با سلام و احترام
akasha گرامی
شما خیلی وقته که عضو همدردی هستید، و احتمالا مطالب زیادی در تالار مطالعه کردید و اینکه می بینیم بعد از ماهها مسئله خود را این جا طرح کردید خرسند هستیم. مخصوصا اگر این تاپیک موجب شود شما بتوانید زندگی خود را بازسازی کنید.
هم حسی ها و نظرات بسیار خوبی اعضاء همدردی به شما دادند که نشان می دهد که دوستتون دارند و شما را تنها نگذاشته اند. مخصوصا تاکید روی بیماری همسرتان و لزوم دارو درمانی و همچنین تاکید روی اینکه شما باید گام به گام زیر نظر یک مشاور خانواده گامهای خود را بردارید حتی اگر همسرتان مستقیما همراهی نکردند.
اما با وجود همه اینها در ذیل بنده گامهایی را پیشنهاد می دهم که هدفم توانمند کردن شما، آگاه کردن شما و فعال کردن شما در جهت بازسازی چنین زندگی هست.
یکم: موتور خود را خاموش کنید.
شما بسیار تلاشگر هستید، بسیار اهل حساب و کتاب و فکر هستید، بسیار مسئولیت پذیر هستید. به تنهایی می توانید وظیفه چند نفر دیگر را هم انجام دهید. دوست دارید به آنچه که حق خود می دانید برسید و در این راه زیاد از خودتون انرژی می گذارید.
وقت آن رسیده که این موتور را خاموش کنید. کاری که هیچ وقت نکرده اید!!
در زندگی قبلی اتان یادتان هست. گفته بودید 11 مرتبه برای ترک او اقدام کرده بودید. و شاید اگر جدا نشده بودید این عدد هنوز هم در حال افزایش بود.
akasha گرامی
خدا هم همه اختیار انسان را در دست نمی گیرد تا او را به یک طرف سوق دهد. این انسان ها که با ما زندگی می کنند خودشان هم هستند، اختیار هم دارند، کارهای درست و نادرست انجام می دهند. ما تا مقداری می توانیم آنها را به کاری تشویق کنیم یا مانع شویم. اما آنها موم در دست ما نیستند. لذا پرتلاشی شما کافی نیست که یک انسان دیگر مثل شوهرتان تغییر یابد.
به نظرم وقتش رسیده که برای ماههای آینده به کلی روشت را تغییر دهی. خودت را رها کن. کاملا مسئولیت های بی موردت را کنار بگذار. نخواه ناجی این زندگی باشی. فرض کن فردی هستی که از این دنیا رفتی و اکنون روحت ناظر به این زندگی هست. حضور داشته باش. اما سعی نکن انرژی بگذاری تا زندگیت تغییر کند.
نکات کاربردی این محور:
از مسائل اقتصادی پا پس بکش. از توضیح دادن و توجیه کردن همسرتان در مورد مسائل مختلف عقب بکش، انتظاراتت را از او به صفر نزدیک کن. اگر شرایطت سخت هست و می توانی مرخصی استعلاجی، یا بدون حقوق بگیر. به خودت خوش بگذران تا می توانی.
دوم: اکثر نگرانی هایت را باید کنار بگذاری
شما یک جدایی داشتید، خواه ناخواه همیشه یک گزینه ترسناک برای شما اینست که اگر از این زندگی هم بروی بیرون، شاید دیگران شما را مقصر بدانند.
همچنین همیشه نگران این هستید که آخر این زندگی چه می شود؟ آخر این بچه چه می شود؟
این نگرانی ها منجر می شود که مرتب فعالیت ذهنی شما زیاد شود، بعد هم فعالیت های کلامی و رفتاری اتان زیاد می شود و این ها از یک زن باردار انرژی زیادی می برد و او را مستاصل می کند.
نگرانی را کنار بگذار.
در یکی از پستهای گذشته شما دیده بودم که در توصیه به یکی از کاربران گفته بودید باید از خدا کمک گرفت.
پس شما خود را مسئول کامل همه چیز ندان. و نگران آینده نباش. در حیطه مسئولیت هایت قرار بگیر و مابقی را فرو گذار. تو مسئول آنچیزی نیستی که مربوط به وظایف همسرت هست. شما در این زندگی به اندازه خودت نقش داری نه بیشتر. شما واقعا فقط وظیفه ات را انجام بده و بقیه را به عهده خدا بگذار. اگر همسرت خواست طلاق بگیرد یا نگیرد؟!
