به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 49
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 تیر 97 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    زیر اسمان خدا
    نوشته ها
    203
    امتیاز
    5,485
    سطح
    47
    Points: 5,485, Level: 47
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 294 در 130 پست

    Rep Power
    33
    Array
    یاد یه دیالوگی افتادم از فیلم انعکاس=>

    -تو عاشقشی؟


    -دوستش دارم اما عاشقش نیستم، باور کن دوست داشتن خیلی‌ بهتر از عشقه ،عشق یه روز تموم می‌شه اما دوست داشتن روز به روز بیشتر می‌شه...

  2. کاربر روبرو از پست مفید yektaye tanha تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 14 آذر 92)

  3. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    ویرایش : از عشق تعاریفی کلی میشه

    - - - Updated - - -

    خب میشه یکی به من بگه اصلا اون توصیفی که من از تجربه خودم کردم عشق بوده یا دوست داشتن؟

    و اصلا سوال اصلی تاپیکم. بدون این چیزا یک زندگی موفق هست؟

  4. #13
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تعریفت وتجربت به نظرم ترکیبی ازعشق ودوس داشتن بوده والبته مقداری کمالگرایانه.درسته که زن ومرد قراره درباورماباعث رشد هم دیگه به سوی خدابشن اماتاکید زیاد براین بعد قضیه ممکنه اونا رو به سمت شعاربکشونه ودست آخریکیشون یاهردو کم بیارن من اسم اینومیذارم عشق ایدئولوژیک.میشه خیلی ساده ترازاین هم دوس داشت.به هرحال یه دختریاپسرمعتقد بیشتر میتونه یک انسان مومن رودوس داشته باشه تاغیر. همین میتونه برای هدف اخروی معنویشون تا حدودی کافی باشه.معیارهای دیگه هم هستن که سنخیت داشتن طرف با اونا باعث میشه بهش علاقمند بشیم اما درنهایت این علاقه نسبت به اون شخص ازقلب میجوشه. که به قول خودت باعث آرامش میشه نه نا آرامی ووابستگی.باعث انگیزه وبامعناترشدن زندگی شخص میشه.بازهم میتونی کسی رودوس داشته باشی..درموردبخش دوم سوالت؛بدون این" علاقه ودوس داشتن خاص"نمیشه زندگی کرد حداقل اول آشنایی بایدکمی ازش درقلب ماایجادبشه ومطمئن باشیم به مرورهم بیشترمیشه.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 14 آذر 92), shabnam z (پنجشنبه 14 آذر 92)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    بلکه منظورم یک جور حسی است که انسان از وجود و حضور طرف مقابل احساس آرامش و رضایت کنه. با دیدنش و با حضورش ، و حتی اگر کیلومترها فاصله بینشون باشه با حتی فقط احساس داشتن او ، احساس آرامش کنه.و دلش بخواد برای طرف مقابلش هر کاری که در توانشه بکنه. و از انجام این کارها برای او، احساس گستردگی در قلب و روحش کنه و آگاهانه تمایل داشته باشه این عشق رو رشد بده و در هر لحظه خلقش کنه و هر لحظه عمیق ترش کنه. و این عشق باعث رشد معنوی او هم بشه و او رو به سمت عشق ورزیدن به تمام هستی سوق بده. که
    pooh
    من به اون اقایی که باهاش اشنا شدم همچین حسی دارم
    امروز استخاره گرفتم از قم، که بهش بگم بیاد خواستگاری جوابش خیلی خیلی بد بود و گفت فریب ظاهر رو نخورید
    اما من دوستش دارم با وجود همه تفاوتی که بینمون هست و از داشتنش حس ارامش دارم و امید
    وقتی باهاش باشم دوستام میفهمن و میگن حالت خیلی خوبه و خوشحالی
    نمیدونم باید چیکار کنم؟
    یعنی باید دوست داشتنم رو ندیده بگیرم؟
    ببخش که تو تاپیکت ازت راهنمایی خواستم :(
    باید پا رو قلبم بذارم بخاطر تفاوت اعتقادیمون؟
    حالم خیلی بده باورم نمیشه باید این رابطه رو تموم کنم

  7. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنون از پاسختون جناب ammin
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    تعریفت وتجربت به نظرم ترکیبی ازعشق ودوس داشتن بوده والبته مقداری کمالگرایانه.

