به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    یعنی چی پیچوندمش؟! مگه آدم همسرش رو می پیچونه؟!
    مگه ایشون از پدر شما طلبکارن که نمی تونن ببینن خونه به نام شما یا پدرتون باشه؟ پولشون رو خرج عروسی خودشون کردن، به پدر شما که قرض ندادن. دفعه دیگه که این حرفو زدن بگین فرض کن الان این خونه رو رهن کردیم و پولت هم دست صاحب خونه است.
    مگه نگفتین خونتون به محل کار همسرتون نزدیکه؛ دیگه چرا میخواین برین اجاره نشینی؟! اگه حالتون بد بشه بهتر نیست همسرتون دم دست باشه تا مادرتون؟! از اینا گذشته شما الان باردارید، چه وقت اسباب کشیه؟!
    من فکر می کنم شما هنوز هم بیشتر از این که خودتون رو عضوی از خانواده دو نفره تون بدونین، عضوی از خونواده پدریتون می دونید. همین موضوع باعث حسادت همسرتون و توهینش به شما و پدرتون میشه.

  2. 3 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), ارغوانی (شنبه 21 دی 92), شیدا. (شنبه 21 دی 92)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 آبان 93 [ 21:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-09
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    532
    سطح
    10
    Points: 532, Level: 10
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 12 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقها از این زاویه هم می شه به قضیه نگا کرد

    دختر مهربون لطفا روی حرفای شیدا خانم فکر کن

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شوهر شما می خواسته زندگی کنه، طبق برنامه خودش هم مبلغی پول داشته که باهاش خونه رهن کنه و بقیه هم خرج عروسیش.

    شما گفتید ما برات خونه میخریم !!!!!! پولت را هم خرج عروسی کن.
    ایشون پولش را خرج عروسی کرده اما الان بسیار احساس بدی داره که تو خونه پدر شما می شینه.
    این که گفته بود به نامم کن، برای این بوده که حس بدی که داشته شاید کمتر بشه.
    فکر می کرده شاید اونطور خونه مال خودشه و این حس بد از بین می ره.

    اشتباه می کنه که فکر می کنه با بنام زدن خونه موضوع براش حل می شه، ولی نمی دونه باید چیکار کنه.
    و از طرفی هم فکر می کنه گول شما را خورده که استقلال نداره و داماد سرخونه شده.
    دائم با خودش جدال داره که کاش پولم را می دادم خونه رهن می کردم و اینطور خودم را تحقیر نمی کردم. برای همین هم به شما می گه مگه من غلام تو و خانواده ات هستم؟
    فکر می کنه با این کاری که کرده آزادیش را از دست داده.

    شما هم که به جای درست صحبت کردن، دائم وعده دروغین می دی.
    برای چی می گی حالا فعلا پیچوندمش و گفتم وقتی بابام به نامم کرد، به نامت می کنم؟؟؟؟؟؟

    از اونطرف هم می گی حامله شدم گفتم بریم خونه نزدیک بابام رهن کنیم.
    شما که می گی بابام گفته نمی ذارم بری خونه رهنی بشینی و بخاطر همین کل زندگیت را به هم ریختی و رسوندی به این مرحله،
    چطور حالا می تونی بری خونه رهنی بشینی؟

    بریم نزدیک خونه بابام یعنی چی؟
    شوهرت از این که آویزون شما و خانواده ات شده (ناخواسته و با برنامه شما) از خودش متنفرررره !
    باز می گی بریم نزدیک بابام چون من حامله ام؟

    جایی که الان ایستادید، اگر دو قدم شوهرت اومده باشه تا برسید به این نقطه، ده قدم شما و بابات اومدید.
    اگر رفتارت را اصلاح نکنی بدتر هم میشه.
    با سلام .ممنون که پاسخ دادید
    اینکه گفتم پیچوندمش به اصطلاح، و هر وقت بابام به نام زد به نامت می کنم فقط صرف خاتمه پیدا کردن بحث و جدلمون بود و اینکه برم مشاور و بهترین راه رو بهم پیشنهاد بده چون چیزه دیگه ای به ذهنم نرسید نمی تونستم بگم نمی زنم چون دروغگو میشدم.....
    برای رهن خونه تو این شرایط هم بگم، چون الان وقت خرید و فروش نیس و منم حوصله دنبال خونه گشتن رو ندارم پیشنهاد دادم بریم نزدیکتره خونه بابام رهن کنیم اینکه میگم نزدیکتر خودش 20دقیقه راه تا خونه بابام، شوهرم هم پاشو کرده تویه کفش که من الان سی ساله تو این محل میشینم و از اینجا تکون نمی خورمن بعلاوه دلایل قبلی که بهش اشاره کردم.
    من همه اینارو میدونم میدونم اشتباه کردم.میشه راهکار بهم پیشنهاد بدید و بگید الان باید چیکار کنم؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.o.d نمایش پست ها
    با سلام .
    به شوهرت بگو خونه ای که بابام گرفته رو میدیم رهن و پولشو میگیریم بعد میریم با پولش خونه میگیریم که احساس بد هم نداشته باشی و دوماد سر خونه هم نباشی.
    بعدشم شما میفرمایید اون پول رهن خونه رو خرج عروسی کرد. فکر نمیکنم پول یه رهن خونه کمتر از بیست سی میلیون باشه که فکر نمیکنم اینقد خرج عروسی بشه.
    شما حتما برو با یه مشاور حضوری صحبت کن
    بهش گفتم قبلا ولی قبول نمی کنه میخاد سه دانگ به نامش بشه..در ضمن توانایی مالی خرید خونه هم نداره.