نکات کاربردی این محور:
از آینده نترس، نتیجه کار با شما نیست با خداست. شما وظیفه ات صرفا انجام مسئولیت های کنونی ات هست. شما اگر بررسی کردید و دیدی با این معایب در زندگی و اقداماتی که می کنید، این زندگی پتانسیل کافی برای ادامه ندارد یا نقاط ضعف بیشتر از قوت هست و تغییر پذیری آن پس از مشورت با مشاوران صفر هست. می توانی از این زندگی بیرون بیایی. و اگر بعد از اینکه همه کارهایی که صحیح هست انجام دادید و مشورت گرفتید واقدام کردید متوجه شدید تغییرات مثبتی در حال انجام هست ادامه می دهید.
پس مهم این نیست که طلاق بگیرید یا نگیرید؟ مهم اینست که شما درست اقدام کنید و با توجه به اقدامات صحیح خود ارزیابی کنید چه انتخابی مناسب هست.
نگرانی ها و ترس ها و ... موجب سراسیمگی ، پریشانی و پرکاری های شما شده و ذهن شما را مشوش می کند.
سوم: دست به هر اقدامی نزن
معمولا کسانی که تحت مشکلات شدیدی قرار می گیرند می ترسند و وقتی می ترسند و نگران می شوند مرتب اقدامات مختلف می کنند. در حالیکه در مسائل روانشناختی
استمرار و ثبات در بستر زمان بسیار مهم هست.
شما به جای اینکه اقدامات مختلف بکنید طبق پستی که برایتان زدم روشی مناسب را انتخاب کنید و ماهها ادامه دهید.
چهارم: منفعل هستید، منفعل نباشید
علیرغم تلاشگری که داشته اید شما بسیار منفعل از رفتار همسرتان هستید. و هر کاری که می کنید شروع به ارزیابی عکس العمل همسرتان در آن مورد می کنید گفته اید:
نوشته اصلی توسط
akasha' pid='254347' dateline='1357721681
من هر لحظه و هر ثانيه توسط همسرم در حال چك شدن هستم .اگر توي مهماني حرف بزنم به فكر خود نمايي هستم اگر حرف نزنم به فكر مظلوم نمايي هستم .اگر باهاش قهر باشم به فكر خيانت بهش هستم . اگر سر قضيه ايي داد بزنم مي گه معلوم نيست چي كار كردي كه دچار عذاب وجدان شدي اينطوري بهم ريختي .اگر بهش محبت كنم مي گه معلوم نيست چي كار كردي كه حالا با من اينقدر مهربان شدي
نمي دانم چرا اين قدر دنبال اثبات علاقه من به خودش است . از زجر كشيدن من خوشش مي ايد مي گويد مي خواهم بدانم بعد از رفتار هاي من باز هم مرا دوست داري يا نه . براي خودش ميل جعلي درست مي كنه ....
مي دانيد اون خودش داره داغون مي شه و
من بيشتر از هر چيز ناراحت همين قضيه هستم
دقت کردید. یعنی شما به جای اینکه یک روش صحیح ، مستقل و مستمر داشته باشید. مرتب نگران عکس العمل شوهرتان هستید. به گفته مشاور و خودتون او اشتباه می کند و بیمار هست. پس شما نباید بر اساس عکس العمل یک بیمار ، خودتون را تنظیم کنید. مهم اینست که شما درست و ثابت رفتار کنید. حالا بیمار ممکن است تایید یا رد کند.
پنجم: راه صحیح با فردی که بدبین هست.
اگر این فرض را بپذیریم که او به روانپزشک مراجعه کرده و حتما فردی پارانویا هست و بدبین، برای کمک به چنین فردی 2 راهکار غیر دارویی به موازات دارو درمانی وجود دارد
الف) شناسایی محرکات و کاهش آنها.
شما فهرستی از چیزهایی که او را به هم می ریزد و تحریک می کند و نگران می کند تهیه کنید. بعد این فهرست را مورد ارزیابی قرار دهید. به هر مقدار که توانایی دارید سعی کنید موارد تحریک کننده آن را حذف کنید. توجه کنید با این عمل او درمان نمی شود، اما فشار روی او کم شده و احتمال اصلاح بالا می رود.
من می دانم توان شما هم محدود هست. شاید یکسری از انتظارات او را در این زمینه نتوانید برآورده کنید. لیکن تا جایی که مقدور هست محرکات ایشون را حذف کنید.
