به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خدا خیرت بده ایشالله خوشبخت بشین عروسی رو بگیرین بره پی کارش تموم شه کارتونم جور میشه هرچی خدا بخواد.من خودم همسرمو خیلی دوسش دارم روزی حداقل بیست دقیقه یا نیم ساعت بغلش میکنم نوازشش میکنم بوسش میکنم بهش میگم دوست دارم ابراز علاقه میکنم ولی بعضی وقتا شده توی این دوسال بخاطر خرید خونه و این خونه ای که خریدیم یه مسئله ای داشت یکم از همدیگه دلخور شدیم شما زنا تقریبا همینجوری هستین خوبه شوهرت صبوره و آرومه اینو در مورد زنا متوجه شدم بعضی وقتا داد میزنن صداشون رو میبرن بالا بعد 3 تا 5 دقیقه شایدم 10 دقیقه برمیگردن آدمو بغل میکنن بوس میکنن میگن ببخشید داد زدیم و من خیلی بدم و از اینچیزا.شما هم مثل بقیه خانوم ها احساساتی هستین همه چیش درست میشه اینو حداقل واسه خودم میدونم من یکی مجردی خوبی داشتم ولی انصافا یه روز متاهلی ارزشش برای من به اندازه کل مجردیمه چرا اینقدی میگی کار تکراری ایشالله خدا بخواد بچه بیاد وسط 9 ماه که بارداریه و حس و حال خودشو داره تا یکسال و نیمم که سرت حسابی شلوغه توی خونه تازه اگه شانس بیاری دومی نیادش
    ما چون سن مناسب بچه دار شدن تا 35 سالگی هستش تصمیم گرفتیم زودتر بچه دار بشیم همین الانش نزدیک 30 سال تفاوت سنی افتاده بین ما و بچمون.اینو نگفتم شما هم اینکارو کنینا نه بخدا فقط خواستم بگم زندگی متاهلی سرگرمی های مخصوص خودشو داره دنیای خودشو داره

    راستی هنوزم رسم دارن سوار اسب مبشن ؟من یکبار سوار شدم خدا خیرش نده واسه 10 دقیقه ازم سی و دو هزار تومان گرفت دوسال قبل

  2. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92), صبوری (دوشنبه 07 بهمن 92)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام دوست عزیز. متاسفانه مشکل و دلیل افسردگی شما همین ترس از خونه نشینیه که دوست عزیزمون اشاره کردن.

    یه چیزی رو مطمئنم مردا یه اخلاقی که داره وقتی میخوان حرفی رو بزنن عین ما زنها نمی چرخونن و من من نمیکنن.

    منظورم اینه که اگه همسر شما مخالف کار کردن همیشگی شما بودن مطمئن باش خیلی راحتتر و رک بهتون گفته بودن تا حالا.

    پس اگه تا حالا بهتون حرفی از کار نکردن نزده معلومه که مخالف کار کردن شما نیست. ولی شاید اونم دلایلی واسه خودش داشته که

    نتونسته به شما بگه و زمان عروسی رو بهونه کرده. شما هم به جای دعوا و جر و بحث ازش توضیح منطقی بخواین. در ضمن بهش یه کم

    فرصت بده و تو خودت هم ازش زمان بخواه که تا چقدر دیگه باید صبر کنی که راضی شه بری سر کار. آروم و با سیاست رفتار کن نه با دعوا

    و اعصاب خوردی.

    موفق باشی.

