به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    یه کم سعی کنید از دید خانومشون هم قضیه رو ببینید ایشون دیدن اول زندگی همسرشون تحت تاثیر افرادی قرار می گیرن که مخالف ازدواجن . من خودم چنین شرایطی رو داشتم دوستای همسرم به شدت ازدواج رو منع می کردن و از ازدواج کردن رو مساوی بدبختی می دونستن اوایل همسرم با اونا مخالفت می کرد و جوابشونو میداد . اما بعد از یه مدت تحت تاثیر اونا قرار گرفت و میگفت ازدواج اشتباهه و جو جالبی نبود و تحملش برای نوعروس اصلا آسون نیست خب بعضی ها منطقی ترن می گن الان که دوره عقده تموم کنیم بهتره بعضی هام مثل من که تحملشون بیشتره صبر می کنن و میشن امروز من با این همه مشکل
    دوم هم گفتم باید مشخص کنن مشکلشون درمورد پوشش همسرشون دقیقا چی بوده
    یعنی می خواستن ایشون رو عوض کنن یعنی با هموم پوشش انتخابشون کردن یا خر ایشون بعد از ازدواج پوشش رو بدتر کردن
    که اونم راه داشته
    من خودم خیلی به حجاب معتقدم اما باید دونست آدمها رو نمیشه عوض کرد یا حداقل با زبون خوش و ....
    یکطرفه به قضاوت نرین لطفا
    بعد هم به همین راحتی هم نمیشه تهمت زد عرض کردم یه عده منطقی ترن یه عده احساسی تر

  2. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    shorosh1 (چهارشنبه 18 دی 92), unknown girl (سه شنبه 17 دی 92)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    اول اینکه تصور خیانت رو از سرتون بیرون کنید. فعلا چیزای مهمتری برای فکر کردن وجود داره. اون شبی که خانمتون ساعت یازده اومدن خونه شما قبلش باهاشون تماس گرفته بودید؟ می دونستین که دیر میرسن؟ دلیلشون منطقی بود؟! می تونستین بجای اعتراض با لحن بهتری ازشون خواهش کنین که دیگه اینکارو تکرار نکنن چون نگرانشون میشین.
    در مورد پوشش همسرتون مگه بعد از ازدواج تغییر کرده. شما ایشون رو همینطوری دیدید و پسندید. که البته اینو هم میشه تغییر داد اما فعلا در اولویت نیست.
    تا حالا شده بدون واسطه و حضور دیگران با خانمتون صحبت کنید و از احساساتتون براشون بگید؟ گفتین میگن به خاطر مهریه میخواین برگردن. از زبون خودتون شنیدن که این طور نیست؟!

    ---

    آقای mahdyar این آقا در مورد همسرشون (زنی که اونقدر عاشقش بودن که باهاش ازدواج کردن) صحبت می کنن نه در مورد دشمن خونیشون. طوری تشویقشون می کنید به انتقام و مبارزه که انگار با هم پدر کشتگی دارن. نمی دونم چه انفاقات ناخوشایندی توی زندگیتون افتاده اما اگه میخواید کسی رو راهنمایی کنید اول به اعصابتون مسلط بشید. ایشون اومدن اینجا تا برای نجات زندگیشون مشاوره بگیرن نه اینکه یاد بگیرن چطور همسرشون رو بیشتر زجر بدن.
    ــــ
    ویرایش توسط mahasty : سه شنبه 17 دی 92 در ساعت 17:38

