به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 بهمن 92 [ 03:22]
    تاریخ عضویت
    1392-11-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    84
    سطح
    1
    Points: 84, Level: 1
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. مرسی از همراهی و دلگرمی همگی شما دوستان گرامی. واقعا ممنونم. من کسی رو ندارم که باهاش مشورت کنم واقعا ممنونم از شما
    اول از همه بگم. من موقعیت شغلی برام پیش اومده اما نذاشته برم
    البته بذارید کامل بگم من تیر 91 عقد کردم. آبان 91 درسم تموم شد و مدرک گرفتم. کاری هم پیدا نکردم ؛ به هر جا بگید سر زدم؛ اون موقع نه توی دانشگاه نه توی مدرسه چون وسط ترم بود و مدرسه ها هم باز اون موقع نمی خواستن. قرار شد من برای ترم بهمن برم پیام نور واحد بردارم همسرم گفت اردیبهشت 92 ما میریم سر خونه زندگیمون. بذار برای ترم بعدش توی شهر محل زندگی کار پیدا کن. اردیبهشت92 شد و ماعروسی نکردیم. یک کار خوب برای من پیدا شد توی شهر محل زندگیم و همسرم گفت ما حتما تیر میریم سر خونه زندگیمون و تو نمی خواد بری اونجا سر کار. و باز من موندم و خودم تیر هم گذشت و همسرم گفت بعد از ماه رمضون، بعد ماه رمضون هم گذشت، گفت آخر شهریور یا مهر، (حتی مهر ماه هم برام یه کار پیدا شد اما گفت آبان عروسی می کنیم)من هم دیگه توی شهر خودم نتونستم برم به دانشگاه یا مدرسه مراجعه کنم. متاسفانه مهر شد و بعد آبان و آذر و دی و بهمن و من هنوز خونه بابام هستم.
    اینجا کی مقصره؟؟؟کی بخاطر کی منتظر مونده؟؟؟
    شوهرم می گه مقصر نیس چون منتظر بوده برای کار استخدام رسمیش بره سر کار و متاسفانه شروع کارش هی می افتاده عقب اما پس من چی؟؟ احساس می کنم خیلی اشتباه کردم وخودمو بخاطر اون عقب انداختم از هر چیزی
    باشه مقصر نیس.اما منم مقصر نیستم. یه رویایی برای خودم داشتم اونم کار بود. در ضمن من علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم. یعنی الان دیگه مطمئنم اگه دکترا بگیرم خودم رو از دار حلقه اویز می کنم و می کشم چون برای دکتراها دیگه هیچی پیدا نمیشه. خبر دارم از بچه های دکترا چه وضعی دارن. بعدش من اصلا به تدریس علاقه ندارم چون اعصاب و تحملش رو ندارم اما بخدا حاضرم باز اگ کاری نباشه برم از روی اجبار سراغش.
    آره شوهرم آدم خوش اخلاقیه. یعنی بد اخلاقی نداره. اما تقریبا تا به حال به هیچ قولی عمل نکرده. من توی شرایط عقدنامه داشتم حق کار و ادامه تحصیل بدون محدودیت اما همیشه منو محدود کرده. یه سری قولای مسخره دیگ که بهم داده بود. حتی محل زندگی رو هم توی عقدنامه وارد کردم اما هیچی اونجور نشد که توی عقد نامس. از حق طلاق هم گذشتم. به نظرتون من آدم بدی هستم یا باهاش راه نیومدم؟؟ به لحاظ تحصیلات هر دو در یه سطح هستیم اون وقت همسرم میگه من مخالفتی با کار کردنت ندارم. خسته نباشه! من از روز اول بهش گفتم برام مهمه کار داشته باشم. توی اون شهر مسخره حتی کار توی مدرسه یا پیام نور هم گیرم نمیاد. هیچی نیس. به من میگه خودخواه!! اما شما بگید ؛ تو رو خدا قضاوت کنید بهم میگه یا اونجا کار پیدا می کنی یا اگه شهر نزدیکش کار پیدا کردی در حد یه روز باشه. احساس می کنم می خواد آرزوهام رو ازم بگیره. من دلم نمی خواد اینجور زندگی کنم.دلم نمی خواد یه زن خونه دار باشم. متنفرم از اینکه مثل مادر و بزرگم باشم. اصلا واسه همین درس خوندم. بهش گفتم از روز اول.از 4 سال پیش. شایدبه نظر شما تفاوت ها مسخره بیاد اما زنی که وارد یه خانواده با فرهنگ کاملا برعکس میشه براش خیلی سخته. چون قراره من توی اون فرهنگ زندگی کنم نه شوهرم توی فرهنگی که توش بزرگ شدم، اون تفاوتهای فرهنگی هم مثال بود. شوهرم منو از روز اول دیده بود ولی وقتی میرم اونجا باید بر اساس خواسته اونا لباس بپوشم، حرف بزنم، واکنش داشته باشم وبرم و بیام و زندگی کنم.برام عذابه. اما بازم به اندازه بیکار موندن برام مهم نیس.
    یعنی ارزوی بزرگیه که منی که 7 سال توی دانشگاه سراسری با سختی درس خوندم یه کار داشته باشم؟؟ چقد صبر کنم؟؟ پیر شدم بخدا!توی آینه خودمو وقتی می بینم که می خوام فقط موهام با سشوار خشک کنم؛ توی این یک سال و نیم هم کم کاری تیروئید گرفتم، هم افسرده شدم هم مشکل معده پیدا کردم
    اما ویژگی های خوب همسرم
    1- سخت گوش
    2- مهربان
    3- مودب
    4- با ایمان (ایمانی که من قبولش دارم البته)
    5- خانواده دوست
    6- عصبی نیس و اصلا تا حالا ندیدم عصبانی بشه
    7- شنونده تقریبا خوبیه
    8- مردم دار و با آبرو
    9-خوش رو (تقریبا در هر شرایطی سعی می کنه لبخند بزنه)
    اما ویژگی های بدش از نظر من
    1- حرفا رو گوش میده اما عمل نمی کنه یا خیلی کم عمل می کنه
    2- وقت برای من زیاد نمیذاره همیشه یا برای خانوادش یا برای کار طوری ک اصلا دوس ندارم برم خونشون چون ممکنه برای دکتر بردن مادر یا خواهرش مرخصی بگیره اما برای من میگه شاید بتونم یعنی تا حالا فقط یه بار وقتی رفتم اونجا مرخصی گرفته و بقیه مرخصی ها رو برای خانواده گرفته
    3- شرایط سخت زندگیش از جمله نداشتن هیچ پشتوانه مالی یا فکری(یعنی گاهی توی برخورد با مشکلات کم میاره به لحاظ مادی هم هیچ کسو نداره) یا بیمار بودن خواهر و مادرش
    4- قولای عمل نکردش
    5- تفاوت فرهنگیش با من
    6- توجه نکردن به علایق من؛ یعنی چیزی میگیره برام بر اساس علایق من نیس بر اساس علایق و سلایق خانوادشه!هیچ وقت براساس علایق من هیچی نگرفته برام
    دیگه چیزی یادم نمیومد و ننوشتم شاید چیزای خوب یا بد دیگه ای هم داشته باشه