ب) شفاف سازی
با شناسایی که از همسرتان دارید بسیار مسائل که ممکن است برای فرد ابهام شود قبل از سئوال ایشون، توضیح دهید. تلفن زنگ می زند مثلا همکارتون هست، یک لحظه در گوشی را بگیر به همسرتون بگو مثلا فلانیه، فکر کنم در مورد فلان مسئله سئوال داره، بعد ادامه بده و تلفنی صحبت کن.
یا مثلا یک روز خرید کردی دیر اومدی، آمدی در مورد کارهایت که طول کشیده توضیح بده
دقت کنید ، توجه داشته باشید: این اقدامات فقط روش کمکی درمانی هست. نه اینکه بگوییم وظیفه شماست. اما اگر خواستید برای درمان او شما کمکی کرده باشید این راهش هست. ولی به نتایج زود بازده امیدی نداشته باشید اما مطمئنا میزان آرامشتان از میزان فعلی بیشتر خواهد شد.
ششم: همسر شما به هیچ دلیل محکمه پسندی نیاز ندارد.
همسر شما ضعف ها و مشکلات و بدبینی هایی دارد که واقعا هم شدید و آزارنده است اما دوستتون دارد.
یک مرد وقتی همسرش را نخواهد طلاقش می دهد.
اما فردی چون همسر شما خودش از خودش بدش می آید. و همه ضعفهایی را که شما گفتید می داند، لیکن پیش شما اعتراف نمی کند. بلکه تصورات خودش را به شما نسبت می دهد(تصور می کند چنین مرد بد و بی مسئولیتی قابل زندگی نیست)، بعد با گفتن چنین حرفهایی می خواهد چک کند، شما هم همینطور فکر می کنید یا خیر؟!
یک نکته ظریف:
شما هر انتقادی که به او می کنید، یا توصیه ای می کنید، یا حتی غری که می زنید، بدانید قبل از شما یک نفر دهها این کار را کرده و او را تحت فشار قرار داده است. و آن خود همسرتان هست.
دیدن فیلمهای زیادی و پناه بردن به اینجور چیزها برای رها شدن از شر خودش هست.
حالا حسابی تحت عذاب وجدان قرار می گیرد که همسرباردارش کار بیرون و درون و مالی و ... را انجام می دهد و او فقط مشکلات را ایجاد می کند. وقتی که حسابی از خودش کلافه می شود و به خودش فحش می دهد. شما می آیید و دو کلمه حرف حساب می زنید. او برای رهایی از فشار درونی ، شما را از بیرون قرار می دهد و به شما می تازد.
در این راستا یک کار کاربردی می توانید انجام دهید:
سعی کنید خیلی مهربان، و ظریف همسرتان را با خودش آشتی دهید.
شما همیشه طرف دعوا بوده اید و همسرتان آنطرف. لذا نمی توانستید حامی کارهای او باشید و لذا حامی خودتان می شدید.
اما اگر بدانید دعوای اصلی درون همسرتان هست. و سعی کنید او را با خودش مهربان کنید ، می توانید او را اصلاح کنید.
به این منظور باید به جای انتقاد و توصیه و غر زدن و ....، مدتی حامی ایشون باشی. با همه این مشکلاتش.
از لفظ بیمار در مورد او و در حضورش اجتناب کنید.
(اینکه گفتم موتور خود را خاموش کنید و تلاش زیاد نکنید به همین منظور بود، چون وقتی فعالیت زیاد بکنید انتظارتان هم زیادی می شود و بعد نمی توانید با چنین مرد بدبین و وظیفه نشناسی کنار بیایید. اما اگر خودتان را رها کنید و کاری نکنید. با همسرتان از این نظر مساوی می شوید. حالا می توانی به همسرت بگویی علیرغم مسائلی که داری دوستش داری و همیشه در کنارش هستی و هر طور هم که او بخواهد حمایتش می کنید.)
در واقع به جای تلاش های زیاد، به جای نگرانی های زیاد. شما صرفا کلامی هم آغوش همسرتان می شوید و لب به اعتراض نمی گشایید.
خلاصه:
1 - دست از تلاش هایت بردار
2 - دست از نگرانی هایت بکش
3 - دست به هر اقدامی نزن، با ثبات باش
4 - منفعل نباش. مرتب به عکس العمل های همسرت فکر نکن
5 - راه صحیح ارتباط غیر دارویی با فرد بدبین: تحریک نشود، کارها و حرفهایت را شفاف سازی کن
6 - همسرتان دوستتان دارد. اما خودش را دوست ندارد. شما میانجی گری کنید و حمایتش کنید تا خودش را قبول داشته باشد
علاقه مندی ها (Bookmarks)