به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1390-4-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,407
    سطح
    29
    Points: 2,407, Level: 29
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    73

    تشکرشده 42 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از دست خودم خيلي ناراحتم چرا من اين طوري شدم . چرا رفتار كس ديگه مي تونه من را به اين اندازه به هم بريزه. از صبح دارم حرص مي خورم .پنج شنبه رفتيم گوشي خريدم خيلي دوست داشتم يك گوشي خوب داشته باشم كه باهاش در لحظه بتونم عكس از دخترم بندازم . روي گوشي برنامه هاي جديد را نصب كردن . من مخالف اين وايبر و تانگو و .. هستم . حتي كاربري ام در فيس بوك را هم پاك كردم . ( اين نظر شخصي منه ) اين برنامه ها هم روي گوشي من بود و همسرم وارد انها شد و شروع به سوال كه اين كيه فلاني كيه كساني كه من اصلا نمي شناختم .در همان لحظه يكي از همكاران قديمي ام ( مدير شركت قبلي كه در آنجا كار مي كردم) يك پيغام سلام برايم فرستاد . من از همسرم خواهش كردم بياد از اين برنامه ها بيرون و آنها را پاك كنه . اون هم شروع كرد كه چرا ترسيدي و مي ترسي و.. گفتم از وقتي رفتي توي اين برنامه شروع كردي اين كيه اون كيه در حالي كه من هيچ كدام از افراد ان لاين را نمي شناسم .بعد به من چه كه فلاني پيغام سلام داده مگر من جوابش را مي دهم كه تو از من بابت رفتار اون بازخواست مي كني . همسرم گفت به اين شخص پيغام بده كه ديگه به من پيغامي ندهيد و من اين را نپذيرفتم . به نظرم خيلي زشت بود كه به مديري كه چهارسالي هست ازش بي خبرم بي مقدمه به خاطر اينكه بي چاره يك سلام فرستاده بگم ديگه به من پيغام نديد ( گفتم من اين كار را نمي كنم من وقتي جوابش را ندهم خودش ديگه پيغام نمي ده ) و خلاصه اون هم شروع كرد . من هم گوشي را گذاشتم توي جعبش گفتم به ما نيامده از اينها استفاده كنيم . واقعا من بايد به همكارم مي گفتم؟ بابا اون مدير شركت بود
    يك چيز ديگه كه فكرم را خيلي به هم ريخت اينه كه من به همسرم همش مي گم اين بچه به تو خيلي وابسته شده و از اين حرفا تا بدونه دخترم دوستش داره ( البته انصافا هم دخترم خيلي دوستش داره چون خيلي بيشتر از من اون را مي بينه) ديشب به من مي گه من خيلي ناراحتم كه دخترمان به تو وابسته نيست . مي دونيد من خيلي روي اين قضيه حساسم اصلا گريه ام مي گيره وقتي به اين فكر مي كنم كه من به خاطر سر كار رفتن از دخترم دورم و كم مي بينمش اين براي خودم كلي غمه . من هم گفتم كي گفته به من وابسته نيست . گفت من براش جاي مادر هم هستم . من هم گفتم اره خوب مادر بي چارش وظايف ديگه ايي داره . اون هم به شدت بهش بر خورد و گذاشت تا صبح رفت توي پاركينگ و كلي از حرفم هم ناراحت شد . من حرف بدي بهش نزدم جواب حرفش را دادم . من هم صبح بهش گفتم وقتي طاقت شنيدن جواب حقيقت را نداري خوب چرا حرف مي زني.من به خاطر خانوادم مي رم سر كار اون وقت اون . خانوادش الان دو ماهي هست ماهي 500 به ما مي دن . اين ماه 400 دادن اون هم رفته براي ماشينش باطري خريده ( ماشينش يك بار توي خيابان روشن نشد دوستاش امدن باطري به باطري كردن . دفعه بعد كه روشن نشد گفت بايد باطري بخرم . ديشب دوستش زنگ زده كه بيام براي روشن كردن ماشين وقتي بهش گفتم باطري خريده هنگ كرد گفت شما چقدر مايه دارين من مي امدم درست مي كردم ) بعد يك باكس سيگار و كلي خوردني براي خودش خريده 80 تومان هم داده به دوستش كه قراره بريزه به حساب من ( اگر بريزه همين اين ماه گيرم اومده ) فقط پول شير خشك دختر من ماهي 200 تومنه . اون وقت من بي چاره بايد كار كنم اين حرفا را هم بشنوم

