به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 71
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    به این فکر کن بعضی ها تو زندگی محبت نمیبینن هیچ کتک هم میخورن تا سر حد مرگ

    به نظرم اصلا به طلاق فکر نکن اصلا - طلاق برای یه دختر تو اون سن اونم با وجود ثبت در شناسنامه و داشتن اوج رابطه و ... یه شکست بیشتر نیست

    اصلا حرف طلاقم نزن

    شاید 2 بار مقاومت کنه ولی بعدا حرفی بزنه که قبح طلاق بینتون بشکنه

    ====

    فعلا صبر کن

    صبر یا کارسازه یا حداقل شرایطت رو بدتر نمیکنه

    امیدتم به خدا از دست نده

    تو 20 سالته 3 روز خبری از شوهرت نشه ناراحت میشی

    من 7 سال معشوقم رو ندیدم کسی رو که فته ای 8 بار میدیدم ! الان 7 سال ندیدم هنوز زنده ام و امیدوار به رحمت خدا

    زندگی همیشه ابا میل ما نیست

    حضرت علی میگه دنیا یه روز بر تو یه روز با تو

    روزی که باهاش ازدواج کردی خیلی خوشحال بودی

    الانم کمی ناراحت هستی

    دوباره خوشحالی و خوشی های زیادی تو راه هستن که خدا فقط برای تو مقدر کرده

    لا حول و لا قوه الا بالله علی اعظیم

  2. کاربر روبرو از پست مفید farshidnaji تشکرکرده است .

    الهام20 (یکشنبه 17 آذر 92)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 12:28]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    300
    سطح
    5
    Points: 300, Level: 5
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهام جان
    من تاپیک قبلی تو رو خوندم مشکلاتت دقیقا عین مشکلات منه. من وقتی ازدواج کردم 18 سالم بود و مثل تو از رو زی که عقد کردیم خونواده ها با هم مشکل داشتن
    البته الان 26 سالمه و یه پسر 3 ساله هم دارم وقتی پست های تو رو می خوندم واقعا از ته دلم ناراحت شدم با توجه به مشکلاتی که داشتم و تجربه کردم چند تا مورد هست که می خواستم بهت بگم فقط ازت میخوام که صبور باشی وبرای رسیدن به یک زندگی ایده آل و پر از آرامش کنار کسی که واقن از ته دلت دوسش داری و عاشقشی تمام تلاشت رو بکنی( چون من به این نتیجه رسیدم که تو شوهرت رو خیلی دوس داری برای اینه که نمیتونی ازش دل کنی و به طلاق فکر کنی)
    _تو قدم اول رو که رسیدن به خودت بود رو برداشتی پس به خودت بها بده و روحیت رو عوض کن سعی کن به یه دختر شاد و سرزنده تبدیل بشی(مثلا میتونی باشگاه بری ورزش کنی آرایش کنی لباسای متنوع بپوشی .....)درست رو خوب بخون ونشون بده چه دختر قوی هستی
    _ هروقت شوهرت بهت زنگ زد با گرمی و احترام و ادب باهاش صحبت کن و خوب تحویلش بگیر تا بدونه که چقدر برات مهمه
    _سعی کن همیشه باهاش صحبت کنی کمتر اس بدی چون اینطوری نهایت ادب و احترامت رو بهش نشون میدی هرچند یه جواب کوتاه بهش بدی
    _سعی کن اونطورکه شوهرت دوس داره لباس بپوشی و آرایش کنی به حرفای اون گوش بده
    _یکم باسیاست رفتارکن و هرحرفی رو که شوهرت میگه به گوش پدر مادرت نرسون و بالعکس از خوبیهای پدر مادرت به شوهرت بگو و بگو که اونو چقدر دوسش دارن وبهش احترام میزارن و برعکس ... اگرهم پشت سرهم حتی فحشم بدن بازم تو خوبیاشون رو به همدیگه بگو (مثلا اون قضیه خونه باغ رفتن یادته که مادرت زنگ زد و گفت برگردین و گریه کردی باید این مواقع با مادر ت با خوسردی حرف میزدی و میگفتی که یکم دیگه برمیگردین دیگه نیازی نبود به شوهرت این حرفا رو بگی که این همه بزرگش کنه و چهره ی مادر پیش اون خراب بشه بالاخره که خونه برمیگشتی ...)
    _برای شوهرت هدیه بگیر و بدون اینکه باهاش هماهنگ کنی برو به دیدنش بهش هدیتو بده بهش بگو چقدر برات ارزشمنده سعی کن بیشتر بهش نزدیک بشی وبهش محبت کن وسعی کن پیش تو آرامش پیدا کنه
    _توقعاتت رو کمتر کن و یکم کوتاه بیا
    _با شوهرت برو به دیدن مادرشوهر و پدرشوهرت و بهشون بدون هیچ توقعی از همسرت محبت کن مطمئن باش که اینطوری شوهرت بیشتر بهت نزدیک میشه
    حداقل هر دوروز یه بار برو خونه ی اونا
    سعی کن شوهرت رو هر روز ببینی و بهش محبت کنی
    _ به دیدن خواهرشوهرت برو وبهش سربزن اینطوری شوهرت میفهمه که چقدر خونواده ی اون برات مهمن _نیازی نیست که با شوهرت بری
    _ توکارات باشوهرت مشورت کن و نظرات اون رو هم بپرس و بهش ارزش بده
    _توقع نداشته باش که شوهرت به دیدن پدر مادرت بیاد یا سلام بده و احترام بزاره اینطوری خودت رو اذیت میکنی و ناراحت میشی مطمئن باش پدر و مادرت با خوشی تو خوشن و اگه تو شاد باشی اونام شادن با گذشت زمان مطمئن باش شوهرت خودش به وقتش باهاشون آشتی میکنه