    ممنون میشم بهم بگید کدوم قسمت تعریفم عشق بوده و کدوم قسمتش دوست داشتن؟ و همچنین اگر بگید چی در تعریفم کمالگرایانه و ایده آل گراست، ممنون میشم.
    درسته که زن ومرد قراره درباورماباعث رشد هم دیگه به سوی خدابشن اماتاکید زیاد براین بعد قضیه ممکنه اونا رو به سمت شعاربکشونه ودست آخریکیشون یاهردو کم بیارن
    منظورتون از تاکید زیاد بر این نکته چیه؟ چون من اصلا منظورم این نبوده که به نیازهای دنیوی و مسائل روزمره و مسائل عاطفی و مسائل اقتصادی و .. بی توجهی بشه و یک حالت ریاضت ایجاد بشه.
    من اسم اینومیذارم عشق ایدئولوژیک.میشه خیلی ساده ترازاین هم دوس داشت.
    مثلا چه جوری؟
    به هرحال یه دختریاپسرمعتقد بیشتر میتونه یک انسان مومن رودوس داشته باشه تاغیر. همین میتونه برای هدف اخروی معنویشون تا حدودی کافی باشه.معیارهای دیگه هم هستن که سنخیت داشتن طرف با اونا باعث میشه بهش علاقمند بشیم اما درنهایت این علاقه نسبت به اون شخص ازقلب میجوشه. که به قول خودت باعث آرامش میشه نه نا آرامی ووابستگی.باعث انگیزه وبامعناترشدن زندگی شخص میشه.بازهم میتونی کسی رودوس داشته باشی..درموردبخش دوم سوالت؛بدون این" علاقه ودوس داشتن خاص"نمیشه زندگی کرد حداقل اول آشنایی بایدکمی ازش درقلب ماایجادبشه ومطمئن باشیم به مرورهم بیشترمیشه.
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم مجرد نمایش پست ها
    pooh
    من به اون اقایی که باهاش اشنا شدم همچین حسی دارم
    امروز استخاره گرفتم از قم، که بهش بگم بیاد خواستگاری جوابش خیلی خیلی بد بود و گفت فریب ظاهر رو نخورید
    اما من دوستش دارم با وجود همه تفاوتی که بینمون هست و از داشتنش حس ارامش دارم و امید
    وقتی باهاش باشم دوستام میفهمن و میگن حالت خیلی خوبه و خوشحالی
    نمیدونم باید چیکار کنم؟
    یعنی باید دوست داشتنم رو ندیده بگیرم؟
    ببخش که تو تاپیکت ازت راهنمایی خواستم :(
    باید پا رو قلبم بذارم بخاطر تفاوت اعتقادیمون؟
    حالم خیلی بده باورم نمیشه باید این رابطه رو تموم کنم
    والا من در حدی نیستم که بخوام احساسات کسی رو بررسی کنم.
    فقط میدونم وقتی حتی اعتقاداتتون اینقدر با هم متفاوته ، این علاقه یه علاقه ی احساسی بوده نه یک انتخاب ملاکمند.
    .
    عزیزم...اصلا حرفم سرزنش نیستااااا. درکت میکنم. فقط فکر میکنم احساست یک وابستگیه.

    - - - Updated - - -

    در خود سایت همدردی این مطلبی رو که اینجا میذارم اومده:

    تفاوت عشق و هوس{ در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج}
    1 – عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:
    - ( من) دوستت دارم
    - ( من) برات می میرم
    - (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه
    - ( من ) همیشه به فکر توام
    -( من) را فراموش نکن
    - ( من ) از تو رنجیدم
    در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.
    جمله معشوق است و عاشق پرده ای
    زنده معشوق است و عاشق مرده ای

    2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می گوید« من عشق را گدایی نمی کنم».
    هر چه جز عشقست، شد ماکولِ[1] عشق
    دو جهان یک دانه پیش نَولِ[2] عشق
    دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟
    کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟

    3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.
    آنکه او بسته غم و خنده بود
    او بدین دو عاریت زنده بود
    باغ سبز عشق، کو بی منتهاست
    جز غم و شادی درو بس میوه هاست
    عاشقی زین هر دو حالت، برترست
    بی بهار و بی خزان ، سبز و ترست
    در نگنجد عشق در گفت و شنید
    عشق، دریایی ست قعرش ناپدید.