    - - - Updated - - -

    سلام. مرسی از همراهی و دلگرمی همگی شما دوستان گرامی. واقعا ممنونم. من کسی رو ندارم که باهاش مشورت کنم واقعا ممنونم از شما
    اول از همه بگم. من موقعیت شغلی برام پیش اومده اما نذاشته برم
    البته بذارید کامل بگم من تیر 91 عقد کردم. آبان 91 درسم تموم شد و مدرک گرفتم. کاری هم پیدا نکردم ؛ به هر جا بگید سر زدم؛ اون موقع نه توی دانشگاه نه توی مدرسه چون وسط ترم بود و مدرسه ها هم باز اون موقع نمی خواستن. قرار شد من برای ترم بهمن برم پیام نور واحد بردارم همسرم گفت اردیبهشت 92 ما میریم سر خونه زندگیمون. بذار برای ترم بعدش توی شهر محل زندگی کار پیدا کن. اردیبهشت92 شد و ماعروسی نکردیم. یک کار خوب برای من پیدا شد توی شهر محل زندگیم و همسرم گفت ما حتما تیر میریم سر خونه زندگیمون و تو نمی خواد بری اونجا سر کار. و باز من موندم و خودم تیر هم گذشت و همسرم گفت بعد از ماه رمضون، بعد ماه رمضون هم گذشت، گفت آخر شهریور یا مهر، (حتی مهر ماه هم برام یه کار پیدا شد اما گفت آبان عروسی می کنیم)من هم دیگه توی شهر خودم نتونستم برم به دانشگاه یا مدرسه مراجعه کنم. متاسفانه مهر شد و بعد آبان و آذر و دی و بهمن و من هنوز خونه بابام هستم.
    اینجا کی مقصره؟؟؟کی بخاطر کی منتظر مونده؟؟؟
    شوهرم می گه مقصر نیس چون منتظر بوده برای کار استخدام رسمیش بره سر کار و متاسفانه شروع کارش هی می افتاده عقب اما پس من چی؟؟ احساس می کنم خیلی اشتباه کردم وخودمو بخاطر اون عقب انداختم از هر چیزی
    باشه مقصر نیس.اما منم مقصر نیستم. یه رویایی برای خودم داشتم اونم کار بود. در ضمن من علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم. یعنی الان دیگه مطمئنم اگه دکترا بگیرم خودم رو از دار حلقه اویز می کنم و می کشم چون برای دکتراها دیگه هیچی پیدا نمیشه. خبر دارم از بچه های دکترا چه وضعی دارن. بعدش من اصلا به تدریس علاقه ندارم چون اعصاب و تحملش رو ندارم اما بخدا حاضرم باز اگ کاری نباشه برم از روی اجبار سراغش.
    آره شوهرم آدم خوش اخلاقیه. یعنی بد اخلاقی نداره. اما تقریبا تا به حال به هیچ قولی عمل نکرده. من توی شرایط عقدنامه داشتم حق کار و ادامه تحصیل بدون محدودیت اما همیشه منو محدود کرده. یه سری قولای مسخره دیگ که بهم داده بود. حتی محل زندگی رو هم توی عقدنامه وارد کردم اما هیچی اونجور نشد که توی عقد نامس. از حق طلاق هم گذشتم. به نظرتون من آدم بدی هستم یا باهاش راه نیومدم؟؟ به لحاظ تحصیلات هر دو در یه سطح هستیم اون وقت همسرم میگه من مخالفتی با کار کردنت ندارم. خسته نباشه! من از روز اول بهش گفتم برام مهمه کار داشته باشم. توی اون شهر مسخره حتی کار توی مدرسه یا پیام نور هم گیرم نمیاد. هیچی نیس. به من میگه خودخواه!! اما شما بگید ؛ تو رو خدا قضاوت کنید بهم میگه یا اونجا کار پیدا می کنی یا اگه شهر نزدیکش کار پیدا کردی در حد یه روز باشه. احساس می کنم می خواد آرزوهام رو ازم بگیره. من دلم نمی خواد اینجور زندگی کنم.