    _الان هم باید به شوهرت زنگ بزنی و حالش رو بپرسی حتی اگه دیدی حالش خیلی بده باید بری و ازش مراقبت کنی
    _ باید برای رسیدن به اهدافت تمام تلاشت رو بکنی
    _ درضمن شوهرت رو از نیازش محروم نکن چون مطمئن باش اون بهت احساس داره که پیش تو میاد و باتو نیازش رو برطرف میکنه وگرنه اگر می خواست میتونست بدون اینکه تو بفهمی راحت بهت خیانت کنه و بره سراغ یکی دیگه مطمئن باش که اون از تو راضی هستش و حتی دوست داره واین حرفارم برای ترسوندن تو میزنه تا تو اونو از نیازش محروم نکنی و تنهاش نزاری
    _ تکیه گاه و پشتیبانش باش و از همه لحاظ تاییدش کن و بهش بگو که ازینکه اونو داری خیلی خوشحالی
    _بدون هیچ توقعی بهش محبت کن وهمیشه سعی کن کارات از روی عقل و منطق باشه نه با احساس چون تو دختر خیلی احساساتی هستی همیشه باهاش سنجیده و با احترام رفتار کن

    موفق باشی

  4. 2 کاربر از پست مفید sahra25 تشکرکرده اند .

    farshidnaji (یکشنبه 17 آذر 92), الهام20 (یکشنبه 17 آذر 92)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    sahra جان ممنونم.
    یعنی شما دیگه الان مشکلاتت حل شده؟؟
    به خدا اگه بدونم عوض میشه منم سعیمو میکنم.اما انگار زندگی ما نفرین شده س.

    راستش دارم یه کارایی می کنم.اگه نتیجه بده که خوبه...
    اینو یکی تو یکی از تاپیکای تالار خوندم.تو تاپیک خودمم خیلی بهم گفته بودن:
    اون دفعه مامانم از دستش ناراحت بود( باز س نداده بود) .
    ایندفعه به جای اینکه بشینم باهاش پشت سر شوهرم حرف بزنم کلی از خودم حرف دراوردم به مامانم گفتم.
    گفتم" مطمینی؟؟حتما ازت خجالت میکشیده.اخه دیشب میگفت دلم برای مامانتینا تنگ شده.کاش مکه مون جور شه پاشم بیام ازشون حلالیت بطلبم همه چی ت شه" ( واقعا این تیکه مکه رو یه بار گفته بود!!!!!!!)
    سر همین حرف مامانمم دیگه هیچی نگف.کلی م ذوق کرد!!!