    4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است. یک اطمینان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت یک آگاهی عمیق به وجود می آید. لذا ابتدا اعتماد به وجود می آید و بعد عشق منعقد می شود.
    بعضی ها می پرسند «باید اول عاشق شد بعد ازدواج کرد یا اول ازدواج کرد بعد عاشق شد؟!»
    در جواب باید گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهی عاشق بشوی که کار از کار گذشته است و آن فرد هر خصوصیت یا رفتار و یا افکار و احساسی که داشته باشد، باید تحمل کنید، نام این عشق نیست.
    از طرف دیگر بدون بررسی ، شناخت ، تحقیق و ارتباط رسمی چگونه می توان عاشق فردی شد تا در پی آن ازدواج کرد؟ ( یعنی روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)
    خلاصه اینکه، طی یک فرایند رسمی که خانواده ها در جریان هستند، و ارتباطات شما آشکار و شفاف هست. با مشورت و بررسی شما و خانواده هایتان از فرد مقابل آگاهی به دست می آورید، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افکار یکدیگر را می سنجید و سایر معیارهای مطلوب را دقیقا ارزیابی می کنید. بدیهی است که اگر این موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد می شوید( نه هوس پیدا کنید).
    اما هوس اینست که معمولا به صرف مجاورت ایجاد می شود. همکلاسی، هم محله ای، همکار، فامیل و ...، می بینید، خنده ها و عشوه هایش را حس می کنید، شیطنتها ، بازیگوشی ها، و کلاس گذاشتن هایش را نظاره می کنید، به دلتون می افتد که عاشقش هستید و با خیالات مستمر از او غولی می سازید که فقط بعد از ازدواج شکسته می شود و واقعیت آن روشن می شود. معمولا چنین دو نفری به جای شناخت یکدیگر، انرژی خود را صرف احساسات یکدیگر می کنند، دل میدهند و قلوه می گیرند، هر روز به تعداد زیادی برای یکدیگر می میرند، یا حداقل غش می کنند و تعارفات کلاس بالا نصیب هم می کنند، از وجود یکدیگر ممنون می شوند، از هم زیاد تشکر می کنند، با مطالعاتی که در مورد مخ زنی دختر یا پسر در اینترنت یا ....آموخته اند سعی می کنند طرف مقابل را شیفته خود سازند ( به هر قیمتی)به هم زیاد کادو می دهند، متون ادبی جالب ، آهنگهای احساس نواز، و مبالغه های غیر عقلانی به یکدیگر پیشکش می کنند، کم کم نقش پدر، مادر، دوستان، همکاران و ... را حذف کرده و همه را یک جا به محبوب خود پیشکش می کنند، و وقت خود را یا با او پر می کنند یا با خیالات او سر می کنند و در خیالات خود او را تک ستاره ای می دانند که آسمان قلب آنها را نورانی می کند، بدون او زندگی معنی و مفهوم و شور خود را از دست می دهد. او یک انسان نیست، یک فرشته است، او هیچ عیبی ندارد، و فقط و فقط مهر و عشق و صفا و نقاط مثبت است. تصور از دست دادن او ، کابوسی وحشتناک هست. مفعول شعرهای تمام ترانه های شاد و غمناک به نوعی به محبوب آنها بر می گردد، واینگونه این احساسات غیر قابل کنترل می شود ، در حالیکه عشق همانطور که گفته شد، فرایند مشخصی از آگاهی می باشد. منظور این نیست که از احساس تهی باشد، نه ، اما احساس یکی از پارامتر های مهم در کنار پارامترهای آگاهی هست که نمی تواند جای خالی دیگر خصیصه ها را پر کند.
    احساس انفجار آمیز در رابطه ها منجر به تحریف واقعیت ها شده و آنقدر آب را گل آلود می کند که خود فرد به هیچ وجه قادر به شناخت صحیح طرف مقابل خود نیست. و پس از فروکش کردن احساست، پس از ازدواج ، تفاوت میان خیالات خود و واقعیت ها را درک می کنند.

    5 – عاشق، خود را ملزم می داند که حریم عشق و معشوق را رعایت کند و هنجارها را به نفع لذت خود نمی شکند. عاشق در پی کام گرفتن از معشوق، پیش از آنکه این حریم کامل و رسمی شود، نیست. باید کانون خانواده شکل گیرد و انعقاد پیمان زناشویی انجام پذیرد و طرفین مسئولیت زندگی و تعهد کامل را نسبت به هم بپذیرند. هر گونه خلوت، لمس و ارتباطی که جنبه لذت جویی داشته باشد (قبل از تعهد کامل زناشویی و در چارچوب قانون)، صرفا آسیب پذیری عشق را به همراه دارد و این آزمایش کردن عشق نیست، بلکه سیراب کردن هوس و عطش شهوانی است.
    عشق هایی کز پیِ رنگی بُوَد
    عشق نَبوَد ، عاقبت ننگی بود

    6 – چنین مواردی از نشانه های هوس هستند: زودرنجی، قهر و آشتی ، دل خوری، نگرانی، تردید ، عجله در به نتیجه رسیدن، امروز و فردا کردن، زبان بازی کردن، با چند نفر ارتباط صمیمی وعمیق عاطفی گرفتن، رویاپردازی در مورد فرد، چشم پوشی از نقاط ضعف آن شخص و ... ، همه از نشانه های هوس است، در حالیکه عشق ، قامتی رعناتر، بزرگتر ، قوی تر و منحصر به فرد دارد و از همه مهمتر آرامش بخش است و نگرانی از درست رفتن، ندارد. عشق هایی که نگرانی آفرین، اضطراب آور و دمدمی مزاج و به ظواهر فرد بستگی دارد، همان هوسها هستند که « محور من» در آنها قوی است . یعنی فرد همه چیز را برای خودش می خواهد ، نه معشوق
    هر که را جامه ز عشقی چاک شد
    او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
    شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما
    ای طبیبِ جمله علت هایِ ما
    ای دوایِ نخوت و ناموسِ ما
    ای تو افلاطون و جالینوس ما
    جسمِ خاک از عشق ، بر افلاک شد
    کوه، در رقص آمد و چالاک شد

    7 – عشق پیش نیاز لازم دارد.
    یعنی فرد باید رشد کند و از مراحلی بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. کسی که هنور با والدینش درگیر است، سازگاری با همکاران ندارد، رابطه صمیمانه ای با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصمیم های مهمی در زندگی نگرفته یا به اجرا در نیاورده است، از این شاخه به آن شاخه می پرد، هدف زندگی خود را شفاف ترسیم نکرده است. و حتی در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتی برای وضع ظاهری ، پوشش و نحوه رفتارش نرسیده است و مردد بوده و روز به روز شکل به شکل می شود و هویت خود را نیافته است، مانند کودک پیش دبستانی است که برای اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمی تواند در نقش دانشجو باشد. حتی اگر بر روی صندلی های دانشگاه بنشیند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ روانی و ...، پیدا می شود، در غیر این صورت فقط هوس خامی بیش نیست.