    - - - Updated - - -

    از دست خودم خيلي ناراحتم چرا من اين طوري شدم . چرا رفتار كس ديگه مي تونه من را به اين اندازه به هم بريزه. از صبح دارم حرص مي خورم .پنج شنبه رفتيم گوشي خريدم خيلي دوست داشتم يك گوشي خوب داشته باشم كه باهاش در لحظه بتونم عكس از دخترم بندازم . روي گوشي برنامه هاي جديد را نصب كردن . من مخالف اين وايبر و تانگو و .. هستم . حتي كاربري ام در فيس بوك را هم پاك كردم . ( اين نظر شخصي منه ) اين برنامه ها هم روي گوشي من بود و همسرم وارد انها شد و شروع به سوال كه اين كيه فلاني كيه كساني كه من اصلا نمي شناختم .در همان لحظه يكي از همكاران قديمي ام ( مدير شركت قبلي كه در آنجا كار مي كردم) يك پيغام سلام برايم فرستاد . من از همسرم خواهش كردم بياد از اين برنامه ها بيرون و آنها را پاك كنه . اون هم شروع كرد كه چرا ترسيدي و مي ترسي و.. گفتم از وقتي رفتي توي اين برنامه شروع كردي اين كيه اون كيه در حالي كه من هيچ كدام از افراد ان لاين را نمي شناسم .بعد به من چه كه فلاني پيغام سلام داده مگر من جوابش را مي دهم كه تو از من بابت رفتار اون بازخواست مي كني . همسرم گفت به اين شخص پيغام بده كه ديگه به من پيغامي ندهيد و من اين را نپذيرفتم . به نظرم خيلي زشت بود كه به مديري كه چهارسالي هست ازش بي خبرم بي مقدمه به خاطر اينكه بي چاره يك سلام فرستاده بگم ديگه به من پيغام نديد ( گفتم من اين كار را نمي كنم من وقتي جوابش را ندهم خودش ديگه پيغام نمي ده ) و خلاصه اون هم شروع كرد . من هم گوشي را گذاشتم توي جعبش گفتم به ما نيامده از اينها استفاده كنيم . واقعا من بايد به همكارم مي گفتم؟ بابا اون مدير شركت بود
    يك چيز ديگه كه فكرم را خيلي به هم ريخت اينه كه من به همسرم همش مي گم اين بچه به تو خيلي وابسته شده و از اين حرفا تا بدونه دخترم دوستش داره ( البته انصافا هم دخترم خيلي دوستش داره چون خيلي بيشتر از من اون را مي بينه) ديشب به من مي گه من خيلي ناراحتم كه دخترمان به تو وابسته نيست . مي دونيد من خيلي روي اين قضيه حساسم اصلا گريه ام مي گيره وقتي به اين فكر مي كنم كه من به خاطر سر كار رفتن از دخترم دورم و كم مي بينمش اين براي خودم كلي غمه . من هم گفتم كي گفته به من وابسته نيست . گفت من براش جاي مادر هم هستم . من هم گفتم اره خوب مادر بي چارش وظايف ديگه ايي داره . اون هم به شدت بهش بر خورد و گذاشت تا صبح رفت توي پاركينگ و كلي از حرفم هم ناراحت شد . من حرف بدي بهش نزدم جواب حرفش را دادم . من هم صبح بهش گفتم وقتي طاقت شنيدن جواب حقيقت را نداري خوب چرا حرف مي زني.من به خاطر خانوادم مي رم سر كار اون وقت اون . خانوادش الان دو ماهي هست ماهي 500 به ما مي دن . اين ماه 400 دادن اون هم رفته براي ماشينش باطري خريده ( ماشينش يك بار توي خيابان روشن نشد دوستاش امدن باطري به باطري كردن . دفعه بعد كه روشن نشد گفت بايد باطري بخرم . ديشب دوستش زنگ زده كه بيام براي روشن كردن ماشين وقتي بهش گفتم باطري خريده هنگ كرد گفت شما چقدر مايه دارين من مي امدم درست مي كردم ) بعد يك باكس سيگار و كلي خوردني براي خودش خريده 80 تومان هم داده به دوستش كه قراره بريزه به حساب من ( اگر بريزه همين اين ماه گيرم اومده ) فقط پول شير خشك دختر من ماهي 200 تومنه . اون وقت من بي چاره بايد كار كنم اين حرفا را هم بشنوم

  2. کاربر روبرو از پست مفید akasha تشکرکرده است .