دلم نمی خواد یه زن خونه دار باشم. متنفرم از اینکه مثل مادر و بزرگم باشم. اصلا واسه همین درس خوندم. بهش گفتم از روز اول.از 4 سال پیش. شایدبه نظر شما تفاوت ها مسخره بیاد اما زنی که وارد یه خانواده با فرهنگ کاملا برعکس میشه براش خیلی سخته. چون قراره من توی اون فرهنگ زندگی کنم نه شوهرم توی فرهنگی که توش بزرگ شدم، اون تفاوتهای فرهنگی هم مثال بود. شوهرم منو از روز اول دیده بود ولی وقتی میرم اونجا باید بر اساس خواسته اونا لباس بپوشم، حرف بزنم، واکنش داشته باشم وبرم و بیام و زندگی کنم.برام عذابه. اما بازم به اندازه بیکار موندن برام مهم نیس.
    یعنی ارزوی بزرگیه که منی که 7 سال توی دانشگاه سراسری با سختی درس خوندم یه کار داشته باشم؟؟ چقد صبر کنم؟؟ پیر شدم بخدا!توی آینه خودمو وقتی می بینم که می خوام فقط موهام با سشوار خشک کنم؛ توی این یک سال و نیم هم کم کاری تیروئید گرفتم، هم افسرده شدم هم مشکل معده پیدا کردم
    اما ویژگی های خوب همسرم
    1- سخت گوش
    2- مهربان
    3- مودب
    4- با ایمان (ایمانی که من قبولش دارم البته)
    5- خانواده دوست
    6- عصبی نیس و اصلا تا حالا ندیدم عصبانی بشه
    7- شنونده تقریبا خوبیه
    8- مردم دار و با آبرو
    9-خوش رو (تقریبا در هر شرایطی سعی می کنه لبخند بزنه)
    اما ویژگی های بدش از نظر من
    1- حرفا رو گوش میده اما عمل نمی کنه یا خیلی کم عمل می کنه
    2- وقت برای من زیاد نمیذاره همیشه یا برای خانوادش یا برای کار طوری ک اصلا دوس ندارم برم خونشون چون ممکنه برای دکتر بردن مادر یا خواهرش مرخصی بگیره اما برای من میگه شاید بتونم یعنی تا حالا فقط یه بار وقتی رفتم اونجا مرخصی گرفته و بقیه مرخصی ها رو برای خانواده گرفته
    3- شرایط سخت زندگیش از جمله نداشتن هیچ پشتوانه مالی یا فکری(یعنی گاهی توی برخورد با مشکلات کم میاره به لحاظ مادی هم هیچ کسو نداره) یا بیمار بودن خواهر و مادرش
    4- قولای عمل نکردش
    5- تفاوت فرهنگیش با من
    6- توجه نکردن به علایق من؛ یعنی چیزی میگیره برام بر اساس علایق من نیس بر اساس علایق و سلایق خانوادشه!هیچ وقت براساس علایق من هیچی نگرفته برام
    دیگه چیزی یادم نمیومد و ننوشتم شاید چیزای خوب یا بد دیگه ای هم داشته باشه

  2. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خوشحالم که خداروشکری شوهر خوبی نصیبت شده اولا بهت تبریک بگم واسه این جملت:

    یعنی ارزوی بزرگیه که منی که 7 سال توی دانشگاه سراسری با سختی درس خوندم یه کار داشته باشم؟؟ خداوکیلی من یکی کف کردم فوق رو دانشگاه سراسری قبول شدی ایول خانومم فوقش رو دانشگاه آزاد تهران گرفته در مورد سختی درس خوندن میگه حتی شبا بعضی وقتا از بس فشار بود بچه ها گریه میوفتادن چه برسه به شما دانشگاه سراسری بودی شمایی که اینکارو انجام دادی مطمئن باش هرکاری توی زندگیت بخوای میتونی انجامش بدی و از پسش بر میای(بنظرم سخت تر از درس خوندن چیزی نیست)

    یه گله دارم ازتون چرا این چیزا رو همون اول توضیح ندادی که سراسری فوق گرفتی و واست چندبار کار جور شده؟