    8 – عشق باید یک وحدت و یکپارچگی بین شما ، افراد و همه هستی ایجاد کند. اگر رابطه دختر و پسری، با پنهان کاری، تعارض ، درگیری با دیگران، احساس گناه، اضطراب، تردید، و قطع روابط اجتماعی با دیگران، مشکل در شغل ، تحصیل ، روابط خانوادگی و ...، همراه هست باید مطمئن شد که هوس، خود را به جای عشق به آنها معرفی کرده است. و چنین شروعی برای رابطه، پایان هایی به مراتب دردناکتر و فجیع تر به همراه دارد.
    در نگنجد عشق در گفت و شنید
    عشق، دریایی ست قعرش ناپدید

    - - - Updated - - -

    در خود سایت همدردی این مطلبی رو که اینجا میذارم اومده:

    تفاوت عشق و هوس{ در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج}
    1 – عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:
    - ( من) دوستت دارم
    - ( من) برات می میرم
    - (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه
    - ( من ) همیشه به فکر توام
    -( من) را فراموش نکن
    - ( من ) از تو رنجیدم
    در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.
    جمله معشوق است و عاشق پرده ای
    زنده معشوق است و عاشق مرده ای

    2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می گوید« من عشق را گدایی نمی کنم».
    هر چه جز عشقست، شد ماکولِ[1] عشق
    دو جهان یک دانه پیش نَولِ[2] عشق
    دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟
    کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟

    3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.
    آنکه او بسته غم و خنده بود
    او بدین دو عاریت زنده بود
    باغ سبز عشق، کو بی منتهاست
    جز غم و شادی درو بس میوه هاست
    عاشقی زین هر دو حالت، برترست
    بی بهار و بی خزان ، سبز و ترست
    در نگنجد عشق در گفت و شنید
    عشق، دریایی ست قعرش ناپدید.

    4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است. یک اطمینان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت یک آگاهی عمیق به وجود می آید. لذا ابتدا اعتماد به وجود می آید و بعد عشق منعقد می شود.
    بعضی ها می پرسند «باید اول عاشق شد بعد ازدواج کرد یا اول ازدواج کرد بعد عاشق شد؟!»
    در جواب باید گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهی عاشق بشوی که کار از کار گذشته است و آن فرد هر خصوصیت یا رفتار و یا افکار و احساسی که داشته باشد، باید تحمل کنید، نام این عشق نیست.
    از طرف دیگر بدون بررسی ، شناخت ، تحقیق و ارتباط رسمی چگونه می توان عاشق فردی شد تا در پی آن ازدواج کرد؟ ( یعنی روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)
    خلاصه اینکه، طی یک فرایند رسمی که خانواده ها در جریان هستند، و ارتباطات شما آشکار و شفاف هست. با مشورت و بررسی شما و خانواده هایتان از فرد مقابل آگاهی به دست می آورید، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افکار یکدیگر را می سنجید و سایر معیارهای مطلوب را دقیقا ارزیابی می کنید. بدیهی است که اگر این موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد می شوید( نه هوس پیدا کنید).
    اما هوس اینست که معمولا به صرف مجاورت ایجاد می شود. همکلاسی، هم محله ای، همکار، فامیل و ...، می بینید، خنده ها و عشوه هایش را حس می کنید، شیطنتها ، بازیگوشی ها، و کلاس گذاشتن هایش را نظاره می کنید، به دلتون می افتد که عاشقش هستید و با خیالات مستمر از او غولی می سازید که فقط بعد از ازدواج شکسته می شود و واقعیت آن روشن می شود. معمولا چنین دو نفری به جای شناخت یکدیگر، انرژی خود را صرف احساسات یکدیگر می کنند، دل میدهند و قلوه می گیرند، هر روز به تعداد زیادی برای یکدیگر می میرند، یا حداقل غش می کنند و تعارفات کلاس بالا نصیب هم می کنند، از وجود یکدیگر ممنون می شوند، از هم زیاد تشکر می کنند، با مطالعاتی که در مورد مخ زنی دختر یا پسر در اینترنت یا ....آموخته اند سعی می کنند طرف مقابل را شیفته خود سازند ( به هر قیمتی)به هم زیاد کادو می دهند، متون ادبی جالب ، آهنگهای احساس نواز، و مبالغه های غیر عقلانی به یکدیگر پیشکش می کنند، کم کم نقش پدر، مادر، دوستان، همکاران و ... را حذف کرده و همه را یک جا به محبوب خود پیشکش می کنند، و وقت خود را یا با او پر می کنند یا با خیالات او سر می کنند و در خیالات خود او را تک ستاره ای می دانند که آسمان قلب آنها را نورانی می کند، بدون او زندگی معنی و مفهوم و شور خود را از دست می دهد. او یک انسان نیست، یک فرشته است، او هیچ عیبی ندارد، و فقط و فقط مهر و عشق و صفا و نقاط مثبت است. تصور از دست دادن او ، کابوسی وحشتناک هست. مفعول شعرهای تمام ترانه های شاد و غمناک به نوعی به محبوب آنها بر می گردد، واینگونه این احساسات غیر قابل کنترل می شود ، در حالیکه عشق همانطور که گفته شد، فرایند مشخصی از آگاهی می باشد. منظور این نیست که از احساس تهی باشد، نه ، اما احساس یکی از پارامتر های مهم در کنار پارامترهای آگاهی هست که نمی تواند جای خالی دیگر خصیصه ها را پر کند.
    احساس انفجار آمیز در رابطه ها منجر به تحریف واقعیت ها شده و آنقدر آب را گل آلود می کند که خود فرد به هیچ وجه قادر به شناخت صحیح طرف مقابل خود نیست. و پس از فروکش کردن احساست، پس از ازدواج ، تفاوت میان خیالات خود و واقعیت ها را درک می کنند.