  4. 4 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    ayda86 (پنجشنبه 19 دی 92), shorosh1 (چهارشنبه 18 دی 92), unknown girl (سه شنبه 17 دی 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 17 دی 92)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    خب برادر عزیز شما هم یه سری اشتباه داشتی دیگه
    مگه پوشش نسبت به روز اول تغییر کرد ؟
    احتمالا شما ایشون رو با همون پوشش انتخاب کردی
    حتی اگر دوست داشتی عوض شه با زبونی نرم و مهربون اگه می گفتی خیلی تغییر می کرد من تو اطرافیام دوستایی داشتم که به خاطر زبون شوهرشون چادری هم شدن ... هر چیزی راهی داره
    یه اخلاق بد هم شما مردا دارید اینه که دهن بین هستین ببخشیدا
    مثلا صاحبکار شما شاید زندگی خوبی رو تجربه نکرده باشه به خاطر همین به شما میگن ازدواج خوب نیست (دوستای همسرم من هم چنین حرفی رو بهش میزنن )
    چرا به حرفای دیگران توجه می کنید در نهایت شما و همسرتون می مونید ... اونایی که می گن ازدواج خوب نست پی زندگی خودشون هستن
    بعد هم اگر احساسی دارید بگید بدون رودربایسی بدون خجالت چرا بهش نگفتید دلتون تنگ شده ؟؟؟ چرا نگفتید دلتون براش پر می کشه
    گفتن احساساتتون تو تالار فقط برای راهنمایی بهتر هست اما باید احساس واقعی تون رو به همسرتون هم بگید شما اونو دل آزرده کردید دلشو شکستید
    باز هم تلاش کنید
    شاید خواسته شما رو بترسونه که حرف مهریه رو وسط کشیده
    سلام عزیز جان .

    بله من خودم مقصر میدونم چون کم تجربه بودم و نمیدونستم که چجوری باید با ایشون صحبت کنم که راه بیاد بجاش عصبانی میشدم و این مسئلرو بارها هم برای خودش و هم برای بزرگان فامیلشون اعتراف کردم .

    در مورد پوشش خیر .

    پوشش و آرایش ایشون تو زمان مجردیشون به این حد نبوده . یکی از بزرگان فامیلیشون که از روزگار خانم هم بودن این رو گفتن که دختر بعد از ازدواج دست و بالش بازتره و بیشتر میتونه این کارارو بکنه ، البته بخاطر این که ایشون بزرگ بودن من با نظرش مخالفتی نکردم . ولی نمیدونم این چ استدلالیه که با اونا اجازه میده بعد از ازدواج بیشتر آرایش کنن و پوششون ...

    باز هم من خودمو 100% در مورد حرفهای رئیسم مقصر میدونم چون واقعا مغزمو شستشو داده بود و به خاط این امر من عذاب وجدان دارم که چرا این کارو کردم چاشنی زهر آلود زندگیمون زیاد کردم .

    بار ها بارها هم جلو خودش و هم جلوی بزرگانشون من حرفای دلمو بهش زدم ولی انگار این زن همون زن 4 ماه پیش نیست که عاشق بود مثل سنگ نگاهم میکرد و هیچ .

    نمیدونم کلا قضیه طلاق برای ترسوندم بود یا واقعی هست .

    آخه یکی از دوستان قضیش مثل من شده بود دست آخر راضی به طلاق شد و وقتی تو محضر میخاستن امضای آخرو بزنن مادر عروس و خود عروس کاملا ابراز پشیمانی کردن و همچی ختم به خیر شد .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    سلام.
    اول اینکه تصور خیانت رو از سرتون بیرون کنید. فعلا چیزای مهمتری برای فکر کردن وجود داره. اون شبی که خانمتون ساعت یازده اومدن خونه شما قبلش باهاشون تماس گرفته بودید؟ می دونستین که دیر میرسن؟ دلیلشون منطقی بود؟! می تونستین بجای اعتراض با لحن بهتری ازشون خواهش کنین که دیگه اینکارو تکرار نکنن چون نگرانشون میشین.
    در مورد پوشش همسرتون مگه بعد از ازدواج تغییر کرده. شما ایشون رو همینطوری دیدید و پسندید. که البته اینو هم میشه تغییر داد اما فعلا در اولویت نیست.
    تا حالا شده بدون واسطه و حضور دیگران با خانمتون صحبت کنید و از احساساتتون براشون بگید؟ گفتین میگن به خاطر مهریه میخواین برگردن. از زبون خودتون شنیدن که این طور نیست؟!

