موضوع: بهترین واکنش در مقابل خطای جدید همسرم چیه؟

Ammin aziz

ممنون از شما


نمیدونم من درست متوجّه شدم منظورتون رو یا نه؛ پس یعنی‌ شما میفرمأین که من نتونستم به قدر کافی رابطه عاشقانه توام با آرامش با همسرم برقرار کنم و حالا نتیجه ش شده این؟


باشه اصلا، من که خودم دنبال یک راه میگشتم جدا بشم ازش، اینبار که خواست آرامش رو به قول شما جای دیگه جست و جو کنه، من مزاحمش نمیشم، جفتمون از این بلاتکلیفی در بیایم. انگار درست میگن تو هر شرّی یک خیری هست.

سلام سروین عزیز
کاملا می فهمم چرا اینقد سوال برات پیش اومده. منم سوالای زیادی دارم که هنوز براشون جواب پیدا نکردم. یکیش اینه که چرا آقایون تا این حد به خودشون حق میدن و دست پیش رو به سرعت و ماهرانه می گیرن که مبادا پس بیافتن. همه مشکلات از اینجا ناشی میشه که رفتار اشباه دارن اما عذر خواهی یا عدم تکرار اون رفتار رو ، ندارن.
به هر حال من فکر میکنم یه خورده از بی احساس شدنت هم بخاطر تلقین هست. اما از میدون فرارا نکن . هنر اینه که وایسی و سعی کنی که دوباره زندگیتو بسازی.
راستی ی سوال خانواده همسرت هم اونجا هستن؟ یا خانواده خودت یا تنهایی؟

Maryam azizam

سلام و ممنون از توجهت،


خونواده‌ها همه ایران هستند، من و همسرم اینجا هستیم فقط.

با توجه به پستهای قبلیت که خوندم متوجه شدم شما تمام سعیت رو در حفظ زندگی میکنی با وجود تمام دلسردیها که برات بوجود اومده . وایشون در یک آشیانه گرم دارن زندگی میکنن میرن خوشگذرانیهاشونو میکنن و دوباره با خیال راحتبه آشیانه گرمشون برمیگردن. ایشون خودش رو مسئول خوشبختی شما نمیدونه ولی شما خودت رو مسئول استحکام بخشیدن زندگیت میدونی. برای نگه داشتن این زندگی خیلی حوصله باید به خرج بدی ضمن اینکه در قبال هر رفتار پیش بینی نشده ای دنبال یک راه حل باشی. راه سختی رو درپیش داری. اون تورو قدرتمند دیده و میدونه تو میتونی تحمل کنی. فکر میکنم کمی تنها گذاشتنش میتونه باعث بشه کمی با خودش بیشتر فکر کنه و خودش و رفتارهاش رو بیشتر بشناسه.

ممنون از همگی،


مبارزه و جنگیدن برای زندگی سخت نیست، اما وقتی سخت میشه که اصلا نمیدونی برای چی‌ و چه هدفی باید بجنگی. وقتی که من میدونم این زندگی رو نمیخوام، دیگه چطور میشه واسه حفظ و نگه داشتنش بجنگم؟

- - - Updated - - -

از کارم استعفا دادم، دیگه نمیخوام کار کنم

یعنی‌ در حقیقت راه حل دیگه‌ای به ذهنم نرسید، جز اینکه هر کاری که تا الان میکردم و دیگه انجام ندم، تو هیچ زمینه ای.


همسرم خیلی‌ قمار میکنه، تمام حقوق و پس انداز من و خودش رو برمیداره، قمار میکنه، تمامش هم میبازه. باور نمیکنید، هر بار که میشینیم حساب میکنیم، میبینیم مثلا با پولی‌ که در عرض یک هفته باخته، میتونستیم ایران یک آپارتمان بخریم؛ حالا مشکل من این نیست، مشکل اینجاست که وقتی دستش خالی‌ میشه، و میبینه بر فرض الان میتونستیم فلان چیز رو بخریم یا فلان چیز رو داشته باشیم، شروع میکنه به سر کوفت زدن به من. میگه تو اهل کار و پول ساختن نیستی، با تو این زندگی به هیچ جا نمیرسه!!! در صورتی‌ که من تمام وقت کار میکنم، اصلا و ابدا هم اهل ریخت و پاش نیستم، اصلا همه بچه‌ها وقتی‌ میخوان یک دختر خسیس یا حسابگر مثل بزنن، اسم من رو میبرن. درامدم هم خیلی خوبه، تمامش هم میگذارم در اختیار همسرم.


من جداً از این سرکوفت‌های بی‌ دلیل و منطق خسته شدم، باور کنید هیچ وقت بابت اشتباهات مالی و قمار و ریخت و پاش هاش، به هیچ صورت سرزنشش نمیکنم، که بخوام بگم برای مقابله و لجبازی با من، این سرکوفت‌ها رو میزنه بهم. روز و شب مغز من رو با این حرفاش پر میکنه و من نمیدونم دلیلش چیه و باید چکار کنم. دیگه هم سر کار نمیرم، بالاتر از سیاهی هم که انگار رنگی‌ نیست.