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    شما دراين موضوع کمي اشتباه کرديد وخانواده شما هم فقط راحتي شمارو درنظرگرفتن بهتر بود کمي هم به غرور همسرتون توجه ميکرديد از طرفي متاسفانه انتظار ايشون هم منطقي ودرست نيست ؛ حساب باز کردن بر روي دارايي اطرافيان خصلت مناسبي نيست ولو اگه به دليل بي مبالاتي شما باشه ضمنا شماهم توجه کنيد نميتونيد با باج دادن محبت بخريد ... نذاريد دوست داشتنن وعشق ومحبت زندگي تون در مسير معاوضهه وداد وستد قراربگيره ... به نظرمن خيلي راحت بشينيد وباهاش صادقانه حرف بزنيد وبگيد که حرفتون نسنجيده بوده ومسائل ازدواج وهزينه هاي ............ اون صرفا جهت برگزاري آبرومندانه موضوع بوده وقصد فريب ودروغي درکارنبوده از طرفي شما هم نميتونيد اموال خانوادگي رو به کس ديگه اي واگذارکنيد واخلاقا ايشون هم نبايد چنين انتظاري داشته باشن بعد هم بگيد که اگه موضوع باعث ناراحتي ايشون شده عذرخواهي کنيد وبگيد اگه دوست دارن ميتونن خونه رو خالي کنن وبرين جاي ديگه رهن کنيد ............ يعني اولل موضوع ونيت خودتون وخانوادتون رو براش شرح بده بعد بابت سوء تفاهم ازش عذرخواهي کن وبعد هم ايشون رو براي رفتن ويا موندن مختار قراربده ...ولي اصلا توي شرايطي که مطرح کردين وارد نشو.......... موفق باشيد

  6. 2 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), شیدا. (یکشنبه 22 دی 92)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    متاسفانه الان هیچ پولی برای رهن خونه نداره، خ عصبی میشه، چند بار اومدم باهاش منطقی صحبت کنم سریع من رو متهم به دروغگویی می کنه و تهدید می کنه، جالبه که پدرم اصلا از این قضیه خبر نداره ولی شوهرم این قضیه رو باور نداره و فکر میکنه قصد فریبش رو داشتیم..حالا چه فریبی خودمم نمی دونم!!
    خانه مادرش قدیمی 2 طبقه است چندتا خواهر برادر هم تو خانه داره که سنشون بالاست و ازدواج نکردن اصلا باهاشون راحت نیستم هیچ رفت و آمد و یا حتی تلفنی هم بین من و اونها و حتی مادرش ردوبدل نمیشه، همیشه میگه اگه این اتفاق نیافته میبرمت طبقه بالای خونه مادرم زندگی کنی و این برای من مساویه مرگه، و مساوی با قطع ارتباط با خانوادم........

  8. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

    کاری به کارش نداشته باش. بشین زندگیتو بکن. خب تو هم داری موش میدوونی دیگه. اصلا چرا میخوای بری نزدیک خانواده ات؟

    واقعا به این همه دلخوری و سری میرزه؟ فکر کن تو یه شهر دیگه ای. خودت باید گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون. نمیدونم

    شاید هم این اصرار (خونه گرفتن نزدیک خانواده ات) از طرف خانواده اته و انگار تو هم بدت نمیاد. ولی واقعا ارزششو داره؟

    حالا با این حرفای تو خدا به داد اونایی برسه که چندین فرسخ از خانواده اشون دورن.

    الان تو دیگه ازدواج کردی یعنی مستقل شدی. یعنی مستقل از هر دو خانواده. نه اینکه بری بچسبی به خانواده خودت و

    با خانواده همسرت دریغ از یه رفت و آمد و حتی یه زنگ خشک و خالی

  9. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92), شیدا. (یکشنبه 22 دی 92)

  10. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من برگرد تاپیک قبلیت و راهکاری را که خانم بالهای صداقت براتون نوشتند دوباره بخون.
    سعی کن یکبار برای همیشه این موضوع را حل کنی.
    هر چی بیشتر کشش بدی، بیشتر غرق می شی توش. پس تمامش کن.

    خوب فکر کن با خودت. فضا و زمان مناسبی را انتخاب کن و بشین با شوهرت صادقانه مساله را مطرح کن و تمامش کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (سه شنبه 24 دی 92)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    به نظر من برگرد تاپیک قبلیت و راهکاری را که خانم بالهای صداقت براتون نوشتند دوباره بخون.
    سعی کن یکبار برای همیشه این موضوع را حل کنی.
    هر چی بیشتر کشش بدی، بیشتر غرق می شی توش. پس تمامش کن.