    ---

    آقای mahdyar این آقا در مورد همسرشون (زنی که اونقدر عاشقش بودن که باهاش ازدواج کردن) صحبت می کنن نه در مورد دشمن خونیشون. طوری تشویقشون می کنید به انتقام و مبارزه که انگار با هم پدر کشتگی دارن. نمی دونم چه انفاقات ناخوشایندی توی زندگیتون افتاده اما اگه میخواید کسی رو راهنمایی کنید اول به اعصابتون مسلط بشید. ایشون اومدن اینجا تا برای نجات زندگیشون مشاوره بگیرن نه اینکه یاد بگیرن چطور همسرشون رو بیشتر زجر بدن.
    ــــ
    سلام عزیز جان .

    اون شبی که ایشون دیر اومد روزهای اول شروع شدن بد اخلاقیشون بود که کم کم داشتن حرف طلاقو پیش میکشیدن به من گفتن با دوستام میخام برم استخر منم واسه اینکه اخلاقش به خاطر مخالفت من بد تر نشه باهاش موافقت کردم ولی گفتم رسیدی سر کوچه زنگ بزن من بیام حداقل دوستاتو ببینم که کی هستن و چی هستن ولی به این حرف من گوش نکرد و کلید انداخت اومد توخونه من از این موضوع ناراحت و عصبانی شدم که چرا نخواست دوستاشو به من نشون بده و به حرف من گوش نکرد شبیه همین موضوع چند روز قبلتر پیش اومده بود که باز کلید انداخت اومد توخونه .

    هنوزم اعراف میکنم من خودمو مقصر میدونم که میتونستم با لحنی بهتر با هاش مشکلاتمو حل کنم .

    پوشش برام مهم بود چون جامعمون خرابه مخصوصا ما ک پایین شهر زندگی میکنیم ولی کیه که بفهمه یه مرد نمیتونه ببینه غریبه ها به زنش نگاه میکنن چندین بار ها سر این موضوع با افرادی درگیر شدم و ... بله تغییر کرده هم آرایش و هم پوشش .

    فکر کنم دوبار با هم صحبت کردیم و همه حرفای دلمو بهش زدم ولی میگم مثل یه سنگ باهام برخورد میکنه . نمیدونم چرا اینطوری شده .

    - - - Updated - - -

    دیروز تایم دادگاهمون بود من عدم تمکین زده بودم ، انگار میخاد با پوشش حرص منو در بیاره یه پوششهایی رو انتخاب میکنه برای اومدن به اونجا که من ب روش حساسم .

    خواستم باهاش حرف بزنم ولی واینساد دویدم دنبالش ولی حرفش این بود دوست ندارم و ططلاق پول پیش خونرو بده چون من قناعت کردم که تو جمعش کنی .

    قاضی هم نصیحتش کرد ولی فایده ای نداشت ب قاضی گفت دوستش ندارم قاضی هم رو کرد به من گفت بخاطر چی برای نگه داشتنش دست و پا میزنی این به صراحت میگه دوست نداره . من یخ زدم اون لحظه .


  6. 2 کاربر از پست مفید shorosh1 تشکرکرده اند .

    mercedes62 (جمعه 20 دی 92), zendegiye movafagh (پنجشنبه 19 دی 92)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    از خدا بخواهید هر چی خیر و صلاحه همون بشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    shorosh1 (پنجشنبه 19 دی 92)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    طلاقش بده عزیز جان،زنی که اینقدر وحیانه میگه دوستش ندارم فقط به خاطر مهریه زنت شده،خدا به داد ما مجردها برسه،من که به هیچ دختری دیگه اعتماد ندارم

  10. 2 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    mercedes62 (جمعه 20 دی 92), shorosh1 (پنجشنبه 19 دی 92)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    ظاهرا شما همه روشها رو امتحان کردید و نتیجه ای نداده. الان مهمتررین مسئله اینه که نمی دونید درخواست طلاقش جدیه با نه. من یه پیشنهادی دارم که شاید نتیجه بده.
    بهشون بگین که با طلاق توافقی موافقید و هر شرطی هم که بزارن(مهریه، نصف دارایی...) قبوله. به شرطی که ایشون هم یه خواسته شما رو که زیاد هم سخت نیست قبول کنن و باهاتون چند جلسه بیان مشاوره. این حرفا رو بدون عصبانیت و بحث و احساسات گرایی و... بزنید. فقط بگین که از این همه رفت و آمد بیهوده به دادگاه خسته شدین و فکر می کنین برای هر دوتون بهتره که زودتر به نتیجه مشخصی برسین. بعد هم مدتی باهاشون هیچ تماسی نگیرید تا بفهمن شما هم تسلیم شدین و واقعا ممکنه طلاقشون بدین و یه بار با چشم باز همه عواقب قضیه رو بسنجن. تو این مدت یه مشاور خوب (ترجیحا خانم) هم پیدا کنید که بتونه عواقب طلاق و فواید زندگی با شما رو براشون روشن کنه. شاید اینجوری زندگی مشترکتون نجات پیدا کنه. اگر هم نه که شما دیگه حداقل مطمئنید آخرین تلاشتون رو کردین.