    - - - Updated - - -

    دیدن خواهرشوهرمم رفتم

    - - - Updated - - -

    سر نیازشم که دیگه باهاش بحث نمیکنم انصافا

    - - - Updated - - -

    sahra جان بازم ممنونم که وقت گذاشتی.
    اما من خیلی کند پیش میرم.
    چه قدمایی که راجع به خودمه چه اونایی که راجع به شوهرمه .
    فک کنم حاالاها کار دارم.
    اگه صبرم کفاف بده که خوبه
    ویرایش توسط الهام20 : یکشنبه 17 آذر 92 در ساعت 21:17

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    الهام جون من همیشه خوانندهِ تاپیکات بودم چیز خاصی‌ به ذهنم نمیرسه فقط خواستم بگم درست لحظه‌ا‌ی که نامیدی میاد سراغمون و فکر می‌کنیم دیگه فایده‌ای نداره همونجاست که قراره نتیجه بگیریم پس خواهش می‌کنم ناامید نشو. به خدا من خیلی‌ حرص میخوردم از بس میدیدم خانم bahar_68 هفته ها تلاش می‌کنه و درست همون لحظه که وقت نتیجه گیریه خسته میشه و با یه اس‌ام‌اسه اشتباه کار رو خراب می‌کنه ،پس تو ناامید نشو دوستم ،اینم بدون تو هر زندگی‌‌ای بری مشکل هست باید یاد بگیریم چجوری باهاش کنار بیایم .

  7. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    الهام20 (چهارشنبه 20 آذر 92)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yektaye tanha نمایش پست ها
    الهام جون من همیشه خوانندهِ تاپیکات بودم چیز خاصی‌ به ذهنم نمیرسه فقط خواستم بگم درست لحظه‌ا‌ی که نامیدی میاد سراغمون و فکر می‌کنیم دیگه فایده‌ای نداره همونجاست که قراره نتیجه بگیریم پس خواهش می‌کنم ناامید نشو. به خدا من خیلی‌ حرص میخوردم از بس میدیدم خانم bahar_68 هفته ها تلاش می‌کنه و درست همون لحظه که وقت نتیجه گیریه خسته میشه و با یه اس‌ام‌اسه اشتباه کار رو خراب می‌کنه ،پس تو ناامید نشو دوستم ،اینم بدون تو هر زندگی‌‌ای بری مشکل هست باید یاد بگیریم چجوری باهاش کنار بیایم .
    ممنونم عزیزم.
    خیلی خوشحالم میبینم هنوز کسی هست که این زندگی واسش مهم باشه! ممنونم.

    - - - Updated - - -

    دوستان بهم زنگ زد.
    خیلی سر سنگین باهم صحبت کردیم.
    قبلا هرشب تا یک و دو اس ام اس میدادیم.اما الان فقط ز زد و گفت خواستم حالتو بپرسم.تموم.
    خوبه! یکم خیالم راحت شد.

    فقط من ازینجا به بعد چیکار کنم سر سوار شدن به ماشینش؟؟
    راجع بهش حرف بزنم اگه بحثش پیش اومد؟
    اگه پیش نیومد چی؟که احتمالا پیش نیاد.اخه امشبم زیاد تحویلم نگرفت خدایی.

    لج کنم و سر حرفم وایسم؟؟

    یا به روی خودم نیارم و انگار چیزی نشده و برم سوار شم؟ :
    بعد دفعه دیگه نمیگه این کم داره خودش حرف میزنه خودش میزنه زیرش؟؟اونم با اون طرز حرف زدنش روم نمیشه به روی خودم نیارم!!!