    5 – عاشق، خود را ملزم می داند که حریم عشق و معشوق را رعایت کند و هنجارها را به نفع لذت خود نمی شکند. عاشق در پی کام گرفتن از معشوق، پیش از آنکه این حریم کامل و رسمی شود، نیست. باید کانون خانواده شکل گیرد و انعقاد پیمان زناشویی انجام پذیرد و طرفین مسئولیت زندگی و تعهد کامل را نسبت به هم بپذیرند. هر گونه خلوت، لمس و ارتباطی که جنبه لذت جویی داشته باشد (قبل از تعهد کامل زناشویی و در چارچوب قانون)، صرفا آسیب پذیری عشق را به همراه دارد و این آزمایش کردن عشق نیست، بلکه سیراب کردن هوس و عطش شهوانی است.
    عشق هایی کز پیِ رنگی بُوَد
    عشق نَبوَد ، عاقبت ننگی بود

    6 – چنین مواردی از نشانه های هوس هستند: زودرنجی، قهر و آشتی ، دل خوری، نگرانی، تردید ، عجله در به نتیجه رسیدن، امروز و فردا کردن، زبان بازی کردن، با چند نفر ارتباط صمیمی وعمیق عاطفی گرفتن، رویاپردازی در مورد فرد، چشم پوشی از نقاط ضعف آن شخص و ... ، همه از نشانه های هوس است، در حالیکه عشق ، قامتی رعناتر، بزرگتر ، قوی تر و منحصر به فرد دارد و از همه مهمتر آرامش بخش است و نگرانی از درست رفتن، ندارد. عشق هایی که نگرانی آفرین، اضطراب آور و دمدمی مزاج و به ظواهر فرد بستگی دارد، همان هوسها هستند که « محور من» در آنها قوی است . یعنی فرد همه چیز را برای خودش می خواهد ، نه معشوق
    هر که را جامه ز عشقی چاک شد
    او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
    شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما
    ای طبیبِ جمله علت هایِ ما
    ای دوایِ نخوت و ناموسِ ما
    ای تو افلاطون و جالینوس ما
    جسمِ خاک از عشق ، بر افلاک شد
    کوه، در رقص آمد و چالاک شد

    7 – عشق پیش نیاز لازم دارد.
    یعنی فرد باید رشد کند و از مراحلی بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. کسی که هنور با والدینش درگیر است، سازگاری با همکاران ندارد، رابطه صمیمانه ای با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصمیم های مهمی در زندگی نگرفته یا به اجرا در نیاورده است، از این شاخه به آن شاخه می پرد، هدف زندگی خود را شفاف ترسیم نکرده است. و حتی در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتی برای وضع ظاهری ، پوشش و نحوه رفتارش نرسیده است و مردد بوده و روز به روز شکل به شکل می شود و هویت خود را نیافته است، مانند کودک پیش دبستانی است که برای اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمی تواند در نقش دانشجو باشد. حتی اگر بر روی صندلی های دانشگاه بنشیند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ روانی و ...، پیدا می شود، در غیر این صورت فقط هوس خامی بیش نیست.

    8 – عشق باید یک وحدت و یکپارچگی بین شما ، افراد و همه هستی ایجاد کند. اگر رابطه دختر و پسری، با پنهان کاری، تعارض ، درگیری با دیگران، احساس گناه، اضطراب، تردید، و قطع روابط اجتماعی با دیگران، مشکل در شغل ، تحصیل ، روابط خانوادگی و ...، همراه هست باید مطمئن شد که هوس، خود را به جای عشق به آنها معرفی کرده است. و چنین شروعی برای رابطه، پایان هایی به مراتب دردناکتر و فجیع تر به همراه دارد.
    در نگنجد عشق در گفت و شنید
    عشق، دریایی ست قعرش ناپدید

    - - - Updated - - -

    اصولا فهمیده ام که مشاورها هر کسی رو که در رابطه اش شکست میخوره بهش میگن " احساست عشق نبوده. وابستگی بوده"

    ولی ندیده ام بگن "آره عزیزم...عشق درست و تمام عیاری داشتی ولی به هرحال تمام شده"

    یعنی به نظرم کلا هر شکستی رو با یک جمله ی " احساست عشق نبوده و وابستگی بوده" توجیه میکنند.