  4. 3 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92), دختر 7 (دوشنبه 07 بهمن 92)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست عزیز من خودم تو شرایط مشابه شما بودم و درکتون میکنم ولی باور کنید زندگی تو یه شهر کوچک هم جذابیت های خودشو داره هوا تمییز و عالیه راهها نزدیکه ترافیک اعصاب ادمو خرد نمیکنه کوه و دشتو باغ و بستان فراوونه . تهیه خونه و مسکن راحتتره باور کنید همه چی ارزونتر از کلان شهراست مردماش صمیمی تر و خونگرمترن و خیلی چیزای دیگه شما خودت میبینی. اگه شما دو تا عاشق هم باشید باور کنید همه چیز به نظرتون خوب و دوست داشتنی میاد . ومطمئن باشید برای شخص تحصیل کرده ای مثل شما حتما کار هم پیدا میشه فقط اگه صبور باشید وتوقعتون هم زیاد بالا نباشه . بیشتر از همه اینا قدر همسر مهربونی رو در کنارتونه بدونید . همسر منم درست مشابه همسر شماست یه مرد خوب و دوست داشتنی که دوران کودکی و مجردی خیلی سختی داشته به خودم قول دادم که نذارم دیگه سختی بکشه و با تمام وجود دوستش دارم.

  6. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92), دختر 7 (دوشنبه 07 بهمن 92), شیدا. (دوشنبه 07 بهمن 92)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وایsheni عزیزم چقدر دختر فهمیده ای هستی. افرین دختر خوب.
    میدونم که زندگی مشترک شما پتانسیل خوبی برای خوشبخت کردن هر دو تون داره. چون زن و شوهری و همسری که فقط یه عروسی و یه روز جشن نیست و شما با روحیه گذشتی که دارین واقعا خوشبختی در انتظارتونه.
    گذشت
    گذشت
    گذشت
    این خیلی مهمه. این کلمه رو آویزه گوشت بکن. زندگی مشترک یعنی مکمل هم بودن . کنار هم آروم بودن و به آرامش رسیدن.
    شاید خیلی جاها تو زندگیت اتفاقی بیوفته که تو برنجی. دلگیر بشی. اما باید روحیه گذشت کردن برای عشقت رو داشته باشی. البته من منظورم این نیست که قربونی بشی تو اتفاقای زندگی. بلکه منظورم اینه که زن باید سنگ زیرین آسیاب باشه. تحمل ش بیشتر باشه. کانون خانواده شو حفظ کنه.
    منم تو شهری زندگی و کار میکردم . اما بنا به خواسته همسرم و اینکه میدونستم مشکل مالی داره تو یه شهرستان کوچیک عروسی گرفتم. .دوست داشتم شام عروسیم بهترین باشه اما به یه شام ساده راضی شدم . تو خرید عروسی خیلی کوتاه میومدم . چون همسرم برام مهم بود.
    الان که چندماه گذشته کیف میکنم وقتی فیلم و عکس عروسی و عقدمونو میبینم. واقعا به نظرم بهترین مجلس دنیا بود. حتی تو همون شهر کوچیک . در کنارش نه همسرم زیر بار قرض رفت و نه استرس هزینه داشتیم. خوب خدا رو شکر میکنم و راضیم.
    اما الان تو زندگی زیر یه سقف واقعا دست و دلبازه . چیزی دوست داشته باشم برام میخره....
    مطمئن باش همسر توام همین طوری میشه. یعنی کافیه برین زیر یه سقف و کنار هم باشین و به هم نزدیک تر بشین . استرس از رو دوشتون برداشته میشه و اونوقت میتونی آرامشی که همسرت و تو باهم با گذشت کردن ایجاد کردین، با تمام وجود حس کنین.
    اونوقت با آرامش میتونی دنبال شغل خوبی هم بگردی. بری سر کار. از زندگیت لذت ببری.
    عزیزم تو الان در شرف عروسی هستی. خیلی از این استرسی هم که داری واسه فکر کردن به عروسیته. من قبل از عروسی عین دیوونه ها شده بودم. کلی غر میزدم به شوهرم. همش بهم بر میخورد. بیچاره همسرم.

    اما الان فکر میکنم میبینم چقدر غصه الکی خوردم و بهترین روزای عمرمو با ترس و دلهره و استرس گذروندم.
    الان خوب بخور و به خودت برس . به جشن عروسیت فکر کن. میتونی کلی تنوع تو ایجاد کنی که حتی تو همون روستا هم بشه یه جشن خاطره انگیز....