  12. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    shorosh1 (پنجشنبه 19 دی 92), ساحل75 (پنجشنبه 19 دی 92)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 93 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    417
    سطح
    8
    Points: 417, Level: 8
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 21 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا سروش گفتنی ها را گفتم انتخاب با خودت
    یا علی برادر
    خدانگهدار

    - - - Updated - - -

    در ضمن این خانم مهستی چون هم خانومند و هم حرف شما رو نمی گیرند این راهکارهای ابتدایی رو میدن

  14. کاربر روبرو از پست مفید mahdyar تشکرکرده است .

    shorosh1 (پنجشنبه 19 دی 92)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام

    متاسفانه شما خیلی مبهم و کلی حرف زدید. و تا به بعضی از سئوالات جواب ندید نمیشه راهنمایی درستی به شما کرد.

    شما از یه مشکل بزرگ حرف زدین یعنی قهر و طلاق خواستن همسرتون. ولی تنها دلیلی که برای کارشون آوردین این بوده که شما گفتین چرا 11 شب اومدی خونه.

    اصلا چرا خانم شما باید تا ساعت 11 بیرون باشن؟

    چی باعث این جدایی عاطفی بینتون شده که حالا ایشون به دوستان رو بیارن؟

    روی چه مواردی اختلاف نظر دشتید که منجر به دعوا میشد؟

    تو دعواها چه صحبتهایی بینتون رد و بدل میشد؟

    اکثرا مقصر و شروع کننده بحث ها کی بود؟

    اصلا بحث سر چه مواردی بود؟

    آیا اولین باری بود که ایشون اون موقع خونه میومدن؟

    آیا تو دوران نامزدی هم اختلاف داشتید؟ روی چه مسائلی؟

    سنتی ازدواج کردین یا قبلا آشنا بودین با هم؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    shorosh1 (پنجشنبه 19 دی 92)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-16
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    74
    سطح
    1
    Points: 74, Level: 1
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    18

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    ظاهرا شما همه روشها رو امتحان کردید و نتیجه ای نداده. الان مهمتررین مسئله اینه که نمی دونید درخواست طلاقش جدیه با نه. من یه پیشنهادی دارم که شاید نتیجه بده.
    بهشون بگین که با طلاق توافقی موافقید و هر شرطی هم که بزارن(مهریه، نصف دارایی...) قبوله. به شرطی که ایشون هم یه خواسته شما رو که زیاد هم سخت نیست قبول کنن و باهاتون چند جلسه بیان مشاوره. این حرفا رو بدون عصبانیت و بحث و احساسات گرایی و... بزنید. فقط بگین که از این همه رفت و آمد بیهوده به دادگاه خسته شدین و فکر می کنین برای هر دوتون بهتره که زودتر به نتیجه مشخصی برسین. بعد هم مدتی باهاشون هیچ تماسی نگیرید تا بفهمن شما هم تسلیم شدین و واقعا ممکنه طلاقشون بدین و یه بار با چشم باز همه عواقب قضیه رو بسنجن. تو این مدت یه مشاور خوب (ترجیحا خانم) هم پیدا کنید که بتونه عواقب طلاق و فواید زندگی با شما رو براشون روشن کنه. شاید اینجوری زندگی مشترکتون نجات پیدا کنه. اگر هم نه که شما دیگه حداقل مطمئنید آخرین تلاشتون رو کردین.
    وا... خودشونم نمیدونن میخان چیکار کنن نمیدونم به خدا . الان منو گزاشتن تو بلاتکلیفی و میدونن که نقطه ضعفه منه و نمیتونم این وضعیتو تحمل کنم .

