به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    شوهرت حق داره.توبایدتابع باشی.من نمیزارم زنم حتی بره نانوایی.حتی براش موبایل هم نمیخرم...
    سلام دوست عزیزم
    عزیزم اون آقا شاید عقیدش اینطوری بوده ولی‌ واقعاً این فکر مال زمان‌های خیلی‌ دوره که زن اجازه نداره تنها بره سر کوچه .
    قرص‌ها رو هم از من میشنوی مصرف نکن و روان پزشکتو عوض کن .مطمئنا حالت بهتر می‌شه .
    یه نگاه به تاپیک من بنداز اونجا آقای ammin و بقیه دوستان خیلی‌ خوب راهنماییم کردن که چجوری با خودت ۲ .۲ تا ۴ تا کنم و ببینم از ته دلم این زندگی‌ رو می‌خوام یا نه؟به نظرم بد نباشه راهنمایی‌ها رو بگیری.
    http://www.hamdardi.net/thread-31060.html
    با هیچکس بر سر باورش نمى جنگم؛

    خداى هر کس همان است که؛

    درون او با وی سخن مى گوید ...

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام دوست عزیز،شما مطمئنی ایشون دکتر بودن؟عقاید انسانهای غارنشین خیلی بهتر از ایشونه،یعنی چی موبایل نمیخرم و نمیذارم بیرون بره؟زمان برده داری تموم شده.
    در خصوص ترسهات که کاملا هم حق داری با همسرت صحبت کن و تموم این استرس و اضطرابت رو بگو،انشالله حل میشه

  3. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ببخشیدا ولی اینجاکه شهر هرت نیست . قانون هم اونجوراکه شما فکر میکنی نیست . زن باید مطیع شوهرش باشه اما هر چیزی اندازه ای داره

    مطیع بودن با اسیر بودن و مثل برده ها بودن خیلی تفاوت داره عزیزم

    چرا میخوای برای چیزی که مطمئن نیستی آیندتو خراب کنی؟

  4. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,111
    سطح
    27
    Points: 2,111, Level: 27
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    98

    تشکرشده 139 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست من شما خصوصیات مثبتی از شوهرتون گقتید که واقعا مثبت بود ولی بدی هایی که از ایشون گقتین همش ترس های خودتون بود یعنی همش گفتین می ترسم اینجوری باشه، می ترسم این کارو بکنه... در واقع به نظر من شما درگیر 1 سری افکار منفی شدی. از اینکه با شوهرت حرف بزنی اصلا نترس.باهاش صحبت کن و ترس هاتو از آینده بگو اگر ایشون مرد منطقی و منصفی باشه شما رو درک می کنه و ترس های شما رو برطرف می کنه اگر از این مساله سو استفاده کرد اونوقت برو جدی رو طلاق فکر کن.

  5. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 دی 92 [ 10:05]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    159
    سطح
    3
    Points: 159, Level: 3
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای گلم ازهمتون ممنونم.راستش چندماه پیش سررفتن به شهربازی باشوهرم دعوام شدوگفت حق نداری بری الان ساعت۸ شب شده.خلاصه منم چندروزباهاش قهربودم.گفت ببین اگه بخای قهرکنی بعدعروسی حتی نمیزارم خونه پدرمادرت بری وخونه نشین ت میکنم تا روزقیامت.خیلی جدی بهم هشداردادکه لج نکن وهرچی میگم بگوچشم وگرنه محدودتر میشی.این حرفاش هیچوقت یادم نمیره وباورکنید هنوزوقتی یادم میاد تنم میلرزه وحشت میکنم.چون زنای فامیلشون همینجورن.حتی خرید هم نمیرن.چه برسه تفریح وگردش .خلاصه اصلاوابدا جرات ندارم دوباره بحثهای قدیمی راتکرارکنم چون میدونم لج میکنه وبیشتر برام قانونگذاری میکنه.ازطرفی هم چونکه ازش خیلی حساب میبرم ومیترسم خودبخودیه سردشدم ازش وعلاقه م خیلی کم شده.همش دلم میخاد یه بلایی سرش بیاد تاازشرش راحت شم ویه نفس راحت بکشم.ایا بااین تنفر و وحشتی که ازش دارم میشه رفت زیریه سقف

    - - - Updated - - -

    درکل خیلی خیلی بادقت واهسته اهسته باهاش رفتار میکنم تا نخاد محدودترم کنه.اخه تااخر عمر که نمیتونم دربرابر تمام بدیهاش سکوت کنم وخفه بشم فقط بخاطراینکه میترسم بگه خونه بابات هم نرو یا سوپرمارکت هم نرو.خودش تاسه چهارصبح بادوستش بیرون هست.میگه توچکارمن داری.بیخودمیکنی خودتوبامن مقایسه میکنی.من مردهستم .بخدامحاله غیررررممکنه حتی یک روزتوخونه بشینه.به یه بهونه ای میره وروحیه عوض میکنه.اماازمن توقع داره ۲۴ساعته بشینم تا اقا برگرده وظهربخابه دوباره عصربره تا شب.