    در مورد این نوشتتون
    (( باشه مقصر نیس.اما منم مقصر نیستم. یه رویایی برای خودم داشتم اونم کار بود. در ضمن من علاقه ای به ادامه تحصیل ندارم. یعنی الان دیگه مطمئنم اگه دکترا بگیرم خودم رو از دار حلقه اویز می کنم و می کشم چون برای دکتراها دیگه هیچی پیدا نمیشه. خبر دارم از بچه های دکترا چه وضعی دارن. بعدش من اصلا به تدریس علاقه ندارم چون اعصاب و تحملش رو ندارم اما بخدا حاضرم باز اگ کاری نباشه برم از روی اجبار سراغش.
    آره شوهرم آدم خوش اخلاقیه. یعنی بد اخلاقی نداره. اما تقریبا تا به حال به هیچ قولی عمل نکرده. من توی شرایط عقدنامه داشتم حق کار و ادامه تحصیل بدون محدودیت اما همیشه منو محدود کرده. یه سری قولای مسخره دیگ که بهم داده بود. حتی محل زندگی رو هم توی عقدنامه وارد کردم اما هیچی اونجور نشد که توی عقد نامس. از حق طلاق هم گذشتم. به نظرتون من آدم بدی هستم یا باهاش راه نیومدم؟؟))

    اتفاقا شما خیلی خیلی هم خوب و خانومی چون اگه نبودی آقات انتخابت نمیکرد خدا شانس بده ملت چه زنایی گیرشون میاد معلومه بچه زرنگه.این نظر شخصیمه ولی اینجوری که من متوجه شدم شما خیلی دوس داری بمونی توی شهر خودت و آقاتونم اینو میدونه مسئله اصلی اینه شوهرتون بخاطر شخصیتی که داره دوس داره خودش خرج زندگیش رو بده یعنی خودش سختی های زندگی رو به دوش بکشه درسته برای شما شغل پیدا شده ولی اینم بدون مردا غرور دارن این یه جمله مخصوص خودمه:

    از مردا هرچیزیشون رو دوس داری بگیر بجز غرور و مادرشون رو

    به غرورش برمیخوره شما بری سرکار اونوقت ایشون بیکار باشه؟اگه توی شهر خودتون کار پیدا شده و ایشون قبول نکرده یا دنبال کار نگشته تو شهر خودتون قبول حق با شماست ولی بنده خدا تقصیر نداشت بیکار شد شما یه پیشنهاد بهشون بگو بیشتر بگرده شاید توی شهر خودتون کار جور بشه بگو اونوقت منم کار پیدا میکنم دوتایی اینجوری با کمک همدیگه زندگی رو راحت تر میگذرونیم ببین چی میگه؟ ولی درکل بزار خودش رو پیدا کنه حس کنه مرد زندگیه من بیشتر فکر میکنم دوس داره خودشو بهتون ثابت کنه اینکه از پس زندگی بر میاد مخصوصا بعد اخراجش از اون کار.اینکه عروسی رو هم عقب میندازه من یکی فکر میکنم میخوادش اول مطمئن بشه کارش جوره بعد عروسی بگیره دوباره توی هچل نیوفته.

    در مورد این نوشتت:
    اما شما بگید ؛ تو رو خدا قضاوت کنید بهم میگه یا اونجا کار پیدا می کنی یا اگه شهر نزدیکش کار پیدا کردی در حد یه روز باشه. احساس می کنم می خواد آرزوهام رو ازم بگیره.

    مردا همون اول زندگی دوس دارن مثلا قدرتشون رو نشون بدن قلدرم پلدرم میکنن زیاد جدی نگیر کار گیرتون بیاد توی اون شهر مطمئن باش میزاره برین ولی شما هم کاری رو انتخاب کنین که به زندگیتون لطمه وارد نکنه.

    در مورد تفاوت فرهنگی بهتون گفتم اولا شما توی دوران عقد هستین و تازه با همدیگه آشنا شدین و هنوز با اخلاق و فرهنگ همدیگه آشنا نشدین دومندش وقتی بری خونه خودت خداروشکری شوهرتون انسان خوبیه علاقه و عشق بیاد همه چیزا رو تحت شعاع خودش قرار میده

    در مورد خصوصیات خوبش که باید بگم خیلی ها آرزشونه یه همچین اخلاقایی شوهرشون داشته باشه

    اما ویژگی های خوب همسرم
    1- سخت گوش
    2- مهربان
    3- مودب
    4- با ایمان (ایمانی که من قبولش دارم البته)
    5- خانواده دوست
    6- عصبی نیس و اصلا تا حالا ندیدم عصبانی بشه
    7- شنونده تقریبا خوبیه
    8- مردم دار و با آبرو
    9-خوش رو (تقریبا در هر شرایطی سعی می کنه لبخند بزنه)

    یه چرخی توی تالار بزنی دستت میاد ببینی من چی میگم مشکلات زندگی دیگران رو بخونی روزی صدهزار مرتبه شکر میکنی شوهرت اینجوری نیستش