    ویرایش توسط الهام20 : دوشنبه 18 آذر 92 در ساعت 00:52

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 آبان 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1392-3-20
    نوشته ها
    81
    امتیاز
    3,333
    سطح
    35
    Points: 3,333, Level: 35
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 48 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهام جان من ی چیزی رو تجربه کردم، هیچ وقت حرفی نمیزنم که نتونم بهش عمل کنم. چون آخر سر ضایع می شم. چون تو مجبوری بالاخره سوار ماشین شوهرت بشی پس زیاد حرفاشونو جدی نگیر وقتی مسخرت می کنه.من میفهمم چی میگی.من وقتی خودم تنها رانندگی میکنم خوبم اما با اون که باشم عصبی میشه که آروم میرم قاطی میکنه.اما باید بندازی رو شوخی تا کار به جاهای باریک نکشه.موفق باشی

  10. کاربر روبرو از پست مفید maryam_sh تشکرکرده است .

    الهام20 (دوشنبه 18 آذر 92)

  11. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 12:28]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    300
    سطح
    5
    Points: 300, Level: 5
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الهام جان
    باید صبر داشته باشی این مشکلی نیست که یکی دو روزه حل بشه
    منم هنوزم باهاش مشکل دارم ولی این چیزایی رو که گفتم تجربه ی 6 سال زندگی مشترک هستش که تدریجا بهش رسیدم میدونی منم مثل تو سن کمی داشتم که ازدواج کردم و همیشه باهاش لجبازی میکردم و احساساتی رفتار میکردم و میخواستم که هر کاری که من بخوام بکنه یا هر حرفی رو که من دوس دارم بگه یعنی بیشتر خودخواه و مغرور بودم به زندگیمون ارزش نمی دادم سر خونواده هامون باهاش بحث میکردم که تو باید باهاشون آشتی کنی و این حرفا حتی سر این موضوع چند دفعه باهاش دعوام شد و خونه ی بابام رفتم البته با این کارم وضعم بهتر که نشد هیچی ولی بدترم شد یعنی وقتی اومد دنبالم شرط گذاشت که اگه می خوای بامن زندگی کنی
    باید به من ارزش بدی و اون طوری که من میخوام باشی و به زور منو وادار به آشتی نکنی و این چیزا......
    اما در این میون مادرم یه حرف خوبی زد گفت: دخترم اگه تو تو زندگین شادو خوشحال باشی ما هم خوشحالیم اگه تو با شوهرت خوب باشی و زندگی خوبی داشته باشی ماهم شادیم ......
    بعد از اون با شوهرم بحث نمیکردم سر این موضوع همیشه خوبی خونوادم رو بهش میگفتم هر طوری که اون دوست داشتم رفتار میکردمو خدا رو شکر الان دیگه مشکلاتم حل شده یعنی فهمیدم که تو زندگیت باید طرف مقابلتم درنظر بگیری علایقش سلایقش حتی اگه باعث بشه که از بعضی از خواسته هات بگذری ولی به داشتن یه زندگیه پر از آرامش می ارزه
    فهمیدم که باید تو زندگیمون فداکاریم بکنیم باید توقعاتمون رو کم کنیم نباید عجله کنی باید قدم به قدم پیش بری ولی مطمئن باش اگه کارایی رو خواستم ازت انجام بدی مشکلت حل میشه
    گفتم که باهاش لجبازی نکن و و سوار ماشین شوهرت حتما میشی گفتم که هروقت خواستی باهاش حرف بزنی سنجیده باهاش حرف بزن
    منتظر خبرای خوبی ازت هستم

  12. کاربر روبرو از پست مفید sahra25 تشکرکرده است .

    الهام20 (دوشنبه 18 آذر 92)

  13. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سعی کن بحث های کوچیکی که پیش می یاد مثل جریان رانندگی اون بحث رو به شوخی تموم کنی
    می دونم که فقط همون قضیه رانندگی نست و قضیه های دیگه هم هست
    اما اینا وقتی جمع میشه زیاد میشه و طاقت انسان رو از بین می بره
    اگر همون لحظه به شوخی و خنده تمومش کنی خیلی راحتت تر و شاد تر زندگی می کنی در ضمن راهنمایی های sahra 25 هم خیلی خوب و مفیده
    موفق باشی

  14. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 21 آذر 92), الهام20 (دوشنبه 18 آذر 92)