    پونه (یکشنبه 18 اسفند 92)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 اسفند 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-08
    نوشته ها
    64
    دستاوردها:
    100 Experience PointsTagger Second ClassOverdrive7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 43 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید این سوال می کنم امیدوارم راستشو بگید
    شما قبلا دوست پسر داشتید یا نه؟
    اخه احتمال می دم یکی بهش یه حرفی زده اینطوری شده
    اگه اینطوری نبوده احتما پیش یه مشاور برین
    در ضمن شما وی پی ان و اینترنتتون همیشه تو گوشیتون براهه دیگه
    مدیر شرکت 4 سال سلام نکرده بهتون می خواین جوابشو بدین
    برام این سه مورد جای سوال داره

  4. کاربر روبرو از پست مفید mosbatman تشکرکرده است .

    akasha (چهارشنبه 21 اسفند 92)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1390-4-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,407
    سطح
    29
    Points: 2,407, Level: 29
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    73

    تشکرشده 42 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    اره عزیزم من قبلا دوست داشتم ولی فقط در حد دوست بوده البته توی تاپیک افکار مرموز همسر من کامل در موردش توضیح دادم2" اصلا این طور نیست وای فای گوشی من همیشه خاموشه حتی وقتی می ام خونه اینترنت خانه را قطع می کنم اصلا گوشی من الان 3 روزه این برنامه ها را دارهو سوال اخرتون من به هیچ وجه جواب اون اقا را ندادم و نخواهم داد ولی اینکه به اصطلاح یک کاره بهش بگم دیگه به من سلام نفرستید خیلی مسخره می اومد چون اون بعد از 4 سال شاید فقط می خواسته جویای حالم بشه 'ممنون بابت جوابگویی ات

  6. 2 کاربر از پست مفید akasha تشکرکرده اند .