    در مورد این نوشتت

    اما ویژگی های بدش از نظر من
    1- حرفا رو گوش میده اما عمل نمی کنه یا خیلی کم عمل می کنه ( مردا یکم تنبل هستن و یه موضوع رو وقتی بهشون میگی ازشون میخوای انجامش بدن براش زمان تعیین کن بار اول انجام نداد بگو : عزیزم واسه انجام دادن اینکار فکر میکنی کی بتونی وقت و انرژیت رو بزاری تا انجامش بدی وقتی هم انجام داد مهم نیتس کوچیک یا بزرگ ازش تعریف کن و نشون بده قدرشناسی)
    2- وقت برای من زیاد نمیذاره همیشه یا برای خانوادش یا برای کار طوری ک اصلا دوس ندارم برم خونشون چون ممکنه برای دکتر بردن مادر یا خواهرش مرخصی بگیره اما برای من میگه شاید بتونم یعنی تا حالا فقط یه بار وقتی رفتم اونجا مرخصی گرفته و بقیه مرخصی ها رو برای خانواده گرفته (( خوب چون توی دوران عقدین مدیریت کردن زمان یکم سخته ایشون نه اینکه نخوان نه ولی هنوز مهارت لازم رو کسب نکردن ایشالله درست میشه برین سر خونه و زندگیتون))
    3- شرایط سخت زندگیش از جمله نداشتن هیچ پشتوانه مالی یا فکری(یعنی گاهی توی برخورد با مشکلات کم میاره به لحاظ مادی هم هیچ کسو نداره) یا بیمار بودن خواهر و مادرش (( خوب خواهر من این بنده خدا که مقصر نیست یتیم شده یا مامان و خواهرش مریض هستن طفلی به اندازه کافی روش فشار وارد شده یکم صبور باشین به امید خدا حل میشه))
    4- قولای عمل نکردش (( اینو حق دارین باهاش صحبت کنین ولی آروم آروم بهش بگین و بهش بگین تکیه گاه من بعنوان همسر تویی دوست دارم بتونم بهت تکیه کنم و مثل کوه پشتم باشی و از این حرفا که خودون بهتر بلدین))
    5- تفاوت فرهنگیش با من (( خوب گلپسرت بنده خدا فرهنگش متفاوته چیکار کنه؟ ببخشیدا شما چرا فقط تفاوت ها رو میبینی؟چرا خوبیاشون رو نمیبینی یعنی همه چیشون بده ؟اخلاقاشون من ندیدیم بگی خوب نیست فرهنگشون متفاوته خوب باشه مگه بقیه ازدواجا چجوریه همه با فک و فامیل و آنا و همشهری خودشون ازدواج میکنن؟))
    6- توجه نکردن به علایق من؛ یعنی چیزی میگیره برام بر اساس علایق من نیس بر اساس علایق و سلایق خانوادشه!هیچ وقت براساس علایق من هیچی نگرفته برام (( اینم چون بلد نیست یعنی 80% مردا اصلا بلد نیستن این شمایی که باید به ایشون بگین من خودم تولد همسرم نمیدونستم چی براش بخرم مجبور شدم برم یه چیزی بخرم که هم گرونتر از قیمتش بود هم میتونستم با پولش چیز بهتری بخرم ولی مهم اینه که نشونش دادم دوسش دارم خواهشا جنبه مثبت ببین برو خداروشکر کن دوست داره واست کادو میخره ))

    شما زنا یکم ناشکرین بخدا بنده خدا شوهرا تلاششون رو میکنن خوب چیکار کنن کار و کاسبی خرابه درامدا خوب نیست به اندازه وسع مالیشون براتون هدیه میگیرن تازشم بین زن و مرد تفاوته از دید مردا اون هدیه شاید خوب باشه از دید شما نه خوب نمیدونه چی بخره هرچیزی که به ذهنش میرسه همون رو میگیره چرا نیگا نمیکنین به خریدن هدیه فکر کرده براش وقت گذاشته چرا نمیبینین اگه دوستون نداشت و براش ارزش نداشتین هیچوقت اینکارو نمیکرد بابا یکم انصاف هم بخدا چیز خوبیه

    بنظر من مشکل اصلی شما 2تا مورده:
    1.نداشتن کار و ترس از خانه نشینی
    2.دیر شدن زمان عروسی گرفتن

