبانم رو بهتر كنم.ادم اكتيف تري بشم تا بلكه روحيم بهتر بشه ولي داره بدتر ميشه.
    چون
    من و برادر شوهرم بيشتر با هميم.از اين كه حس مي كنم تو چشمم اون جذاب تره اذيت ميشم.از اين كه ميبينم شوهرم اصلا به خودش نميرسه حرص ميخورم.از اين كه روز ولنتاين يك شاخه گل هديه نگرفتم و خواهر١٣ سالش دعواش ميكر كه چه شوهري هستي بيچاره دختر خالم كه شوهرش اينطوريه،بغضم مي گيره.
    من خسته شدم خسته خسته خسته....فكر نكنم راهي باشه بايد با همين بدبختيم بسوزم و بسازم....

    - - - Updated - - -

    ببخشيد كه اشتباه املايي زياد دارم چون با گوشي تايپ ميكنم امكان ويرايش برام سخته.
    تو پايگراف سوم اشتباه نوشتم.يكي از دلايلي كه باعث ميشه دوست نداشته باشم برم خونه خالم.
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  16. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام پرنده غریب عزیز، به نظر میاد مشکل شما دو تا مشکله، یکی عدم علاقه به شوهرت دومی هم همون حسی که گفتی به برادرشوهرت داری. این دوتا مشکل به هم ربط داره مثل یه الاکلنگ یا ترازو روی هر کدوم تمرکز بیشتری داشته باشی اون یکی ازت دور میشه.

    میخوام دوستانه یه مطلبی رو بهت بگم شما اول باید رو ذهنیتت کار کنی بدونی که اون چیزی که تو ذهنت هست خیلی با واقعیتی که آدما دارن فرق میکنه، ما همه عاشق ذهنیتمون از طرف مقابلمون میشیم نه عاشق طرف مورد نظر. بعنوان مثال من تو ذهنم عاشق دخترخانمی هستم بعد به خوبیو خوشی ازدواج میکنیمو معاشقمون شروع میشه همیشه هم تو ذهنم هر چی میگم یا هر کاری میکنم دختر موردنظرمم همون کاری رو میکنه که من تو ذهنم ازش ساختم نه چیزی که واقعیت داره، بعد که وارد زندگی واقعی میشم میبینم اون آدم با ذهنیتم فرق داره. چون تو ذهنم ازش خوب ساختم الان عالی هم باشه بازم جلوی ذهنیت من کم میاره اما این قضیه برای برادرشوهرت کاملا برعکسه ذهنیتی ازش نساختی ولی داری بخاطر مقایسه اونو بهتر از شوهرت میبینی.

    من قبلا پیش خودم میگفتم مگه میشه دخترا به خودشون نرسن یا گاهی چند روز خودشونو اصلاح نکنن، واقعا چه شکلی میشن!! اگه قرار باشه بعدا دختری رو که تو خیابون میبینم که خیلی شیکو تروتمیزه و فقط یه جنبه زندگیشو میبینم بخوام با خانمم که تو اوج خستگی از سرکار میاد خونه ولو میشه رو تخت با این دخترا مقایسه کنم که سنگ رو سنگ بند نمیشه. پس از الان سعی میکنم ذهنمو آماده کنم که دختر موجودی نیست که از یه کره دیگه اومده باشه و همیشه یه موجود تمیزو شیک باشه در همه حال!!! من از جنبه یه پسر گفتم اما شما هم ممکنه از این دست مقایسه ها بکنی که برادرشوهرم بهتر از شوهرمه ولی شما از جنبه دیگه ای این مقایسه رو انجام میدی، چون نه با لباس راحتی برادرشوهرتو دیدی، نه عصبانیتش نسبت به خودتو، نه خودمونی شدنشو و ....

  17. کاربر روبرو از پست مفید capitan تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 01 اسفند 92)

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 شهریور 93 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    657
    سطح
    13
    Points: 657, Level: 13
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جرا مگه نکات بد داره؟
    اگه نمیخواستی جرا قبولش کردی!!!!
    کسه دیگه ای بود تو زندگیت قبول کردی اینو؟

    - - - Updated - - -

    به این زودی که به نتیجه نمیرسی
    گناه داره با یک امیدی اومده برات

    - - - Updated - - -

    خیلی بچه گونه داری حرف میزنی
    تو خودت براش چی گرفتی؟
    وقتی هیچ محبتی نمیبینه ازت جه توقعی داری


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من عمدا به دیگران توهین میکنم چون دیگران رو دوست دارم میشه کمکم کنید.
    توسط زندگی خوب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 تیر 96, 00:10
  2. اگه جای من باشید...اگر دوست همسر جلو ماشین بشینه بهتون بر نمیخوره؟
    توسط دخترآفتاب در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 آذر 93, 12:14
  3. چه کمکی می تونم به خواهرم بکنم؟ (علاقه خواهرم به دوست قدیمیش بعد از ازدواج)
    توسط صحرا ........ در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 آذر 91, 00:47
  4. من مجبورم كه از تالار برم ،همتون رو دوست دارم
    توسط حنان در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 28
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 فروردین 88, 10:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.