    - - - Updated - - -

    با چیزهایی که در بخش تفاوت عشق و هوس در رابطه دختر و پسر میخونم، و در کنارش خیلی از بحث ها و نظرات مشاوران رو به افراد شکست خورده میخونم، یه چیزایی برام تناقض میشه.

    اینکه میایم به فرد شکست خورده میگیم:
    فلانی نشد. گریه و زاری نداره. این نشد یکی دیگه.
    این جمله کجاش با تعریفی که از عشق داده اید میخونه؟؟؟؟!!!!!!!!!

    اصلا چیزی به عنوان انتخاب ملاکمند و بررسی یک شخص با چیزی که خودمون میپسندیم، که البته مشاورها هم همینو توصیه میکنند، کجایش به معنی معطوف بودن عشق به غیر خود است؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! در همین هم که میگویید محور من مهم است.

    اینکه میگوییم هدف از ازدواج رفع نیازهای عاطفی و جنسی و نیاز به استقلال و جایگاه اجتماعی و ...است، کجایش تفاوتی با تعریفی که در اون مطلب از هوس شده داره؟؟؟؟؟!!!!!!!چون توی اون مطلب نوشته :
    هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است،



    - - - Updated - - -

    مشاوره حضوری که میرفتم بهم گفت: باور کن عشق یک نقابه که میتونی از روی یه صورت برش داری و بذاریش رویی صورت یه نفر دیگه.

    هه...
    توی عمرم جمله به این مزخرفی نشنیده ام.
    اگه عشق اینه که آدم بگه خب این نشد یکی دیگه و یه نقاب رو از روی یه صورت برداره و بذاره روی یه صورت دیگه و از این جور چیزا، چه فرقی با هوس و فقط دنبال برآوردن نیازهای خود بودن داره؟؟؟؟!!!!!!


    - - - Updated - - -

    یکی جواب اینو به من بده:
    فرض کنیم فرد1 عشق صحیحی به فرد 2 داره. میخوام بدونم وقتی به دلیلی مثلا یکسال نمیتونه فرد 2 رو ببینه چه احساس و عملکردی داره؟؟؟؟


    .و حالا یه فرض دیگه. فرض کنیم فرد 1 علاقه ای وابسته گونه و هوس گونه به فرد 2 داره. اگر فرد 2 رو نتونه مثلا یکسال ببینه، چه احساس و عملکردی داره؟

  8. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 14 آذر 92), Elena1994 (جمعه 13 دی 92), خانوم مجرد (پنجشنبه 14 آذر 92)

  9. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم pooh.بخش زیادی ازدیدگاهت درست بود(البته به نظرم من).اونجا که گفتی حضور طرف باعث آرامش ورضایت بشه.به نظرم معنی دوس داشتن میده.اما اونجا که گفتی باعث عشق ورزیدن به تمام هستی بشه به نظرم مقداری بایدتعدیل بشه.دوست داشتن دوطرفه باعث احساس خوب درمامیشه واین احساس خوب قطعاوقطعاباعث تغییراتی در دیدگاه مانسبت به جهان اطراف،و حتی دیگران میشه.اگه تعاریف سنگین ترازبالابه پایین بخواهیم ،دچارمشکل میشیم؛مثلا بگیم خب چون همدیگه رودوس داریم پس باید تمام کائنات دنیارو هم دوس داشته باشیم،این روند بایدازپایین به بالاباشه تاقلب مابتونه معانی جدید روباورکنه؛مثل لایه های پیاز تالایه اول کنار نره نمیدونی لایه دوم چیه.بنابراین هرچه بواسطه دوس داشتن قراره ایجاد بشه بایدبرای دل ماقابل باوروهضم باشه.قطعا دو قلب که "یکدل" هستند حضورخدا روبیشتراحساس ودرک میکنند انرژی معنوی بیشتری رودریافت میکنند.این دریافتهاباجوشش از درون ایجادمیشه نه اینکه صرفا ما اهداف سنگینی یا خیلی گسترده تری براش تعریف کنیم.(البته منظورپست قبلی شماهم لزوما این نبود)
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 14 آذر 92)

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    اره من با تناقضاتی که اوردی موافقم
    چون اون اقا هم همین تناقضات رو برای من نشون میداد میگفت رابطه ما عشقه و واقعا هم نمیتونم تشخیص بدم عشق و هوس چیه؟

    شاید عشق مراتبی داره و یک طیفه
    پس همه عاشق هستن ااما هر کس در مرتبه ای

  12. کاربر روبرو از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 14 آذر 92)

  13. #18
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    من نشنیده ام به کسی که عشقی واقعی به کسی داشته و فرضا به دلیلی اعم از مرگ طرف مقابل و یا هرگونه جدایی از طرف مقابل هنوز قلبا به اون عشقی که در خودش داشته معتقده و براش ارزش قایله و بهش وفادار میمونه بگیم آفرین. همه میگن: تا کی میخوای خودتو به خاطر یه عشقی که تموم شده داغون کنی؟ تو جوونی باید زندگی کنی. اون عشق تموم شد. فراموش کن و بچسب به بقیه زندگیت.
    به نظر من گاهی حرفهایی که به دیگران میزنیم خیلی مزخرف و پوچه. خیلی مزخرف.

