به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 56
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    بالهای صداقت عزیز
    احساس دوگانه ای دارم گاهی میگم بذار طلاق بگیرم و برم شاید بتونم زندگی جدید و آرومی رو شروع کنم/
    گاهی هم انگیزه دارم واسه تلاش دوباره. خیلی ها از بیرون حسرت دارن که کاش جای من بودن و همچین شوهری داشتن.
    از همه اینها گذشته بخاطر دخترم موندن رو ترجیح میدم ولی نه به هر قیمتی. میخوام بازم تلاش کنم واسه موندن و ساختن

  2. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    پس تصمیم " موندن در این زندگی " شد

    شما می بایست تلاش خودت رو انجام بدهی و فقط روی خودت متمرکز شوی تا توانایی هایت را بالا ببری

    شرایط زندگی انسانها با همدیگر فرق می کند ، نمیشه مقایسه کرد ، به نظر من کسی از زندگی اش بهره می بره که در شرایطی که قرار داره ، بهترین رفتار رو نشون بده و مثبت هایی که کسب می کنه برایش ارزش آفرین باشه

    ارزش هایی هم که کسب می کنیم ، ممکن هست برای مقاطع مختلف زندگی متفاوت از هم باشند ، ولی مهم این هست که این ارزش ها روندی صعودی و به سوی پیشرفت ما داشته باشند

    من به عنوان یک دختر ، دوست دارم جذاب باشم ، دوست دارم دوست داشتنی باشم ، دوست دارم خواستنی باشم ، دوست دارم کشش داشته باشم ... برای اینکه این خصوصیات جزئی از من بشه ، مستلزم این هست که من یاد بگیرم

    یاد بگیرم همدلی کردن
    یاد بگیرم هم حسی کردن
    یاد بگیرم درک کردن
    یادبگیرم طنازی کردن
    یاد بگیرم حرف زدن
    یادبگیرم جای طرف مقابل بودن
    یادبگیرم از دریچه چشم طرف مقابل دیدن
    و یاد بگیرم های دیگه




    شما می بایست در ابتدا خودت رو قوی کنی
    یعنی چی؟
    یعنی
    1- بر احساساتت غلبه کنی ( یه جمله بهت می گم ، اون بشه آویزه ی گوشت : " احساساتمان دست خودمان نیست ، اما نحوه برخورد ما با احساساتمان در اختیار ما هست"

    ببین اون روز شما از داد زدن همسرت جلوی فامیلتون آزرده خاطر شده ، حق هم داشتی (احساس بدی بهت دست داده بود) اما شما با این احساست چه برخوردی کردی؟
    غصه خوردی ، افسرده شدی ، خجالت کشیدی ، آز پخش شدن این موضوع در بین فامیل ترسیدی ، و در نهایت با حرص خوردن و اعصاب خوردی ت رفتی سوپری واسه خرید

    توجه: راهی که رفتی ، چه نتیجه ای عایدت کرد؟
    دور شدن و سردتر شدن رابطه تون
    نکته: شوهرت واکنش نشون داده ، بهت گفته پول واسه سوپری می خواستی ؟
    شما دوباره احساساتت فوران کرده ، جلویش رو نگرفتی و به همسرت گفتی " نه دیگه لازم ندارم ، در حقیقت شما می خواستی با این روش ناراحتی ات را نشان دهی و به شوهرت بفهمونی که رفتارش اشتباه بوده ، اما راه رو اشتباه رفتی
    راهکار درست :
    الف) " آره عزیزم ، پول می خواستم که برای دختر ِ خوشگلت خوراک بخرم ، نمی خواستم شما توی زحمت بیفتی ، گفتم ، خودم بیام " همین
    ب) در فرصت مناسب و فضای مناسب گفتن دلخوری رفتار شوهرت جلوی اون فامیل تون

    2- زود بهت بر نخوره و امیدت رو از دست ندهی
    ویرایش توسط بالهای صداقت : چهارشنبه 04 دی 92 در ساعت 14:47

  3. 6 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 14 دی 92), del (سه شنبه 27 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 08 دی 92), فرشته مهربان (دوشنبه 16 دی 92), هیرسا (سه شنبه 10 دی 92), مدیرهمدردی (چهارشنبه 04 دی 92)