    ایشالله جفتش حل میشه ولی لطف کن صبورتر باش و سعی کن کنار همسرت باشی نه مقابلش

    روز خوش بانو

  3. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    kamr (دوشنبه 07 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام sheni عزیز
    بهت حق میدم چون درس خوندن واقعاً سخته. چندین سال آدم عمر و جوونیشو بذاره واسه درسو دانشگاه که بتونه یه آینده خوب و تضمین شده برای خودش ایجاد کنه و حالا فکر میکنی که اون آینده رو از دست دادی. ناراحتی. غصه میخوری. دنبال مقصر میگردی... اما دختر خوب آیا فکر میکنی منصفانه است؟؟؟
    با همه اون خوبی هایی که تو اولین پستت از همسرت گفتی؟ اینکه روی پای خودش بوده از چهار سالگی؟ اینکه انسان خوب و نجیبی بوده و شما ازش شناخت داشتین؟؟
    مطمئنم کلی خوبی دیگه هم داره که شما وقتی فکر کنی میتونی اونا رو هم پیدا کنی.
    .
    .
    .
    دنبال مقصر نگرد. همسرتو مقصر ندون. تو این شرایطی که جامعه امروز داره و شرایط اقتصادی کمر مردمو شکسته ، خوب اون بنده خدا چه میدونسته که اینطوری میشه؟ تو میگی هر کاری انجام میداده. تدریس خصوصی، تدریس تو پیام نور. خدایی نکرده تن لش که نبوده و بشینه کنج خونه و اون وقت عذابت بده. خوب زحمتشو کشیده کار خوبی پیدا کنه، حالا تازه موفق شده. ببین عزیزم منم پنج ماهه ازدواج کردم . درکت میکنم. اما زندگی که بی مشکل نیست. مهم ما آدما هستیم که تو مشکلات زندگی همسرمونو تنها نذاریم. مواظب هم باشیم . بهم دلگرمی بدیم. زندگی مشترک که فقط شادی نداره. غم و دعوام میاد. مثل همه خونه ها و زن و شوهرا. عزیزم الان فقط منطقی فکر کردن به همسری که انتخابش کردی نیست. منطق باید چندسال پیش به کار شما میومدف زمانی که باهاش آشنا شدی و دوست شدی. زمانی که به عنوان همسر میخواستی انتخابش کنی، باید منطقی میبودی. نه الان . الان دیگه باید عاشقانه زندگی کنی. تو مشکلاتی که برای زندگی تون پیش میادعاشقانه کنار همسرت باشی.
    .
    .
    .
    همسرتو رو مقصر ندون که نذاشته تو بری سر کار. خوب بنده خدا فکر میکرده بهتره اول برین زیر یه سقف و بعد برای کار برنامه بریزین. کف دست که بو نکرده بوده که شرایط چی میشه.
    شمام اگه به حرف همسرت احترام گذاشتی و گوش کردی، دیگه منتی نباید سرش بذاری. تو زندگی مشترک همسرا نباید واسه هر کاری منت بزارن . خوب دارن اون کارو واسه همسرشون انجام میدن.....
    .
    .
    .
    خلاصه دختر خوب:
    اینقدر نیمه خالی لیوانو نبین. به خوبی های همسرت فکر کن. اینققققققققققققدر راحت اسم طلاق رو نبر. چطور دلت میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    فکرتو عوض کن. مثبت فکر کن. تا وقتی تو نخوای هیچ تغییری تو زندگیت اتفاق نمیافته .
    .
    .
    .
    با همسرت حرف بزن و درددل کن. بذار محرم اسرارت بشه. بهش نزدیک بشو . دوسش داشته باش. خوبی هاشو ببین . تو مشکلات کنارش باش.
    .
    .
    من شش ساله میرم سر کار. کار کردن واقعاً اونقدر تحفه ای نیست. الان بعد از این مدت میگم ای کاش کمتر کار میکردم . واقعاً حس میکنم داغون و خسته ام. تو ام انشاله یه کار خوب پیدا میکنی. اما باید بدونی اولویت مهم زندگیت، زندگی مشترک و همسرته ، همونطور که تو اولویت زندگی او هستی.


    - - - Updated - - -

    در ضمن حق طلاق رو میخواستی چکار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟ واقعا برام سواله.
    آدم ازدواج میکنه که بنا بر زندگی مشترک کنار همسرش داره. اونم واسه یه عمر. بیست سال. سی سال. پنجاه سال. نه اینکه همون اول دنبال این باشه که حق طلاق بگیره واسه روز مبادا. اخه کدووم مبادا؟؟
    خدا نکنه یه زندگی متلاشی بشه. خدا نکنه دو نفر عشقشون تبدیل به نفرت بشه . خدا نکنه تفاهما برن کنار و تفاوتا بیان. اونقته که حق طلاق یه کاغذ پاره بیشتر نبست. حالا میخواد مال مرد باشه یا مال زن.

  5. 2 کاربر از پست مفید مهربونی... تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  6. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خواهر خوبم میدونی چرا حق طلاق بهت نداده چون دوستت داره خیلی زیاد . همسرت یه مرد خود ساخته است یه مرد خوب که دوستت داره و همه تلاششو میکنه تا چه حد موفق میشه اصلا مهم نیست تلاش کردنش مهمه . تو همه شرایطش رو قبل از ازدواجت میدونستی و با علم به همه اینا عاشقش شدی و باهاش ازدواج کردی انصاف نیست کم بیاری . در مورد اختلاف فرهنگی هم نگران نباش چون اختلافات شما ریشه ای یا اعتقادی نیست خیلی از ترک زبانها رو دیدم که با فارس زبانها ازدواج موفقی داشتن چند تاشو تو خانواده خودمون داریم بعده یه مدت شمام یه کم ترکی یاد میگیری . مشکلی نیست اونا اینجور غذا سرو میکنن و ما یه جور دیگه عزیزم اینجور تفاوتها تو همه خونواده ها هست و ربطی به ترک و فارس نداره . عوضش خوبه که خودش و خونواده اش خونگرم و مهربونن و لی باید رعایت مادر خواهرشو بکنی کسی رو ندارن بنده خدا ها . هم خدا برات جبران میکنه هم شوهرت .اگه زندگی رو سخت بگیری سخت باهات کنار میاد و اگه ساده بگیری ساده . اینقدر به خودت و اون بنده خدا سخت نگیر . یه عروسی خودمونی تو روستاشون و با رسوماتشون خیلی هم رمانتیکه . زندگی تو یه شهر کوچک میتونه خیلی هم رویایی باشه عوضش دو تا عاشق به هم رسیدن و برای شادی و خوشبختی هم حاضرن هر کاری بکنن .برای یه شوهر عاشق و صادق و پر تلاش هر کاری بکنی بازم کمه . البته اگه پیگیرش باشی اونجام کار مورد علاقه ات رو حتما پیدا میکنی . در مورد ارتباط جنسی منم اولش اینطور فکر میکردم ولی بعدا فهمیدم اینطور نیست احساسات مردا با زنها فرقش اینه که زنا بیشتر محبتشون رو در ارتباطات عاطفی نشون میدن ولی مردا در ارتباط جنسی . بلد نیستن محبت خودشونو نشون بدن مخصوصا کسی که پدر نداشته و شاهد عواطف پدر مادر نبوده ولی یاد میگیره عزیزم نگران نباش .