    من شاید باز دارم بد فکر میکنم و سطحی.
    ولی کم کم دارم به این نتیجه میرسم که کلا معقوله ی ازدواج، از معقوله ی عشق و دوست داشتن چیزی کاملا جداست.
    آنقدر جدا که اصلا مطرح کردن بحث عشق و دوست داشتن در ازدواج به نظرم کاملا اشتباهه.

    من فکر میکنم در ازدواج ما فقط بقیه عمرمون رو در کنار یک نفر دیگه میگذرونیم . یک سری تعهدات به هم میدیدم و درست همونطور که از کلمه ی
    عقد مشخصه، یک قراردادی بین دو نفر منعقد میشه. قرارداد با هم زندگی کردن و همراه شدن. که مفاد این قرارداد هم برآوردن توقعات و نیازهای طرف مقابل است. دقیقا یک معامله.
    من گمان نمیکنم اصلا اینکه آدم نسبت به کسی احساسی خاص قلبی و جوششی در قلبش داشته باشه لازم باشه.چون این جوشش در قلب به نظر من همون چیزیه که باعث میشه وقتی طرف مقابل رو از دست دادیم دچار آشفتگی بشیم.
    و اگر عشق چیزیه که با از دست دادن طرف مقابل آشفته نشیم، پس اصلا چه معنی ای میده؟ اگر آشفته نشیم اون طرف مقابل چه ارزشی برای ما داشته است؟
    گمان نمیکنم اصلا همون
    احساس خاص مطرح باشه. ما در واقع فقط تصمیم میگیریم با کسی که اونقدر با تمایلات و خواسته هامون جور در میاد که ازش احساس اکراه نکنیم و باهاش اذیت نشیم، رابطه ای خاص رو شروع کنیم.رابطه ای که فقط مختص به او نگهش میداریم و شامل دیگران نمیشه. همین.

    واقعا دارم به این نتیجه میرسم که ازدواج هیچ ربطی به عشق نداره.
    دارم به این نتیجه میرسم که اصلا عشق در ازدواج بی معنیه. فقط کافیه از طرف مقابلت احساس اکراه نداشته باشی.

    اتفاقا در ازدواج به نظر من خودخواهی و نیازهای خودمون خیلی مطرح میشه. یک زن از شوهرش شاکی میشه که چرا نفقه نمیده. یه مرد از زنش شاکی میشه که چرا به نیاز جنسی من توجه نکرده. طلاق میگیرند چون به نیازهای هم پاسخ نداده اند.چون زندگی ای که توش نیازهاشون پاسخ داده نشه رو نمیخوان. چون ترجیح میدن تمومش کنن و برن سراغ یک زندگی که توش نیازهاشون پاسخ داده بشه. ...و اینها همش به نظر من یعنی خودخواهی.

    بله قبول دارم. یکی از نیازهای آدمی دوست داشتن و دوست داشته شدنه. اما در ازدواج این نیاز به صورت مشروط پاسخ داده میشه. در ازدواج این خود فرد و شخصیت و روح فرد نیست که دوست داشته میشه. بلکه طرف مقابل فرد زمانی اون فرد رو دوست داره که به نیازهاش پاسخ داده بشه. و اگر داده نشه آن فرد دیگه دوست داشتنی نیست و میره سراغ کسی دیگه. آیا اینجور نیست؟؟؟


    به نظر من بهتره بحث عشق و ازدواج رو کلا از هم جدا کرد.
    من معتقدم آنچه ما انتظار داریم از جوشش قلب و احساسی خاص به کسی، دست خودمون نیست.آموختنی و اختیاری نیست. به قول نمیدونم کدوم شاعر قرنها پیش: عشق آمدنی بود نه آموختنی.
    به نظر من هم عشق چیزیه که بدون اینکه بخواهی و بدانی به دل می افته. مثل یک اتفاق. خودش تمام و کمال به دل می افته و بعدش هنر اینکه حفظش کنی و رشدش بدی دست خودمونه. ولی به وجود اومدنش دست ما نیست.

    من ممکنه بتونم کسی رو با تمام قلبم دوست داشته باشم که اصلا هم شباهت فرهنگی و فکری و اعتقادی و ...نسبت به من نداشته باشه. میتونم بدون اینکه حتی اون شخص بدونه که بهش علاقه ای دارم و بدون اینکه از اون شخص چیزی به من برسه با تمام قلبم دوستش داشته باشه. دوست داشتنی که مشزوط نیست و خیلی خالص تره.
    ولی در ازدواج این حالت نیست. در ازدواج دوست داشتن و دوست داشته شدن مشروطه. و روابط نه فقط بر اساس واقعیت درونی خود فرد، بلکه بر اساس یک سری سیاستها پیش میره. چون هدف از ازدواج رفع نیاز بیان میشه.

    به نظر من مشکل ما اینه که عشق رو اگر به ازدواج منجر نشه برابر با هوس میدونیم. و توقع داریم عشق اگر واقعی است باید به ازدواج منجربشه. و هر عشقی که به ازدواج منجر نشد رو روش یه مارک بزرگ هوس و وابستگی میزنیم.