    چشم من که همه راه هارو رفتم اینم امتحان میکنم . البته یه بار گفتم بیا توافقی جدا بشیم اینا چو کرده بودن تو فامیل و بهونه گرفته بودن که این راضی سریع طلاق بده اصلا زندگیشو دوست نداره که برای نگه داشتنش سعی بکنه با وجود اینکه بارها به اونجا برای برگردودنش حتی با کادو رفته بودم .

    حتما خبرش رو بهتون میدم .

    ممنونم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdyar نمایش پست ها
    آقا سروش گفتنی ها را گفتم انتخاب با خودت
    یا علی برادر
    خدانگهدار

    - - - Updated - - -

    در ضمن این خانم مهستی چون هم خانومند و هم حرف شما رو نمی گیرند این راهکارهای ابتدایی رو میدن
    سلام برادر .

    ممنونم بابت راهنماییهات .

    ولی عذاب وجدان دارم بخاط اینکه خودمو مقصر میدونم میخام تمام تلاشمو بکنم تا خدایی نکرده بعدها دچار عذاب وجدان نشم .

    ممنونم

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    سلام

    متاسفانه شما خیلی مبهم و کلی حرف زدید. و تا به بعضی از سئوالات جواب ندید نمیشه راهنمایی درستی به شما کرد.

    شما از یه مشکل بزرگ حرف زدین یعنی قهر و طلاق خواستن همسرتون. ولی تنها دلیلی که برای کارشون آوردین این بوده که شما گفتین چرا 11 شب اومدی خونه.

    اصلا چرا خانم شما باید تا ساعت 11 بیرون باشن؟

    چی باعث این جدایی عاطفی بینتون شده که حالا ایشون به دوستان رو بیارن؟

    روی چه مواردی اختلاف نظر دشتید که منجر به دعوا میشد؟

    تو دعواها چه صحبتهایی بینتون رد و بدل میشد؟

    اکثرا مقصر و شروع کننده بحث ها کی بود؟

    اصلا بحث سر چه مواردی بود؟

    آیا اولین باری بود که ایشون اون موقع خونه میومدن؟

    آیا تو دوران نامزدی هم اختلاف داشتید؟ روی چه مسائلی؟

    سنتی ازدواج کردین یا قبلا آشنا بودین با هم؟
    سلام عزیز جانم .

    بله متاسفانه خیلی کلی نوشتم آخه خیلی داستانم طولانیه شاید بنویسمش بشه یه رمان .

    1- چند روزی میشد که داشت اخلاقش کم کم تغییر میکرد میرفتم طرفش میگفت برو انور و ... یه یعد از ظهر بهم زنگ زد و گفت میخام با دوستم و مامانش و ... برم استخر منم پرسیدم الان ؟ تا بری بیای دیر میشه گفت باشه نمیرم . منم بخاطر اینکه بدتر نشه اخلاقش یه جور باج دادم و اجازه دادم که بره استخر و متاسفانه تا اون ساعت طول کشید و خودمم هم اصلا راضی نبودم یعنی تو خانواده ما همچین چیزی گنجونده نشده بود که زن تنها تا اون موقعه شب بیرون باشه .

    2- عصبانیت های من بابت قبول نکردن نظر من در مورد پوشش و شستشوی مغزی که رئیسم منو داده بود ( چند بارم سر زده که اومده بودم خونه مادر که خانمم تازه از راه رسیده بود اونجا دیدم آرایشی مخالف نظر من کرده که خوب باعث من بهش بی اعتماد بشم که این هم نقطه ای بود برای عصبانیت من )

    3- تو عصبانیت بهش گفتم اشتباه کردیم ازدواج کردیم ازین جور حرفا البته بعد از اینکه این حرفارو میزدم به پاش میفتادم و معذرت خواهی میکردم ( من عصبانی بشم سعی میکنم چیزی نگم ولی دیگه خیلی عصبانی بشم نمیتونم نگم ) بار آخر هم حرف طلاقو پیش کشید گفت طلاق میگیرم بلدم راهشو هی تکرار کرد که من گفتم مگه قبلا طلاق گرفتی که بلدم بلدم میکنی ( اینو سوژه قرار دادن که تو به من تهمت زدی)

    4- ازون جهت که من عصبانی میشدم بدلیل عدم رعایت حدو حدودایی که من براش داشتم بنده بیشتر شروع کننده بودم .