  6. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 اسفند 95 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    نوشته ها
    84
    امتیاز
    3,335
    سطح
    35
    Points: 3,335, Level: 35
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 162 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دو دل عزیز چقدر خوبه که در دوران عقد سعی می کنی نکات مثبت و منفی شوهرت رو ارزیابی کنی خیلی از دخترها تو زمان عقد تو خواب خرگوشی هستند به خصوص اگه مثل شما از هر نظر وسایل رفاه و تفریح فراهم باشه اتفاقا خیلی هم به حرف شوهرشون گوش می دن ولی وقتی وارد زندگی می شن تازه می فهمن فرصتهای خوب فکر کردن رو از دست دادن . خوب بشین با خودت فکر کن روحیات خودت رو بنویس ببین چقدر می تونی تحمل کنی نکات قوی مثبت شوهرت رو بنویس . انگیزه تو از اینکه تا حالا به همه دستوراتش عمل کردی چی بوده فقط به خاطر اینکه طلاق نگیری یا دوباره نامزدی رو بهم نزده باشی . ولی من فکر می کنم بهش علاقه داری ته دلت خودت هم دلت نمی خواد طلاق بگیری. وقتی مردی با یه خانم از فرهنگ دیگه ازدواج می کنه سعی می کنه فرهنگ خودش رو حاکم کنه و زن هم همینطور . تو تمام تلاشت رو به کار ببر تا این قدرت نمایی دو طرفه باعث تنش نشه. معلومه خیلی عاقلی که سعی می کنی با آرامش با دستوراتش برخورد کنی. اعتمادش رو جلب کن بعد همه اعتمادش رو مال خودت کن. امیدوارم هر چی صلاحه خدا به دلت بندازه ولی یه چیزی بهت بگم خیلی هم به خودت سخت نگیر اگه اهل زندگی هست و مشکل فقط همین حرفها کنار بیا... همیشه با تدبیر می شه مشکلات کوچیک رو حل کرد برای هر مشکلی هزار راه نرفته هست زمان بیشتری به دوران عقد اختصاص بده...

  7. کاربر روبرو از پست مفید امیدوار92 تشکرکرده است .

    ساحل75 (یکشنبه 24 آذر 92)

  8. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 دی 92 [ 10:05]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    159
    سطح
    3
    Points: 159, Level: 3
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش بهش گفتم که توبهم اعتمادنداری واگه اعتمادنداری الان طلاقم بده بجای محدود کردن من.گفت من ازچشمم هم بیشتربهت مطمین هستم واگر اطمینان نداشتم ازت اینهمه کاربرات نمیکردم.اما این قوانینی که برات میزارم بمعنی اعتمادنداشتن نیست بخاطراینه که باید یادبگیری اطاعت کنی وزیر بار حرف من بری وبفهمی من مرد خونه ام تافردا بچه هامونم بدونن من رییس خونه ام وتو تربیتشون اختلاف پیش نیاد ومن بتونم کنترلشون کنم.وگفت حرفم یکبار بدون تکرار .این شعارش هست.که نه گفتم یعنی نه.خودتم بکشی بازم نه هست.اصلابه گفتگو وبحث اعتقاد نداره.چون اصلاقابل تغییرنیست