    و از طرفی هم به نظر من به غلط به دیگران میگوییم عشق بعد از ازدواج به وجود میاد.


    دو تا دو نفر رو در نظر بگیرید. دو نفر شماره 1. و دونفر شماره 2
    دو نفر شماره 1 ازدواج کرده اند و دو نفر شماره 2 ازدواج نکرده اند و البته وارد فاز رابطه جنسی نشده اند.
    توصیفاتی که دونفر شماره 1 از احساسی که به هم دارند ارائه میدهند، دقیقا با توصیفاتی که دو نفر شماره 2 از احساسشون به هم ارائه میکنند یکی باشه.
    ولی ما میایم به اون احساس دو نفر که ازدواج کرده اند صرفا چون ازدواج کرده اند میگیم عشق.
    و به احساسات اون دو نفر شماره 2 صرفا چون ازدواج نکرده اند میگیم هوس.
    واقعا چرا؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

    به هر حال من کم تجربه تر، کم سن تر،بی تخصص تر وخیلی کوچکتر از اون هستم که بخوام به مشاورها ایرادی وارد کنم.
    اما به نظرم بسیاری از راهنمایی هایی که به مراجع میکنند بسیار سطحی و کلیشه ای و مضر است.
    به نظر من بهتره کلا بحث عشق رو از ازدواج جدا بیان کرد. چون این دو کاملا از هم جدا هستند و به نظر من هیچ سنخیت و مشابهتی به هم ندارند. مگر در مواردی که دو نفر قبل از ازدواج هم عاشقانه همدیگه رو دوست داشته اند و این عشق به ازدواج منجر شده.


    - - - Updated - - -

    ویرایش:مقوله

    - - - Updated - - -

    البته...
    من اصلا موافق روابط جنسی خارج از حریم خانواده نیستم.و اصلا تاییدش نمیکنم و قبولش ندارم.
    اون عشقی که دو نفر به هم داشته باشن و اجازه بدن قبل از ورود به حریم خانواده اون عشق رو به رابطه جنسی بکشونن، به نظرم واقعا فقط یه هوسه.

  14. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    خانوم مجرد (پنجشنبه 14 آذر 92)

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    2 تا نکته
    1- مرد و زنی بعد از ازدواج .. به مشکل مالی بیماری جسمی یا روحی .. هر چی.. بر بخورن.. و عاشق هم نباشن !! چی میشه؟؟
    2- در عشق پویایی هست به نظرم.. ادم بخاطر جلب رضایت معشوق و نه صرفا جلب توجه، و نه برای ادمه منفعت طلبی از معشوق، کارایی رو انجام میده و خود به خود انگیزه پیدا میکنه برای ادم بهتری بودن از هر لحاظ

  16. کاربر روبرو از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده است .

    Pooh (شنبه 16 آذر 92)

  17. #20
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    جناب ammin
    توضیحات خوبی دادین.
    من هم منظورم همون رشدی پله به پله بود. نه ناگهانی.
    مثلا من یک نفر رو دوست دارم.بعد میتونم درک کنم مثلا آقا و خانم همسایه هم که همو دوست دارن یعنی چه حسی به هم دارن.
    بعد میتونم درک کنم که توی هرکدوم از خونه های این شهر ممکنه چه گرمای محبتی باشه. چه همراهی ها و با هم تلاش کردن و با هم زندگی رو ساختنهایی باشه. میتونم وقتی صبح ها دور میدون کارگرهای ساختمون رو میبینم تو دلم بگم چه قدر قشنگ. ببین برای بردن یه لقمه نون حلال برای زن و بچه اش اومده اینجا برای کارگری ولی نرفته از نداری دزدی کنه.
    میتونم یه خانم چادری و با ظاهر خیلی محجبه رو وقتی توی آرایشگاه میبینم که اومده مثلا موهاشو رنگ کنه ذوق کنم که ببین چقدر قشنگ چقدر خوب که همه زیباییش برای همسرشه. میتونم وقتی مثلا ظهر میام توی کوچمون از خونه ی هر کسی بوی یه غذایی میاد ذوق کنم که اون زن ببین با چه عشق و ذوقی از صبح بلند شده غذا درست کرده و الان منتظر شوهر و بچه هاشه تا ب هم بشینن سر سفره.یا مثلا وقتی آقایون رو ببینم که بعد از کارشون با ذوق میخوان برن خونه تا کنار زن و بچشون آرامش بگیرن خب ذوق میکنم. قلب آدم با همین چیزا هی بزرگتر میشه. بعدش خب دنیا رو قشنگتر میبینه. بعدش میتونه بفهمه یه مرد چه غیزرتی نسبت به زنو بچه اش داره و بتونه درک کنه به ناموس کسی نظر بد نکنه. به حریم خانواده کسی تجاوزی نکنه. بین دو نفرو به هم نزنه. چمیدونم...مثلا اگه ببینه چه آرزوهایی برای زن و بچه اش داره بدونه حتما بقیه هم خیلی آرزوها برای زن و بچشون دارن. بعد خب با قلبی بزرگتر و با عشق و رضایت به یکی که نیازمنده کمک میکنه.و....
    من منظورم یه چنین چیزاییه.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    ammin (پنجشنبه 14 آذر 92)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.