بی نهایت عزیز ممنون که وقت گذاشتین
خیلی بی انصافیه که در تغییر رفتار همسرتون خودتون را کم تقصیر بدانید.
من خودم رو بی تقصیر نمیدونم و در تمام پستها هم اشاره کردم که مقصر بودم


پدرشان سبزی فروش است؟ دزد که نیست از راه حلال داره زحمت می کشه به هر حال هر شغلی یه سری رفتارها را هم به دنبال می یاره
من درمورد پدرشوهرم حرف نزدم من راجع به پدر جاریم صحبت کردم
اینکه خانواده خودمو با جاریم مقایسه کردم قصدم تحقیر اونا نبود خواستم بگم شوهرم به خاطر موقعیتم منو گرفت نه خودم واسه همینم خیلی زود ازم سرد شد مادرشوهرم و همه فامیلاش هم هزارتا زن در حد جاریم واسه شوهرم پیدا میکردن و اون همه رو رد میکرده چون بلندپروازه و میخواسته زنی بگیره که سری تو سرا داشته باشه قصدم به هیچ وجه تعریف از خودم نیست اینا رو مطمئنم چون غیر مستقیم شوهرم بهم گفته یا با رفتاراش نشون داده سال اولی که عقد کرده بودیم عید دست منو گرفت و به زور خونه تمام فامیلای دور و نزدیکش برد فقط واسه اینکه به همه نشونم بده همه جا هم گفته بود خانواده م چی ان و کی ان ولی عید سال بعدش دیگه نرفتیم اگه قصدش دید و بازدید بود بازم باید میرفتیم درسته؟؟ یا مثلا بین دوست و همکاراش یا.........
من به زندگی بعد از جدایی فکر نمیکنم من فقط میخوام تنها باشم وگرنه اگه خودخواه بودم همین الان مهریمو که کم نیس میذاشتم اجرا و جدا میشدم و میرفتم با یه نفر دیگه ازدواج میکردم من بعد همسرم به هیچ کس دیگه حتی فکر نمیکنم چون به هیچ مردی دیگه نمیتونم اعتماد کنم شوهرم که اوایل فرشته بود بعد اینجوری از آب در اومد وای بحال بقیه من دوست دارم زندگیم درست شه تلاشمم کردم ولی شوهرم واقعا سرد شده و هیچ جوری نمیشه برگردوندش