  9. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیز من فکر میکنم شما شخصیت مستقلی داشته باشی
    هر چند که همه از محدودیت بدشون میاد و اگه محدود باشن عکس العمل خوبی نشون نمیدن
    این که گفتی شوهرت دوست داره حرف ، حرف خودش باشه معمولا در مورد همه مردا صدق میکنه ولی بستگی داره که شما چه جور شخصیتی داشته باشی
    معمولا دخترای امروزی به خاطر تحصیلات و شاغل بودن شخصیت مستقلی دارن و معمولا حرف شنوی کمتری از همسرشون دارن ولی در کنارش مدیریت خوبی توی خانواده دارن و به همسرشون کمک میکنن
    اگر فقط با همین اخلاق همسرتون مشکل دارید بهتره باهاش صحبت کنید اینکه میترسی یه روزی مثل مادر و خواهرش محدود بشی رو بهش بگو بذار بفهمه که نگرانی
    طوری باهاش حرف بزن که بدونه نمیخوای اونو نادیده بگیری فقط نگران خودتی بهش بگو که دوسش داری و فقط همین مورد اذیتت می کنه
    اما اگر فکر میکنی این مسئله واقعا آرامش رو ازت گرفته و روی دوست داشتنت تاثیر گذاشته فکر میکنم بهتره مشاورت رو عوض کنی و پیش یه مشاور مطمئن برو (حتما قبلش پرس و جو کن معمولا مشاور هر کدوم تو یه زمینه ای مهارت دارن) و در مورد زندگیت تجدید نظر کنی
    من فکر میکنم حالت دوم در مورد شما بیشتر صدق میکنه
    امیدوارم هر چه زودتر مشکلت حل بشه
    ما رو بی خبر نذار

  10. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 دی 92 [ 10:05]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    159
    سطح
    3
    Points: 159, Level: 3
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامت باشی مرجان عزیز.ممنون ازلطفت.بله حدس شمادرسته من کاملا مستقل بزرگ شدم خودم سرکارمیرفتم ومایحتاج خودمو تهیه میکردم.کاری به .پدرمادر نداشتم.تنها میرفتم بیرون گردش سفر.هیچکس کاری بهم نداشت وبه اجازه احتیاج نبود.پدرم کاملامارو رهاکرده بود ودخالت نمیکرد.الان خیلی سخته یدفعه بخام برای هرکاری مجوز همسروخانوادشو بگیرم وتحت کنترل همشون اب بخورم.همه میگن خوبه اتفاقا.اینجورحس میکنی بی صاحب نیستی.ولی این حرفا تسکینم نمیده.وازاسترس ونفرتم نسبت به اینده کم نمیکنه.بخصوص که قراره خونمون تو اپارتمان مادرشوهر وخواهرشوهرم باشه وهمشون نگهبان من هستنن.مصرف قرص افسردگی هم قطع کردم.چون بدحال ترمیشدم وهمونجورکه توبروشورش نوشته میل به خودکشی رابالامیبره ودقیقا همینجور ه خیلی نومیدم میکنه و ازپا میوفتم وقتی میخورمشون. خلاصه که نه راه پس دارم نه راه پیش.

    - - - Updated - - -

    سلامت باشی مرجان عزیز.ممنون ازلطفت.بله حدس شمادرسته من کاملا مستقل بزرگ شدم خودم سرکارمیرفتم ومایحتاج خودمو تهیه میکردم.کاری به .پدرمادر نداشتم.تنها میرفتم بیرون گردش سفر.هیچکس کاری بهم نداشت وبه اجازه احتیاج نبود.پدرم کاملامارو رهاکرده بود ودخالت نمیکرد.الان خیلی سخته یدفعه بخام برای هرکاری مجوز همسروخانوادشو بگیرم وتحت کنترل همشون اب بخورم.همه میگن خوبه اتفاقا.اینجورحس میکنی بی صاحب نیستی.ولی این حرفا تسکینم نمیده.وازاسترس ونفرتم نسبت به اینده کم نمیکنه.بخصوص که قراره خونمون تو اپارتمان مادرشوهر وخواهرشوهرم باشه وهمشون نگهبان من هستنن.مصرف قرص افسردگی هم قطع کردم.چون بدحال ترمیشدم وهمونجورکه توبروشورش نوشته میل به خودکشی رابالامیبره ودقیقا همینجور ه خیلی نومیدم میکنه و ازپا میوفتم وقتی میخورمشون. خلاصه که نه راه پس دارم نه راه پیش.

  11. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 دی 92 [ 10:05]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    159
    سطح
    3
    Points: 159, Level: 3
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان.من قرصامومیخورم اما یه ذره هم استرس ونومیدی مو کم نکرده.خیلی خیلی واهمه وترس دارم.جرات بحث وحرف اضافی تراز صبح بخیروشب بخیرگفتن به نامزدمم ندارم.چون سریع عصبی میشه وزنگ میزنه به همه که ببینید زنم چی میگه.نقطه ضعفم که چندماهه زجرم میده میاددستش وهمیشه باهمون عذابم میده.خواهشایه راهکاری بزارید جلوپام.چجوربهش بگم تاازادم بزاره ودست ازسرم برداره


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.