  7. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 بهمن 92 [ 03:22]
    تاریخ عضویت
    1392-11-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    84
    سطح
    1
    Points: 84, Level: 1
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از نظرات شما دوستان عزیزم. واقعا ممنونم. حرفاتون هم کاملا درسته. منم مطمئنم همسرم انسان خوبیه. کامل نیست اما توی خوبیاش باید بگم انصافا حداقل من اندازه اون خوب نیستم. دوستش هم دارم. امیدوارم فکرم هم در این مورد که میگم احساستش فقط جنسیه عوض بشه. متاسفانه صدها باراینو بهش گفتم. اما البته از طرفی بهش هم همیشه می گم که اگ با سنگ هم ازدواج می کرد باهاش کنار میومد. اما همش فکر می کنم شرایط سختش اونقدر به زندگی مشترک ما لطمه میزنه که این زندگی مشترک فایده ای نداره. گاهی دیگه می گم بذارم اون واسه خودش باشه و منم واسه خودم. میگم این از عقد ما که اینطور بود خدا به داد زندگی مشترک برسه.اما انصاف باشه حرفها و گفته های شما دوستان عزیزم واقعا درسته. منم ته دلم اینو می دونم اگه ازش جدا بشم همیشه غصه زندگی با همسرم رو می خورم. امیدوارم بتونم یه کار پیدا کنم و از این حال بیرون بیام و سخت نگیرم
    راستی من حق طلاق رو می خواستم چون توی بحثای اون موقع همیشه بهش می گفتم خب دسته توئه قانونی حالا اگه من و تو نداریم پس بذار دسته من باشه! یعنی می خواستم امتحانش کنم از دید خودم. اما خب رد شده توی امتحانای از این دست.
    مرسی از همراهی دوستان. سعی می کنم باهاش راه بیام و دیگه با غر زدن اذیتش نکنم (البته مطمئن نیستم دووم داشته باشه یعنی بیکار بمونم همین وضع احتمالا دوباره شروع میشه)و بذارم طوری که دوس داره کارا رو انجام بده. می دونم انتظار زیادی هم نمی تونم ازش داشته باشم اما گاهی از دستم در میره. گاهی زندگی خودمو با زندگی خواهرم مقایسه می کنم.بهر حال فکر می کنم اگه بتونم به حرفای شما عمل کنم همه چیز درست میشه و از این فاز هر روز دعوا و گریه بیرون میام و خانواده اون و خودمم نگران ما دو تا نمیشن.
    ممنون از لطف و وقتی که همگی برای من گذاشتین

  9. کاربر روبرو از پست مفید sheni تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 06 بهمن 92)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام دوست عزیز
    1. شوهرت خیلی با اراده و سخت کوش بوده که با اینکه مسئولیت مادر و خواهرش به گردنش بوده باز هم تونسته درسش رو ادامه بده ( شوهر من با اینکه پدرش همه امکانات رو براش مهیا کرد تا دیپلم بیشتر نخوند و رفت دنبال کار آزاد الان وضع مالیش خیلی خوبه ولی من دوست داشتم شوهرم تحصیلات دانشگاهی داشته باشه )
    2. آدم های خود ساخته توی زندگیشون خیلی پشرفت می کنن من با چشم های خودم دیدم کسی که توی سختی بزرگ شده باشه قدر عافیت رو می دونه و نهایت سعیش رو می کنه که خانواده اش طعم سختی رو نکشن و این از رفتار شوهر شما کاملا معلومه چون گفتین مرخصی هاشو واسه مادر و خواهر ش می گیره
    3. من خودم مهندس کامپیوترم و توی یه شرکت خصوصی کار می کنم ولی آرزومه که عروسی کنم و بگیرم توی خونه فقط بخوابم دیگه خسته شدم از صبح زود پاشدن از مسئولیت هایی که سر کار دارم از اینکه واسه یه روز مرخصی باید از ده نفر امضا بگیرم ... ولی واسه اینکه جهیزیه ام کامل نیست مجبورم . کار کردن همه زندگی نیست .

  11. 2 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  12. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    ببحشید اینو میگم ولی این چیه نوشتی؟

    گاهی زندگی خودمو با زندگی خواهرم مقایسه می کنم ؟!!!!!

    نکن خواهر من نکن اینکارو چرا مقایسه میکنی داغونت میکنه اینکار شما که داخل زندگی دیگران نیستی بدونی وضعشون چطوره از دور میبینی وضع مالی خوبه بهم احترام میزارن یا توی شهر خودتونه ولی تا داخل زندگیشون نشدی نمیدونی چه خبره بچسب دودستی شوووهرتو اینقدی هم مقایسه نکن زندگی خودتو با خواهرت و دوستات و بقیشون شمایی که سراسری قبول شدی و فوق گرفتی الان باید بتونی هرکاری رو انجام بدی دیگه از درس خوندن کار مگه سخت ترم هست اونم سراسری که از بس فشار روشون زیاد بعضی هاشون مخشاون تعطیل میشه چنتایی خودشون رو میکشن کلا بقول خانومم روانپاکن بعضیهاشون دیگه اینا که نباید واست چیزی باشی غمت نباشه از پسش برمیای کم آوردی برو مشکل بانو(( she )) زندگی مریم 123 یا بهار زندگی و بالهای صداقت رو بخون ببین چجوری واسه درست شدن زندگیشون تلاش کردن روزایی که ناامید شدن کم آوردن ولی بازم بلند شدن و رو پاهاشون وایسادن دوباره شروع کردن کم آوردن واسه ما مرداست اگه شما زنا هم کم بیارین که دیگه واویلا کی باید زندگی رو محستحکم کنه؟

