موضوع: من و نامزدم

درود بانو خسته گرامی

(( و اينم كه ديونم كرده اينه كه ما نامزد بوديم اسمم تو شناسنامه نبود ولى اون به من دست زده و ازارم ميده كه اين ناراحتى تو ازدواجام اگه بخوام با يه ايرانى ازدواج كنم شايد مشكلى باشه و لى خوب ميبينم الان سنم كمه و اين جدايي به سودمه ولى اثارش ميمونه ))

میشه در این مورد توضیح بدی یعنی چی؟ فکر میکنی مایی که توی ایرانیم از پشت کوه فرار کردیم نمیدونیم نمازدی یعنی چی؟بهم محرم میشن یعنی چی؟ یا فکر میکنی پسرا و دخترای توی ایران قدیس هستن و معصوم و عاری از گناه؟!!!!!!!

بنظر من بشین حرف بزن حداقل بدونی چی بوده تا بعدها اذیت نشی گرچه خودت رو الکی داری اذیت میکنی ولی بازم بهتره دختر خیلی خوبی هستی نترس بابا مثل شماها حتی دیگه توی مملکت خودمونم کم شده روی هوا میبرنت

ولی یادت باشه حرف زدن باهاشون مسای با برگشتن دوباره نیستشاااااااااااااا یادت بمونه بیشتر بهم عادت کردین من خودم کشیدم سخته ولی بهتره راهتون رو جدا کنین بنفع دوطرفه اون آقا پسر هم 28 سالشه فکر کنم هنوز نمیدونه متاهل شدن و مسئولیت پذیری یعنی چی

- - - Updated - - -

درود بانو خسته گرامی

(( و اينم كه ديونم كرده اينه كه ما نامزد بوديم اسمم تو شناسنامه نبود ولى اون به من دست زده و ازارم ميده كه اين ناراحتى تو ازدواجام اگه بخوام با يه ايرانى ازدواج كنم شايد مشكلى باشه و لى خوب ميبينم الان سنم كمه و اين جدايي به سودمه ولى اثارش ميمونه ))

میشه در این مورد توضیح بدی یعنی چی؟ فکر میکنی مایی که توی ایرانیم از پشت کوه فرار کردیم نمیدونیم نمازدی یعنی چی؟بهم محرم میشن یعنی چی؟ یا فکر میکنی پسرا و دخترای توی ایران قدیس هستن و معصوم و عاری از گناه؟!!!!!!!

بنظر من بشین حرف بزن حداقل بدونی چی بوده تا بعدها اذیت نشی گرچه خودت رو الکی داری اذیت میکنی ولی بازم بهتره دختر خیلی خوبی هستی نترس بابا مثل شماها حتی دیگه توی مملکت خودمونم کم شده روی هوا میبرنت

ولی یادت باشه حرف زدن باهاشون مسای با برگشتن دوباره نیستشاااااااااااااا یادت بمونه بیشتر بهم عادت کردین من خودم کشیدم سخته ولی بهتره راهتون رو جدا کنین بنفع دوطرفه اون آقا پسر هم 28 سالشه فکر کنم هنوز نمیدونه متاهل شدن و مسئولیت پذیری یعنی چی

ته من اصلاً همچين منظورى نداشتم،(منظورم ايراني بود نه مردم داخل ايران همين ايرانى هاى امريكا)يه ايرانى هر جا كه باشه افكارش عوض نميشه و الان من به چشمشون كم از يه مطلقه ندارم چون ٣سال نامزد بوديم و اين مشكل تو ايران اينقدر نيست كه اينجا هست اينجا زياد به چشم نميتد چون كمتر وقت همو ديدن و دارن
چون تعداد ايراني ها محدود و اكثراً همو ميشناسن اينجا دم از روشنفكرى ميزنن و ميخوان مثل امريكايي ها بيخيال باشن اما در عمل اصلاً
و اصلاً قصدى از اين حرفم نداشتم

ميدونم اون اصلاً به درد من نميخوره چون روزي كه جدا شديم در حدى عصبانى شده بود كه همسايه ها ز سرو صدا زنگ زده بودن پليس و پليس تحديدش كرده بود كه ديگه تا ١٠٠مايلى من نياد و ميگم خوب از ترسش رفته ولى چطور خانوادهاش نيومدن بگن پسرم چيكار كرده كه پليس اومده اين واسم مسئله است و ميخوام خانوادام بعد از ديدن بپرسن

واقعاً مرسى از راهنماييتون
خيلى به تصميماتم كمك ميكنه

سلام امیدوارم حالت خوب باشه
به نظر من قبل از جدایی حالا که فرصتی پیش اومده و خانواده ی اون تماس گرفتن حتما درباره رفتارشون در این یکی دو ماه که خبری نگرفتن علتش رو بپرس و همچنین درباره ی نگرانی هات و دل مشغولی هات و مسءولیت پذیریش و خلاصه هر حرفی که توی دلت هست خیلی واضح و روشن بهشون بگو و جوابشون رو بشنو
بعدش با توجه به جوابشون که قانع کننده بود یا نه درباره ی جدایی تصمیم بگیر
توصیه من اینه که قبل از تصمیم گیری حتما حرفاشون رو بشنو @};-

