هم خیلی وابستم هم بی نهایت دوسش دارم میدونم دیوونم اما عشقم زیادی واقعیه اینم بگم که خوبیم داره از لحاظ محبتم کم نمیزاره من حس می کنم مشکل روانی داره و دست خودش نیست.دوری ازش برام خیلی سخته دوست دارم بمیرم تا روز جداییمون رو نبینم
تشکرشده 4 در 2 پست
هم خیلی وابستم هم بی نهایت دوسش دارم میدونم دیوونم اما عشقم زیادی واقعیه اینم بگم که خوبیم داره از لحاظ محبتم کم نمیزاره من حس می کنم مشکل روانی داره و دست خودش نیست.دوری ازش برام خیلی سخته دوست دارم بمیرم تا روز جداییمون رو نبینم
تشکرشده 1,278 در 497 پست
عزیزم خیانتش در چه حده ؟ منظورم اینه که چی کار میکنه که فکر میکنی خیانت کرده ؟ تلفناش در چه رابطه ای هست ؟ آیا با اون خانم ها قرار دیداری هم دارن ؟
عزیزم ناراحت نباش ، همون طور که تونستی جلوی کتک کاریش رو بگیری ، شاید بتونی جلوی خیانت کردنش رو هم بگیری . اول تمام تلاشات رو بکن ، اگر دیدی همه راه ها رو رفتی و نتیجه نگرفتی بعد به جدایی فکر کن تا هیچ وقت پشیمون نشی . ولی باید بدونی علتش چیه !
تحت هیچ عنوان مهریت رو نبخش .
ویرایش توسط tamanaye man : جمعه 08 آذر 92 در ساعت 21:32
مهگل (یکشنبه 10 آذر 92)
تشکرشده 201 در 111 پست
سلام عزیزم
به نظر من اصلا به چیزی به عنوان طلاق فکر نکن.
زندگی تو بساز. وقتی میگی از لحاظ محبت کم نمی زاره نشون میده که اون هم دوستت داره ، پس چرا داری به طلاق فکر می کنی؟
می خواد مهریه تو قانونی ببخشی و یا فقط حلال کنی؟
عزیزم ، تو که دوستش داری و بعد طلاق پشیمون میشی و طلاق عوارض اش خیلی بدتر و مشکلاتت بعد طلاق بیشتر میشه .
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی.
امید داشته باش که می تونی زندگی ات رو بهتر و درستش کنی . پس نهایتت تلاش ات رو بکن
مهگل (یکشنبه 10 آذر 92)
تشکرشده 4 در 2 پست
ممون از حرفاتون.واقعا آرامش دهندن.
خیانتش در حد جنسی نیست دیداری هم نیس مطمئنم چون از اومدن و رفتنش با خبرم با پیامک و حرف زدن.رو گوشیش قفله.اما من یه بار با یه خط دیگه باهاش رابطه برقرار کردم گفت من از لحاظ جنسی نمیخام باهات رابطه داشته باشم فقط می خوام باهات دردودل کنم.
میگه بریم محضر و قانونی ببخش زرنگه با حرف قانع نمیشه چیکار کنم که از این کار منصرفش کنم؟
تشکرشده 3,304 در 1,073 پست
سلام
عزیزم شرایط سختی داری احساستو کاملا درک می کنم
اما راهی که رفتی رو من قبلا رفتم
به یه نتبیجه هایی هم رسیدم
اصلا دعوا و بحث هیچ فایده ای نداره
قیافه گرفتن و قهر کردن فایده نداره
حرص خوردن فایده نداره
باید دنبال راه حل باشی
این که به خودت برسی و برای خودت وقت بذاری و ورزش کنی تو این شرایط کار سختی هست . اما یکی از راه حلهای مهمه
چون شوهرت احساس می کنه
خانومش فرد مهمی هست
هدف داره
خودشو دوست داره
و نهایتا
شما ارزشمند تر میشی
مهگل (یکشنبه 10 آذر 92)
تشکرشده 6 در 4 پست
سلام عزیزم ،کاملا درکت میکنم منم دقیقا همین مشکل رو داشتم و به خونوادمم بخاطر زندگیم چیزی نمیگفتم اما خونواده اون میدونستن و کاری نمیکردن،البته با خونوادشم دعوا میکرد اگه حرفی میزدن!خیانت،کتک کاری، بیکاری، بخشیدن مهریه و... اما بعد چندماه به خونواده گفتم و قهر کردم رفتم خونه بابام!شب اومد دم در خونه و قسم و ایه و قول که دیگه نمیزنمش و خیانت نمیکنم و پشیمونمو از این حرفا و ...منو برگردوند اما فقط یه هفته تونست دووم بیاره و خودشو کنترل کنه!بعدش یه روز صبح زود بیدار شد و بهونه پیدا کردو شروع به کتک کاری کرد!تنها کاری که تونستم انجام بدم وقتی رفت دست و روشو بشوره تونستم یه زنگ به خونه بزنمو بگم نجاتم بدید و...برای همیشه رفتم با مکافات بعد2سال تونستم طلاق بگیرم.