    شاد باشی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  9. #25
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز،

    با پستهایی که گذاشتید کاملا مشخصه که شما و همسرتون مشکل خاصی ندارید و مشکل شما بیشتر خودتون هستید و شرایط خودتون.
    دنبال مقصر می گردید و کی دم دست تر از همسر بیچاره

    کاری پیدا کرده بودید و ایشون فکر کردند شاید بخواهید از این شهر برید و پیشنهاد دادن صبر کن.
    هر کس دیگه ای هم بود شاید همین فکر را می کرد. کما این که خودتون هم با دلایلی که شوهرتون آورده قانع شدید اما بعد که شرایط جور نشده، شاکی هستید که تقصیر ایشون بود!

    این یکسال و نیم را بذار کنار و دیگه افسوسش را نخور، که اعصابت خورد بشه.
    از این به بعد دنبال درست کردن زندگیت باش.

    توی اون شهر می تونی دنبال کار باشی.
    از تدریس تا کار به صورت قراردادی در اداره همسرت،
    کارآفرینی تا ...

    یه کم زنده تر زندگی کن، اینقدر نچسب به دو تا کتاب و یه مدرک.

    طلاق هم بگیری، مورد بعدی قرار نیست همه خصوصیات خوب همسرت را داشته باشه + یک شغل هم برای شما بیاره بعنوان کادوی خواستگاری + خونشون هم کوچه بغلی باشه.
    برو خدا را شکر کن معتاد نیست، خائن نیست، بیکار و بی غیرت نیست .... برو مشکلات تالار را بخون. شوهر دکترا، بیکار و بدبین و بیمار ... یکی معتاده به مواد، یکی به فیلمهای ... یکی ....
    خانمی که کار تمام وقت داره و کارت حقوقش دست همسرشه و با التماس ازش پول تو جیبی می گیره .... اینا را ببین و قدر سالم بودن و انسان بودن همسرت را بدون.

    معیارهای اصلی سلامتی اخلاقی و رفتاری را همسرتون داره. بخاطر همزبان نبودن و ... بهانه نگیر و زندگی خودت را تلخ نکن.
    اون بهانه هایی هم که داری می گیری مربوط به ازدواجت نیست، مربوط به خودت هست.

    برای عروسی هم اگر می تونی یه مهمونی ساده تو خونه خودتون بگیر که بعدها حسرتش را نداشته باشی.
    شما که لباس عروس تهیه می کنی، برو آرایشگاه بگو برای مهمانی آرایشت کنه که پول عروس ازت نگیره، همون لباست رابپوش و با دوستان نزدیک و خانواده ات یه عروسی کوچیک بگیر
    و عروسی اصلی را توی روستا

    البته من تصوری از عروسی توی روستا ندارم و اگر شبیه چیزی باشه که توی فیلمها دیدم، ممکنه بعدا دلت عروسی با فرهنگ خودت را بخواد.
    اون عروسیها قشنگه و من دوست دارم، ولی خلا اون تصویری که از عروس شدن خودت داشتی ممکنه باهات بمونه. اگر خیلی با عروسی خودتون متفاوته، یک عروسی ساده بگیر.

    راستی،
    داشتم می بستمش که یه چیزی یادم افتاد.
    من توی همین تالار از دوستانی شنیدم که به همسرشون گفته بودن تو فقط برای رابطه جنسی با من هستی و ... مرد بهش برخورده بود و دیگه نمی تونسته رابطه خوبی با همسرش داشته باشه.
    چند بار توی تاپیکها دیدم که خانمها شکایت داشتند از کاری که خودشون کرده بودند.
    گفتی بارها به همسرم این حرف را زدم. مواظب باش که دودش تو چشم خودت می ره و رابطه تون را خراب می کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    kamr (سه شنبه 08 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92), سارا 2010 (دوشنبه 07 بهمن 92), ستیلا (دوشنبه 07 بهمن 92), صبوری (دوشنبه 07 بهمن 92)