  4. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دلسا خانم،
    همسر شما که شاغله و گفتید منزل مادرش زندگی می کنید، چرا از نظر مادی اینقدر شما را در فشار می ذارند؟
    کاش بتونی حداقل این جنبه از مشکلت را حل کنی، تا کمی فشار روت کمتر باشه.
    یه جوری مسائل مادی را باهاش درمیون بذار و سعی کن برنامه ای برای این منظور داشته باشید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام
    اومده بودم که بگم از دیشب تلاش هام رو می خواستم از سر بگیرم ولی قسمت نیست. ساعت 1 و نیم نصفه شب اومد و صبح هم همینکه من و دخترم از رختخواب پا شدیم رفتیم توی آشپزخونه بعد نیم ساعت که اومد تا خود ارضایی کرده ...
    فعلا اعصابم داغونه به روی خودش هم نمیاره الان رفت بیرون ...
    به شک افتادم نمیدونم میتونم وضعیت رو تحمل کنم یا نه!!!!!!!!!!!!

  6. #15
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    دلسا ، آروم باش
    قرار نیست یک شبه ، با چند خط نوشته ، مشکلات زندگی حل بشه که

    شوهرت را به چشم یک بیمار ببین ، یه بیمار که حداقل 10-15 سالی با این بیماری دست و پنجه نرم میکنه
    و سعی کمکش کنی تا خودش رو درمان کنه

  7. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 14 دی 92), khaleghezey (یکشنبه 08 دی 92)

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 17:05]
    تاریخ عضویت
    1392-10-07
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,739
    سطح
    24
    Points: 1,739, Level: 24
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایشون اجازه میدن شما برین بیرون ؟
    سعی کنین خودتونو وابسته بهش نشون ندین سعی کنین بیشتر روی شادی خودتو وقت بزارین و با دوستانتون وقت بگذرونین، این توی زندگیتون هم تاثیر میزاره و در همین حین سعی کنین مشکلاتتون رو حل کنین و با این کار میفهمه که زیاد تو خونه نبودن و با دوستان چپ و راست رفتن بیرون خوب نیست

  9. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    ترک خودارضایی خیلی سخته من خودم میتونم به جرات بگم شاید اکثر دوستای مجردم اینکار رو انجام میدادن این واسشون یه عادت میشه که همیشه باهاشون میمونه مثل معتادا خیلی صبوری میخواد تا این کار زشت رو ترک کنن.

    با صحبتای بالهای صداقت گرامی موافقم شما باید تلاشت رو کنی شاید فکر کنی به نتیجه نرسیده ولی مطمئن باش تاثیرش رو روی شوهرتون میزاره شما باید کاری رو که میدونی درسته انجام بدی دست از تلاش برندار

    فرق ما مردا با شما زنا اینه شماها خیلی نکته بین هستین و به همه چیز دقت میکنین میکنین ولی ما مردا نه خیلی توی این باغا نیستیم نه اینکه نخوایم نه واقعا ذات مردانه اینجوریه من خودم همین مسئله رو چند بار با همسرم داشتم البته دوران عقد بعدا گوشی دستم اومده ایکاش جلوب بعضی ها مثل همین فامیل شوهرتون بهتره آدم کمتر صحبت کنه و مواظب حرفاش باشه.

    اینم بگم ما مردا یکم دیر میگیریم دقیقا مثل شوهرتون دیگیر هستیم به جرات میتونم بگم 80% مردای دیگه هم بودن شاید همین برخورد رو میکردن بعدش میومدن دنبالتون میگفتن کجا داری میری جدی میگم بخدا ما مردا همینجوری هستیم این فکر کنم بیشتر برمیگرده به اینکه شیخصیت مردا رو خوب نشناختین کلا ما مردا واسه خودمون اعجوبه ای هستیم

    دست از تلاش ورندار زندگی ارزش جنگیدن رو داره کسی پیروزه که دست از تلاش ورنداره میدونی مثل چیه من دیروز متوجه شدم مثل بزرگ شدن نوزاد میمونه خودتون بچه دارین خوب متوجه منظورم میشین وقتی میری بهداشت میگی قد و وزنش خوبه بهت یه جمله میگه که به نظرم خیلی جالبه: مهم مسیر رشده که نوزاد طی میکنه
    مثل شما مهم مسیر رشدیه که طی میکنین شاید زمین بخوری دست و پاهات زخمی بشه دلت بشکنه و هزارتا مشکل دیگه ولی مهم دوباره بلند شدنه

