می دونی بنفشه خانم،
اصلا جواب سوالهای ما را ندادی. فکر کنم خیلی هم جوابها را جدی نخوندی.
شاید چون دوست داری حرف بزنی. خسته ای.
حتی یادت نمی آد که عاشق همسرت بودی، چیش را دوست داشتی، ویژگیهای مثبتش چی بود و ...
به قول خودت این حرفها را 5-6 سال هست که به کسی نگفتی و از زندگیت پیش کسی گله، دردودل، مشورت ... نکردی.
بیماری مادرت هم بهت فشار آورده.
تغییرات بارداری هم بهش اضافه شده.
گفتی دو ماهه همه اش گریه می کنم و ناراحتم. دو ماه هم هست که بارداری.
یعنی نی نی شما از اولش داشته غصه می خورده؟
حتی اگر هم بخوای طلاق بگیری و جدا بشی، درست نیست که کوچولویی که در وجودت داری پرورش می دی، با غم و اشک و غصه بزرگ بشه.
سعی کن روحیه ات را بهتر کنی و به فکر جنین ات باشی.
اگه تاپیکت را ادامه بدی، شاید افکارت مرتب تر بشه و بهتر بتونی تصمیم بگیری.
ناامید نشو
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 08 دی 92 در ساعت 17:22
علاقه مندی ها (Bookmarks)