    5- بحث بیشتر سر همین پوشش بود البته بنده اکثرا به میون نمیکشیدم که مسئله من پوشش هست و بحث ها همینجوری بی دلیل سر چیزای الکی شروع میشد چون من دلم از سر پوشش پر بود یجوری خالیش میکردم .

    6- بله اولین بارش بود . البته چند روز پیشش حدود 8 شب اومد خونه ازون جهت که من دوست نداشتم و غیرتم اجازه نمیداد زنم شب بیرون باشه بازم اون موقعه بهش اعتراض کردم .

    7- دوران نامزدیمون زیاد طول نکشید همش 4 یا 5 ماه بود اون موقع هم با پوشش مشکل داشتم که البته باز بروز نمیدادم ولی باز عصبانی میشدم پیش خودم میگفتم درست میشه بیاد سر زندگیش ( که البته اشتباه بزرگم همون بود که همون موقع این موضوع رو مطرح نکردم)

    8- باهم چند ماهی دوست بودیم .

    البته بارها براش اعتراف کردم که ایراد از کارهای من بوده و چقد دوستش دارم ولی مثل سنگ شده هیچ حرفی بهش نفوذ نمیکنه حتی جواب اسمس منو نمیده اگه هم بده تندی میکنه . خیلی دوستش دارم نمیدونم نمیدونم این چ سرنوشتی بود که برام رقم داره میخوره.

  18. کاربر روبرو از پست مفید shorosh1 تشکرکرده است .

    mahasty (جمعه 20 دی 92)

  19. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    راستش سروش جان میخاستم نظری ندم ولی اینکه رسمی وقیحانه میگه دوست ندارم؟؟
    قضیه سئوالی میشه؟ و مرغش 1 پا داره؟

    ببین اینکه با دوستاش با مامان دوستاش بیرون بوده ، میدونی با کدوم دوستش یا مامان کدومشون استخر رفته؟
    مثلا بری سربسته و جسته گریخته آمارشو چرخشی آز چند نفر در بیاری (از طریق دوستاش یا دوستای مشترک یا مامان دوستاش و...) و ببینی حرفای چند نفر باهم میخونه یا زد و نقیضه ، قضیه استخر وجود خارجی داره؟؟؟ اصلا

    البته اگه استخری هم در کار نباشه شاید جا و کاری دیگه بوده و نخاسته به شما بگه ، ولی احتمال اینن هست که دلش 1 جا دیگه ای باشه
    معمولا خانوما دوست دارن شوهرشون بیاد دنبالشون یا حمایتشون کنه حتی اگه دل پرویی ازش داشته باشن ، معمولا خانوما این کارارو حمایت و امتیاز و کلاس میدونن جرا خانومتون نخاسته برید سره کوچه دنبالشون؟

    چون 1 زن هرچی هم از طرف شاکی باشه میدونه که مهر طلاق بضرر دختر تموم میشه تو فرهنگ ما و برا دختر و خانوادش خیلی خیلی گرون تموم میشه ، حالا اینکه اینجوری بجد طلاق میخاد منطقی نیست و جای سئواله؟؟ یعنی خانوادش موافق طلاقن؟ چیزی به ایشون نمیگن؟؟؟ اینکه پاشو کرده تو 1 کفش و طلاق میخاد عجیبه و جای سئوال

    البته آقا سروش نمیخام تو دلتو خالی کنم منتها باید تمام زوایارو ببینی و چیزی جا نمونه ، تو حرفاتن دیدم گفتی صاحب کارام رو تاثیر گذاشت و....این هم اصلا مردونه نیست و نپختگی و عدم بلوغ شما رو میرسونه (معذرت میخام اینو میگم شما هم مثل برادر من هستید ) متاسفانه مگه مرد از کسی تاثیر پذیری داره؟ اونن صاحب کار!!!!


    یا حق


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.