    شاد و سربلند و پیروز باشی بانو

  10. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوستان
    شیدا جان همسرم شاغله و توی خرج خونه کمک می کنه تمام خرجا گردن اون نیست. مادرش هم کمک می کنه و شاید یه ما ههایی بیشتر از ما خرج می کرد. ما ماه های اول ازدواجمون قسط و وام زیاد داشتیم و توی فشار زیادی بودیم مادرش هم خرج می کرد ولی خب یه موقع هایی تیکه هایی هم مینداخت یا چیزایی هم میگفت که خوشایند نبود ولی من تحمل می کردم و چون شوهرم رو میدیدم که اخلاقش چقد تنده و زود ناراحت میشه نه خودم توقع مالی داشتم و نه حرفای بقیه رو بهش می گفتم.
    چون از همون اول توقعات مالیم رو کم کرده بودم اونم دیگه باورش شده که من پول زیادی احتیاج ندارم. برای درست کردن این مسئله باید زیاد تلاش کنم مخصوصا الان که بچه هم داریم. من توی این چهار سال که ازدواج کردیم 4 تا مانتو نخریدم دیگه گذشته از چیزای دیگه. (گاهی اوقات اگر هفته 10 هزار به من میداد واسه هفته بعدی شاکی بود که پولتو چیکار کردی؟!!!) هنوزم همون اخلاقا رو داره. امیدوارم درست بشه.
    بالهای صداقت عزیز
    شما درست میگی اون یه بیماره و من از اون موقع که حقیقتو فهمیدم به همین چشم بهش نگاه کردم که تونستم تحملش کنم. من هم اخلاقای بدی دارم خودم منکرش نیستم . مثلا خیلی زود بهم بر می خوره و اگر یه چیزی ازش بپرسم یا بخوام که تند برخورد کنه به دل می گیرم و دیگه حتی الامکان اون موردو ازش نمیخوام یا نمی پرسم. شده که هفته ها بی پول باشم ولی غرورم رو نذارم کنار و ازش درخواستی نکنم!!!
    اونم از این مورد من شاکیه میگه نمیشه باهات دو کلمه حرف زد! تا چیزی بهت میگم ناراحت میشی یا قهر می کنی. من باید یاد بگیرم احساساتمو کنترل کنم و در موقع مناسبی بهش بگم. با وجود اینکه اصلا خوشش نمیاد که بخوام بهش بگم ازت ناراحت شدم. منم همه چیزو توی خودم می ریزم تا زمانی که ظرفیتم تمام بشه اونوقت دیگه منفجر میشم (تندی نمی کنم ولی ناراحتیمو نشون میدم) مثل این روزا که زودی ناراحت میشم و میرم توی لاک خودم. البته اون هم هیچ تلاشی نمی کنه که از دلم دربیاره یا هرچی. منم بعد یه روز یا چند ساعت بیخیال میشم.
    پریشب موقع خواب بهش گفتم دلم واست تنگ شده کمی هم نوازشش کردم. هیچ عکس العملی نشون نداد حرفی هم نزد ولی گویا نصفه های شب اومد نزدیکتر خوابید.
    من قبلنا خیلی اشتباهات داشتم که بهش میگفتم تو منو دوست نداری و چرا بهم توجه نمیکنی و ... ولی الان دیگه بهش گیر نمیدم از من خوشش نمیاد زوری که نیست. منم با خودم کنار اومدم . اینقدر تمایلاتم رو سرکوب کردم و شبا با چشای پراشک خوابیدم که منم تبدیل به کوه یخ شدم.
    دلم واسه دخترکم می سوزه که باید توی این محیط سرد بزرگ بشه.
    XBiNaries عزیز
    با بیرون رفتن من مشکلی نداره تازه از خداشه من برم بیرون و آویزون اون نباشم البته من توی این موردا اصلا بهش وابستگی نداشتم و خودشم میدونه حتی زمانی که زایمان هم کرده بودم ولی کارهای بیرون از خونمو خودم انجام میدادم. از خداشه من شب برم خونه پدرم و شب هم بمونم اونجا. چند بار وقتی برگشتم و دیدم که خودارضایی کرده تمام سعیمو می کنم که شب نمونم. چند وقت پیش که من و دخترم سرما خورده بودیم دو روز خونه بابام بودیم وقتی برگشتیم با حالت تعجب و یه جوری بهم میگه چرا برگشتین؟ می موندین هنوز بموندین.
    خاله قزی گرامی
    شما درست می گین من شناخت کافی روی مردا ندارم من زیادی نکته بینم و اونم بی توجه. من چیزی بهش نمیگم و بالطبع انتظار دارم که اون خودش بدونه من چمه و چی میخوام. و اونم همینجوره هیچ حرفی به من نمیزنه و انتظار داره من بدونم چی میخواد.
    اون خودش میدونه باید با یه زن چه برخودی داشته باشه و چجوری ازشون تعریف کنه یا چه نیازایی داره ولی مشکل اینجاست که برای من اینکارها رو نمی کنه علاقه ای به من نداره همش در حال مقایسه است . من قبلا یه سقط داشتم اون موقع که باردار بودم بهم می گفت من پشیمون شدم که تو رو انتخاب کردم یا همش می نالید که این چه زندگیه ...
    اصلا از بابت خودش کوتاهی یا مشکلی نمی بینه همه رو میندازه گردن من .
    خیلی اخلاقا داره که میخوام درشون نرمال بشه. فکر کنم موهام سفید بشه و نتونم کاری از پیش ببرم من توانایی در خودم نمی بینم .
    1- توی جمع حواسش به من هم باشه و منم مخاطب قرار بده (همیشه نه به من نه به حرفم توجه نمی کنه حتی نگاهی هم نمی کنه)
    2- حداقل ماهی یکبار باهام بیاد خونه پدرم (بدون دلیل خاصی نمیاد یادم نمیاد کی اومده اونجا)
    3- به نیازای مالیمون توجه کنه (واسه خودش خرج می کنه ولی ما رو نمی بینه)
    4- توجه عاطفی داشته باشه
    5- باهام مهمونی بیاد
    6- خونه دوستش زیاد نره (کمتر بره مثلا هفته ای یه بار نه هر روز هفته)
    7- ترک خود ارضایی کنه
    - من میرم طرفش، شروع می کنم حرف زدن، کل جواباش یا آره است یا نه یا نمیدونم. توضیح اضافی نمیده. ولی کافیه همون سوال رو مادر یا خواهر یا هر کسی دیگه ازش بپرسه چنان با آب و تاب براش میگه خب منم به دل می گیرم.
    چیزای دیگه ای هم داره که فعلا یادم نمیاد

