به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام مجدد سال نوتون مبارک...
    نمیدونم چطوری بگم ولی چند وقت پیش ینی حدود قبل عید یه نامه اومد در خونمون که کلیت موضوعش این بود که داری زندگیتو با این دختر خراب میکنی چون اون قبلا عاشق یکی بوده و عشقش ردش کرده و عشق و حالشو کرده و تو شدی زاپاس و ازین حرفا... این نامه خیلی ناراحتم کرد و نتونستم هم بفهمم کار کیه که خواسته زندگیمونو خراب کنه تا اینکه به خانمم قضیه رو گفتم بعدش و اولش گفت نه چیزی نیست و ازین حرفا.. ولی بعدش تنها شدیم قرآن اورد و گفت میخوام یه چیزی بگم ولی در بارم فکر بد نکن.. دست گذاشت روی قرآن و گفت حدود یک سال قبل که میخواستیم جدا بشیم دوستش (ینی دوست خانمم) که دیده حال خانمم خیلی خرابه ازش شنیده که قبلا یکی از فامیلاشونو میخواسته برا همین دوستش شماره خانمم رو داده به اون پسره و اون پسر هم شروع کرده به اس ام اس و زنگ زدن که من دوستت دارم طلاق بگیر من باهات ازدواج میکنم و ازین حرفا.. (البته به گفته خانمم خود خانمم محل نداده و فقط گفته تمومش کن) ولی یه بار هم حضوری بهش اینا رو گفته و این قضیه حدود یه سال از من پنهان بوده..
    خانمم دست روی قران گذاشت که اون قضیه تموم شده است و دیگه تکرار نمیشه چون پاشو بریده ولی من هنوز نتونستم هضمش کنم روز سال تحویل بهش گفتم بخشیدمت و واقعا هم بخشیدم ولی سخته برام هضم این قضیه که حدود دو سه هفته با یه پسر اس ام اس میداده و بهش اجازه میداده از احساسش حرف بزنه..
    با دوست خانمم تماس گرفتم و اونم کلی عذر خواهی کرد و گفت اشتباه کردم و فک میکردم کارم درسته..
    بخدا دیگه خسته شدم از این همه فشار روانی ... اگه اون موقع این قضیه رو میدونستم یه روزم باهاش زندگی نمی کردم..
    دلم خیلی چرکینه نسبت بهش و هر شماره ای که تو گوشیش میبینم شک میکنم و میترسم باز کسی وارد زندگیمون بشه..
    البته خانمم هزار بار قسم خورده که نفهمی کردم و من دوستت داشتم و دارم فقط تو بحران روحی بودم. البته یه مدتی اون موقع باهم قطع رابطه کرده بودیم ...
    میدونین از چی نگرانم؟ از اینکه چون از اون پسر نا امید شده اومده سراغ من... چون بعد از اون جریان رابطمون دوباره خوب شد .. با اینکه حدود 9 ماهه که رابطمون تقریبا خیلی خوبه و مشکل خاصی نداشتیم ولی نگرانم چون فهمیدم خیلی خوب پنهان کاری میکنه خانمم...
    تا یه مدت بعد اون حرفش نمیتونستم بهش دست بزنم حتی ولی اون با اصرار ازم میخواست که بهش نزدیک بشم و به قول خودش عشقمو ازش نگیرم ... نتونستم فراموش کنم ولی بخشیدم بخاطر اینکه دوسش دارم ولی بهش گفتم یه درصد تکرار بشه تمومش میکنم...
    دو شب قبل هم بهش گفتم من به یکی از شماره های توی گوشیت شک دارم و برام توضیح داد ولی بعدش گفت مگه بازپرسی میپرسی و دعوامون شد و هنوزم قهریم.
    قضیه نامه و اون مساله خانمم و حسا و فکرای منفیم در باره ادامه زندگیم شده کابوس برام و اصلا نمیدونم آخرش چی میشه... اصلا حس خوبی ندارم نسبت به زندگیم... ینی آرامشی که قراره داشته باشم رو به اون صورت ندارم چون همیشه زندگیم با استرس همراهه..
    میگه عاشقمه ولی نیست.. چون احساسشم بچگانست.. اصلا بزرگ نمیشه و فقط به من میگه بچه... هر کاری براش بکنم نمی بینه و فقط کارای خوب خودشو میبینه...

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  2. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  3. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    محمدجان، فاجعه سازی نکن. همسرت که با اون فرد ارتباطی نداشته. حالا که اینقدر برای زندگیت زحمت کشیدی، نذار الکی از دستت بره.

    درضمن به نظرم خیلی روی عشق تاکید میکنی. خب زندگی کنید دیگه، معلومه که همدیگه رو دوست دارید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    veis (سه شنبه 12 فروردین 93), آویژه (سه شنبه 12 فروردین 93)

  5. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    داش ممد از اینکه خانومتو خیانت کرده و شما بزرگوارانه رفتار کردی شکی نیس
    اما بشین با خودت فک کن ببین کاملا بخشیدیش و بهش مطمئنی؟؟؟یا اینکه فرداروز اگه بازم چند وقت قهر بودین فکرت مدام به این نیست که داره چیکار میکنه؟؟؟نکنه خیانت کنه و از این حرفا
    خانومتون بخاطراشتباه بزرگشون الان باید کاملا شرمنده باشن و اعتماد سازی کنن نه اینکه جسورانه رفتار کنن

  6. #25
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    آقا محمد ، لطفاً برگرد و راهنماییهای بنده را در تاپیک های قبلی ات یک بار دیگر مرور کن تا بدانی چکار باید می کردی و نکردی و ..... اصل مسئله پنهانکاری و عدم تعهد است که نیاز دارید از طریق یک مشاور و با بررسی تخصصی ثبات همسرت در زمینه تعهد و صداقت را جویا شوی . من در تاپیکهای سال پیش شما هم تأکید کردم که نیاز هست روی خودت بیشتر کار کنی و از طریق مشاوره حضوری تصمیم درست بگیرید ...





  7. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    veis (سه شنبه 12 فروردین 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتماد به نفسم رو بعد از اشتباهات همسرم از دست دادم
    توسط RIRAYA در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 بهمن 95, 22:41
  2. به خاطر دوری طولانی از محیط کار اعتماد به نفسم رو به شدت از دست داده ام
    توسط S.H.I.D.E.H در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 06 اردیبهشت 93, 13:39
  3. درخواست مهریه و بی اعتماد شدن به همسرم
    توسط mohammad2012 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 10 فروردین 92, 13:30
  4. اعتماد به نفسمو به خاطر ظاهرم از دست دادم ...
    توسط sfm67 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 دی 91, 11:47

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.