سلام.
دوستان ممنون که راهنمایی میکنید.
در مورد موضوع مشکلی نیست تغییرش بدید.
اما باور کنید وقتی بصورت جدی تصور می کنم قراره موضوع سیگار رو به اون خانم بگم و بعد پیش خودم می گم اون چه حسی بهش دست می ده وقتی می فهمه پسری که از دید اون کوشا و درس خون و با اعتماد به نفس بوده اونطور که فکر می کرده نبوده و خودم رو جای اون می گذارم واقعاً ترجیح می دم که بمیرم...
ضمناً نام کاربری رو هم قبلاً درست کرده بودم. سرخورده شاید عنوان خوبی باشه. زمانی می خواستم موضوعی رو توی همدردی مطرح کنم اما به دلایلی منصرف شدم.
همینطور اینکه قرار نیست به سیگار ادامه بدم.
وقتی می بینم اینجا هم دوستان می گن که مثلاً اگر خواستگار سیگاری داشته باشند حتی یک لحظه هم تحمل نمی کنند واقعاً نا امید می شم. بهتر نیست اه اون فرد کمک کنید یا لااقل یه شرط سخت براش بذارید تا خودش و اراده ش رو بهتون ثابت کنه؟؟؟
روزی دو یا چهارتا سیگار....
اینجا دارم راحت اسمش رو می آرم. اما اینطور نیست که بهش افتخار کنم ... برای همین هم هست که هیچ وقت سیگاری بودن رو علنی نکردم و اکثر کسانی هم که با من در ارتباط هستند اگر بفهمند شاید حتی شوکه و بهت زده بشند و باور نکنند!!!
من همیشه با این سیگار لعنتی اعصابم رو آروم می کردم و مثلاً تنش و اضطراب رو از خودم دور می کردم. اما این بدترین راه حل بود .... ضمن اینکه دارم تلاش می کنم ترک کنم. متاسفانه شروع کردن از سنین پایین باعث شده که برام خیلی سخت باشه.
یه خواهشی هم از بعضی دوستان دارم. می دونم زحمت می کشید. ممنون که پاسخ می دید. می دونم که قصدتون فقط کمکه. اما گاهی بعضی دوستان طوری پاسخ می دن که فردی که با ناامیدی اومده اینجا و طلب کمک می کنه ناامیدتر میشه. راستش من این رو به عینه دیدم...
بازم از لطف همتون متشکرم.
پس تصمیم این شد که:
اول: ترک قطعی سیگار
دوم: در صورت نیاز یک مشاوره حضوری
سوم: تمرین اراده تا پایان امتحانات
چهارم: مذاکره سرخود!!! با خانم مورد نظر (البته مادرم تا حدودی در جریان هستند + هر دو بزرگ و بالغ هستیم من 27 و ایشون 26 ساله و هر دو دانشجوی کارشناسی ارشد و تا حدودی عاقل!! البته ایشون کاملاً عاقلند )
پنجم: در صورت رضایت نسبی خانم محترم هماهنگی با خانواده ها و ایشالا سایر مراحل رسمی و ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)