  11. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 بهمن 92 [ 03:22]
    تاریخ عضویت
    1392-11-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    84
    سطح
    1
    Points: 84, Level: 1
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیز.مرسی از مهربونی همتون. راستش یکی از دوستان واقعیت رو گفت من مشکلم با خودمه و دنبال مقصر می گردم اما برام تحمل شرایط هم سخته. شکر خدا علاقه ای به عروسی ندارم وگرنه با دیدن رسومات عروسی خانواده همسرم درجا آمپر می چسبونم. چون قبلا چندین بار منو بردن توی مجالسشون و عروسیا رو دیدم و فقط یا جلوی خودم رو گرفتم که نخندم یا اینکه جلوی خودمو گرفتم که گریه نکنم. بنابراین من از همونجا به این نتیجه رسیدم یا عروسی نمی گیرم یا اصلا برام مهم نباشه چون سکته می کنم با اون مراسم ولی مهم نیس خرج عروسی زیاد نشه که شوهرم بدهکار بشه مهم نیس چی میشه و چجور می گذره. منم بر اساس نظر بقیه فقط برام آلبوم عکسم مهمه. همین. نه عروسی نه لباس عروس نه آرایشگاه هیچ برام مهم نیستن. یعنی بگما مهم بودن اما خب وقتی می بینم فایده نداره من هی بسوز بسوز راه بندازم بی خیال فکرکردن بهشون شدم. هر چی شد و جا شد مهم نیست. بچه هم علاقه نداره فعلا بار دار بشم. من کلی مشکل شخصیتی دارم و همسرم هم همسرداری بلد نیس. می دونم دوره بارداری زن حساسه وقتی شوهر هم درک نکنه زن احساس بدبختی می کنه پس برام فعلا کار مهمه. در ضمن من شوهرم رو دوست دارم چون انسان خوبیه از روز اول هم برای همین ازش خوشم اومده ولی هیچ وقت عاشقش نبودم یا عاشقانه نخواستم باش باشم. یک زندگی معمولی. واسه همینم مشکلاتم به نظر بقیه خاص نیست اما برای خودم بزرگن. واسه همینم برای این یک سال و نیمم ناراحتم. یعنی من شوهرم رو از روی عقل انتخاب کردم نه از روی احساس.الانم که به قول دوستان دوره پشیمونی نیست. اما اینجا اومدم چون سر در گم بودم. مرسی از مهربونی همتون

  12. 2 کاربر از پست مفید sheni تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), مهربونی... (سه شنبه 08 بهمن 92)

  13. #27
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خوب برای خیلی ها همینجوری بوده من خودمم با عقل انتخاب کردم خداوکیلی حتی یکبارم ندیده بودمش توی عمرم نه خودشو نه خانوادشو هیچکدومشون رو باورت میشه؟هم همشهری هستیم و هم فقط 5 دقیقه پیاده فاصلمونه خونه هامون باهم!!!!!! ولی الان خیلی زیاد دوسش دارم بعد عروسی خودش علاقه میادش ولی به یه شرط کوچیک اینکه از خودت شروع کنی دوس داشتنو و بهش یاد بدی شوهرت دوست داشته باشه مردا خیلی خوب بلد نیستن از اینکارا کم کم یاد میگیره گلپسرت

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    kamr (سه شنبه 08 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عشقه نتی یک ساله شد و من هنوز بلاتکلیفم
    توسط nikaaa در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 آبان 92, 15:51
  2. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 92, 09:18
  3. چکار کنم که هرروز احساس خوشبختی کنم؟
    توسط نیایش جان در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 07 مرداد 91, 17:28
  4. پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: جمعه 07 بهمن 90, 04:29
  5. رموز خوشبختی ام در کلام لطیف آفریننده ام
    توسط غریب آشنا در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 25 آذر 90, 21:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.