به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 47
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راست میگین . اصلا بهش فکر نکرده بودم . امروز روز سومه و من به تنها نتیجه ای که رسیدم اینه که کلا بی خیال همه چیز بشم . شاید فردا اصلا سر کلاس نرم . آره . فکر کنم اینجوری بهتر باشه .از این بابت که دیگه من این خانم رو توی دانشگاه نمیبینم مطمئنم . شاید توی وضعیت بهتر با یه شخص مناسب تری روبرو شدم . ولی باید اعتراف کنم که نسبت به هیچ کس این حس رو نداشتم (هیچ وقت )

  2. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    دوست عزیز، البته منظور من این نبود که شما کلا عقب نشینی کنید.
    تعجب کردم از اون همه حس و علاقه و این عقب نشینی ناگهانی.

    منظورم این بود که فکر کنید و با فکر جلو برید.

    من هم کمی فکر کردم.
    من تا به حال موردی ندیدم و تجربه ندارم درمورد خط پایین:
    فکر میکنید اگه مثلا مادر آقا پسری به آموزش دانشگاه مراجعه کنه و شماره دختر خانمی رو برای امر خیر جویا بشه، بهش میدن؟
    فکر میکنم نهاد رهبری توی همه دانشگاه ها دفتر داره. یا بسیج دانشگاه. اینجور جاها توی امر خیر بیشتر کمک میکنن.
    مثلا اگه مادرتون از طریق آموزش موفق نشدن، میتونن از طریق بسیج یا نهاد اقدام کنن. (البته همه اینها بستگی به این داره که شما خانواده رو تا چه حد همراه خودتون بکنید.)

    اگه فکر میکنید احتمال پیدا کردن شماره منزل ایشون وجود داره، شما فرصت کافی دارید برای اینکه در وقت مناسب با خانواده خودتون در میون بذارید.

    به نظر من اگه فکر میکنید دختر خانم ارزشش رو داره، جویا بشید و راهش رو پیدا کنید.
    کسی که بخواد پیدا میکنه راهش رو.

    یه وقت آدم یه کاری رو میخواد انجام بده، تمام تلاشش رو میکنه شب و روز وقت میذاره اما به ثمر نمیشینه. اون موقع آدم از خودش راضی هست و نسبتا آرامش بیشتری داره تا وقتی که از همون اول بگیم نمیشه و بدون تلاش عقب نشینی کنیم.

    دقت کنید کار نیمه تمامی که بخاطر تلاش نکردن به ثمر نرسیده، ممکنه در آینده روی ذهنیت و میزان ارزش خودتون (از دید خودتون) اثر منفی بذاره

    خلاصه کنم. با استفاده درست از عقل و منطق، تا حدی تلاش کنید که پس فردا خودتون رو به بی عرضه گی متهم نکنید.

    موفق باشید
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 29 آذر 92)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ازتون ممنونم دختر مهربون .

    فرض کنیم تونستم شماره رو به هر نحوی بگیرم . که البته از نظر خودم تنها راه باقی مانده همون کمک گرفتن از دوستمه . چون فردا آخرین روزی خواهد بود که من اون خانم رو میبینم و امکان مطرح کردن این قضیه (امشب) و اقدام خانواده (فردا) قطعا نیست .

    مشکل دیگه من اینجاست : من روز خواستگاری هیچ تضمینی برای شغل آیندم نمیتونم بدم . هیچ تضمینی!!

    با این چیکار کنم ؟

  5. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    راستش نمیدونم. خیلی ها بودن که با شرایط شما خواستگاری رفتن، عقد هم کردن و منتظر جور شدن شرایط موندن.
    ضمن اینکه شما میگید الان هم که سر کار نمیرید در آمدی دارید. هر چند کم.
    نمیگم شرایط آسونیه. اما کسانی هستن که به شخصیت و اخلاق طرف بیشتر اهمیت میدن و دوست دارن منتظر بمونن تا شرایطش جور بشه تا اینکه کلا ردش کنن.

    بستگی به خانواده دختر خانم و دید خودش و میزان تطابق شخصیت شما با همسر آینده ایشون داره.

    هر دو ممکنه. که یا قبول کنن یا نه.

    یه پیشنهاد دارم.
    این ها رو با پدر مادرتون در میون بذارید. (موضوع دختر خانم رو نمیگم)
    اینکه اصرار دارن برای ازدواج شما و بر فرض اگه بخوان برن جایی خواستگاری، در مورد شغل شما چی به خانواده دختر میخوان بگن؟
    حتما یه فکرایی کردن برای این مساله. نه؟

    - - - Updated - - -

    یه مطلب دیگه به ذهنم رسید.

