به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 33 , از مجموع 33

موضوع: من و نامزدم

  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1392-10-07
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من پدر و مادرم هر دو پزشك هستن و مجبور بودن برن ايران وبيان و نميتونستن كامل اينجا باشن و ديديم تنهايي سخته براى همين با هم زندگى ميكرديم و قرار بود تابستون عروسى بگيريم اون وقت رسماً اسمم ثبت شه
    مرسى از شما دعا كنين بهترين تصميمو بگيرم

  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1392-10-07
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    رفتار بد نامزدم بعد سه سال(جدايي)

    اميدوارم اين عنوان مناسب باشه

  3. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 92 [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1392-10-07
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    254
    سطح
    5
    Points: 254, Level: 5
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 29 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امشب اومدم تا ته ماجرامو هم بگم
    خانواده اش امدن بلاخره و تازه بعد از ٥سالو نيم فهميدم كه با كى بودم كسى كه تمامه حرفهاى منو به خانواده اش گزارش ميداده كسى كه من فكر ميكردم بزرگ شده اما نشده بود كسي كه ٥سالو نيم بهش اعتماد كردم كسي كه ٢٨سالشه اما تو ٨سالگى مونده و توانايي تصميم گيري نداره كسي كه من به زور به اينجا رسوندمش كه درسض بخونه كار كنه ول نباشه كارى كه خانواده اش نتونستن براش بكنن چون قبل ٥سال مرد درس و كار نبود و برادرش هنوزم نيست و هر شب مست خونست
    اينقدر گفتم بايد ليسانستو تموم كنى زود بايد فوق بگيرى بايد كار كنى كه دستت تو جيب خودت باشه تو اين ١سال مجبورش كردم واسه دكترا اپلاى كنه كه برا خودش كسى باشه
    و اينو مطمئنم بعد جدايي نه ادامه ميده درسشو نه كارشو مثل قبل ميره و فقط ٥سال الكى عمر هدر دادمو بس
    خانوادام وقتى فهميدن گفتن ديگه به هيچ عنوان پسرتون داماد ما نيست و بايد جدا شن
    و حالا ١٢ روزه كه رسماً جدا شدم
    خوشحالم كه جدا شدم ولى ناراحتم كه ٥سال از عمرمو به پاش گذاشتم و ابرويي كه رفت و مردمى كه حالا نقل مجلسشونم
    ناراحت از اينكه خانواده ام الان براشون چه قدر سخته كه دخترشون بعد از ٣سال نامزدى جدا شده و حرف هاى بى پايان مردم
    ولى ميدونم سنى ندارم و اميدوارم بتونم اينده بهترى بسازم تا تمام كمك ها خانواده ام جبران كنم اينكه مثل كوه پشتم بودن و برام كم نزاشتن
    دوستاى خوبم برام دعا كنيد

  4. 2 کاربر از پست مفید khaste1 تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (سه شنبه 15 بهمن 92), ستیلا (سه شنبه 15 بهمن 92)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.