  15. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهام خانم ،
    آیا اگر کسی که قرار امتحان بده ، بیاد از شما بپرسه چیکار کنم ، شما بهش توصیه میکنی بره حل چند تا مساله رو ببینه یا توصیه میکنید که بره اصول اون موضوع رو یاد بگیره؟

    هر فردی چه پسر یا دختر ، در زندگی خودش باید از قدرت فکر و توانایی و نو آوری خودش استفاده کنه ،
    هیچ حل المسایلی برای کل مشکلات زندگی وجود نداره که شما در هر لحظه به اون مراجعه کنی و بفهمی الان باید چیکار کنی..... این طوری ، فکر و خلاقیت شما کور میشه و بلا استفاده میمونه حتی روی اعتماد به نفس شما تاثیر منفی میزاره احساس ناتوانی و ضعف و....


    حتی روانشناسان هم حل المسایل ننوشتن که مردم از روی اونها زندگی کنن ،


    راه صحیح به این صورت هست که : شما ابتدا در مورد اخلاق و طرز صیحیح رفتار فردی و اجتماعی اطلاعات کسب میکنی سپس با استفاده از فکر و توانایی خودت در هر شرایط تصمیم میگیری و عمل میکنی . در این صورت دیگه این مشکل ".... الان بگید چیکار کنم ..." تا حد زیادی برطرف میشه و فقط میمونه مشکلات بزرگ و .... نه در مورد جواب دادن به اس ام اس یا تلفن و سوار شدن یا نشدن به ماشین و...

    هیچ دلیلی وجود نداره که تجربه یک فرد خاص ( مثلا یک خانم ) در زندگی که مشکلی ظاهرا شبیه شما در گذشته داشته برای شما هم یک راه حل باشه ، چون شما ممکنه با ایشون هم عقیده باشی اما نامزد شما چی ؟ آیا نامزد شما با شوهر ایشون یک جور رفتار داره ؟؟ این روش مثل دیدن راه حل یک یا دو مساله بجای یاد گیری اصول هست. حالا تازه با فرض این که مشکل اون خانم واقعا حل شده باشه که خودش جای بحث داره...

    مواظب خودتون باشید

  16. 2 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    الهام20 (چهارشنبه 20 آذر 92), دختر مهربون (سه شنبه 19 آذر 92)

  17. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 12:28]
    تاریخ عضویت
    1392-6-13
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    300
    سطح
    5
    Points: 300, Level: 5
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 12 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من هم با نظر آقای علیرضا موافقم اینکه عقاید و رفتار و طرز فکر هرکسی بادیگران متفاوت هستش و اینکه فرد خودش باید شرایط رو مدیریت کنه و هر عکس العملی که فرد در هر شرایطی انجام میده نتیجه ی اون کار متوجه خودش خواهد بود. مطمئنا اخلاق و رفتار همسر بنده با همسر ایشون متفاوت هستش.اونطور که متوجه شدم ایشون در این مورد مطالعاتی داشتن و روی خودشون کار میکنن و در حال یادگیری اصول هم هستن.در زندگیه واقعی همیشه مشکل هست و هیچ زندگی بدون مشکلات نیست
    پس باید با تدبیر و صبر و حوصله سعی در حل کردن مشکلاتمان باشیم. مشکلات کوچیک هستن که اگر اونها رو حل نکنیم بعدا" به یک مشکل بزرگتر و حادتر تبدیل میشن
    بعضی وقتا یه کار خیلی کوچیک یا یه حرف نادرست ممکنه بعد ها در زندگیمان یک مشکل بزرگتر بوجود بیاره
    ولی متاسفانه همه ی مسائل به تنهایی قابل حل نیستن ما میتونیم از زندگی دیگران نیز درس بگیریم و از تجربیات اون ها هم استفاده کنیم.
    الهام عزیزم ما خودمون هستیم که زندگیمون رو میسازیم پس برای داشتن یه زندگیه پر از آرامش تلاش کن تا بعدا دچار پشیمونی نشی
    از راهکارهای دوستان هم استفاده کن.

  18. کاربر روبرو از پست مفید sahra25 تشکرکرده است .

    الهام20 (چهارشنبه 20 آذر 92)


 
صفحه 3 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.