    خوب فکر کن با خودت. فضا و زمان مناسبی را انتخاب کن و بشین با شوهرت صادقانه مساله را مطرح کن و تمامش کن.
    خیلی دوست دارم این کارو انجام بدم ولی متاسفانه شوهرم اصلا گوش نمی کنه و سریع از کوره در میره و منو متهم به دروغگویی می کنه و فکر میکنه گولش زدم و یا خانوادم نمیذارن این اتفاق رخ بده....اون موقع خودش بهم یه سری گفت باید بریم خونه مادرش که قدیمی 2 طبقه اس زندگی کنیم (سرویس و آشپزخانه مشترک با 5 خواهر وبرادر بزرگتر از خودش و مجرد و خونه 70 متری در دوطبقه!!!) و قید خانوادمو هم بزنم.........................
    وحشتناکه برای من

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

    کاری به کارش نداشته باش. بشین زندگیتو بکن. خب تو هم داری موش میدوونی دیگه. اصلا چرا میخوای بری نزدیک خانواده ات؟

    واقعا به این همه دلخوری و سری میرزه؟ فکر کن تو یه شهر دیگه ای. خودت باید گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون. نمیدونم

    شاید هم این اصرار (خونه گرفتن نزدیک خانواده ات) از طرف خانواده اته و انگار تو هم بدت نمیاد. ولی واقعا ارزششو داره؟

    حالا با این حرفای تو خدا به داد اونایی برسه که چندین فرسخ از خانواده اشون دورن.

    الان تو دیگه ازدواج کردی یعنی مستقل شدی. یعنی مستقل از هر دو خانواده. نه اینکه بری بچسبی به خانواده خودت و

    با خانواده همسرت دریغ از یه رفت و آمد و حتی یه زنگ خشک و خالی
    ما دو تابچه ایم.بچه اول خونوادم.دلم میخاد موقع زایمان یه کم به خانه پدرم نزدیکتر باشم فکر کنم این حقمه........
    در ضمن من خیلی آدم اجتماعی هستن ولی خانواده همسرم اصلا اینطوری نیستن تا حالا مادرشوهرم خونه ما نیومده و یا تا حالا به موبایل من زنگ نزده حتی شماره خونهمون هم نگرفته حالمو بپرسه همیشه به همسرم روزی 2 بار زنگ میزنه و حالشو میپرسه و زحمت میکشه حاله منو از اون میپرسه با اینکه من چندین بار تماس گرفتم باهاشو حالشو پرسیدم اصلا کلا یه جورییی هستن

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط dokhtare mehraban نمایش پست ها

    ما دو تابچه ایم.بچه اول خونوادم.دلم میخاد موقع زایمان یه کم به خانه پدرم نزدیکتر باشم فکر کنم این حقمه........
    این دلیل نمیشه چون شما 2 تا بچه اید پس همش با خانواده ات باشی. عزیزم تو الان ازدواج کردی و به سلامتی بعد چندماه میخوای مادر شی.

    یعنی داری خانواده ات رو تکمیل میکنی. خانواده تو یعنی الان تو و همسرت و بچه ات.

    تو باید یاد بگیری که دیگه خانواده پدر و مادرت توی الویت دوم تو باید باشند.

    درسته این حق توئه ولی به چه قیمتی؟؟؟؟ به قیمت ناراحت کردن خودت و همسرت؟ والا پدر و مادرت هم اینو نمیخوان.

    تو هنوز نمیدونی توی لیستت همسرتو باید کجا قرار بدی و پدر و مادرت رو کجا و خانواده همسرت رو کجا.

    سعی نکن به خاطر نزدیک شدن به خانواده ات همسرت رو از خودت دور کنی.

    تو اگه فعلا به خانواده احتیاج داشتی چرا ازدواج کردی؟ اگه با اونا راحت بودی خب مجرد می موندی.

    شرمنده یه کم تند حرف میزنم ولی عزیزم من فقط به خاطر خودت میگم. تو دیگه الان زن اون خونه ای که وظیفه ات ایجاد آرمش تو اون خونه است.

    ببین واقعا مادرت برای آرامش شما و بابات چیکارا میکنه تو هم یاد بگیر. همین که به فکر توئه یعنی فقط داره به زندگی خودش فکر میکنه.

    تو هم برای مادرت الان دقیقا مثل اون بچه تو شکمتی. پس به اون بچه فکر کن و آرامش رو از خودت و همسرت و بالاخره از اون بچه دریغ نکن.

  14. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 24 دی 92)

  15. #20
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    لطفا از طریق لینک تماس با ما ، با ما تماس بگیرید تا مشکل کاربری شما حل شود.
    abs یا dokhtare mehraban

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  16. کاربر روبرو از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 13 بهمن 92)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.