- - - Updated - - -
من همه جوره باهاش ساختم و کوتاه اومدم و قولایی رو میداد و میگفت ببخشمش اما اینا واسش عادت شده بود،حرمتها شکسته بود و روش باز شده بود...فایده ای نداشت!ادم بشو نبود!اشنجور ادما فقط با قول دادن و قسم برا خودشون زمان میخرن!بنظر من تصمیم قاطع بگیر واسه زندگیت!این ادم ارزشش رو نداره که بخوای جوونیتو بپاش حرووم کنی
- - - Updated - - -
واسه این میگم تمومش کن چون از اول همینجوری بوده و عوض نمیشه و اگه تغییری کنه موقتیه!شوهر منم از قبل اینجوری بوده،خانوادش میگفتن گفتیم براش زن بگیریم تا درست بشه!هیچ وقت نمیبخشمشون که با زندگی من بازی کردن و تباه کردن که پسر هرزه و روانیشونو ادم کنن!
- - - Updated - - -
خنجر میذاشت زیر گلوم که مهریه ام رو ببخشم اما هرجور بود نبخشیدم...حتی منو برد محضر که ببخشم اما اونجا بهش گفتن از خانواده دختر باید دو نفر شاهد بیاد که مطمئن شن دختر خودش راضیه و مشکلی نیست و خانوادش در جریان باشن! اونم چون نمیتونست به بابام بگه که میخواد چیکار کنه کم کم منصرف شد!
- - - Updated - - -
جون و جوونی و زندگیتو نجات بده...ارزشش رو نداره این ادم بخدا...
- - - Updated - - -
به منم محبت میکرد،خونواده و فامیل جرات نداشتن از گل کمتر بمن بگن وگرنه باهاشون دعوا میکرد اما وقتی نوبت خودش میشد و میخواست بزنه تا حد مرگ میزد،چند بار خواست خفه ام کنه حتی یه بار غش کردم!همه جور بی احترامی به خودمو خونوادم میکرد!در صورتی که خونوادم از گل کمتر بهش نمیگفتن و همیشه بیشترین احترامو بهش میذاشتن!
- - - Updated - - -
خیانت هاش هم تلفنی بود و بعضی وقتا دیداری!اما بعد که رفتم خونه بابام و رفتم از همسایه ها استشهاد بگیرم فهمیدم وقتایی که میرفتم دانشگاه اون یکی رو میاورده تو خونه !من احمق هم اون موقع ها فکر میکردم چقد دلش واسم تنگ شده که هی زنگ میزنه امار رسیدنمو میگیره!نگو میخواسته زنه رو رد کنه بره!که من متوجه نشم...
- - - Updated - - -
منم اونموقع دانشجو بودم!25 سالم بود که طلاق گرفتم...الان هم 29 سالمه و بعدش واسه خودم یه زندگی خوب درست کردم.رفتم سر کار،مسافرت ،تفریح و الانم دارم پولامو جمع میکنم خونه بخرم...امیدوار باش...
- - - Updated - - -
قانونی میتونی اقدام کنی.اگه تو این مئت دوباره کتک زد و جاش موند برو کلانتری محل و معرفی نامه بگیر واسه پزشکی قانونی اگه دو سه تا نامه گرفته بودی با همین میتونی هم طلاقت رو بگیری هم مهریه ات رو...
- - - Updated - - -
منم تهدید میکرد که طلاقت نمیدم ،مهریه نمیدم و ...اما همه ی حکمای دادگاه رو گرفتم،حکم جلبش رو گرفتم،6ماه فراری بود اخرشم مجبورش کردم یه مبلغی از مهریه رو گرفتم و طلاق گرفتم...اگه از لحاظ قانونی کمک خواستی بگو کمکت کنم
تشکرشده 4 در 2 پست
ممنون عزیزم مشکل اینجاست که میدونم تو خیانتاش اصلا به فکر مسائل جنسی نیس بلکه انگار می خواد فقط با یه دختر هم کلام بشه و من تعجبم از اینه که چرا با من حرف نمیزنه در صورتیکه خیلی باهم صمیمی هستیم حتی فکر نکنم تو دوستیاش حتی به دیدار رسیده باشن فقط پیامک خدا نکنه یه بنده خدایی به گوشیش زنگ اشتباه بزنه دیگه ولش نمی کنه تا باهاش دوست بشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)