    جدای از این مورد و اصلا جدای از ازدواج، شما خودتون برای شغل آینده چه فکرایی دارید؟
    با همه کمبود ها و با همه ی مسائلی که در مورد کار بیان کردین، بالاخره برای زندگیتون چه کار میخواید بکنید؟
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 29 آذر 92)

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا چی بگم ؟ با توجه به شرایط در حال حاضر هیچ فکری نمیتونم داشته باشم . نه که فکری نکنم ولی به نتیجه ای نرسیدم .اما در مورد صحبتی که گفتین با پدر و مادرم داشته باشم . شاید باورتون نشه بیش از ده بار به پدرم گفتم که به کار در زمینه رشتم (مهندسی معدن) علاقه ندارم . مخصوصا جایی که احتمال کار دادن به واسطه پدرم برام وجود داره (شهرستان) . خودتون فکر کنید . ولی پدرم اصلا به جوانبش فکر نمیکنه . مادرم تجربه ایه که جلو چشممه . سالها شغل پدرم جوری بوده که خیلی از شبها به خونه نمیومده . بچه گیام یادم میاد که هر روز باید از یه شهر به شهر دیگه میرفت . همش استرس ، نگرانی ، بی خوابی و ... من نمیخوام این شرایطو برای کس دیگه ای ایجاد کنم . در رابطه با کار آزاد هم که سرمایه به اون اندازه نیست . حتی یه مدت با دو تا از دوستام صحبت هایی کردیم ولی فایده ای نداشت . اونا هم شرایط منو داشتن . من حتی به شغل معلمی و امثال اون هم فکر کردم . حتی یه مدت کوتاه توی مدرسه سابقم یه کارهایی در رابطه با فارغ التحصیل ها انجام دادم . ولی تنها اتفاقی که افتاد عقب افتادن از درس و دانشگاه و عقب افتادن فارغ التحصیلی بود . من همه ی این ها رو گذاشتم کنار هم و به تنها نتیجه ای که میتونم برسم اینه که ازدواج رو حد اقل به بعد از دانشگاه موکول کنم . فقط میتونم بگم شاید قسمت این بود که بشتر به فکر بیافتم .

    راستی یادن رفت ازتون تشکر کنم دختر مهربون . خیلی ممنون که وقت گذاشتید :)



    ویرایش توسط reza.n.n : سه شنبه 26 آذر 92 در ساعت 21:55

  8. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دیگه همه چیز تموم شد .
    ای کاش میتونستم امروز سر کلاسم نرم !

  9. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    امیدوارم که این تجربه که الان داره تلخی خودش رو نشون میده، بعد از یه مدت جنبه های مثبتش رو هم به شما نشون بده.

    در آینده انتخاب و زندگی خوبی داشته باشید
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  10. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    reza.n.n (پنجشنبه 28 آذر 92)

  11. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز دوباره صحبت ازدواج شد . برای اولین بار خودم شروع کننده بودم . ولی باز هم دیالوگ های تکراری . پدرم هنوز نمیخواد قبول کنه که من نمیخوام برم سر کاری که بهش علاقه ندارم . با وجود اینکه بارها بهش گفتم که درسامو چجوری توی دانشگاه پاس کردم . حتی پایان نامه امو نشونش دادم . پایان نامه ای که حتی یه خط ازش نمیفهمم . پایان نامه ای که خریدمش . واقعا دیگه نمیدونم چجوری باید حرفمو بزنم . وقتی میگم که نمیخوام بعد از کارشناسی دیگه درس بخونم فقط نگام میکنه و میخنده .

    همه ی اینها به کنار . لابه لای حرفاشون فهمیدم که قطعا اگه من اون قضیه دانشگاه رو مطرح میکردم با مخالفت مواجه میشدم .

  12. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تصمیممو گرفتم . قضیه رو با مادرم در میون میزارم . شاید یه فرصت دیگه روز امتحان داشته باشم . یه دوستی بهم گفت اگه تلاش بکنی و به نتیجه نرسی بهتر از اینه که از ترس به نتیجه نرسیدن هیچ تلاشی نکنی .
    برام دعا کنید

  13. کاربر روبرو از پست مفید reza.n.n تشکرکرده است .

    دختر مهربون (جمعه 29 آذر 92)

  14. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هنوز نتونستم :(


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  4. هنوز عقد نکردیم، باید زودتر تصمیم بگیرم
    توسط Hamid_m در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 خرداد 91, 11:45
  5. سخنی با تو که امروز تصمیم به طلاق گرفتی!
    توسط setareh در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 اردیبهشت 89, 16:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.