    بنظر من بشخصه زن موجود عجیبیه قدرتی درونش نهفتست که اکه آزاد بشه هیچی نمیتونه جلودارش باشه

  13. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92), صبوری (یکشنبه 06 بهمن 92)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    من فك مي كنم كار كردن براي شما خيلي مهمه به چه دليل؟
    اقتصادي
    حضور در اجتماع
    استفاده از تحصيلاتتون
    جا نموندن از قافله زنان متاهل
    به نظر من يه همسر مناسب ارزشش رو داره كه اينقدر به كار كردن فكر نكنيد.

  15. 2 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 06 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خواهر من درک میکنم شما رو نسبت به کار کردن چه احساسی داری از وقتی خودتو شناختی درس خوندی وزحمت کشیدی تا به اینجا رسیدی الان هم انتظار داری پاداش اینهمه تلاش رو با یه کار خوب به دست بیاری تا خستگی از تنت در بیاد . من خودم موقعیت کاری خیلی خوبی رو سالها پیش از دست دادم و همیشه حسرت اونو میخورم ولی در عوض موقعیتی رو که به دست اوردم خیلی بهتر از یه کار خوبه . همسر خوب و بچه های خوب . چیزی که با هیچ چیز تو دنیا نمیشه عوضش کرد. میدونی یه دختر وقتی نطفه اش بسته میشه شغلش هم با خودش زاده میشه حالا فوق لیسانس و دکترا که سهله اگه رییس جمهور هم باشی اولین شغلی که خدا به عهده ات گذاشته مادریه پس نمی تونی اینو فراموش کنی هر چقدر هم که تحصیلاتت بالاتر باشه احساس مسئولیتت بیشتر میشه . پس شغلی که تو به دنبالشی شغل دوم توئه . منم یه روزی حاضر نبودم اینو قبول کنم ولی الان با تمام وجود بهش ایمان دارم چون تنها چیزی که برام مهمه شادی و موفقیت همسر و بچه هامه .

  17. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), sheni (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 بهمن 92 [ 03:22]
    تاریخ عضویت
    1392-11-04
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    84
    سطح
    1
    Points: 84, Level: 1
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیزم بازم ممنون از لطفتون. راستش قضیه مقایسه کردن یه چیز دو طرفس. باید هر دومون دست ازش ورداریم. واقعا هم آزار دهندس. راجع به مشکلات بدتر هم فکر می کنم بسته به میزان علاقه به همسر داره. یا اینکه به فرهنگ، محل زندگی و خیلی چیزای دیگه داره. منم چون هنوز به شوهرم علاقه آنچنانی ندارم واسه همین می گم اگه نتونم تحمل کنم نمی خوام بقیه زندگیم فقط بمونم و زجر بکشم و هنوز عروسی نکردیم راحت تر میشه جدا شد. واسه همین به طلاق فکر می کنم. یعنی نمی خوام بیشتر از این احساس بدبختی کنم.وگرنه حرف شما درسته و مشکل من در برابر سایر دوستان هیچه.راجع به کار هم باید بگم هدف بوده برام چه مجرد باشم چه متاهل فرق نداره. یعنی همیشه توی زندگی می گفتم ممکنه ازدواج کنم اما حتما باید برم سر کار. حتی اگ چیزی نداره. لااقل از خونه داری و زندگی تکراری و محدود به دیوارای خونه بهتره یعنی هدف بوده و هست برام. بازم ممنونم از لطف همگیتون. امروز خیلی باهاش بهتر صحبت کردم و اون هم کلا حال روحیش بهتر شد. از لحن صحبت کردنش معلوم بود. بهش هم گفتم موافقم با محل زندگی انتخاب شده اما ته دلم می ترسم باز حالم خراب شه. خدا کنه بتونم با شرایط کنار بیام. قراره اسفند عروسی کنیم (اگه شد) و البته چون هزینه های عروسی پای همسرمه می پذیرم و قبلا هم پذیرفتم که توی روستا عروسی بگیره، می دونم در توانش نیس بیشتر بخوام ازش. بنابراین کنار میام با این قضیه هم. لطفا دعام کنید دوستان. ممنونم از همتون

  19. 3 کاربر از پست مفید sheni تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 07 بهمن 92), دختر 7 (دوشنبه 07 بهمن 92), صبوری (دوشنبه 07 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عشقه نتی یک ساله شد و من هنوز بلاتکلیفم
    توسط nikaaa در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 آبان 92, 15:51
  2. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 27 مهر 92, 09:18
  3. چکار کنم که هرروز احساس خوشبختی کنم؟
    توسط نیایش جان در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 07 مرداد 91, 17:28
  4. پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: جمعه 07 بهمن 90, 04:29
  5. رموز خوشبختی ام در کلام لطیف آفریننده ام
    توسط غریب آشنا در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 25 آذر 90, 21:26

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.