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط دلسا : یکشنبه 08 دی 92 در ساعت 17:01

  11. 3 کاربر از پست مفید دلسا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 08 دی 92), هیرسا (سه شنبه 10 دی 92), شیدا. (یکشنبه 08 دی 92)

  12. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام
    امروز خیلی دلم گرفته بود.
    چرا من نباید با همسرم راحت باشم؟ چرا منو غریبه می بینه. بود و نبود من توی خونه براش معنا نداره. یه حرف امیدوار کننده و قشنگ، یه نوازش یه حس زن بودن رو نباید بشنوم و احساس کنم.
    دیشب بعد از مدت های زیادی دستشو لمس کردم. هیچ گونه نیازی به من نداره. واسه چی موندم؟ مطمئنم هنوزم ذهنش درگیر روابط قبلی و اون کسیه که چند مدت پیش به فکرش بوده.
    خسته شدم از این حس حقارت.
    همه تقصیرا گردن اون نیست من نتونستم من نمی تونم و نخواهم تونست روش تاثیر بذارم.
    اون از این وضعیت گله ای نداره و بالطبع تلاشی هم نداره. تفریحش جای خودشه، خنده و شوخیش با دوستاشه، لباساش مرتب و آماده، غذاش همیشه حاضر، خونه براش ساکته دیگه چی میخواد؟
    این منم که ذره ذره دارم آب میشم.

  13. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 فروردین 94 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1392-9-16
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,144
    سطح
    18
    Points: 1,144, Level: 18
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 38 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همه این رفتارها که از شوهرت میگی دهها مورد بیشترو من ده سال تحمل کردم. تاپیکمو بخون تا ببینی. خیلی سخته من درکت میکنم.


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برم سمت دارو درمانی؟
    توسط گل همییشه بهار در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 اسفند 94, 04:55
  2. کتاب چی خوندی؟
    توسط mohamad.reza164 در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 آذر 94, 21:08
  3. کتاب چی خوندی؟
    توسط mohamad.reza164 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 آذر 94, 16:37
  4. چرا باید کمی اشتباه بکنی؟
    توسط khaleghezey در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مهر 94, 12:43
  5. اظهار تمایل همکار خانم به ازدواج و نحوه رد بدون دلخوری؟
    توسط sayrex در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 شهریور 91, 23:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.