    Aras (دوشنبه 19 اسفند 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 21 اسفند 92)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    دوست عزيز سلام ؛ من تايپيک شمارو خوندم ! خوب مسلما بودن دراين شرايط خيلي آسون نيست وقطعا شب وروزهاي بدي با اين سوء تفاهمات کنارتون هست ولي به نظر ميرسه که همه اشتباهات رو نميشه گردن طرف مقابل انداخت البته شايد من اشتباه ميکنم چون هم خيلي نميدونم وهم اينکه فقط از روي اطلاعات کم شما دارم مطلب رو حضورتون عنوان ميکنم که اگر غير از اين باشه ازتون عذرخواهي ميکنم .... من يه مردم پس دارم سعي ميکنم خودم رو جاي طرف بذارم پس ....
    - شما قبلا ازدواج ناموفقي داشتين يعني با کس ديگه اي بودين واين براي يه مرد خيلي سخته ...! آقايون کاملا من تاييد ميکنن اينکه کسي تصور کنه همسرش قبلا مال کس ديگه ودرآغوش کس ديگه اي بوده خود به خود سبب بيماري روحي ميشه .... اونقدري که آقايون به اين موضوع اهميت ميدن خانوما اهميت نميدن ما کم وبيش ديديم خانومايي که همسرانشون ارتباطاتي دارن ولي خانوم خونه با علم به موضوع داره باهاشون زندگي ميکنه واز طرفي آقايوني که حتي تحمل يه مزاحمت ويه ارتباط معمولي رو هم توسط زنشون ندارن اين توضيح براي اين بود که بگم اگه طرف تون آدم حساسي هست که هست واگه شمارو خيلي دوست داره که داره پس خود به خود اين قضيه درضمير ناخودآگاه ايشون هست ووقت وبي وقت وناخواسته به اين موضوع فکرميکنه واز طرف ديگه شما فرموديد که قبلا دوست پسر داشتيد وبابت اين قضيه به همسرتون توضيح دادين .... من شرايط شمارو نميدونم ولي ميدونم بعضي مسايل رو نميشه با توضيح حل کرد واگه موضوع هم به ظاهر حل بشه ولي باطنا غيرقابل قبول وازاردهنده باقي ميمونه ..... ميخوام بگم شرايط شما چه درست وچه غلط مقدمه اي براي اين اتفاقات بوده وهمسر شما هم بدليل وابستگي عاطفي به شما ودوست داشتن شما ازبابت اين موضوعات تحقير شده ( اين مطمئنم ) ولي ازطرفي هم ميخواد به اين مسايل غلبه کنه ولي احتياج داره که انگيزه هاي قوي وبه قولي سيگنال هاي قوي دريافت کنه .... اون داره با خودش ميجنگه که رابطه شمارو با گذشته قطع کنه ! خيلي جاها ميتونه وخيلي جاها هم نميتونه ونتيجه نتونستنش منجر به بهونه جويي وبدبيني ميشه ولي خواهرمن ! با شخصي که چنين شرايط روحي داره بايد خيلي مدارا کرد ؛ اين شخص درحالت عادي نيست که با يه دو دوتا جارتا بگه چيزي نيست وهم نيست ... ايشون هرچيزي رو که ميبينه به سابقه ذهني خودش لينک ميکنه وچون مطالب گذشته براش حل نشده وآزارش ميده اين هم به بقيه اضافه تر ميشه .... دوست گرامي کمکش کن بتونه بهت اعتماد بکنه واقعا بجاي توضيح دادن درمورد کاراي خودت ببين اگه ميتوني کاراي مشکل داربين خودتون رو حذف کن سعي کن بجاي توجيه کردنش با کارات وتوجهات خودت آرومش کني ... جايي که احساسات آدم جريحه دارميشه عقل ومنطق حاکم نيست نميشه استدلال کرد نميشه بگي اشتباه ميکني نميشه بگي بدبيني .... واضحه ايشون شمارو دوست داره که اينجوري حساسه روي شما ...کمکش کن هم به خودت وهم به ايشون ....................... البته اين فقط بخشي از مشکله وبه معني نداشتن مشکل از طرف ايشون نيست ويا نرفتن به مشاور... فقط خواستم بگم ايشون رو درک کني ... وکمکش کني با درگيري هاي ذهني وروحي خودش غلبه کنه .....! موفق باشي

  8. 3 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    akasha (چهارشنبه 21 اسفند 92), کاغذ بی خط (چهارشنبه 21 اسفند 92), واحد (چهارشنبه 21 اسفند 92)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1390-4-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,407
    سطح
    29
    Points: 2,407, Level: 29
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    73

    تشکرشده 42 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون جناب ardeshirk از اينكه وقت گذاشتيد و تايپك من را خوانديد . خيلي به اين نياز دارم كه نظرات ديگران را بخوانم و در خودم جستجو كنم . صحبت هاي كاربردي شما واقعا ارومم كرد اين كه بداني كسي از روي دوست داشتن كاري را برايت انجام مي دهد قدرت تحملت را بالا مي برد . شايد چون من خودم راحت از كنار خطاهاي اون مي گذرم چون بهش مي گم من به تو ايمان دارم اين را هم انتظار داشتم كه اون هم راحت از سوء تفاهمات بگذره ولي اينكه به گفته شما ديدگاه مردها با زنها متفاوت است جاي تامل داره. باز هم ممنون

  10. کاربر روبرو از پست مفید akasha تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (چهارشنبه 21 اسفند 92)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه كار كنم كه اينقدر حساس نباشم و مادرم رو اذيت نكنم.
    توسط haleh10 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 17:07
  2. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 مهر 91, 00:29
  3. اسرار موفقيت در زندگی
    توسط elina در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 دی 87, 14:13
  4. براي موفقيت بيشتر در امتحانات چه بخورید؟
    توسط sade begham... در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 آذر 87, 06:07
  5. رازهاي صميميت بين همسران
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 آذر 87, 20:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.