mercury
مرسى از راهنماييتون واقعاً
ولى خانواده ام ميگن اول اونا صحبت ميكنن بعد اگه خواستى خودت باهاش حرف بزن ولى حرف زدن با ايشون فاييده نداره چون ادمى كه جوابى برا كاراش نداره و ساكت ميشينه و تا ببينه رفتم پيشش ميدونم دوباره بازم ازم سو استفاده ميكنه چون كلاً واسه يه حرف زدن معمولى اينقدر منو ميبوسيد كه حد نداشت حتى تو دعواها هم كه مى گفتم به من دست نزن اصلا محل حرفام نميداد و وقتى عصبى هم بود باز...يعنى يه داد ميزد يه دست منو ميبوسيد و...
حالا به نظرتون از اينكاراش بي تفاوت رد شم و برمو حرفاى دلمو بزنم؟

- - - Updated - - -

بله اون روز اينقدر عصبانى بود كه همس داشت داد ميزد و همسايه ها از صداش زنگ زده بودن پليس اومده بود پليسم از صداش وارده خونه شدن و طبقه عادتش كه دادم كه ميزنه باز منو بقل ميكنه در اين وظيت بوديم كه من داشتم داد ميزدم كه ولم كنه پليس فكر كرد داره به من اسيب ميزنه امد تو و تحديدش كرد تا ١٠٠مايلى منم رد نشه ولى خوب موضوع اينه باباش اينا از اون روز ديگه پيداشون نشد حتى وقتى حلقه را پس فرستاديم
حالا بعد ١ماه زنگ زدن ميگن ما نيومديم كه تو اعصبانيت اتفاقى نيفته و حرفايي زده نشه
ولى اخه ١ماه يعنى طول ميكشه؟

شما باید قرص و محکم باشید و اجازه ی این رفتارها رو بهش ندین. اگه بازم میبینین نمیشه میتونین به صورت همون تلفنی با خودش و خانوادش صحبت کنین همچنین خانواده تون هم با خانوادش صحبت کنه
اینجور که از صحبتتون بر میاد ظاهرا شما مردد هستین و درمقابل رفتار اون تردید دارین و نمیتونین قاطع برخورد کنین بنابراین باید اول این مشکل رو حل کنین
وقتی دلایل کافی برای تصمیمتون دارین باید قاطعانه انجامش بدین و دیگه به هیچ چی فکر نکنین
موفق باشید

mercury
عزيزم من واقعاً حريف كارهاش نبودم چون من جثه ي خيلي ظريفى دارم و ايشون بر عكس من خيلى درشت بودند يعني اينطور بگم ما ٥٠كيلو تفاوت وزني داشتيم برا همين هميشه حتى با داد و بيدادم و زدنش ولم نميكرد و روبرو شدن باهاش همينه پشت تلفنم فايده نداره چون حرفه اى منو خام ميكنه
مردديم برا اين ٥سالى كه باهاش بودم و يه حس عادتى كه بهش دارم و اين كه شايد يكى بدتر گيرم بياده
تا الانم با حرف نزدن باهاشو جواب ندادن رو جداييم استقامت كردم
مرسي از راهنماييتون و اينكه برام وقت گذاشتين

- - - Updated - - -

شيدا جان
من كاملاً ميدونم فقط بايد جدا شم
اما نامزدى من كم از ازدواج نداشت چون با هم زندگى ميكرديم
و اين ١ سال كه من امده بودم پيشش هيجا بدون ايشون نرفتم و حالا تو اين ١ ماه خوب خيلى برام سخت بوده و تو اين ١ماه معنى غربت و خوب درك كردم
خانواده ام ميگن جدايي بهترين راه و جداشو ولى بازم ميگن تصميم خودته ميتونى هم نشى چون پدرم از اول راضى نبود و ميگفت سنت كمه و اونم مرد زندگى نيسترفتاراش از سنش كمتره زيادى وابسته پدرش و اراده نداره از خودش و از اول به خانواده اش گفته بود كه تا پسرت اون زندگى كه ميخوام نسازه اجازه ازدواج نميدم و حتى حاضر نشد تنهايي بيام و خانواده اش هيچى نگفتن حتى گفتن ما هم كمكش ميكنيم
و از اين نظر كم نذاشتن و بهترينو تهيه كردن حتى خونه اى كه توش بوديمو به نام جفتيمون زدن و لوكس ترين وسايلو چيدن كه پدرم ديگه بحثى نكنه از روز اول تا الان واقعاً جواهرات زيباييو به من دادن و مادرش هميشه جلو همه ميگفت هر كارى بكنم واسه اين فرشته كمه(كلاً مادرش در ظاهر خيلى منو دوست داشت و باهام خيلى خوب بود )
ولى به قول شما فرهنگ و نميشه عوض كرد و اونم تغير بكن نيست چون تو اين مدت هر كاري ميشد كردم
من حلقه را پس فرستادم اونا هستن كه پس نفرستادن و بعد ١ماه يادشون افتاده زنگ بزنن
ولى خوب حق بدين عادت دارم بهش و جدايي واسم سخته
و خانواده ام نميدونن تو اين جلسه حرف زدن چى بايد بگن؟
باز هم ممنون از وقتى كه برام گذاشتين